🌹
صدای پای رمضان
به گوش میرسـد
دستهای خالیمان
دستاویز دلهای پاکتان...
ما را در روز آخر شعبان
نه به بهای لياقت بلکه
به رسم رفاقت ،
اول حلال
و بعد دعایمان کنید...
👇👇👇
✅ @telaavat
💞شهرالله
🕊بر اهل دعا موسم جان می آید
🕊از سمت خدا درّ گران می آید
🕊با مرحمت و لطف خدای یکتا
🕊صد شکر که ماه رمضان می آید
🌸 حلول ماه مبارک رمضان مبارک🌸
👇👇👇
✅ @telaavat
#دختر_شینا
قسمت :هشتادویک
#فصل_پانزدهم
چند روزی هم در بیمارستان قم بستری و تازه امروز مرخص شده بود. دویدم توی خانه. مهدی را توی گهواره اش گذاشتم و برای صمد رختخوابی آماده کردم. بعد برگشتم و کمک کردم صمد را آوردیم و توی رختخواب خواباندیم. بچه ها یک لحظه رهایش نمی کردند. معصومه دست و صورتش را می بوسید و خدیجه پای مجروحش را نوازش می کرد. آقا ستار داروهای صمد را داد به من و برایم توضیح داد هر کدام را باید چه ساعتی بخورد. چند تا هم آمپول داشت که باید روزی یکی می زد. آن شب آقا ستار ماند و تا صبح خودش از صمد پرستاری کرد؛ اما فردا صبح رفت. نزدیکی های ظهر بود. داشتم غذا می پختم، صمد صدایم کرد. معلوم بود حالش خوب نیست. گفت: «قدم! کتفم بدجوری درد می کند. بیا ببین چی شده.»
بلوزش را بالا زدم. دلم کباب شد. پشتش به اندازة یک پنج تومانی سیاه و کبود شده بود. یادم افتاد ممکن است بقایای ترکش های آن نارنجک باشد؛ وقتی که با منافق ها درگیر شده بود.
گفتم: «ترکش نارنجک است.»
گفت: «برو یک سنجاق قفلی داغ کن بیاور.»
گفتم: «چه کار می خواهی بکنی. دستش نزن. بگذار برویم دکتر.»
کمی بعد آمدم توی اتاق. دیدم صمد یک آینه دستش گرفته و روبه روی آینه توی هال ایستاده و با سنجاق دارد زخم پشتش را می شکافد. ابروهایش درهم بود و لبش را می گزید. معلوم بود درد می کشد. یک دفعه ناله ای کرد و گفت: «فکر کنم درآمد. قدم! بیا ببین.»
خون از زخم پایین می چکید. چرک و عفونت دور زخم را گرفته بود. یک سیاهی کوچک زده بود بیرون. دستمال را از دستش گرفتم و آن را برداشتم. گفتم: «ایناهاش.»
گفت: «خودش است. لعنتی!»
دلم ریش ریش شد. آب جوش درست کردم و با آن دور زخم را خوب تمیز کردم. اما دلم نیامد به زخم نگاه کنم. چشم هایم را بسته بودم و گاهی یکی از چشم هایم را نیمه باز می کردم، تا اطراف زخم را تمیز کنم. جای ترکش اندازه یک پنج تومانی گود شده و فرو رفته بود و از آن خون می آمد. دیدم این طوری نمی شود. رفتم ساولن آوردم و زخم را شستم. فقط آن موقع بود که صمد ناله ای کرد و از درد از جایش بلند شد. زخم را بستم. دست هایم می لرزید. نگاهم کرد و گفت: «چرا رنگ و رویت پریده؟!»
بلوزش را پایین کشیدم. خندید و گفت: «خانم ما را ببین. من درد می کشم، او ضعف می کند.»
کمکش کردم بخوابد. یک وری روی دست راستش خوابید.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
🍃🌸🍃
رمضان ماهى است كه
ابتدايش رحمت و
ميانه اش مغفرت و
پايانش
اجابت است...
گوارای وجودتان میهمانی خدا💗
🌙 اولین شب ماه خدا بر شما همراهان بخیر باشه
👇👇👇
✅ @telaavat
🍃🌸
همراهان گرامی
ضمن عرض تبریک فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، از امروز هر روز یک جزء از قرآن کریم در کانال جهت استفاده شما خوبان قرارخواهد گرفت.
🙏 التماس دعا
👇👇👇
✅ @telaavat
هدایت شده از a
1_8134113.mp3
6.85M
#تلاوت_سی_جز_قرآن در سی روز ماه مبارک رمضان
🔹 ترتیل جز اول - استاد منشاوی
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 پنجشنبه
🔸 ۲۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۱ رمضان المبارک سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۱۷ می سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «لا اله الا الله الملک الحق المبین»
🗒 مناسبتها:
🔻ورود امام خمینی (ره) به جماران (1359 ش)
🔻پایان استراتژی دفاع متحرک عراق در جریان جنگ تحمیلی (1365 ش)
🔻حمله هواپیماهای عراق به ناو آمریکایی استارک (1366 ش)
🔻آغاز عملیات بیتالمقدس 6 در استان ماووت عراق توسط سپاه (1367 ش)
🔻شهادت شهید خسرو اکبرلو (1365 ش)
🔻رحلت آیتالله عظمی بهجت از مراجع تقلید (1388 ش)
🔻نزول کتاب مقدس صحف بر حضرت ابراهیم (ع)
🔻درگذشت "شیخالرئیس ابوعلی سینا" فیلسوف و دانشمند بزرگ مسلمان (428 ق)
🔻تولد "ابن خلدون" مورّخ مشهور مسلمان در تونس (732 ق)
🔻تأسیس نخستین مدرسه دریانوردی در پرتغال (1426 م)
🔻انجام همهپرسی تعیین نظام حکومتی در ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم (1946 م)
🔻تولد "ادوارْدْ جِنر" پزشکی انگلیسی و کاشف واکسن ضد آبله (1749 م)
🔻روز ملی و سالروز تصویب قانون اساسی نروژ (1814 م)
🔻درگذشت "میخائیل دوفویه" شرق شناس معروف هلندی (1909 م)
🔻ارائه راهحل انگلیس در تشکیل رژیم غاصب اسرائیل و به نفع صهیونیستها (1939 م)
🔻روز جهانی ارتباطات (1865 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#دعای_روز_اول_ماه_مبارک_رمضان
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِى فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيَامِى فِيهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِى فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِى جُرْمِى فِيهِ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ وَ اعْفُ عَنِّى يَا عَافِيا عَنِ الْمُجْرِمِينَ. 🌸
ترجمه:
خدایا! روزه مرا در این روز مانند روزه داران حقیقی که مقبول توست قرار ده، و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی، و مرا از خواب غافلان بیدار ساز و گناهم را ببخش ای معبود جهانيان و درگذر از من اى بخشنده ي گنهکاران🌸
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
✅ @telaavat
📌#تفسیر_نور📌
🔵اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🔵
🌸 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🌸
🗯إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى
🗯مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى
🗯لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى
🍄 جزء 27 سوره نجم آيه 16-18🍄
💐ترجمه 💐
💭آنگاه كه سدرة المنتهى را پوشاند آن (نورى) كه مىپوشاند.
💭دیده منحرف نگشت و تجاوز نكرد.
💭همانا او برخى از نشانههاى بزرگ پروردگارش را دید.
🍬نکته ها🍬
در آیه اول سوره اسراء خواندیم كه خداوند پیامبرش را شبانه سیر داد تا آیات خود را به او نشان دهد: «لِنُریَه من آیاتنا»، در این سوره مىفرماید: خداوند آیات خویش را به او نشان داد. «و لقد رأى من آیات ربّه الكبرى»
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله از هر جهت معصوم است:
الف) افكار و كردار: «ما ضلّ صاحبكم»
ب) زبان و گفتار: «ما ینطق عن الهوى»
ج) علم و دانش: «علّمه شدید القوى»
د) دل و قلب: «ما كذب الفؤاد ما رأى»
ه) چشم و دیده: «ما زاغ البصر و ما طغى»
🔘پيام ها🔘
1️⃣ حقّ چشم، آن است كه نه انحراف بیند و نه تجاوز كند. «ما زاغ البصر و ما طغى»
2️⃣ چشمى توان دیدن آیات بزرگ الهى را دارد كه واقعبین و حقبین باشد. «ما زاغ البصر و ما طغى و لقد رأى من آیات ربّه الكبرى»
3️⃣ آیات الهى به قدرى گسترده است كه حتّى اشرف مخلوفات، تنها گوشهاى از آن را مىبیند. «من آیات ربّه»
👇👇👇
✅ @telaavat
مواظب اعمالتان باشید چون
از دشمنی تا دوست یک لبخند
از جدائی تا پیوند یک قدم
از توقف تا پیشرفت یک حرکت
از عداوت تا صمیمیت یک گذشت
از عقبگرد تا جهش یک جرأت
از نفرت تا علاقه یک محبت
از شکست تا پیروزی یک شهامت
از خسته تا سخاوت یک همت
از صلح تا جنگ یک جرقه
از آزادی تا زندان یک غفلت
ازمرگ تا زندگے یک نفس
👇👇👇
✅ @telaavat
هدایت شده از a
1_8038095.mp3
952.2K
👆👆
💠واعظ:حاج آقا #مجتهدی_تهرانی_ره
🌸 انواع روزه 🌸
👇👇👇
✅ @telaavat
♏️ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ شعبان و ورود به رمضان ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ و ورود به سعادت و خوشبختی ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ...
ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ.
ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ
ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ .
"ﺁﻣﯿﻦ یارب العالمین"
🌕🌺🌙ماه
🌕🌺🌙رحمت
🌕🌺🌙و برکت
🌕🌺🌙ماه
🌕🌺🌙عبادت
🌕🌺🌙خدا
🌕🌺🌙ماه
🌕🌺🌙آمرزش
🌕🌺🌙گناهان
🌕🌺🌙برشما
🌕🌺🌙دوستان
🌕🌺🌙عزیز
🌕🌺🌙مبارک
🌕🌺🌙بــــــاد
ماه رمضان مبارک باد 🌸🌸
طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی
✅ @telaavat
🔵اهمیت نگاههای محبت آمیز به یکدیگر در خانواده
✨نگاه محبّت آميز فرزند به پدر و مادرش:
🌺رسول خدا - صلّي الله عليه و آله - فرمود: نگاه محبّت آميز فرزند به پدر و مادرش عبادت است.
📚«بحار الانوار، ج 74، ص 80»
⚜همچنین رسول خدا - صلّي الله علي و آله - فرمود: هر فرزند نيكوكاري كه با مهرباني به پدر و مادر خويش نگاه كند، در مقابل هر نگاه، ثواب يك حجّ كامل مقبول به او داده مي شود. سئوال كردند اي رسول خدا، حتّي اگر در هر روز صد مرتبه نگاه کند؟ فرمود: آري خداوند بزرگتر و پاك تر است.
📚«بحارالانوار، ج 74، ص 73»
✨همچنین پاداش نگاه محبت آمیز والدین به فرزندان:
🌸رسول اكرم (ص ) مى فرمود: پدرى كه با نگاه مودت آميز خود فرزند خويش را مسرور مى كند، خداوند به او اجر يك بنده آزاد كردن عنايت مى فرمايد.
📚 مستدرک الوسائل ج 15 ص169
👇👇👇
✅ @telaavat
📺 در نخستین روز از ماه مبارک رمضان، محفل انس با قرآن کریم با حضور رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی (ره) آغاز شد.
👇👇👇
✅ @telaavat
🌙 گزیدهای از اعمال ماه مبارک رمضان:
1️⃣ غسل در شب اول و پانزدهم ماه؛
2️⃣ زیارت امام حسین علیهالسلام در شب نخست؛
3️⃣ خواندن دو رکعت نماز در شب اول ماه: در هر رکعت حمد و سوره انعام؛
4️⃣ خواندن دعای حج بعد از هر نماز واجب:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَيْتَنِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَ سَعَةِ رِزْقٍ وَ لَا تُخْلِنِي مِنْ تِلْكَ الْمَوَاقِفِ الْكَرِيمَةِ وَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِيفَةِ وَ زِيَارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ فِي جَمِيعِ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَكُنْ لِي اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِي لَا يُرَدُّ وَ لَا يُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ الْمُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَيِّئَاتُهُمْ وَ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِيلَ عُمُرِي [فِي طَاعَتِكَ] وَ تُوَسِّعَ عَلَيَّ رِزْقِي وَ تُؤَدِّيَ عَنِّي أَمَانَتِي وَ دَيْنِي آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِين
5️⃣ خواندن این دعا پس از هر نماز واجب:
يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيمُ أَنْتَ الرَّبُّ الْعَظِيمُ الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ وَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي فَرَضْتَ صِيَامَهُ عَلَيَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ وَ جَعَلْتَ فِيهِ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فَيَا ذَا الْمَنِّ وَ لَا يُمَنُّ عَلَيْكَ مُنَّ عَلَيَّ بِفَكَاكِ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ فِيمَنْ تَمُنُّ عَلَيْهِ وَ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين
6️⃣ خواندن این دعا پس از هر نماز واجب:
اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
7️⃣ قرائت و ختم قرآن کریم؛
8️⃣ افطار را با خرما آغاز کند؛
9️⃣ خواندن سوره قدر به هنگام افطار و سحر؛ و نیز هنگام افطار این دعا را بخواند: بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.
🔟 خواندن این دعا در هر شب:
اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ وَ اغْفِرْ لِي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا رَحْمَانُ يَا عَلَّام
👇👇👇
✅ @telaavat
تا "افطار" چیزی نمانده
در این ساعات ناب "دعا" کنیم
چشمانی
داشته باشیم
که"بهترین ها"راببیند
قلبی که"خطاها"راببخشد
ذهنی که"بدیها"رافراموش کند
وروحی که"عاشق خالق" باشد
طاعات وعبادات قبول حق
التماس دعا
👇👇👇
✅ @telaavat
#دختر_شینا
قسمت :هشتادودوم
#فصل_پانزدهم
گفت: «به خاطر این ترکش ناقابل بروم دکتر؟! تا به حال خودم ده بیست تایش را همین طوری درآورده ام. چیزی نمی شود. برو سنجاق داغ بیاور.»
گفتم: «پشتت عفونت کرده.»
گفت: «قدم! برو تو را به خدا. خیلی درد دارد.»
بلند شدم. رفتم سنجاق را روی شعلة گاز گرفتم تا حسابی سرخ شد.
گفت: «حالا بزن زیر آن سیاهی؛ طوری که به ترکش بخورد. ترکش را که حس کردی، سنجاق را بینداز زیرش و آن را بکش بیرون.»
سنجاق را به پوستش نزدیک کردم؛ اما دلم نیامد، گفتم: «بگیر، من نمی توانم. خودت درش بیاور.»
با اوقات تلخی گفت: «من درد می کشم، تو تحمل نداری؟! جان من قدم! زود باش دارم از درد می میرم.»
دوباره سنجاق را به کبودی پشتش نزدیک کردم. اما باز هم طاقت نیاوردم. گفتم: «نمی توانم. دلش را ندارم. صمد تو را به خدا بگیر خودت مثل آن ده بیست تا درش بیاور.»
رفتم توی حیاط. بچه ها داشتند بازی می کردند. نشستم کنار باغچه و به نهال آلبالوی توی باغچه نگاه کردم که داشت جان می گرفت.
بچه ها توی اتاق آمده بودند و با سر و صدا بازی می کردند. مهدی از خواب بیدار شده بود و گریه می کرد. انگار گرسنه بود. به صمد نگاه کردم. به همین زودی خوابش برده بود؛ راحت و آسوده. انگار صد سال است نخوابیده.
مجروحیت صمد طوری بود که تا ده روز نتوانست از خانه بیرون برود. بعد از آن هم تا مدتی با عصا از این طرف به آن طرف می رفت. عصرها دوست هایش می آمدند سراغش و برای سرکشی به خانواده شهدا به دیدن آن ها می رفتند. گاهی هم به مساجد و مدارس می رفت و برای مردم و دانش آموزان سخنرانی می کرد. وضعیت جبهه ها را برای آن ها بازگو می کرد و آن ها را تشویق می کرد به جبهه بروند. اول از همه از خانواده خودش شروع کرده بود. چند ماهی می شد برادرش، ستار، را به منطقه برده بود. همیشه و همه جا کنار هم بودند. آقا ستار مدتی بود ازدواج کرده بود. اما با این حال دست از جبهه برنمی داشت.
نزدیک بیست روزی از مجروحیت صمد می گذشت. یک روز صبح دیدم یونیفرمش را پوشید. ساکش را برداشت. گفتم: «کجا؟!»
گفت: «منطقه.»
از تعجب دهانم باز مانده بود. باورم نمی شد. دکتر حداقل برایش سه ماه استراحت نوشته بود.
گفتم: «با این اوضاع و احوال؟!»
خندید و گفت: «مگر چطوری ام؟! شَل شدم یا چلاق. امروز حالم از همیشه بهتر است.»
گفتم: «تو که حالت خوب نشده.»
لنگان لنگان رفت بالای سر بچه ها نشست. هر سه شان خواب بودند.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat