eitaa logo
تذکره الاولیاء
11.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
543 ویدیو
99 فایل
احوالات و کلمات بزرگان اهل معرفت
مشاهده در ایتا
دانلود
10.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاریگر بقیة الله باشیم #حجت_الاسلام_عابدینی کانال تذکرة الاولیاء @tezkar
‍ ‍ مخلص در ولايت اهل بيت، جناب آقا ميرزا ابوالقاسم عطار تهرانی سَلَّمَهُ الله نقل نمود از عالم بزرگوار مرحوم حاج شيخ عبد النبی نوری که از جمله‌ ی تلاميذ حکيم الهی مرحوم حاج ملا هادی سبزواری بوده است: 🔹 «در سال آخر عمر مرحوم حاجی، روزی شخصی در مجلس درس ايشان آمد و خبر داد که در قبرستان شخصی پيدا شده و نصف بدنش در قبر و نصف ديگر بيرون و دائماً نظرش به آسمان است و هر چه بچه‌ ها مزاحمش می ‌شوند، به آنها اعتنايی نمی کند. مرحوم حاجی گفتند: خودم بايد او را ملاقات کنم. چون مرحوم حاجی او را ديد، بسيار تعجب کرد. نزديکش رفت. ديد به ايشان هم اعتنايی نمی کند. مرحوم حاجی گفتند: تو کيستی و چکاره ‌ای؟ من تو را ديوانه نمی ‌بينم. از آن طرف رفتارت هم عاقلانه نيست. در جواب ايشان گفت: من شخص نادان بی‌خبری هستم. تنها دو چيز را يقين کرده و باور دارم. يکی آن که دانسته ‌ام که مرا و اين عالم را خالقی است عظيم الشأن که بايد در شناختن و بندگی او کوتاهی نکنم. دوم آنکه دانسته ‌ام در اين عالم نمی ‌مانم و به عالم ديگر خواهم رفت و نمی ‌دانم وضع من در آن عالم، چگونه خواهد بود. جناب حاجی؛ من از اين دو علم، بيچاره و پريشان حال شده ‌ام، به طوری که مردم مرا ديوانه می‌ پندارند. شما که خود را عالم مسلمانان می ‌دانيد و اين همه علم داريد، چرا ذرّه ‌ای درد نداريد و بی ‌باک هستید و در فکر نيستيد؟! اين اندرز، مانند تيری بود که بر دل مرحوم حاجی نشست. برگشت درحالی که دگرگون شده بود. و کمی از عمرش که مانده بود، دائماً در فکر سفر آخرت و تحصيل توشه ‌ی اين راه پر خطر بود تا از دنيا رفت.» 🔹 منبع: داستانهای شگفت؛ آیت الله شهید دستغیب ره. 🔹 کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش🔻 https://Sapp.ir/tezkar
#یاد_شهید #شهید_برونسی #نماز_شب یک ساعتی مانده بود به اذان صبح. جلسه تمام شد. آمدیم گردان. قبل از جلسه هم رفته بودیم شناسایی. تا پام رسید به چادر، خسته و گوفته ولو شدم روی زمین. فکر می‌کردم عبدالحسین هم می‌خوابد. جوارابهاش را درآورد. رفت بیرون! دنبالش رفتم. پای شیر آب ایستاد. آستینها را داد بالا و شروع کرد به وضو گرفتن. بیشتر از همه ما، فشار کار روی او بود. طبیعی بود که از همه خسته‌تر باشد. احتمالش را هم نمی‌دادم حالی برای خواند #نماز_شب داشته باشد. خواستم کار او را بکنم، حریف خودم نشدم. فکر این را می‌کردم که تا یکی دو ساعت دیگر سر و کلهٔ فرماندهٔ محور پیدا می‌شود. آن وقت باز باید می رفتیم دیدگاه و می‌رفتیم پشت دوربین. خدا می دانست کی برگریدم. پیش خود گفتم: بالاخره بدن توی بیست و چهار ساعت، احتیاج به یک استراحتی داره که. رفتم توی چادر و دارز کشیدم. زود خوابم برد. اذان صبح آمد بیدارمان کرد. بلند شدم و پلکهایم را مالیدم. چند لحظه‌ای طول کشید تا چشمهام باز شد. به صورتش نگاه کردم. معلوم بود که مثل هر شب، نماز با حالی خوانده است. منبع: #خاکهای_نرم_کوشک، ص۹۸. کانال تذکرة الاولیاء @tezkar
آیت الله مهدی الهی قمشه ای معنی #زهد معنی «زهد» نه آنست که انسان از هر لذت در دنیا دوری جوید؛ زیرا چه بسا کسی که تارکُ الِدنيا الدنياست [«ترک کننده دنیا، برای دنیا» ] پس او نه زاهد است؛ بلکه زاهد آنکس که غنی و فقر بر وی یکسان و این جهان چند روزه را به چیزی نشمرد و بدار و ندارش شاد و غمگین نشود. پند های آسمانی ص 127 کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
‍ ‍ شهید رسولی تابستان ۷۵ بود. به واحد تفحص غرب کشور منتقل شدیم. مسئول این گروه بسیجی کم سن و سال اما بسیار پردل و جرأتی بود از اهالی کرج. او را برادر رسولی صدا می زدند. مهمترین شاخصه او صلابت و شهامت در کار بود. به طوری که بسیاری از فرماندهان عالی رتبه نظامی مطيع دستورات او بودند. پس از ساعتها جستجو در منطقه سومار شهیدی پیدا شد. اما تلاش ما برای یافتن پلاک او نتیجه نداد. برادر رسولی پیکر شهید را در کفن سفید پیچید و بی مقدمه گفت: حاجی دو بیت شعر بگو! من هم یک بیت شعر در همانجا سرودم. رسولی شعر را بر روی کفن شهید نوشت. پیکر شهید به مقر ایلام منتقل شد. برادر رسولی هم برای سرکشی و پیگیری کار راهی مهران شد. در آن ایام، سخت ترین خبر بود. اینکه برادر رسولی در منطقه مهران و در حال جستجوی شهدا به روی مین رفته! حالا گلزار شهدای ملارد کرج مهمان دیگری دارد. شهید محمدرضا رسولی مسئول تفحص غرب کشور. برای مراسم ختم به ملارد رفتیم و برگشتیم. مدتی بعد اعلام شد که خانواده شهید رسولی به منطقه آمده اند. آنها پس از بازدید از محاد پسرشان به مقر ایلام آمدند. شب را مهمان ما بودند. قرار شد بعد ان مجلس دعای توسل برپا کنیم. من بعد از نماز پیکر شهید گمنام را آورده گفتم: این آخرین شهیدی بود که فرزند شما پیدا کرد. این هم دستخط اوست. بعد هم پیکر شهید را در مقابل بچه ها رو به قبله - قرار دادیم و دعا شروع شد. خواهر شهید که در گوشه ای در کنار خانواده اش نشسته بود خیلی گریه می کرد. در اواخر دعا هم نالهای زد و غش کرد یکی از مسئولین تفحص گفت: در آن جلسه دعا اتفاقات عجیبی افتاد. خانواده شهید رسولی از این شهید گمنام چیزهای عجیبی دیدند! . خواهر شهید از مسئول تفحص درخواست نمود که پیکر این شهید گمنام در کنار شهید رسولی دفن شود. گفته بود: من می خواهم برای این شهید غریب و گمنام خواهری کنم. با تقاضای او موافقت شد. بعد از تشییع باشکوه کاروان شهدا، این شهید در کنار شهید رسولی در گلزار شهدای ملارد دفن شد. چند روزی نگذشته بود که خواهر شهیدرسولی دوباره تماس گرفت. ایشان پرسید: آیا در شهر شیراز شهید مفقودی با این مشخصات داریم. و بعد نام شهیدی را گفت. ایشان ادامه داد: دیشب در عالم خواب شهیدی را دیدم که گفت: من همان شهید گمنامی هستم که در کنار برادر تان دفن نمودید. بعد مشخصات خود را گفت. و اینکه اهل شیراز است. بعد ادامه داد: راضی نیستم مرا جابه جا کنید. سنگ مزار مرا هم تغییر ندهید من می خواهم شهید گمنام بمانم. بچه های ستاد مفقودین پیگیری کردند. با شیراز تماس گرفتند و... پس از پیگیری معلوم شد که مشخصات اعلام شده صحیح است. این اسم مریم به یکی از شهدای بی مزار شهر شیراز است. ص167 و 168 🔺کانال تذکرة الاولیاء @tezkar
💠 مشکل ما در درک درد درد و درمان مشخص است. «اي خواجه درد نيست وليکن طبيب هست» درد نيست، يعني درک درد نيست! ما گاهي آنقدر دوريم که بيماريمان را درک نمي‌کنيم. 🔸 مشکل ما اين است که درک درد را از ما گرفته اند. دور خود مي‌چرخيم و نمي‌دانيم چه کار مي‌کنيم. راه خروجي پيدا نمي‌کنيم. چرا؟ به خاطر اينکه گاهي آنقدر غافل هستيم که تشخيص درد نداريم و فکر مي‌کنيم همه اش، همين است. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلاح راهی که می رفتیم ! گفتاری از آیت الله بهاء الدینی (ره) #حجت_الاسلام_فرحزاد کانال تذکرة الاولیاء @tezkar
🔶راز عظیم خلقت، گنجینه بزرگ آفرینش، منظور خدا از آفرینش بشر و انبیاء و آنچه را که عرفا و زهاد و اهل علم دارند به دنبال آن میگردند، آن سرِ مگوست؛ چیزی نیست به جز #خدمت_به_خلق، آن هم بدون داشتن چشم داشتی. آزاده ای سؤال کرد: چقدر؟ فرمود: آنقدر که خاک بشوی و مردم در رسیدن به خواسته های مشروعشان #پا_روی_تو_بگذارند. 📌#سید_آزادگان،#سید_علی_اکبر_ابوترابی 🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar در ایتا🔻 eitaa.com/tezkar در سروش🔻 https://Sapp.ir/tezkar
🔶همین جا میماندم تا بمیرم🔶 پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله به یک نفر وعده فرمودند که در مکان معینی نزد سنگی بمانند تا او بیاید؛ آن حضرت همان جا توقف فرمود ولی آن شخص نیامد تا وقتی که آفتاب سوزان بر بدن آن حضرت افتاد. بعضی از اصحاب که حضرت را در آن حال دیدند عرض کردند: از این جا حرکت بفرمایید. فرمود: نمیتوانم به جای دیگری بروم. تا وقتی که آن شخص آمد. حضرت فرمود: اگر نیامده بود از این جا حرکت نمیکردم #تا_مرگم_برسد. 📌#بحار_الانوار، #گناهان_کبیره،#شهید_دستغیب 🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar در ایتا🔻 eitaa.com/tezkar در سروش🔻 https://Sapp.ir/tezkar