خب بریم سراغ نکته هفتم
که جواب به ی سواله که برای خیلی از ماها این سوال پیش اومده
نکته هفتم
در تاریخ ادیان، تبلیغ یکی از ابزارهای اصلی بسط و گسترش باورهای دینی بوده است. اسلام، مسیحیت و حتی آیینهایی چون بودیسم، همگی روایت و پیام خود را جهانی کردهاند؛ با دعوت، گفتگو، مناظره، و حتی گاه با ابزار قدرت. اما در این میان، یهودیت مسیری متفاوت و تا حدی متناقض با این جریان طی کرده است.
برخلاف دیگر ادیان، یهودیت فاقد سنت سازمانیافتهای برای تبلیغ دینی است. ورود به این دین، نه تنها با دشواریهای دینی و فقهی همراه است، بلکه گاه به دلایل قومی و نژادی نیز مسدود به نظر میرسد. از دید بسیاری، یهودیت بیش از آنکه یک دین باشد، نوعی هویت بستهی قومی است که مرزهای آن نه با اعتقاد، که با خون تعیین میشود.
نگاهی تاریخی نشان میدهد که تا دوران پیامبران اولیه بنیاسرائیل، از حضرت موسی تا سلیمان، ترویج یکتاپرستی بخشی از مأموریت دینی محسوب میشد. اما پس از فروپاشی وحدت دوازده سبط، و بهویژه اسارت بابلیان، تغییرات بنیادینی در ساختار این آیین رخ داد. قومگرایی بهتدریج جایگزین دعوت دینی شد و یهودیت به هویتی خانوادگی و قبیلهای تبدیل گشت.
امروز، یهودی شدن برای یک فرد غیربنیاسرائیلی، فرآیندی دشوار و حتی نادر است. نه خبری از دعوت است و نه از تبلیغ. “دیگری” اساساً مخاطب این آیین نیست. همین ویژگی باعث شده یهودیت تنها دینی باشد که نه برای گسترش، بلکه برای حفظ مرزهای درونی خود میکوشد.
این انحصارگرایی، از نظر بسیاری تحلیلگران، مصداقی از نژادگرایی دینی است. وقتی دین به ابزاری برای تقویت یک قوم خاص تبدیل شود، دیگر نمیتوان از آن انتظار گفتوگوی بینفرهنگی یا حتی رقابت سالم با دیگر ادیان داشت.
در جهانی که ادیان برای جهانیتر شدن میکوشند، یهودیت هنوز در پی حفظ “خودیها”ست. شاید به همین دلیل، شما هیچوقت یک مبلغ یهودی را نخواهید دید.
#قوم_نافرمان
سبزِخسته
انشاالله از امشب نکات رو یکم رسمی تر میزارم دیشب عجله ای بود ولی از امشب بهتر و مرتب تر براتون میف
اگه مثل دیشب سریع تر نکات نمیاد
برای اینه
نکته هشتم
در تقویم عبری، پوریم یکی از شادترین اعیاد یهودیان است؛ جشنی پر زرق و برق، با ماسک، نمایش، شرابخواری و خنده. اما پشت این ظاهر شاد، روایتی نهفته که هم از نظر تاریخی محل تردید است و هم از نظر اخلاقی، با پرسشهای جدی روبهروست.
ماجرا از کتاب استر در عهد عتیق آغاز میشود. روایت میگوید در زمان خشایارشا، پادشاه هخامنشی، وزیری به نام “هامان” توطئهای برای نابودی قوم یهود ترتیب داد. اما استر، همسر یهودی پادشاه، و عمویش مردخای، نقشه را برملا کردند و نه تنها هامان به دار آویخته شد، بلکه فرمانی از شاه صادر شد که به یهودیان اجازه میداد «دشمنان خود» را قتلعام کنند.
و اینجاست که بخش تاریک روایت آغاز میشود.
در کتاب استر، فصل نهم، آمده که یهودیان در سراسر امپراتوری ایران، بیش از ۷۵ هزار نفر را در یک روز کشتند. در شوش، پایتخت وقت ایران، به گفته همین متن، تنها در یک روز ۵۰۰ نفر کشته شدند، و روز بعد نیز ۳۰۰ نفر دیگر. این قتلعام، نه فقط دفاع نبود، بلکه بهنوعی انتقامگیری کورکورانه تعبیر میشود؛ مجوزی رسمی برای خونریزی، آن هم بر بستر یک داستان مشکوک تاریخی.
نکته عجیب اینجاست که هیچ سند تاریخی مستقل، بیرون از منابع دینی یهودی، این ماجرا را تأیید نمیکند. نه منابع ایرانی، نه یونانی، و نه اسناد بایگانی هخامنشی هیچ اشارهای به شخصی به نام استر، هامان، یا چنین قتلعامی در دوران خشایارشا ندارند.
با این حال، هر سال در ماه آدار، یهودیان این «پیروزی» را جشن میگیرند. در برخی نسخههای تلمود، حتی کشتن دشمنان با خنده و شادی روایت میشود. در این روز، شرب خمر توصیه میشود و حتی اجازه داده شده مؤمن آنقدر بنوشد که نتواند «هامان» را از «مردخای» تشخیص دهد.
اما آنچه کمتر گفته میشود این است که این جشن، در واقع یادبود یک قتلعام دستهجمعی در ایران باستان است. و سؤال بزرگ اینجاست: اگر روایتی بدون سند تاریخی، میتواند مبنای جشن و شادمانی قرار بگیرد، آنهم بر بستر مرگ دهها هزار نفر، پس تکلیف حقیقت تاریخی و وجدان بشری چه میشود؟
در دنیایی که در برابر افراطگرایی مذهبی حساسیت فراوانی وجود دارد، هنوز کسی از یهودیان نمیپرسد: چرا باید قتل ۷۵ هزار ایرانی، هرساله جشن گرفته شود؟
#قوم_نافرمان
سلام علیکم
انشاالله که حالتون خوب باشه
ی پیشنهادی میخواستم بدم
اینکه در ایام محرم
یهود پژوهی مون رو کمتر کنیم
و بریم ی بحث متفاوت
توی بحث تبلیغات در حادثه کربلا
این بحث صرف تاریخی بودنش
یسری ابعاد دیگه هم داره
توی بحث سواد رسانه ای نیز بهمون کمک میکنه