- شبكة الكعبة الإسلامية.mp3
زمان:
حجم:
7.42M
تلاوة الشيخ محمود صديق المنشاوي مد الله في عمره ما تيسر من سورة غافر ٥١ - ٦٨ مسجلة في مساجد دولة الكويت سنة ١٩٧٨ م
✅بزرگترین کانال صوت و لحن ایتا¦
~~~^•••••📖🕋📖•••••~~~~
{{🌎 @telavat_bartar 🌎}} ~~~~•••••📖🕋📖•••••~~~~
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تلاوت تصویری از استاد محمد اللیثی
✅بزرگترین کانال صوت و لحن ایتا¦
~~~^•••••📖🕋📖•••••~~~~
{{🌎 @telavat_bartar 🌎}} ~~~~•••••📖🕋📖•••••~~~~
ان الذین آمنوا...بیات_عبدالفتاح شعشاعی - @telavat_nice.mp3
حجم:
7.69M
فرازی دلنشین از استاد عبدالفتاح شعشاعی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
📖 سور بینه آیه ۷
🎵 مقام بیات
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✅بزرگترین کانال صوت و لحن ایتا¦
~~~^•••••📖🕋📖•••••~~~~
{{🌎 @telavat_bartar 🌎}} ~~~~•••••📖🕋📖•••••~~~~
فاطر ۳-۲۴ بینه عراق عبدالفتاح شعشاعی - @telavat_nice.mp3
حجم:
39.52M
تلاوتی شاهکار و ماندگار و فنی از استاد عبدالفتاح شعشاعی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
📖 سور فاطر ( ۳ تا ۲۴ ) بینه
🕌 عراق ، مسجد الاحمدیه بغداد ، مراسم سالگرد وفات ملک عالیه
📅 دهه پنجاه میلادی
⏰ ۳۳ دقیقه و ۳۹ ثانیه
📥 ۳۸ مگابایت
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✅بزرگترین کانال صوت و لحن ایتا¦
~~~^•••••📖🕋📖•••••~~~~
{{🌎 @telavat_bartar 🌎}} ~~~~•••••📖🕋📖•••••~~~~
قصص ۵-۱۶ شمس سوریه شعیشع - @telavat_nice.mp3
حجم:
34.44M
تلاوتی شاهکار و ماندگار و طوفانی و پرشور از استاد ابوالعینین شعیشع
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
📖 سور قصص ( ۵ تا ۱۶ ) شمس
🕌 مسجد اموی سوریه
⏰ ۲۸ دقیقه و ۱۵ ثانیه
📥 ۳۳ مگابایت
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✅بزرگترین کانال صوت و لحن ایتا¦
~~~^•••••📖🕋📖•••••~~~~
{{🌎 @telavat_bartar 🌎}} ~~~~•••••📖🕋📖•••••~~~~
هدایت شده از 🇵🇸 ﴾ᴛᴇʟᴀᴠᴀᴛʙᴀʀᴛᴀʀ | تلاوت بـــࢪتـــࢪ﴿ 🇵🇸
🌹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
🌊 روز خود را با نام و یاد خدای متعال آغاز کنیم. 🌊
⬅️ شروع فعالیت کانال " تلاوت بـرتـر " : ➡️
🌎 @telavat_bartar 🌎
کانال صدای بهشت استاد عبدالباسط - @abdulbasetquran.mp3
زمان:
حجم:
13.61M
✅ شاهکار بسیار قدیمی و نایاب استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد
🌟 سوره مریم و تکویر
💠 کشور مصر / سال 1954 میلادی
🔊🌺 حتما بشنوید 🌺
✅بزرگترین کانال صوت و لحن ایتا¦
~~~^•••••📖🕋📖•••••~~~~
{{🌎 @telavat_bartar 🌎}} ~~~~•••••📖🕋📖•••••~~~~
🔰آزار مؤمن🔰
در دوران جواني در پايگاه بسيج شهرستان فعاليت داشتم. روزها و شب ها با دوستانمان با هم بوديم. شب هاي جمعه همگي در پايگاه بسيج دور هم جمع بوديم و بعد از جلسه قرآن، فعاليت نظامي و گشت و بازرسي و... داشتيم. در پشت محل پايگاه بسيج، قبرستان شهر ما قرار داشت. ما هم بعضي وقت ها، دوستان خودمان را اذيت مي كرديم! البته تاوان تمام اين اذيت ها را در آنجا دادم. برخي شبهاي جمعه تا صبح در پايگاه حضور داشتيم. يك شب زمستاني ، برف سنگيني آمده بود. يكي از رفقا گفت: كسي جرئت داره الان تا انتهاي قبرستان برود؟! گفتم: اين كه كار مهمي نيست. من الان مي روم. او هم به من گفت: بايد يك لباس سفيد بپوشي! من سرتا پا سفيدپوش شدم و حركت كردم. خس خس صداي پاي من بر روي برف، از دور هم شنيده مي شد. من به سمت انتهاي قبرستان رفتم! اواخر قبرستان كه رسيدم، صوت قرآن شخصي را از دور شنيدم! يك پيرمرد روحاني كه از سادات بود، شب هاي جمعه تا سحر، در انتهاي قبرستان و در داخل يك قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن مي شد. فهميدم كه رفقا مي خواستند با اين كار، با سيد شوخي كنند. مي خواستم برگردم اما باخودم گفتم: اگر الان برگردم، رفقاي من فکر مي کنند ترسيده ام. براي همين تا انتهاي قبرستان رفتم.
33 / سه دقيقه در قيامت
شرایط کپی⬇️
https://eitaa.com/telavat_bartar/8124