#دختر_شینا
قسمت :هشتادوهشتم
#فصل_پانزدهم
در آن لحظات نمی دانستم چه کار کنم. بلند شوم و بروم بیمارستان یا بروم سراغ همسایه ها. صبح به آن زودی زنگ کدام خانه را می زدم. درد کمر بیشتر شد و تمام شکمم را گرفت. ای کاش خدیجه ام بزرگ بود. ای کاش معصومه می توانست کمکم کند. بی حسی از پاهایم شروع شد؛ انگشت های شست، ساق پا، پاها، دست ها و تمام. دیگر چیزی نفهمیدم. لحظه آخر زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس...» و یادم نیست که توانستم جمله ام را تمام کنم، یا نه.
صمد ایستاده بود روبه رویم، با سر و روی خاکی و موهای ژولیده. سلام داد. نتوانستم جوابش را بدهم. نه اینکه نخواهم، نایِ حرف زدن نداشتم.
گفت: «بچه به دنیا آمده؟!»
باز هم هر کاری کردم، نتوانستم جواب بدهم.
نشست کنارم و گفت: «باز دیر رسیدم؟! چیزی شده؟! چرا جواب نمی دهی؟! مریضی، حالت خوش نیست؟!»
می دیدمش؛ اما نمی توانستم یک کلمه حرف بزنم. زل زد توی صورتم و چند بار آرام به صورتم زد. بعد فریاد زد: «یا حضرت زهرا! قدم، قدم! منم صمد!»
یک دفعه انگار از خواب پریده باشم. چند بار چشم هایم را باز و بسته کردم و گفتم: «تویی صمد؟! آمدی؟!»
می گفت: «یا حضرت زهرا! خودت به دادم برس. یا حضرت زهرا! زنم را از تو می خواهم. یا امام حسین! خودت کمک کن.»
گفتم: «نترس، طوری نیست. هر بلایی می خواست سرم بیاید، آمده بود. چیزی نشده. حالا هم وقت به دنیا آمدن بچه نیست.»
گفت: «قدم! خدا به من رحم کند، خدا از سر تقصیراتم بگذرد. تقصیر من است؛ چه به روز تو آوردم.»
دوباره همان حالت سراغم آمد؛ بی حسی دست ها و پاها و بعد خواب آلودگی. آمد دستم را گرفت و تکانم داد. «قدم! قدم! قدم جان! چشم هایت را باز کن. حرف بزن. من را کشتی. چه بلایی سر خودت آوردی. دردت به جانم قدم! قدم! قدم جان!»
نیمه های همان شب، سومین دخترمان به دنیا آمد. فردای آن روز از بیمارستان مرخص شدم. صمد، سمیه را بغل کرده بود. روی پایش بند نبود. می خندید و می گفت: «این یکی دیگر شبیه خودم است. خوشگل و بانمک.»
مادر و خواهرها و جاری هایم برای کمک آمده بودند. شینا تازه سکته کرده بود و نمی توانست راه برود. نشسته بود کنار من و تمام مدت دست هایم را می بوسید. خواهرها توی آشپزخانه مشغول غذا پختن بودند، هر چه با چشم دنبال صمد گشتم، پیدایش نکردم.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
4_5949459604034290012.mp3
1.05M
🔸🔶 قرائت صفحه 408 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🍃🌸
همراهان گرامی
ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در ماه مبارک رمضان، به اطلاع می رساند هر روز یک جزء از قرآن کریم در کانال جهت استفاده شما خوبان قرارخواهد گرفت.
🙏 التماس دعا
👇👇👇
✅ @telaavat
4_5778459445398864612.mp3
6.79M
#تلاوت_سی_جز_قرآن در سی روز ماه مبارک رمضان
🔹 ترتیل جزء هشتم - استاد منشاوی
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 پنجشنبه
🔸۳ خرداد سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۸ رمضان المبارک سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۲۴ می سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «لااله الاالله الملک الحق المبین»
🗒 مناسبتها:
🔻آزادسازی خرمشهر پس از 578 روز اسارت در جریان عملیات بیتالمقدس (1361 ش)
🔻اعدام رهبر گروهک ضاله فرقان و فروپاشی این گروه (1359 ش)
🔻شهادت سردار جهادگر "مهندس محمدتقی رضوی" (1366 ش)
🔻مانور بزرگ ولایت با حضور مقام معظم رهبری حضرت آیتالله "خامنهای" (1375 ش)
🔻روز مقاومت و پیروزی
🔻درگذشت محمدرضا آقاسی، شاعر انقلاب (1384 ش)
🔻گشایش موزه دفاع مقدس کرمان
🔻سیل مدهشی قسمتی از شهر قم را خراب کرده و عده زیادی از مردم را آواره و بیخانمان ساخت. (1313 ش)
🔻مدت مجلس سنا از 6 سال به چهار سال تقلیل یافت. (1345 ش)
🔻مأموریت آپولو 10 در مدار ماه با موفقیت انجام گرفت. (1348 ش)
🔻آغاز حرکت پیامبر اسلام (ص) بهسوی منطقهی بدر (2 ق)
🔻مرگ "سلطان طغرل سلجوقی" بنیانگذار سلسلهی سلجوقیان در ری (455 ق)
🔻کشف فلز "روی" توسط "پاراسْلوسْ" شیمیدان سوئیسی (1541 م)
🔻روز استقلال "اکوادور" از استعمار اسپانیا (1822 م)
🔻مرگ "ویلیام بلیک" شاعر و نقاش بزرگ انگلیسی (1827 م)
🔻مخابره اولین پیام تلگرافی توسط "ساموئل مورس" در امریکا (1844 م)
🔻کشف واکسن ضد حصبه (1888 م)
🔻روز ملی و استقلال کشور آفریقایی "اریتره" از "اتیوپی" (1993 م)
🔻انتقال یهودیان اتیوپی به سرزمینهای اشغالی توسط رژیم صهیونیستی (1991 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
《تعجب خداوند از سه شخص》
🔰 خداوند در شب معراج به پیامبر فرمود: ای احمد! در شگفتم از سه کس
1️⃣👈 بنده ای که در حال نماز است و می داند بسوی چه کسی دست را بالا برده و مقابل چه کسی ایستاده ، در عین حال چرت می زند(بی حال است)
2️⃣👈 در شگفتم از کسی که خوراک امروز خود را دارد ولی برای فردایش به فکر فرو رفته و سعی و تلاش می کند
3️⃣👈 و تعجب می کنم از بنده ای که نمی داند آیا من از او راضی هستم یا بر او غضبناکم ، ولی او خندان است.
📚 [إرشاد القلوب إلى الصواب ج۱صفحه ۲۰۰ ]
👇👇👇
✅ @telaavat