صدا ۰۱۸.m4a
23.7M
دوره آموزشی مبانی؛ مسائل و راهکارهای مواجهه با منکرات و آسیبهای اجتماعی
#جلسه_دوم: نقش و ابزارهای دشمن در تضعیف اصلاحگری اجتماعی (آستروتورفینگ)
🕌 #مکان: خیابان فجر؛ مسجد چهارده معصوم (علیهمالسلام)
⏰ #زمان: چهارشنبه؛ مورخه: ۱۳ دیماه ۱۴۰۲
📚 #مُدرّس: معاون علمی و مهندسی فرهنگی ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان قم
✅ کانال مهدی عنایتزاده
https://eitaa.com/tmahdienayatzadeh
هدایت شده از آهنگرکلا بزرگـ
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایران_تسلیت #کرمان_تسلیت #حادثه_تروریستی
💔 آخرین روضهی شهید عادل رضایی ساعتی قبل از شهادت در حادثه تروریستی دیروز
🗓پنجشنبه,۱۴ دی ۱۴۰۲
📌کانال رسمی ایتا آهنگرکلا بزرگـ
فریب خوردن با تحلیل اشتباه
قبول مسئولیت عملیات تروریستی شهدای کرمان، توسط داعش با این هدف است:
۱. بگویند داعش هنوز زنده است.
۲. عامل اصلی جنایت که رژیم صهیونیستی است، در حاشیه امن قرار بگیرد.
#حاج_قاسم
#شهدای_کرمان
#جنگ_شناختی
#غده_سرطانی
#مرگ_بر_صهیونیست
✅ کانال مهدی عنایت زاده
https://eitaa.com/tmahdienayatzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ درخور شخصیتِ منفور صادق زیباکلام در شبکه ۳ سیما
ما از صدا و سیمای جمهوری اسلامی چنین واکنشهایی میخواهیم.
#کذّاب_زشت_کلام
#مسلمان_صهیونی
#استاد_نیهیلیست
✅ کانال مهدی عنایت زاده
https://eitaa.com/tmahdienayatzadeh
چند یادداشت درباره سیره عملی مرحوم علامه حسنزاده آملی:
۱. یک چیز جالب در زندگی ایشان اینکه ایشان یک دفترچه کوچکی داشتند و در آن، سر فصلها و عنوانهایی را نوشته بودند و روزانه به خودشان نمره می دادند.
۲. ایشان همیشه تاکیدشان این بود "واجباتتان را انجام بدهید و محرماتتان را ترک کنید" و اگر خدای نکرده ترک صورت می گرفت و یا غفلتا کاری انجام نمیشد آنجا ناراحت میشد؛ و می فرمود: ما انسان هستیم و بلا نسبت مثل حیوانات نیستیم که بچریم و بخوریم و بخوابیم و نشخوار کنیم.
۳. از فوت کردن خوشش نمیآمد چه غذا چه چای، میفرمود: صبر کنید خنک شود و از عجله به خرج دادن و تند تند خوردن خوشش نمی آمد و چون طب خوانده بود، این مسائل را خیلی رعایت می کرد؛ ز جمله از آب یخ خوردن نهی می کردند و می گفتند که یخ، اعصاب را خراب میکند.
#ذوفنون
#علامه_حسنزاده_آملی
✅ کانال مهدی عنایت زاده
https://eitaa.com/tmahdienayatzadeh
هدایت شده از KHAMENEI.IR
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ #خط_دیدار | هرکس با انتخابات مخالفت کند با جمهوری اسلامی مخالفت کرده، با اسلام مخالفت کرده.
🌷 مرور تصویری بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهلبیت(علیهمالسلام). ۱۴۰۲/۱۰/۱۳
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔰پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
✍️ خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم.
درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم.
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمیترسیدم»
خاطرات خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
هدایت شده از ستاد امر به معروف | قم
💠 نشست نخبگانی حکمرانی فناورانه
🔸 مقام معظم رهبری (حفظه الله): من به آزاداندیشی اعتقاد راسخ دارم.
🔹ارائه دهنده:
دکتر سید محمد حسین حسینی
فارغالتحصیل دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام تهران
🔹ناقد:
دکتر رضا عیسی نیا
پژوهشگر علوم سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
موضوع: حکمرانی فناورانه با رویکرد سایبرنتیک و نقش آن در مواجهه با منکرات در نهادهای حاکمیتی
⏰ سه شنبه مورخ ۱۴۰۲/۱۰/۱۹_ ساعت ۱۴:۰۰ الی ۱۶:۰۰
📌 بلوار جمهوری اسلامی، کوچه۱۸، پلاک ۳۴، ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان قم
#اخبار_ستاد
#نشست_نخبگانی
#معاونت_علمی
🌻ستاد امر به معروف و نهی از منکر قــم
📣 @setad_abm_qom
💢عمامه صورتی
▪️اکران مستند «عمامه صورتی» به همراه تحلیل فرمی و محتوایی مستند
🔻با حضور:
ناقدان و تحلیلگران سینما
⏱ زمان: سهشنبه 19 دی ماه، ساعت 15:30
📍مکان: قم، بلوار بسیج، انجمن سواد رسانه طلاب
جهت شرکت به آیدی زیر پیام دهید:
@mg1370
🛑ظرفیت محدود است🛑
"سلسله نشستهای هفتگی گفتگوهای علمی-فلسفی"
#اطلاعیه
✳️ عنوان اینهفته:
چیستی نسبت علم و حکمرانی اسلامی، بیان قرآن و منظومه فکری مقام معظم رهبری حول آن
✳️ ارائهدهنده: سید محمد حسین حسینی - دانشجوی دکتری مکانیک دانشگاه جامع امام حسین (ع)
زمان: دوشنبه 1402/10/18 ساعت ۸ الی ۱۰
مکان: ساختمان فیزیک، سالن شهید شهریاری
لینک نشست مجازی:
https://eitaa.com/joinchat/1914831238C5e435f131c
مرکز فلسفه علوم طبیعی و فناوری دانشکده علوم پایه:
🌐 https://fbs.ihu.ac.ir/
---------
▫️دانشگاه جامع امام حسین (ع)
🌐 https://Www.ihu.ac.ir
▫️پیامرسان بله، ایتا و روبیکا:
🆔 @ihu_ac_ir
هدایت شده از ستاد امر به معروف | قم
🔰همایش دختران حاج قاسم
با حضور ۲۵۰۰ نفر از دانش آموزان استان قم
▫️یادبود شهدای مظلوم حادثه تروریستی کرمان 🥀
🎙 با حضور مجری توانمند حامد سلطانی
▫️ محمد اسداللهی / همراه با همخوانی سرود
#حریفت_منم
#عزیزم_حسین
#رفیق_شهیدم
▫️با اجرای برنامه حجت الاسلام مهدی جوشقانیان
🌱با حضور گروه سرود دختران شهدای مدافع حرم
⏱ یکشنبه ۱۷ دی ساعت ۹ صبح
🏝میدان ۷۲ تن ،بلوار پاسداران
مجتمع فرهنگی ورزشی نخلستان
#دختران_حاج_قاسم
#کرمان_تسلیت