🏴السَّلامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ
سلام بر ولىّ خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشته اشک ها
📚فرازی از زیارت اربعین امام حسین علیه السلام
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@telaavat
👆👆👆
⚫️ سفارش امام صادق علیه السلام به کربلا نرفته ها، در روز اربعین!
💠شخصی نزد امام صادق علیهالسلام رفت و پرسید:
◾️ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه می شود؟
🌹فرمودند: روز اربعین چه کار می کنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت می شود...
🌷امام علیه السلام زیارت اربعین را به او آموزش داد و فرمود:
▪️حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین می آیند و تا غروبش در زمینند .
☑️هر جای عالم کسی با خواندن زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی با امام حسین علیه السلام برقرار کند ملائک می آیند و آن زیارت را بر می دارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیهالسلام می برند.
🌷 و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به ملائک امر می کند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند...▪️
🌺 امام صادق علیهالسلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم کربلا داشته باشی یعنی رفتی.
◾️آه که می توانی بکشی؟چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن زیارت می شود...
🏴 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 507
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناهار گرچه به وفور مهیا و نعمت تمام بود اما کسی رغبتی به خوردن نداشت. هر کس لقمه ای برمی داشت کنار می کشید. غذای خوبی هم می آوردند که همانجا میماند و اضافه اش عقب برنمی گشت.
آن روزها برای دومین بار فک من قفل شده بود و اذیت میشدم. برای همین سری به اورژانس زدم که در نزدیکی گردان بود. پزشکی که آنجا بود محل رجوع همه نوع درد و بیماری بود، از سردرد و سینوزیت، که عده زیادی از آن ناراحت بودند، تا عفونت گوش و حلق، شکستگی و... اتفاقاً ترک هم بود. پیش او رفتم.
ـ دهانم قفل شده.
ـ خُب! دهنتو باز کنم ببینم!
فقط میتوانستم لبهایم را باز کنم چون دندانهایم با فشار به هم چسبیده بودند! دکتر دوباره گفت: «میگم دهنتو باز کن!»
ـ آگه میتونستم دهنمو باز کنم که پیش شما نمی اومدم؟!
ـ واقعاً دندونات اینطوری قفل شدن؟
برایش جالب شده بودم. پرسید: «پس تو این مدت چی میخوری؟»
ـ هیچی! چای شیرین درست میکنم و توش نون خیس میکنم!
ـ تو چرا تا حالا اینجا موندی. باید تو رو عقب می فرستادند... بیمارستان!
با هم صحبت کردیم و او به حرفهای من، که از بین دو ردیف دندان به هم فشرده ادا میکردم، گوش داد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 508
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فهمید عقب برو نیستم. خواست پیراهنم را بالا بزنم تا معاینه ام کند. پیراهنم را درآوردم اما متوجه شدم همینطور که دارد به بدن و صورت من نگاه میکند، گریه میکند! ناراحت شده بود. لباسم را پوشیدم تا بیرون بیایم اما نگذاشت. نشست کنارم. مقداری داروی تقویتی برایم نوشت اما همه اش میگفت: «تو با این وضع بدنت وارد آب میشی فکر نمیکنی فردا بدنت چرک میکنه... میافتی!»
ـ... نه این آب از اون آبها نیست! این آب بدن آدمو چرک نمیکنه! ما به خاطر خدا تو این آب حرکت میکنیم. باور نمیکنم خدا بخواد که تن من تو این آب عفونت کنه.
دکتر حدود یک ساعت مرا پیش خودش نگه داشت. از مجروحیت هایم می پرسید که کی زخمی شده ام و باورش نمیشد از اواخر سال 1359 در جبهه باشم و زخم روی زخم بردارم. تا آن روز حدود بیست و دو بار برای عمل جراحی رفته بودم. باور نمیکرد. میگفت: «اصلاً با عقل جور درنمی آید! آدم این همه عمل برود و باز سالم بماند!»
ـ سالم که نموندم! نمیبینی...!
به هر حال سعی کردم به دکتر هم روحیه بدهم. بعد از گرفتن داروها از او جدا شدم و به چادرمان برگشتم. بچه ها به خاطر وضعیت من و احتمالاً حضور طولانی ام در اورژانس مشکوک شده بودند، میگفتند: «آقا سید... نکنه میخوای بمونی؟!»
ـ نه! من از اونایی نیستم که بمونم و عملیات نیام. انشاءالله می یام.
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️امروز یکشنبه 28مهرماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:51
☀️ طلوع آفتاب:06:15
🌝 اذان ظهر: 11:49
🌑 غروب آفتاب: 17:23
🌖 اذان مغرب: 17:42
🌓 نیمه شب شرعی23:07
@telaavat
🍃✼🌼✼🍃
#تفسیرنور
⏪سوره مائده آيه 116
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَعِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِى وَ أُمِّى إِلَهَيْنِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَنَكَ مَا يَكُونُ لِى أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِى بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى وَلَا أَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّمُ الْغُيُوب
ِ
ترجمه 🔻
⤵️و زمانى كه خداوند گفت: اى عیسى بن مریم! آیا تو به مردم گفتى: به غیر از خدا، من و مادرم را به عنوان دو معبود بگیرید؟
🚩 (عیسى) گفت: (خدایا!) تو پاك و منزّهى، مرا نشاید كه حرف ناروایى كه سزاوار من نیست بگویم، اگر چنین گفته بودم، تو آن را مى دانستى (زیرا) تو آنچه را در دل و جان من است مى دانى، امّا من از آنچه در ذات توست بىخبرم، همانا، داناى تمام غیبها تویى تو.
┅═══🍃✼🦋✼🍃═══┅
نکته ها🔻تفسیرنور☀️
⤵️در آیه 109 همین سوره خواندیم كه خداوند پیامبران را در قیامت جمع كرده و از آنان مى پرسد: از مردم چه پاسخى شنیدید؟ این آیه، گفتگوى خدا و حضرت عیسى را در آن روز بیان مىكند.
☘گرچه مسیحیان، امروز مریم را خدا نمى دانند، ولى چون گروهى از آنان در آن زمان عقیده به خدا بودن مریم داشتند و یا به خاطر آنكه عبادت در برابر مجسّمه او به منزله ى معبود قرار دادن اوست، تعبیر به «اله» شده است.
❄️ «اتّخذونى و اُمّى الهین»
«دون اللّه»، نشانه ى شرك است، نه نفى خدا، یعنى علاوه بر خدا، عیسى و مریم را معبود دانستن شرك است.
☘ البتّه تثلیث فعلى مسیحیان، اب و ابن و روح القدس است.
❄️امام رضا علیه السلام فرمود: دربارهى من دو گروه هلاك مىشوند و من تقصیرى ندارم: یكى علاقمندان افراطى، دیگرى كینه توزان بى جهت.
☘تسبیح حضرت مسیح، خود نشانه دیگرى است كه خداوند منزّه از هرگونه شریكى است. در آیات دیگر آمده است:
❄️«وقالوا اتّخذ الرّحمن ولداً سبحانه»، «ویجعلون للّه البنات سبحانه»كه خدا را از داشتن هر گونه فرزند، چه دختر چه پسر، منزّه مى شمارد.
┅═══🍃✼🦋✼🍃═══┅
پيام ها ⚡📬
1- گاه سؤال و توبیخ یك بى گناه، براى هشدار به دیگران است. «ءأنت قلت» گاهى به در مىگویند تا دیوار بشنود.
2- ادّعاى الوهیّت براى انسان، گرچه پیامبر باشد، ادّعایى باطل است. «ما یكون لى ان اقول ما لیس لى بحقّ»
3- انبیا معصومند. «مایكون لى أن أقول ما لیس لى بحقّ»
4- انبیا از غلوّ پیروان خود بیزارند. «ان كنت قلته فقد علمته»
5 - همهى گفته هاى انسان و اسرار درونش براى خداوند روشن و معلوم است. «فقد علمته تعلم ما فى نفسى»
6- تسبیح و تنزیه خدا از هر نسبت ناروا، لازم است. «سبحانك»
7- علم انبیا محدود است. «لا اعلم ما فى نفسك» و كسى كه علمش محدود است، شایسته ى خدایى نیست.
8 - افكار و اسرار مردم از امور غیبى است كه خدا بدان آگاه است. «تعلم ما فى نفسى... انّك انت علاّم الغیوب»
9- آگاهى كامل و گسترده بر همهى حقایق مخصوص خداست. «انّك انت علاّم الغیوب»
🍃 @telaavat
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
📖✂️ برشی از یک کتاب
#شهادت_جنگ_نیست
برخی درباره آثار شهادت حسین تردید کردهاند و آن را قیامی خوانده اند که شکست خورده است ! شگفتا ! کدام جهاد و کدام #جنگِ_پیروزی بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه ، در #عمق_اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد ؟ در اینجا اساساً این مسئله مطرح می شود که آیا دامنه اثرگذاری و طنین شهادت ، از جهاد ، جهاد فاتح عمیق تر ، مداوم تر و گسترده نیست ؟ همین خلفا ، جنگ های بی شمار داشته اند با صدها هزار جنگجوی مسلح و تجهیزات نظامی بسیار و فتوحات درخشانی که قدرت های عظیم جهانی را به زانو درآورده است . اما غالباً صدای چکاچک شمشیرهایشان که خاموش می شد . طنین آن نیز می مُرد و از آن جز ویرانه ها و اجسادی گمنام برجا و جز #نقلی_در_کتب_تاریخ چیزی بر جا نمی ماند ، و شهادت ۷۲ تن #شهید_برگزیده است که مُهر #ظلمه را بر پیشانیِ تمامی وارثان یزید و تکیه کنندگان بر تکیه گاه یزید میزند ، آنچنانکه هیچ جهادی و فتح کُفرستانی و به غنیمت گرفتن سومناتی و تبدیل کلیسا و آتشگاه به مسجدی و تدوین و تکثیر و تجلیل قرآنی ... نقش آن را از جبین اینان نمی زداید ! و چنان در افکار عمومی محکوم مردم می شوند و رسوای تاریخ که امام مذهب سنت ، شلاق را می خورد و ننگ قضاوت در نظام #خلافت_اسلامی و همکاری با خلیفه پیغمبر را بر خود هموار نمیکند . آنان فتح کردند ، اما فقط اجساد شهدا را ، اما #افکار_شهدا ، آنان را و رژیم و آنان را محکوم کرد و توطئه بزرگشان را برای همیشه نقش بر خون کرد .
📚 حسین وارث آدم ، علی شریعتی ، ص ۱۹۸ و ۱۹۹
🔷 @telaavat
#داستان_کوتاه
🌺 جزای صبر در برابر همسر
🌦امام باقرعليه السّلام فرمود:
💫در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند، دراين هنگام پير زنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت:
💫چرا هود براى خودش چنين دعايى نمى كند؟
🌿مردم گفتند: ما را به نزد او ببر،
🍃گفت: او اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى است، به آنجا برويد، ما نزد او رفتيم، هود هر قسمتى را كه زراعت مى كرد مى ايستاد و دو ركعت نماز مىخواند، در اين هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت: حاجت شما چيست؟
🌿گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده كرديم.
🌦 گفت: چه ديديد؟ گفتند:
🍁پير زن بد زبان و فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و بر سر ما فرياد كشيد.
🌦فرمود: او همسر من است و من دوست دارم كه سالها زنده بماند.
🌿گفتند: اى پيامبر خدا! چرا خواهان طول عمر او هستى؟
🌦 گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست، جز آنكه كسى را دارد كه اذيّتش كند، من هم خدا را شكر مى كنم كه اذيّت كننده ام را زير دستم قرار داده و اگر چنين نبود كسى بدتر از او بر من مسلّط مى شد.
📚 مشكاة الأنوار في غررالأخبار، ص ۲۸۷-۲۸۸
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
@telaavat 👈👈
Seyed Taleh Bakoei - Saslaram Karbala (128).mp3
3.68M
🏴 سسلرم کرب و بلا....
جانم آقا جانم حسین علیه السلام
💠سید طالح باکویی
#یا_حسین
#کربلا
#مداحی_آذری
#التماس_دعا
🏴 @telaavat
🌸کلام امیر
✨فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِيَ [الْقُرُونَ الْمَاضِيَةَ] بَيْنَ أَيْدِيكُمْ إِلَّا لِتَرْكِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ، فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُكُوبِ الْمَعَاصِي وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْكِ التَّنَاهِي؛ أَلَا وَ قَدْ قَطَعْتُمْ قَيْدَ الْإِسْلَامِ وَ عَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ وَ أَمَتُّمْ أَحْكَامَهُ.
💠خدای سبحان مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر برای ترک امر به معروف و نهی از منکر , پس خدا , بیخردان را برای نافرمانی و خردمندان را برای ترک بازداشتن دیگران از گناه لعنت کرد.
📚نهج البلاغه.خطبه ۱۹۲
@telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 509
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این دومین باری بود دهانم به این شکل درآمده بود. بار اول تازه به منطقه رسیده بودم که به این وضع مبتلا شدم و حدود چهارده روز طول کشید تا بهتر شدم. حالا به تجربه میدانستم چند روز دیگر هم کار دارم و باید با همین وضع بسازم.
بعد از ظهر حنابندان داشتیم. هیچوقت حنا گذاشتن در شب عروسی را ندیده بودم، اما حنابندان در شب حمله دیدن داشت. بچه ها حنا می گذاشتند و با پشم میب ستند که خوب بگیرد. عصر دست خیلی ها زرد و سرخ بود... بعضیها به انگشتان پایشان هم حنا گذاشته بودند.
دم غروب انتظار به سر رسید و همه برای آخرین نمازجماعت پیش از حمله، به مسجد گردان رفتیم. عجیب بود هر کس وارد مسجد میشد گریه میکرد. بچه های زنجان هم با شنیدن خبر حضور حاج اصغر زنجانی به مسجد آمده بودند و دیگر جا نبود. نماز مغرب و عشا در حالی خوانده شد که به جرئت میتوانم بگویم از حدود ششصد نفری که در مسجد صف بسته بودند پانصد نفر گریه میکردند. اصلاً به قیافه بچه ها که نگاه میکردیم گریه مان میگرفت... شاید تا یکی دو روز دیگر این شهید شود... این اسیر شود... این هیچوقت برنگردد و...
این لحظه های سخت را بارها تجربه کرده بودم. به خاطر همین، دیگر آن نورالدین سخت دل نبودم. برای گریه کردن منتظر مداحی و بهانه هم نبودم. بعد از نماز همه به سجده رفتیم. چراغها را خاموش کردند و همه مدتی در همان حال با خدای خود خلوت کردیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 510
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جانمازها از اشک خیس شده بود و روحمان سبکتر از همیشه. همه با هم دعا خواندیم و بعد صدای حاج علی اصغر در فضا پیچید. یکی از بچه های مداح لشکر از او پرسید: «حاج علی اصغر خبر داری؟!» او به سمت صدا برگشت و گفت: «بفرمایید.»
ـ از بین بچه هایی که اینجان، بعضی هاشون بعد از دو سه روز دیگه تو این دنیا نیستن!
با این حرف، حاج علی اصغر از شدت گریه غش کرد. بچه ها رویش آب می پاشیدند. مجلس به هم ریخته بود. هر کس در حال خودش بود و حالا باز صدای حزین مداح محبوب بچه ها بود که «غواصلار» را میخواند. با زمزمۀ آن شعرها در شب حمله روحمان جلا می یافت.
لای لای ای جبهه لرین یورغونی ای خسته جوانلار
لای لای اروند کنارینده قیزیل قانه باتانلار
خوش یاتین یاخشی یاتیپسیز
یاخشی باش فیکرین آتیپ سیز...(1)
بعضی ها همدیگر را بغل کرده و سر بر شانه هم گذاشته بودند، از هم حلالیت می خواستند و وداع می کردند. عده بیشتری تنها در آن تاریکی با خود خلوت کرده بودند. به هر طرف رو برمی گرداندم یاد بچه های قدیمی جنگ و دوستان شهید برایم زنده میشد. داغ امیر هم دوباره نو شده و آتشم میزد. امیر که بی وفا از آب درآمده بود و بعد از آن خواب، دوستان دیگرم را برد و من جا ماندم... نتوانستم در مسجد بمانم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) فرازی از شعر ارزشمند و بلند «غواصلار» سروده حاج صمد قاسمپور در رثای غواصان والفجر 8 به این مضمون «لای لای ای جوانانی که در جبههها ماندید، ای جوانانی که خسته شدید... لای لای برای شما که کنار اروند به خون پاکتان غلتیدید... راحت بخوابید که خوب خوابیدهاید، خوب فکر «سر» را از «سر» به در کرده اید.
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️امروز دوشنبه 29مهرماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:52
☀️ طلوع آفتاب:06:16
🌝 اذان ظهر: 11:49
🌑 غروب آفتاب: 17:22
🌖 اذان مغرب: 17:40
🌓 نیمه شب شرعی23:07
@telaavat
🍃✼💠✼🍃
#تفسیرنور
⏪سوره مائده آيه 117
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَآ أَمَرْتَنِى بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّى وَرَبَّكُمْ وَ كُنتُ عَلَيْهِمْ شهِيداً مَّادُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِى كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ شَهِيد
ٌ
ترجمه 🔻
⤵️(حضرت عیسى به خداوند گفت:) من، به آنان نگفتم مگر آنچه مرا به آن فرمان دادى كه بپرستید
💚خداوندى را كه پروردگار من و پروردگار شماست، و تا زمانى كه در میان آنان بودم، شاهد و ناظر بر آنان بودم، پس چون مرا (از میانشان) باز گرفتى، تو خود بر آنان مراقب بودى و تو بر هر چیز گواهى.
┅═══🍃✼💠✼🍃═══┅
نکته ها🔻تفسیرنور☀️
⤵️«توفّى» به معناى اخذ و گرفتن تمام و كمال است و مرگ یكى از مصادیق آن است.
💓خداوند حضرت عیسى علیه السلام را از میان قومشان برداشته و تا زمان قیام امام زمان علیه السلام زنده نگه مى دارد و همراه آن حضرت ظهور خواهد كرد.
┅═══🍃✼💠✼🍃═══┅
پيام ها ⚡📬
1- پیامبران معصومند و جز فرمان خدا، كارى را انجام نمىدهند و در وحى هیچ تغییر و تصرّفى نمىكنند. «ما قلت لهم الاّ ما أمرتنى به»
2-حضرت عیسى، خود را همچون دیگران، دست پروردهى خدا مىداند. «ربّى و ربّكم»
3- انبیا، ناظر بر افعال مردمند. «كنت علیهم شهیداً»
4- دعوت به یكتاپرستى، مهمترین وظیفه ى انبیاست. «ان اعبدوا اللَّه» (با اینكه مأموریّت عیسى تنها توحید نبوده، امّا آیه فقط توحید را مطرح مىكند)
5 - دلیل و ملاك پرستش خدا، ربوبیّت اوست. «ان اعبدواللَّه ربّى و ربّكم»
🍃 @telaavat
#تلنگر
💢هرگز نمازت را ترک مکن " 🔴
میلیون ها نفر زیر خاک بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست ؛
تا " سجده " کنند، فقط یک سجده
از پاهايی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند..
قبرها، پر است از جوانانى که
میخواستند در پیری توبه کنند...
رسول الله صلےالله علیه وآله فرموده اند
نماز صبح : نور صورت
ظهر : بركت رزق
عصر : طاقت بدن
مغرب : فايده فرزند
عشاء : آرامش
مي بخشد.
🍃🌸🍃🌸☘🌸☘🌸🍃🌸🍃
@telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈نقاشی با شن از پیادهروی اربعین حسینی علیه السلام
#پیاده_روی_اربعین
#هنر
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@telaavat
👆👆👆
#آموزنده
✍ﭘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮ 26 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ اينستاگرام ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ :" ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ "... !
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ. ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ ...! ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟ ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ. ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ. ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ..اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :«ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!
💥آيا تا بحال ! ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟؟
#اندکی_تفکر
✅ @telaavat
👆👆👆
🌸کلام امیر
🔷شرح خطبه هفدهم نهج البلاغه توسط استاد محمد رضا رنجبر
✨إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا، لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ، وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَيْعاً وَ لَا أَغْلَى ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَ لَا عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْكَر.
🔷به خدا شکایت می کنم از مردمی که در جهالت زندگی می کنند و با گمراهی می میرند. در میان آنها ، کالایی خوارتر از قرآن نیست اگر آن را آنگونه که باید بخوانند ، و متاعی سود آورتر و گرانبهاتر از قرآن نیست اگر آن را تحریف کنند ، و در نزد آنان ، چیزی زشت تر از معروف و نیکوتر از منکر نمی یاشد
📚نهج البلاغه.شرح_خطبه ۱۷
@telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 511
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیال میکردم نفر اولی هستم که مسجد را ترک میکنم اما بیرون که آمدم دیدم غوغاییست! دور و بر مسجد، لای درختچه ها، هر طرف بچه ها تنها یا دو سه نفری خلوت کرده بودند، نخلستان پر از گریه بود. صدای نوحه از مسجد پخش میشد. مراسم به طول کشید. شاید سه چهار ساعت آن عزاداری ادامه داشت اما بچه ها در حال خود بودند. فکر میکنم آن شب هیچکس تا صبح نخوابید؛ بعد از عزاداری تازه دیدارها پا گرفت. بچه های دسته با هم به چادر دسته دیگر میرفتند. دیگر امکان نداشت آن جمع با هم باشد. دسته ها با چای از همدیگر پذیرایی میکردند و هنوز هم حنا گذاشتنها ادامه داشت. آن شب در چهره بعضی از بچه ها چیز دیگری میشد دید؛ چهره حمید غمسوار عجیب روشن شده بود انگار یک ماه در صورتش روئیده باشد. من این قیافه ها را در لحظه های رفتن کم ندیده بودم. میدانستم این حالتها و قیافه ها زمانی دیده میشود که کسی همه چیزش را در اختیار خدا گذاشته و صادقانه میرود. حمید با اینکه مدتی با دوستش سر کرده بود اما کمترین تأثیری از دوستش نگرفته بود. دوستش همانجا سراغم آمد.
ـ آقا سید! آگه امکان داره من با شما نیام!
ـ اشکالی نداره!
منتظر این لحظه بودم. مثل او در جبهه کم بودند، اما جبهه خالی از آنها نبود. حالا لابد حمید هم به حرف من میرسید که چند بار گفته بودم: «تو و این رفیقت به هم نمیخورین... راهتون از هم جداست!»
به چادرمان آمدم. همه در حال خواندن نمازشب بودند. دلم از گرسنگی ضعف میرفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 512
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سماور را روشن کردم. چون چیزهای آبکی میخوردم زود زود گرسنه میشدم. بعد از روشن کردن سماور یکی از شیشه های عسل را گذاشتم روی سماور تا کمی نرم شود. یکدفعه شیشه افتاد داخل کورۀ سماور! هر چه کردم نتوانستم درش بیاورم. همه در حال نمازشب بودند. با همان دندانهای کلید شده میگفتم: «بابا! بسه دیگه! نماز نخونید! بیایین عسل منو از این تو در بیارین!» با سروصدایم یکی دو نفر نمازشان را تمام کردند. حبیب رحیمی که سر نماز مدام اشک میریخت آمد و گفت: «سید این کارای تو تمومی ندارهها!» جانمازش را هم مثل همیشه توی جیبش گذاشت. بالاخره عسل را درآوردند و کمی خوردم چون میخواستم تا صبح همپای بچه ها بیدار بمانم.
حدود ساعت سه نیمه شب بود. بعد از نمازشب همه بچه های دسته را صدا کردم که یکجا جمع شوند. جمع عجیبی بود آن جمع! در همان حال که به سختی تکلم میکردم از بچه ها عذرخواهی کردم. به خاطر همه دردسرهایی که داده بودم، سختگیریها و اذیتهایی که داشتم و... شانه ها از شدت گریه میلرزید. بچه ها فانوسها را خاموش کردند و باز مجلس دیگری آغاز شد... دیگر نوحه خوانی در کار نبود، هر کس کلمه ای میگفت، یکی از دوست مفقودش... از حسرتها، امیدها و آرزوهاشان، انگار زمان و مکان مفهومشان را گم کرده و فقط به صدای نالۀ جان غواصها گوش میدادند. خودم هم دیگر سید نورالدین همیشگی نبودم. سابقه نداشت نیروها را جمع کنم، حرف بزنم، عذرخواهی کنم، تشکر کنم به خاطر همه زحمتهاشان و حلالیت بخواهم. حالی داشتم که فکر میکردم دیگر رفتنی هستم.
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️امروز سهشنبه 30 مهرماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:52
☀️ طلوع آفتاب:06:16
🌝 اذان ظهر: 11:49
🌑 غروب آفتاب: 17:22
🌖 اذان مغرب: 17:40
🌓 نیمه شب شرعی23:07
@telaavat
🍃✼🌷✼🍃
#تفسیرنور
⏪سوره مائده آيه 118
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ إِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
ترجمه🔻
⤵️(عیسى گفت: خدایا!) اگر عذابشان كنى، پس آنان بندگان تو هستند و اگر آنان را بیامرزى، پس همانا تو خود توانمند و حكیمى.
┅═══🍃✼🌷✼🍃═══┅
نکته ها🔻تفسیرنور☀️
⤵️حضرت عیسى در پاسخ خداوند كه فرمود: آیا تو به مردم گفتى من و مادرم را خدا بگیرد؟ با جدا كردن خود از مرد و اینكه تنها خداوند مالك آنان است، فرمود: در گرایشهاى شركآلود امّت خود نقشى نداشته است.
🌾به روایت ابوذر، پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله شبى تا صبح در ركوع و سجود این آیه را تلاوت مى نمود.
🌷 از آن حضرت سؤال كردم چگونه بود كه تا صبح این آیه را تلاوت فرمودید. حضرت فرمود: از خداوند طلب شفاعت براى امّتم مىكردم و خداوند سرانجام آن را به من داد و امّتم در صورتى كه شرك نورزند، به آن نائل خواهند شد.
🌾در روایتى دیگر آمده است وقتى حضرت این آیه را تلاوت فرمود، دستان مبارك را بلند كرده و با حال گریه فرمود: «اللّهم امّتى» وبه امّت خود دعا مىكرد.
🍃خداوند جبرئیل را بر حضرت فرستاد و فرمود: «انّا سنرضیك فى امّتك و لا نسوئك» ما تو را خشنود خواهیم كرد و نمىگذاریم ناراحت شوى.
┅═══🍃✼🌷✼🍃═══┅
پيام ها ⚡📬
1- انبیا، تسلیم پروردگارند. «ان تعذّبهم... و ان تغفر لهم» از كار خدا نمىتوان سؤال كرد: «لایسئل عمّا یفعل»
2- عذاب ویا آمرزش مشركان بدست خداست. «ان تعذّبهم...و ان تغفر لهم»
3- انبیا، مقام شفاعت دارند، ولى گاهى گناه و جرم در حدّى است كه آنان نیز پاى خود را كنار مى كشند. «ان تعذّبهم فانّهم عبادك»
4- قهر یا مهر خداوند، بر اساس عزّت و حكمت است. «انت العزیز الحكیم»
🍃 @telaavat
#داستان_کوتاه
✍ پيرى در روستايى هر روز براى نماز صبح از منزل خارج و به مسجد مى رفت. در يک روز بارانى، پير صبح براى نماز از خانه بيرون آمد، چند قدمى كه رفت در چاله ای افتاد، خيس و گلى شد. به خانه بازگشت لباس را عوض كرد و دوباره برگشت، پس از مسافتى براى بار دومخيس و گلى شد برگشت لباس را عوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد.
ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟
💥جوان گفت نه، اى پير، من شيطان هستم. براى بار اول كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت: «تمام گناهان او را بخشيدم.» براى بار دوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت: «تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم.» ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى، خداوند به فرشتگان بگويد: «تمام گناهان اهل روستا را بخشيدم» كه من اين همه تلاش براى گمراهى آنان داشتم. براى همين آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى!
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷
@telaavat 👈👈
🌼کلام امیر
💠دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردند، و براى به دست آوردن حرام يورش آورده يكديگر را پس زدند، نشانه بهشت و جهنّم براى آنان بر افراشته، اما از بهشت روى گردان و با كردار زشت خود به طرف آتش روى آوردند، پروردگارشان آنان را فراخواند امّا پشت كرده، فرار كردند، و شيطان آنان را دعوت كرد، پذيرفته به سوى او شتابان حركت كردند.
📚نهج البلاغه.خطبه ۱۴۴
✅ @telaavat