چند روز دیگه تولد 15 سالگيشه
دخترمو ميگم :)
يه غم عجيبى توى چشاشه
وقتى ازش پرسيدم، فقط ازم خواست
ك از اتاقش برم
پشت در پا ب پاش گريه كردم
باورم نميشد ک دختر من براى
احساسش اشک بريزه :)
* ياد وقتى افتادم ک گريه ميكردى
و ميگفتم اشكه تمساحه :) باورت نكردم
داشتم اتاقشو نگاه ميكردم ک از زير تختش سيگار پيدا كردم :)
تمام بدنم بی حس شد.. دختر من؟؟
* ياد وقتى افتادم ک گفتى بخاطرم سيگارى شدى و من...من فقط خنديدم ،باورت نكردم *
در اتاقشو باز كرد و با سرعت تمام اومد تلفونو برداشت و بعد از ٤٠ ثانيه كوبيد زمين رفت تو اتاق و عربده زد بردار لعنتى...
با عربده هاش توى قلبم سم ترشح ميشد
* ياد وقتى افتادم ک حوصله تو رو نداشتم... قهراى بيخودم و سركار گذاشتنت... دلم عجيب شور زد
ب ٢٠ دقيقه هم نكشيد ک از بيمارستان زنگ زدن
آخ... دخترم :)
بعدها فهميدم دخترم عشقشو با كس ديگه ديده...
از اون روز فقط با قرصاى آرام بخش داره زندگى ميكنه
جلوم پَرپَر شد :)
و من فقط ياد #خيانتم ب تو ميوفتم
بعد از اين همه سال يعنى منو نبخشيدى؟
بايد تاوانشو دخترم ميداد؟
تاوان بدى دادم!!!
براى يه #پدر چه عذابى بيشتر از اين ک بچش جلوش له بشه؟
كاش حداقل الان ببخشیم...
من فقط ميخوام دخترم ب زندگيه عاديش برگرده..
#زمین_بدجوری_گرده🙂🖖
#montazeram💔
#توآرومم_ڪن
آدما رو مجبور نکن برات #وقت بذارن
اگر واقعا دوستت داشته باشن
بیشترِ وقتشون مال توئه...☹
#توآرومم_ڪن
كلاس اول كه بودم همسايه روبه رويی ما يه خانواده سه نفره بودن درست مثل ما
فقط دختر اونا يه دختر اروم ١٦ ساله بود و من يه دختر ٦ ساله شيطون
وقتی ميخواستم با بابام برم مدرسه كفشای چسبی صورتيمو ميپوشيدم
اون دخترِ از در خونشون ميومد بيرون كفشای ال استار طوسيشو پاش ميكرد و ميرفت منم با كمال تعجب كه چرا اين اينطوريه كيف باربيمو ور ميداشتمو ميرفتم كه سوار ماشين بابام بشم
خيلی روزاتوی پاييز وقتی كه از مدرسه بر ميگشتم ميديدمش كه پياده با يه هندزفري گره خورده با يه ژاكت هميشه مشكی زير بارون راه ميرفتش تو دلم ميگفتم اين دختره ديوونس يه روز رفتم توی حياط بازی كنم ديدم گوشه حياط نشسته رفتم پيشش گفتم سلام جوابمو داد گفتم ميدونی خيلی خوشگلی خنديدش گفت تو خوشگل تری نم نم بارون ميزد روی گونه هامون بهم نگاه كرد گفت زير بارون آرزو كن برآورده ميشه بلند آرزو كردم دوست دارم مثل تو بشم من اخلاقشو منظورم نبود فقط قيافشو ميخواستم اونم گفت ديگه تنهايی بسمه يا تموم شه يا تموم شه منظورش و نفهميدم ازشم نپرسيدم اون روز تموم شد هفته بعدش وقتی از مدرسه بر ميگشتم بارون شديدی ميومد تو خيابون نديدمش رسيدم جلو خونمون ديدم پارچه مشكی زدن با همون دست و پا شكستگی خوندنم اسمشو خوندم آرزوش برآورده شد تموم شد
الان من ١٦ سالمه يه جفت كفش ال استار طوسی جلوی در خونمونِ (:
#haparoot
#توآرومم_ڪن
صبح شنبه انقد بد و رو مخه که قشنگ میشه ازش به عنوان فحش استفاده کرد، مرتیکه صبح شنبه.
#توآرومم_ڪن