🌺🌺امیرالمؤمنین🌺🌺
ابوذر علی علیه السلام را امیرالمومنین حقیقی می داند ابوذر غفاری به شدت بیمار شد تا آنجا که نزدیک بود از دنیا برود. در این شرایط علی بن ابیطالب علیه السلام را به عنوان وصی برگزید و وصیتهای خود را به آن حضرت کرد. به او گفتند: اگر به امیرالمومنین عمر بن خطاب وصیت میکردی نیکوتر و بهتر بود. ابوذر گفت: به خدا سوگند، که به امیرالمومنین حقیقی و حق وصیت کردم. علی همان مربی و صاحب زمین است که آرامش زمین به وجود اوست و اگر از او جدا شوید، از زمین بیگانه و زمین نیز با شما بیگانه میشود.
جبرئیل علی علیه السلام را امیرالمومنین می داند عبدالله بن عباس میگوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که علی بن ابیطالب وارد شد و به رسول خدا سلام کرد. رسول خدا در پاسخ سلام او فرمود: و علیک السلام یا امیرالمومنین و رحمه الله و برکاته (و بر تو سلام و رحمت و برکات الهی باد، ای امیرالمومنین)؛ حضرت علی علیه السلام گفت: در حالیکه تو زنده هستی به من امیرالمومنین میگویید؟
پیامبر فرمود: آری،در حال حیات من نیز ای علی تو امیرالمومنین هستی. دیروز در حالیکه من و جبرئیل با هم سخن می گفتیم تو بر ما گذشتی و سلام نکردی . جبرئیل گفت: چرا امیرالمومنین بر ما گذشت و سلام نکرد؟ به خدا سوگند اگر سلام کرده بود، ما خوشحال می شدیم و پاسخش را می دادیم. علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا دیروز تو را با دحیه کلبی دیدم خلوت کرده ای و سخن میگوئید، نخواستم سخن شما را قطع کنم. پیامبرفرمود: او دحیه نبود او جبرئیل بود و من به جبرئیل گفتم: چگونه علی را امیرالمومنین نامیدی؟ جبرئیل گفت: خداوند در جنگ بدر به من وحی فرستاد که بر محمّد فرود بیایم و به او فرمان دهم که به علی بن ابیطالب امیرالمومنین فرمان دهد میان دو صف لشگر حاضر شود و قدرت نمایی کند که خداوند او را در آسمان امیرالمومنین نهاده است. آنگاه رسول خدا ادامه داد: تو ای علی، امیرالمومنین در آسمان و زمین هستی جز کافر بعد از من کسی بر تو پیشی می گیرد و جز کافر پس ازمن از تو جدا نمی شود و آسمانیان تو را امیرالمومنین می نامند.
خداوند علی را امیرالمومنین نامیده است حضرت علی علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج که مرا به آسمان بردند در مقام قاب قوسین ( به قدر دو کمان یا نزدیکتر) که قرار گرفتم، خداوند به من وحی فرستاد و آنگاه فرمود: ای محمّد، علی بن ابی طالب را با عنوان امیرالمومنین بخوان، من هیچکس را قبل از او به این نام ننامیدم و هیچکس را نیز بعد از او به آن نام نخواهم نامید.
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آقا_رحیم_ارباب
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
دقیقه۹ : ۵حجم:۵.۸ مگابایت
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
تذکرة الاولیاء:
#میرزا_جواد_آقا_ملکی_تبریزی
در ابتدای حضور در خدمت شیخ سالکین راه خدا و پیشوای اهل مراقبه: حضرت آخوند ملا حسینقلی همدانی (قدس) از ایشان لطف خاصّی ندیدم و دریافتم که ایشان عنایتی به بنده ندارند
روزی به ایشان عرض کردم: آقا بنده به امید استفاده از محضر شما آمدهام عنایتی به ما بفرمایید!
آخوند ملا حسینقلی فرمود: «تو که آدم بشو نیستی. میبینم چون وارد مجلس میشوی، نقطهی خاصّی را در نظر میگیری و به طرف آن حرکت میکنی!» منظور ایشان این بوده که میل به صدرنشینی دارید و در مجالس به طرف بالای مجلس حرکت میکنید.
(مرحوم میرزا جواد آقا فرمود:) از آن به بعد تا پایان عمر، پای من به بالای مجلسی نرسید!
( منبع: کتاب به سوی دوست، ص ۲۰۰)
قبر آیت الله میرزا جواد اقا ملکی واقع در قبرستان شیخان در شهر قم
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
🌺🌸برگزیدگان الهی 🌸🌺
شما گاهی مهمان دارید و یک ظرف میوه جلویش میگذارید؛ بعضی مهمان ها متواضع هستند و رعایت میکنند و از این میوه ها هر کدام کوچک تر است برمی دارد تا ناشکری نکرده باشد.
#خدا اینجوری نمی کند .خدا نگاه می کند ک سیب سر سبد را بر میدارد ، چون مال خودش است ؛ خدا مثل مهمان نیست ، "#خدا_مالک_است"
کتاب تمثیلات مرحوم آیت الله حائری شیرازی
🔺 کانال تذکره الاولیاء @tezkar
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیر رسیدن به #کمالات
#حجت_الاسلام_عابدینی_تصویری
دقیقه: ۲:۳۸ حجم: ۸.۹مگابایت
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
دعای مستجاب
سردار شهید علی تجلایی
رفته بودیم برای مراسم عقد. قرار بود حضرت آیت الله مدنی خطبه عقد را جاری کند. قبل از شروع مراسم، علی آقا رو به من کرد و گفت: شنیده ام و عروس هر چه در مراسم عقد از خدا بخواهد خدا اجابت می کند. نگاهش کردم و گفتم: چه آرزویی داری؟!
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت: اگر علاقه ای به من داری دعا کنید و از خدا برای من شهادت بخواهید.
از این کلام او تنم لرزید. چنین جمله ای برای یک عروس در چنین مراسمی بینهایت سخت بود.
سعی کردم طفره بروم اما على مرا قسم داد. بناچار قبول کردم. هنگام جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ هم برای خودم هم برای علی طلب شهادت کردم.
با چشمانی پر از اشک نگاهم را به صورت على دوختم. آثار خوشحالی در چهره اش هویدا بود.
در دوران دفاع مقدس لحظه ای آرام و قرار نداشت. از تبریز اعزام شد. همه مراحل را پشت سر گذاشت. مدتی مسئول آموزش بود. به بچه ها خیلی سخت می گرفت.
می گفت: هر چه اینجا بیشتر تلاش کنند در عملیات کمتر تلفات می دهیم. در عملیات بدر به قائم مقامی قرارگاه ظفر منصوب شد.
دوستش می گفت: برای ما صحبت کرد. گفت: قمقمه هایتان را زیاد پر نکنید. آخر ما به ملاقات کسی می رویم که تشنه لب شهید شده است.
روزهای آخر عملیات بدر بود. آخرشب آمد پشت خاکریز. گردان سیدالشهدا نتوانسته بود خودش را برساند. فقط بی سیم چی آنها آمد و گفت: گردان نتوانسته بیاید.
سردار علی تجلایی رفت برای بررسی خاکریز بعدی. در زیر آتش دشمن پانزده متر از ما فاصله گرفت. برای دیدن منطقه سرش را بلند کرد. ناگهان تیری بر قلبش نشست.
لحظات آخر با دست اشاره ای کرد که معنایش را نفهمیدیم. شاید آب می خواست ولی کسی آب همراهش نبود.
پیکر علی در آخرین روزهای اسفند ۶۳ برای همیشه در کنار دجله ماند.
مراسم عقد او در حضور آیت الله مدنی و جمعی از پاسداران برگزار شد. نمی دانم این چه رازی بود که همه آن پاسداران، داماد مراسم و آیت الله مدنی همگی به فیض شهادت رسیدند.
منبع کتاب #شهید_گمنام ص92
کانال تلگرامی تذکرة الاولیاء
@tezkar