eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17.9هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
44 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیت نامه📝 شهید مدافع حرم مهدی ثامنی راد🌹 بدانید بعد از عملیات، نصرت و پیروزی قطعا نصیب اسلام است و حتما خنده بر لبان حضرت آقا گشوده می شود و شما به نحو احسن باید راه شهدای این عملیات که مدافع حرم نه، مدافع انقلاب اسلامی و مدافع حریم و بلاد امام زمان (عج) هستند را باید ادامه دهیم. ساخت و ساز مسجد را ادامه دهید. با توکل به خدا جلو بروید و بدانید که حتما خیرین و بزرگوارانی هستند که با عنایت خدا کمک شما کنند. اگر خواستید مراسمی بگیرید، در قالب یادواره باشد که نوعی فعالیت فرهنگی حساب شود. هر ساله ماه محرم یادی از ما بکنید. التماس دعا. همسر عزیزم سلام؛ می دانم که از بالای منبرها و مجالس روضه یک موضوعی را شنیده و درک کرده ای. یک روز مادری با فرزندش کوچه ای سیلی خورد و یک غلاف شمشیر به پهلویش خورد. یک روزی هم عده ای به درب خانه کوبیدند و بعد درب خانه را آتش زدند. بعد آن همسر برای دفاع از اسلام و ولی زمان خودش و در آخر از شوهرش دفاع و مقاومت کرد و از آن مادر، دختری به نام زینب (س) متولد شد که برای دفاع از اسلام به همراه برادرش، حج را نیمه تمام گذاشت و به سوی سرزمین وداع خود و برادر، حرکت کرد و آن خواهر با الگو قراردادن مادری که خطبه فدک را خواند، در کاخ یزید چنان رجزخوانی کرد که ستون های آن به لرزه درآمد و برای دفاع از برادر و دفاع از اسلام سربریده و برادر و شهید شدن سقای دشت کربلا و فرزندان و برادرزاده های خود را دید و به خاطر این فداکاری هایی که برای اسلام انجام داد، امروز یک عده جوان معتقد و مقید که به اذن خانم محترم و سه ساله حضرت اباعبدالله (ص) از دست یزیدیان زمان (کفار) نجات دهند. می خواهم الگوی رفتاری این مادر و دختر را در زندگی، اصل و سرلوحه ی کارهای خود قرار دهی. ❄قسمت سوم 🌹تاریخ تولد: ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ 🌷تاریخ شهادت: ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ 🌷محل شهادت: سوریه 🌺شادی روح شهید صلوات @telaavat
✅استادی با شاگردش از باغى ميگذشت .. چشمشان به يک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ..! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين! مقدارى پول درون آن قرار بده .. شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند. کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد. با گريه فرياد زد : خدايا شکرت .خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى .. ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت .. استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستانی .. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📚حلیه المتقین @telaavat ☘☘☘☘
🌸کلام امیر 💢ذلت جباران ✨ان الله يذلّ كل جبار، و يُهين كل مختال✨ 💠خداوند هر جبارى را ذليل و هر متکبری را خوار مى سازد 📘نهج البلاغه.نامه ۵۳ @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 331 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گاهی به اهواز میرفتیم و کله پاچه میخریدیم. اهوازی ها تمایل زیادی به خوردن کله پاچه نداشتند به همین دلیل، کله پاچه ارزان بود. شب تمیزش میکردیم و برای صبحانه کله پاچه بار میگذاشتیم. البته در تدارکات اصلاً کمبودی نبود. امکاناتی به اندازۀ یک گردان مهیا بود و نیازی به پاتک زدن نبود. بعد از گذشت چند روز سید با تعدادی نیرو آمد و مژده داد که «حاج قلی یوسف پور» هم میخواهد به گردان ما بیاید. حاج قلی را از گیلان غرب میشناختم؛ حاج قلی از یاران دکتر چمران بود و بچه هایی که از نزدیک با او کار کرده بودند، تعریفش را میکردند. میگفتند: «شهید چمران خودش نمونه بود، شاگردانش هم نمونه اند.» هنوز حضور قدرتمند حاج قلی را در صحنۀ درگیری ندیده بودم. یکی از نیروهای جوان به نام «رسول آفتابی» به عنوان مسئول گروهان 1، حاج قلی یوسفپور به عنوان فرمانده گروهان 2 و یکی از بچه های جلفا به عنوان مسئول گروهان 3 معرفی شدند، اما هنوز از کادر گروهان خبری نبود. آن روزها چندین بار از گردان امام حسین سراغ ما آمدند. آنها هم دنبال کادر و نیرو بودند و سراغ ما می آمدند تا متقاعدمان کنند برگردیم گردان امام حسین، اما من و امیر نامردی کردیم و برنگشتیم! «علی چرتاب» از بچه هایی بود که مرا خوب می شناخت. بارها دنبالم آمد و کوشید برای برگشتن راضی ام کند. هنوز در گردان امام حسین کسانی بودند که با آنها سابقۀ دوستی داشتم اما دیدن چادرهای سوت و کور و خالی دردم را تازه میکرد. با این حال به گردان امام حسین زیاد رفت و آمد میکردیم. فقط در بازی فوتبال که تیم گردان امام حسین قویتر بود، ما نیروی گردان امام حسین میشدیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 332 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با این همه به هیچ وجه فکر برگشتن به گردان امام حسین را نداشتم و زیر بار مسئولیتی در گردان ابوالفضل هم نرفتم. یک روز سید اژدر مولایی که تازه از تبریز برگشته بود سراغم آمد و گفت: «قراره حاج قلی با بچه ها از شهر نیرو بیاره. شما چادرهای گروهان حاج قلی رو روبه راه کنید تا بچه ها که اومدن آسوده باشن. با امیر تصمیم گرفتیم از اول صبح کارمان را شروع کنیم. کار سنگینی بود. باید دو نفری هشت نُه تا چادر میزدیم. چادرهای نو را تحویل گرفتیم اما تا یک میله را درست میکردیم میله دیگر جابه جا میشد و مجبور می شدیم از نو شروع کنیم. بعد از اینکه هر چادر آماده میشد اطراف چادر را میکندیم و خاکها را روی کناره های چادر می ریختیم تا باد چادر را به آسانی بلند نکند. همه کارها یک طرف و تحمل بوی آزاردهنده چادرهای نو یک طرف. در هوای گرم باید زیر چادر میرفتیم و گرما و بوی بد را تحمل میکردیم. حدود ساعت سه ظهر کارمان با زحمت تمام شد. هنوز نفسی تازه نکرده بودیم که دیدیم هوا دارد خراب میشود. گفتم: «امیر! طوفان داره میاد که همه زحمتهای ما رو ببره!» ـ بابا نفوس بد نزن! اما طوفان کاری به حرف من نداشت. به سرعت نزدیک میشد و میدیدیم چه هیبتی دارد. داد زدم: «بپر تو این چاله!» و رفتم توی چاله ای که کنارمان بود و آشغالهایمان را آنجا میریختیم. امیر باورش نمیشد گردباد بتواند صدمه ای به ما بزند، اما وقتی دید هوا پس است پرید کنارم. .ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
﷽ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 🖼️امروز سه شنبه 1مرداد ماه 1398 🌞 اذان صبح: 04:20 ☀️ طلوع آفتاب: 06:03 🌝 اذان ظهر: 13:11 🌑 غروب آفتاب: 20:18 🌖 اذان مغرب: 20:37 🌓 نیمه شب شرعی00:19 @telaavat👈👈
🌸امام حسن عليهالسلام: ☘هركه خدا را بشناسد، او را دوست خواهد داشت مَن عَرَفَ اللّهَ أحَبَّهُ تنبيه الخواطر جلد1 صفحه52 ✅ پیام سرپرست وزارت آموزش و پرورش به برنده نقره المپیاد ریاضی: تربیت تمام ‌ساحتی شما موجب مباهات است 🆔 @telaavat 👆👆👆👆
┅════🌦✼✼🌦════┅ 🔷سوره بقره آيه 11 《بسم الله الرحمن الرحیم》 ↩️وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ 🔷ترجمه ↩️هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نكنید، مى گویند: همانا ما اصلاح گریم. ┅════🌦✼✼🌦════┅ 🔷پيام ها ⚡️📨 1🍃گرچه منافقان پندپذیر و نصیحت خواه نیستند، ولى بهتر است با آنها سخن گفت و نهى از منكر كرد. «قیل لهم» 2✨نفاق، عامل فساد است. «لا تفسدوا فى الارض» 3🍃منافق چند چهره بودن خود را مردمدارى واصلاح طلبى مى داند. «انمّا نحن مصلحون» 4✨منافق، فقط خود را اصلاح طلب معرّفى مى كند. «انّما نحن مصلحون» (ممكن است كسى در حدّ اعلاى بیمارى روحى باشد، ولى خیال كند كه سالم است.) 5 🍃منافق با ستایش نابجا از خود، در صدد تحمیق مردم و توجیه خلافكارىهاى خویش است. «انّما نحن مصلحون» ✅ @telaavat
وصیت نامه📝 شهید مدافع حرم مهدی ثامنی راد🌹 خواهش می کنم برای انجام هر کاری، دفاع از اسلام و ارزش های دینی و مذهبی و اسلامی را مدنظر قرار بدهی. «فاطمه سلما» ی عزیز مرا ببوس و بگو که پدر برای تو جان می داد و وجود این نعمت الهی در زندگی ما یک تغییر و برکتی اساسی را حاصل کرد. محجوب و عالمه تربیتش کن. می خواهم که فرد موثر برای اسلام و نشر ارزش های اسلامی باشد. مراسم دعای ندبه مسجد را جزو و افرادی که بانی می شوند باش. به هیچ وجه از شهادت من ناراحت نباش و لباس سیاه هیچ کسی به تن نکند. چنان با قدرت باش که مشت محکمی بر تمام کفر باشد. اگر شرایطی مهیا شد، حتما بگو هماهنگ کنند «فاطمه سلما» ی بابا را دست بوس حضرت آقا ببرند و «فاطمه سلما» تا به حال سرمزار شهدا و بابا نرفته است او را حتما ببر. اگر روزی جنازه من را آوردند، حتما بگذار «فاطمه» ی بابا یک بوسه بر روی من بزند. ما و مجنون هم سفر بودیم در صحرای عشق او به مقصدها رسید و ما هنوز آواره ایم هشدار مرید راه فانی نشویم بیهوده اسیر زندگانی نشویم حیف است که در مکتب قرآن مجید پوسیده شویم و جاودانی نشویم ❄قسمت آخر 🌹تاریخ تولد: ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ 🌷تاریخ شهادت: ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ 🌷محل شهادت: سوریه 🌺شادی روح شهید صلوات ✅ @telaavat
#داستانک ✍پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند!‌ دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد... اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید!پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند... دومی گفت:تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد! ✅هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت!نوع بیان یک مطلب، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد. در صحبت کردن لطفا بقیه را با "رک بودن" خودمان اذیت نکنیم! ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ @telaavat
💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹🔹 🌸کلام امیر 🔷فقر_در_آینه_نهج_البلاغه ⤵️راههای درمان فقر 1-استغفار ❇️همانا خدا استغفار وآمرزش خواستن را وسیله دائمی فروریختن روزی، وموجب رحمت آفریدگان قرار داد، 2-حج وعمره ❇️حج وعمره،نابودکننده فقر وشستشو دهنده گناهان است، 3-صله رحم ❇️وصله رحم مایه فزونی مال و طول عمر (است) 4-صدقه دادن ❇️روزی را با صدقه دادن فرود آورید. ❇️هر گاه تهیدست شدید با صدقه دادن، با خدا تجارت کنید. ❇️صدقه دارویی ثمربخش است. ❇️نیازمندی که به تو روی آورده فرستاده خداست،کسی کا از یاری او دریغ کند،از خدا دریغ کردا،وآن کس که به او بخشش کند،به خدا بخشیده است. 5-عفت ورزیدن ❇️عفت ورزیدن زینت فقر، وشکرگزاری زینت بی نیازی است. ❇️پاکدامنی،زیورتهیدستی وشکرگزادی زیور بی نیازی است. 📂خطبه۱۴۳بند۲ 📂خطبه۱۱٠ 📂خطبه۱۱٠ 📂حکمت۱۳۷ 📂حکمت۲۵۸ 📂حکمت۷ 📂حکمت۳٠۴ 📂حکمت۶۸ 📂حکمت۳۴٠ 🆔 @telaavat👈👈