4_5764799813015044820.mp3
1.04M
🔸🔶 قرائت صفحه 443 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 پنجشنبه
🔸 ۷ تیر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۱۴ شوال سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۲۸ ژوئن سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «لا اله الا الله الملک الحق المبین»
🗒 مناسبت ها:
🔻انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت مظلومانه شهید بهشتی و یارانش (1360 ش)
🔻عملیات ایذایی ظفر 3، در منطقه غرب کشور توسط ارتش (1364 ش)
🔻بمباران شیمیایی سردشت توسط قوای بعث عراق (1366 ش)
🔻عملیات فتح 7 در حلبچه توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (1366 ش)
🔻افتتاح دوازدهمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی (1378 ش)
🔻روز قوه قضاییه
🔻شهادت شهید حسن جعفربگلو (1367 ش)
🔻سد ارس گشایش یافت و بهرهبرداری از آن آغاز شد (1350 ش)
🔻میرزا حسن خان مشیرالدوله به رئیس الوزرائی منصوب شد (1299 ش)
🔻وزارت آب و برق 13 دستگاه مولد برق از یک شرکت انگلیسی خریداری نمود. (1345 ش)
🔻اراضی دامنه البرز ملی اعلام شد. (1348 ش)
🔻رحلت فقیه، محدث و متکلم شهیر "قطبالدین راوندی" (573 ق)
🔻تولد دکتر "آلِکسیسْ کارل" جراح و زیستشناس فرانسوی (1873 م) (ر.ک: 5 نوامبر)
🔻ترور ولیعهد اتریش - مجارستان در سارایوو و ایجاد بهانه برای شروع جنگ جهانی اول (1914 م)
🔻امضای قرارداد صلح ورسای بین متفقین و متحدین در پایان جنگ جهانی اول (1919 م)
🔻افتتاح مرکز اسلامی واشینگتن (1957 م)
🔻انتقال ظاهری قدرت به دولت انتقالی پس از سقوط رژیم بعث عراق (2004 م)
👇👇👇
🆔 @telaavat
🌹#تفسیر_نور🌹
🌼اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌼
🌼بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ🌼
🌺وَهُوَ الَّذِى أَنْشَأَكُم مِن نَفْسٍ وَ حِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْأَيَتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ
🌻جزء 7 سوره انعام آيه 98🌻
🌸ترجمه 🌸
و اوست كسى كه شما را از یك نفْس آفرید، پس برخى قرار یافته (و به دنیا آمده اند) و برخى به امانت گذاشته شده اند. ما آیات خویش را براى گروهى كه مى فهمند به تفصیل بیان كردیم.
🌸نکته ها🌸
در تعبیر «أنشأ» دو نكته نهفته است: 1️⃣ ابتكار 2️⃣ تربیت مستمر، در آفرینش انسان هم نوآورى و ابتكار است، هم تربیت مستمر. آرى، آفریدن تقلیدى یا آفریدن و رها كردن، چندان ارزشى ندارد.
در باره ى تعبیر مستقر و مستودع، معانى دیگرى هم گفته شده است، از جمله: شما داراى روح پایدار و جسم ناپایدارید، شما داراى ایمان پایدار و یا ناپایدارید، شما از نطفه ى زن كه در رحم پایدار است و نطفه ى مرد كه ناپایدار است پدید آمده اید، مستقر در زمین و ودیعه ى در قبر تا روز قیامت هستید، نعمتها گاهى پایدار است و گاهى ناپایدار. در دعایى از امام صادق علیه السلام نقل شده كه پس از نماز عید غدیر، از خدا خواسته شود نعمتهایش را براى ما مستدام بدارد، چون خود فرموده است: فمستقر و مستودع.
🌸پيام ها🌸
1️⃣ اصل و ریشه ى همه ى شما یكى است، پس این همه اختلاف و برترىطلبى و تبعیض چرا؟ «من نفس واحدة»
2️⃣این همه تنوّع و نوآورى در خلقت انسانها تنها از یك نفْس، نشانه ى عظمت خداوند است. «و هوالّذى انشاكم من نفس واحدة»
3️⃣ همه ى داده ها پایدار نیست. تا نعمت و امكانات هست، بهترین استفاده و بهره را ببریم. «فمستقر و مستودع»
4️⃣ انسان تا اهل «فهم» نباشد، از معارف بهره نمىبرد. «قد فصّلنا الایات لقوم یفقهون»
👇👇👇
✅ @telaavat
«آنهایی که ولایت فقیه را قبول ندارند در هر مقامی که باشند سرنگون خواهند شد».
🌷شهید دکتر بهشتی🌷
👇👇👇
✅ @telaavat
#دختر_شینا
قسمت :صدوبیست و چهارم
با آن حالش گفت مواظب دخترهایم باش.
گفتم چیزی نمی خواهی؟!
گفت تشنه ام.
قمقمه ام را درآوردم به او آب بدهم. قمقمه خالی بود؛ خالی خالی.»
صمد این را که گفت، استکان چایش را توی سفره گذاشت و گفت: «قدم جان! بعد از من این ها را برای پدرم بگو. می دانم الان طاقت شنیدنش را ندارد، اما باید واقعیت را بداند.»
گفتم: «پس ستار این طور شهید شد؟!»
گفت: «نه... داشتم با او خداحافظی می کردم، صورتش را بوسیدم که عراقی ها جلوی سنگر رسیدند و ما را به رگبار بستند. همان وقت بود که تیر خوردم و کتفم مجروح شد. توی سنگر، سوراخی بود. خودم را از آنجا بیرون انداختم و زدم به آب. بچه ها می گویند خیرالله درویشی همان وقت اسیر شده و عراقی ها ستار را به رگبار بستند و با لب تشنه به شهادت رساندند.»
بعد بلند شد و ایستاد. گفتم: «بیا صبحانه ات را بخور.»
گفت: «میل ندارم. بعد از شهادتم، این ها را موبه مو برای پدر و مادرم تعریف کن. از آن ها حلالیت بخواه، اگر برای نجات پسرشان کوتاهی کردم.»
چند دقیقه بعد دوباره صدای در آمد. با خودم فکر کردم این صمد امروز چه اش شده.
در را که باز کردم، دیدم پشت در است. پرسیدم: «چی شده؟!»
گفت: «دسته کلیدم را جا گذاشتم.»
رفتم برایش آوردم. توی راه پله یک لحظه تنها ماندیم. صورتش را جلو آورد وپیشانی ام را بوسید و گفت: «قدم! حلالم کن. این چند سال جز زحمت چیزی برایت نداشتم.»
تا آمدم چیزی بگویم، دیدم رفته. نشستم روی پله ها و رفتم توی فکر.
دلم گرفته بود. به بهانه آوردن نفت رفتم توی حیاط. پیت نفت را از گوشه حیاط برداشتم. سنگین بود. هنّ وهن می کردم و به سختی می آوردمش طرف بالکن. هوا سرد بود. برف های توی حیاط یخ زده بود. دمپایی پایم بود. می لرزیدم. بچه ها پشت پنجره ایستاده بودند. پتو را کنار زده بودند و داشتند نگاهم می کردند. از پشت پتویی که کنار رفته بود، چشمم به عکس صمد افتاد که روی طاقچه بود. کنار همان قرآنی که وصیت نامه اش را لایش گذاشته بود.
می گفت: «هر وقت بچه ها بهانه ام را گرفتند، این عکس را نشانشان بده.»
نمی دانم چرا هر وقت به عکس نگاه می کردم، یک طوری می شدم. دلم می ریخت، نفسم بالا نمی آمد و هر چه غم دنیا بود می نشست توی دلم.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat