آقایی را دیدیم که اهل #مراقبه بود، هرگاه #نماز_مغرب را به اندازه ای که هوا تاریک شود ، به تأخیر می انداخت ناراحت می شد، با این که برای وضوی #نماز_شب موفق نمی شد و یا وقتی حیوانات به او حمله می کردند می گفت: این حیوانات می گویند چرا نماز را به تأخیر انداختی! باید انسان مراقب اعمالش باشد، تا نتایج و آثار خوب و بد آنها را ببیند.
🌺در محضر بهجت ج2 ص426🌺
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا گاهی اوقات گناهان را برای خودمان توجیه میکنیم؟
#حجت_الاسلام_عابدینی
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
علامه حسن بن یوسف حلی (رحمت الله علیه) (ت ۷۲۶ ق)
نقل شده است که: او هر هفته روزهای پنجشنبه، از حله به کربلا ، به برای زیارت امام حسین (علیه السلام) می شتافت. در یکی از هفته ها که به تنهایی در حال حرکت بود، شخصی همراه وی به راه افتاد و با یکدیگر مشغول صحبت شدند. در ضمن صحبت برای علامه معلوم شد که آن
شخص، مرد فاضلی است و تبحر خاصی در علوم دارد.
از این رو، او مشکلاتی را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود، از آن شخص پرسید و او به همه پاسخ گفت تا این که بحث در یک #مسأله_فقهی واقع شد و آن شخص فتوایی داد که علامه منکر آن شد و و گفت: دلیل و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم. آن شخص گفت: #شیخ_طوسی در کتاب تهذيب، در فلان صفحه و فلان سطر، حدیثی را در این باره ذکر کرده است.
علامه در حیرت شد که راستی این شخص کیست!
از او پرسید: آیا در این زمان که غیبت کبرا است، می توان #حضرت_صاحب_الأمر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دید؟
در این هنگام، عصا از دست علامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و فرمود: چگونه نمی توان دید و حال آن که دست او هم اکنون در دست تو است!
علامه بی اختیار خود را در مقابل پای آن حضرت انداخت و بیهوش شد! وقتی به هوش آمد کسی را ندید.
و آنگاه پس از بازگشت به حله به کتاب #تهذيب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود پیدا کرد و به خط خود ، در حاشیه آن نوشت :"این حدیثی است که حضرت صاحب الامر(علیه السلام) به آن خبر داد.
🌺قصص العماء ص359 ، کرامات الاولیاء ص 42 _47🌺
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar
زیارت عاشورا شیخ عبدالزهرا کعبی.mp3
20.06M
مهم🔻
زیارت عاشورا صوتی عربی نفیس
از مرحوم شیخ عبدلزهرا الکعبی
ایشون از مشایخ و واعظان خاص عراق بودند که حالات خاصی هم داشتند.
داستان خواندن قصیده ابن عرندس ایشان مقابل حرم ابا عبدالله عليه السلام معروف می باشد.
لازم به ذکر است زیارت و صوت های ديگري از ایشان موجود می باشد،اما زیارت عاشوراي ايشان بسیار کمیاب است.
مكتوبات طلبه ای ساکن در نجف اشرف🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAEJP7i3O3rGLeBrNFQ
اگر #خدا بخواهد
شهید عبدالمهدی مغفوری
وقتی می گفتم فلان کار مشکل است، می گفت: اهمیت نده، تلاش کن، خدا که بخواهد، حل می شود.»
گاهی وقت ها بچه ها مریض می شدند. من خیلی حساسیت نشان می دادم، حتی گریه می کردم.
می گفت: «چرا این قدر ناراحتی؟ ما بچه را به دکتر می بریم، اگر خدا خواست، شفا می گیرد.
ما وظیفه مان را انجام می دهیم، بقیه ی امور به دست خداست.
منبع کوچه پروانه ها ص 49
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
شهید اول محمد بن مکی عاملین (ت ۷۸۶ ق)
از جمله کرامت های او که در بین همه علما و محققان مشهور است، آن است که: وقتی مأموران حکومتی آن جناب را برای شهادت می بردند، در اثنای راه از نگهبانان اجازه گرفت و رقعه ای برای #خداوند متعال نوشت بدین نحو که: رب إني مغلوب فانتصر!
پروردگارا، همانا من مظلوم و مغلوب هستم، به یاری من بشتاب!
سپس او آن رقعه را به هوا انداخت، ناگهان آن رقعه برگشت و بر زمین افتاد و وقتی نگاه کرد، دید که در پشت آن چنین نوشته شده است: «إن كنت #عبدي، فاضطر». .
اگر #بنده من هستی ، بر این مصیبت صبر کن. و این از اعظم کرامت های آن بزرگوار است.
🌺نک:کرامات الاولیاء ص51_54 ، شهیدان راه فضیلت ص139🌺
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar
🌺عجب آدمهایی بودند !🌺
حضرت آیت الله بهجت :
علمای بزرگی را دیدیم که کیفیت نماز خواندنشان قابل توصیف نیست و مناسبتی با نماز ما ندارد با این که متوغل در فقه و اصول بودند به طوری که انسان می گفت: کی اینها وقت می کنند نماز بخوانند.
آن آقا در مدرسه ی اصفهان، دید هنگام نماز خواندن آقا شیخ حسن کاشی در و دیوار مدرسه تسبیح می گویند، لذا نزد ایشان رفت و گفت: آقا قرار و آرام را از ما بردی! فرمود: هر کس سبوح قدوس را خوب بگوید، همه ی اشیا با او می گویند.
عجب آدم هایی بودند که از جنس ما نبوده اند، تا آخر در مدرسه بود غذا برایش می آوردند و گاهی اتفاق می افتاد که غذا نمی آوردند و ایشان چند روزی گرسنه می ماند عجیب است که ایشان طوری متوغل در فقه و اصول بودند که اگر کسی می دید
می گفت: نماز واجب را چگونه می خواند ؟!؟
🌺منبع :🌺
نکته های ناب صفحه 87
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar
تاييد شده ي تذكرة الاولياء:
احمد بن فهد حلی (ت ۸۴۱ ق)
نقل شده است که: او در کربلا باغی داشت که به باغ «نقیب علویان» معروف بود و در آن، خودش کشت می کرد و زندگی می گذرانید. روزی در باغ بود که شخصی یهودی وارد شد و گفت: شما می گویید پیغمبر تان گفته: عالمان امت من، از انبیای بنی اسرائیل برترند؟
احمد بن فهد جواب داد: آری!
یهودی گفت: نشانه این ادعا چیست؟ موسای کلیم، عصا را #اژدها می کرد؛ پیغمبر شما چه کار کرد؟
در این حالت، مرحوم ابن فهد، بیلی که در دست داشت، به زمین انداخت و بی درنگ #ماری مهیب شد. سپس آن را گرفته و دوباره به شکل بیل در آمد. یهودی گفت: شما از این نظر، در رتبه آنان هستید (نه برتر از آنان). ابن فهد گفت: برای #موسی چنین خطاب آمد: «لاتخف»؛
یعنی: نترس؛ ولی ما نترسیده و آن را می گیریم!
🌺گلشن ابرار ج1 ص159 _164🌺
🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar