💥جنگ تجاری آمریکا علیه اروپا
https://gap.im/tangemersad
💢پس از جنگ تجاری آمریکا علیه چین، اروپا نیز درگیر این جنگ شد. اهداف جنگ تجاری آمریکا، اعمال تعرفه بر واردات فلزات از کشورهای اتحادیه اروپا، چیست؟
♦️پس از آنکه ترامپ با جنگ تجاری علیه چین، پکن را وادار به خرید 200 میلیاردی از آمریکا کرد؛ فاز جدید جنگ تجاری را متوجه کشورهای اروپایی نموده تا آنان را در موضوع افزایش بودجه ناتو سرکیسه کند. از طرف دیگر ترامپ سعی دارد با راهاندازی جنگ تجاری، کشورها را مجبور به تبعیت سیاسی و امنیتی از راهبردهای کاخ سفید نماید.
🚫آمریکا جنگ تجاری علیه چین را به ابزاری برای مهار رفتار کرهشمالی تبدیل کرده است و در عین حال میخواهد از همین حربه برای مجبور نمودن اروپا در جهت اعمال فشار تحریمها به ایران بهره ببرد.
✍ #دکتر_سراج
@tangemersad
🌷🌷🌷
🔸 معرفی نامه
🔅 نام : غلام رضــــــا پروانــــــہ
🔅 تاریخ تولد: 1338/01/02
🔅 محل تولد: سبزوار
🔅 تاریخ و محل شهادت: 1368/12/09 در مجنون
🔅 سطح تحصیلات: —
🔅 مسئولیت در جبهه: فرمانده گردان رعد تیـــپ 21 امام رضـــا (ع)
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
« زندگــــی نامــہ »
سردارشهیدغلامرضا پروانه، فرزند سبحان، افتخارآفرین صحنه نبرد حق علیه باطل، در سال 1338 در روستایحسینآباد شامکان دیده به جهان گشود.
درکودکی به طور معجزه آسایی از یک حادثه آتش سوزی- که در منزلشان اتفاق افتاد- نجات یافت.
بههمراه خانواده به سبزوار نقل مکان کرد و دوران تحصیل را در آنجا آغاز کرد.
بر اثر درگذشت پدرش، مجبور شد برای تأمین مخارج خانواده، روزها کار کند و شبها در مدرسه شبانۀ بزرگمهر ادامه تحصیل دهد.
مدتی نیز به قالیبافی روزگار گذراند.
قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی، به خدمتسربازی رفت وآموزشهای رزمی را به خوبی فراگرفت.
درسال 1357 به فرمان امام خمینی(ره) پادگان نظامی را رهاکرد و به صف مخالفان رژیم پهلوی پیوست.
برای به ثمر رسیدن انقلاب اسـلامی بسیار تلاش میکرد.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
همزمان باتشکیل کمیته انقلاب اسلامی، به عضویت افتخاری این کمیته درآمد و بدون حقوق و مزایا، به تکلیف الهی خود عمل کرد.
همزمان با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به سپاه پاسداران پیوست ورهسپارمیدانهای نبردشد
ومدتی با گروهکهای ضدانقلاب در کردستان به مبارزه برخاست.
غلامرضا پروانه برای آموزش نیروهای بسیجی به سبزوار آمد و
آموزشهای بسیجیان را با آموزشهای سخت نظامی ورزمی تدارک داد.
به علت کاردانی و تدبیر در امور نظامی، به عنوان فرماندۀ «گردان رعد» تیپ 21 امام رضا(ع) خراسان انتخاب شد.
شهید رضا پروانه، در والفجر3، یکتنه 20 تانک دشمن را درکام آتش خود، منهدم کرد وبدین سبب در آن زمان، به «شکارچی تانک» مشهورگردید.
در عملیات خیبر از همرزمان سرداراسلام، شهید ابراهیم همّت بود و در همان عملیات پروانه وار،
در نهم اسفند1362درجزیره مجنون، جان عزیزش را فدای اسلام و قرآن کرد تا اسلام و مسلمین، همواره عزّتمند بماند.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
او دلیرمردی مهربان و معتقد به دین و انقلاب اسلامی و فردی صبور ومتواضع و باوقار بود
و آرزو داشت غریب شهید شود و چنین نیز شد و تنها پلاک و عکس این شهید عزیز،
با حضور خیل مردم سبزوار، تشییع شد و به یادبودش، صورت قبری، درگلزارشهدای سبزوار احداث گردید.
از این سردار دلاور اسلام، فرزندی به نام حامد، به یادگار مانده است.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🔅« خاطره »
آقای علیاصغر برقبانی، نیز درباره سردار شهید پروانه، میگوید:
«خلوص و تقوای شهید پروانه، مثال زدنی است. حیدری، همرزم او میگوید: من بعضی اوقات که نیمه شب بیدار میشدم،
او را میدیدم که به گوشه کناری میرفت و زار زار گریه میکرد و بسیار« الهی العفو، الهی العفو» میگفت.
از دیگر خصوصیات ایشان، این بود که در موقع خواندن نماز، آنقدر گریه میکرد که صورتش از اشک خیس میشد.
به خصوص در قنوت نماز؛ و وقتی که نمازش به پایان میرسید، چشمانش مثل یک کاسه خون بود!
شهید پروانه با چند نفر از دوستان همرزمش، همقسم شده بودند که تا موقعی که جنگ تحمیلی ادامه داشته باشد،
در جبهه های حق علیه باطل بمانند و تا آخرین نفس، از آب و خاک و ناموس این مملکت دفاع کنند.
شهید بزرگوار، قبل از عملیات خیبر، نیروهایش را جمع کرده بود و از آنها برای خود، حلالیت میطلبید.
و با گفتن این جمله که: "بچه ها از من راضی باشید"، تمام نیروهایش را به گریه درآورد و رزمنده ها یکی یکی او را در آغوش میگرفتند.
حتی از گردانهای دیگر میآمدند و سـردار پروانه را در آغوش گرفته، میبوسیدند».
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🔅خاطره
شب قبـل از عملیات خیبـر نیـروهایش را جمع ڪرد تا از آن ها حلالیت بطلبد :
« عزیزان ! این آخرین دیدار من با شماست، باید بدانید که احتمالاً از گردان ما هیچکس برنخواهد گشت، یا شهید خواهیم شد یا مجروح، باید مردانه بجنگیم ،
پس ڪسی با ما بیاید که می خواهد حماسهی عاشـورا بیافریند »
صحبت هایش که تمام شد، همه به دورش حلقـه زدند. برای این ڪہ رضا را بغل ڪنند و ببوسند، با هم مسابقه گذاشته بودند، هر لحظه نزدیک بود
که زیر دست و پای رزمنده هایی که عاشقانه دوستش داشتند، آسیب ببینید! شمعی شده بود که همه پروانه وار به دورش حلقه زده بودند.
شب عملیات نیـروها سوار قایـق می شدند تا به دل دشمن بزنند.
سکوت شب بود و قایقهایی که موتور خاموش حرکت می کردند تا دشمن متوجه حضور آنها نشود.
همه ساکت بودند، یا زیر لب ذڪر میگفتند. رضا برگـشت و به یڪی از همرزمانش گفت که نمیخواهد جنـازه اش به سبـزوار برگـردد.
در وصیت نامه اش هم نوشته بود : « آرزو دارم اگر شهید شدم، همانند شهیدان گمشده جنازهام در بیابان ها بماند و در میـدان جنگ به خاڪم بسپارند،
خداوندا میخواهم که غریب شهید شوم و شهید بی کفن باشم، می خواهم در این بیابان باشم تا به ڪربلا نزدیک تر باشم. »
تقدیر رضا در عملیات خیبر رقم خورد، همانگونه که آرزو می ڪرد : گمنـامی در شهـادت ، رضا شبیه شهدای کربلا شهید بی کفن لقب گرفت، چرا که جنازه اش هیچ وقت پیدا نشد.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷