🔸شهید سحرگاه روز عید قربان
🔹زندگینامه شهید سید احمد خیاط نوری (قسمت اول)
سید احمد خیاط نوری در پانزدهم اسفند سال ۱۳۴۶ در تبریز، در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. او فرزند آخر خانواده بود و دوران کودکیش در پناه حمایت عاطفی و هدایت فکری والدین مومن و خواهران و برادرانش گذشت. در دبستان ابتدایی صفا، معلم نکته سنج و دانایی نصیب سید احمد شده بود که به بچهها یاد داده بود قبل از آمدن به مدرسه دست پدر و مادر خود را ببوسند. او اینچنین گامهای تعالی را برمیداشت. سید احمد ده ساله بود که حادثهای سهمگین خانوادهاش را متلاطم کرد. پدر شریف و مهربان و برادر بزرگش سید محمد در یک تصادف جادهای در سال 56 از دنیا رفتند. تحملِ این دو غم بزرگ روح سید احمدِ ده ساله را بزرگ و مسئولیت مادر دلسوزش را دو چندان کرد. مدیریت مادر آگاه و صبورشان، خانواده را از این بحران تلخ به خوبی گذر داد. آنها در فضای راهپیماییهای مردمی در شهر تبریز به جریان مردم مومن پیوستند. سید احمد همراه خانوادۀ انقلابیاش در مساجد و خیابانها حاضر میشد. او در مدارس راهنمایی و دبیرستان شهید مصطفی خمینی و شهید باهنر، تحصیلاتش را با موفقیت به پایان رساند. همزمان با تحصیل، در مساجد حاج هاشم و آیت الله شهیدیِ تبریز، مشغول فعالیتهای فرهنگی بود.
سید، نوجوانی فعال و پر تحرک بود. با وجود سن کم، اطلاعات خوب مذهبی و اجتماعی داشت. قلم شیوا، ادبی و نجواهای عارفانهاش، حکایت از افکار روحانی و معنویش داشت. او از نوجوانی، دنبال شناخت حقیقت خودش و رسیدن به شهود حضرت حق بود، زندگی روزمره او را راضی نمیکرد. از محضر علمای بزرگ برای پرورش روحش بهرهها میبرد. در این میان خیلی زود پایش به جبهه باز شد. با اینکه فرزند کوچک خانواده و مورد توجه همه بود اما برای اولین بار در آبان ماه سال61، در سن پانزده سالگی به صورت بسیجی به جبهه اعزام شد. از آن پس عاشق سرزمین نینوا شد. جبهه برای او افقی دیگر بود که آنجا روح گمشدهاش را در جهاد با دشمن بیرون و درون مییافت و صیقل میداد. او در دشوارترین یگانها یعنی تخریب و غواصی، گمنامانه و با اخلاص، هر آنچه در توان داشت برای انجام مأموریتشان انجام میداد. بارها به جبهههای غرب و جنوب اعزام شد و یک بار به شدت مجروح شد. بارها شهادت دوستانش را دید و از معاشرت با آن بندگان خوب خدا، درسها گرفت و راه ملکوت را پیدا کرد. در مرخصیها و اوقاتی که در شهر بود ساکت و غمگین بود و منتظرِ رفتن. دیگر خوشیهای معمول، راضیش نمیکرد. سیداحمد، کمحرف و اهل سکوت بود اما زیاد مینوشت. حتی برای نوشتن آنچه در درون پرالتهابش میگذشت، برای خودش الفبای خاصی اختراع کرده بود تا حرف ضمیرش را بینگرانی بنویسد. چندین دفتر نوشت... گویی چشم و گوش او چیزهایی دیگر میدید... .
منبع: اپلکیشن پلاک سپید (شهدای دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تبریز)
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un
🔸شهید سحرگاه روز عید قربان
🔹زندگینامه شهید سید احمد خیاط نوری (قسمت دوم)
از لحظات عمرش کامل استفاده میبرد. در مدرسه خوب درس میخواند و مطمئن بود از رشته خوبی قبول میشود هرچند اصلا اینها برایش مهم نبود. وقتی در سال 1366 در کنکور شرکت کرد و به جبهه رفت، دیگر برای انتخاب رشته به شهر برنگشت. خواهرش مجبور شد به جای او برگۀ انتخاب رشته را پر کند. سید احمد این بار به واحد اطلاعات و عملیاتِ لشکر عاشورا پیوسته بود. ایام حج بود و او میدانست موعد رهاییاش فرا رسیده است. سید همیشه یک لباس مشکی زیر لباسهای رزمش میپوشید. دوستان نزدیکش شنیده بودند که میگفت من با شهادت و وصال رب، زنده خواهم شد و بر این بودنم مشکی پوشیدهام... . او در هجده سالگی در نامهای نوشته بود: «با اصل خود باشیم و به این مرگ در ظاهر زندگی، راضی و دلخوش نباشیم. از هر کاری و هر لحظهای و هر حرکتی و سکونی، اجابتی لطفی و فضلی از جانب خدا بجوئید که هست و از آن و در اثر آن به خدای خود محب باشید.» سید احمد چند ماه قبل از شهادتش مادر و خواهرانش را با پول خودش به زیارت امام رضا علیه السلام برد تا برای حاجت او نزد امام دعا کنند و رضایت بدهند. همه میدانستند آرزوی بزرگ او چیست هر چند کسی بر زبان نمیآورد. او با اهل بیت علیهمالسلام رابطهای بسیار صمیمانه داشت. مادر که علیرغم همه عشق و محبتش، احوال عجیب فرزند نازنینش را میدید از خدا خواست او را به آرزویش برساند ... . سید احمد میدانست از دنیا چه میخواهد. او چون پیری آشنا، که همه راهها را رفته بود، از دنیا بزرگترین چیز را میخواست و آن رسیدن به اوج کمال انسان و حیات ابدی بود و طبق آیات شریفه قرآن میدانست که پروردگار چنین مقامی را به شهدا عنایت کرده است. سید آماده هجرت بود و حتی زمان و مکان شهادتش را به دوستش گفته بود. عملیات نصر 7 در منطقه غرب کشور آغاز شده بود، سید در روز عرفه آخرین مناجاتش را کرد. بندها گسسته بود و او آماده رهایی بود؛ سحرگاه روز عید قربان، مصادف با پانزدهم مرداد ماه 1366، منطقه سردشت، ارتفاعات دوپازا، محل عروج او شد... . ترکشی ماموریت داشت تا سر پرسودای سید احمد را غرق خون سازد و ضامن رهاییاش شود ... . پیکر پاکش چند روز بعد به شهر بازگشت و در وادی رحمت، خلوتگاه سید با شهدا، همان جایی که سید با پای برهنه بر مزار یاران شهیدش حاضر میشد، به خاک سپرده شد.
بعد از شهادتش، کارنامه قبولیاش از رشته داروسازی دانشگاه تبریز رسید اما جایش در صحن دانشگاه همیشه خالی ماند. دانشجویان دانشکده داروسازی پیامی به مادرش فرستادند:
« ... شهادتت را با شادی در کوچهها فریاد میزنیم تا خواب در چشمها بشکند.»
منبع: اپلکیشن پلاک سپید (شهدای دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تبریز)
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un
برگی از دفترچه محاسبه نفس شهید سید احمد خیاط نوری (غفلت، لغو، سهو، سبکی، ... )منبع: اپلکیشن پلاک سپید (شهدای دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تبریز)
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un
🔸دست نوشته ای از عارف شهید سید احمد خیاط نوری، شهید سحرگاه روز عید قربان؛
"در حضور عاشقانی عارف و گمنامان خسته و راستان جاوید، سخنی رساتر و پرمفهومتر از سکوت نیست. امیدوارم وطن گم گشته خونینت را، هر چه زودتر بیابی و از حضورش، گل زخم خونین هدیه داری و از شطِ اُلفتش سیراب شوی و در این سیر اگر مانع عروجت نباشد به واماندگان قافله و آشنایان دور و بال و پر شکستگان، نظری افکنی. والسلام"
منبع: اپلکیشن پلاک سپید (شهدای دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تبریز)
https://eitaa.com/nedayepakefetrat_un
دوستان گرامی می توانند نرم افزار(اپلکیشن) پلاک سپید
(شامل زندگی نامه، خاطرات، وصایا، تصاویر و سایر مدارک و مستندات از شهدای دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تبریز ) را از کافه بازار به آدرس http://dr.cafebazaar.ir/app/com.tbz.med/?l=fa دانلود نمایند.
#توکل
🍃 #توکل بر خدا یکی از صفات بسیار خوب و ریشه و پایه #خودسازی است.
🔺 انسان وقتی میخواهد وارد زندگی بشود ازدواج بکند و بچهدار بشود در همه اینها هول و اضطراب و وسوسههای شیطان است، دارویش توکل بر خداست.
🔆 در قرآن میفرماید: «وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»،تمام شد، هیچ چیز دیگری نمیخواهی احتیاج به هیچ چیز و هیچ کس نداری، اگر توکل بر خدا کردی تو را بس است، #گناه_نکن، #واجبات را خوب انجام بده.
🍃لذا حضرت میفرماید #انسان_نباید_بترسد، چقدر این حدیث روحیه میدهد، چقدر عالی است، اگر کسی اهل عمل باشد با این روایت میدود، سرعتش خیلی زیاد می شود. انسان نباید بترسد مگر از #گناهش، من که گناه نکردم یا اگر گناه کردم توبه کردم دیگر چرا باید بترسم؟
⁉️ چه کسی قدرت دارد به من #ضرر بزند؟ هیچکس، هیچ چیز.
⁉️چرا؟ چون خدا کمک می کند، چون خدا #همه_جا هست، خدا حفظ می کند، هیچ موجودی بدون اذن و اراده خدا هیچ حرکتی ندارد.
⁉️از کجامی گویید؟ چون «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»،
🍃فلانی ممکن است به من ضرر بزند،بگو «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
🍃فلانی ممکن است مرا محروم بکند، ممکن است برایم کارشکنی بکند، از فلان چیز میترسم، بگو «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».
در محضر استاد
🍃نشر مطالب استاد، بلامانع است
https://eitaa.com/daftaremarefat
https://sapp.ir/bargiazdaftaremarefat
سردار حاج رحیم نوعی اقدم 98518.mp3
14.41M
💠 فایل صوتی سخنرانی بصیرتی سردار رحیم نوعی اقدم در جلسه معرفتی و بصیرتی جمعه اول ماه قمری در تاریخ 98.5.18
🔹خیابان خطیب، مسجد امام خمینی(ره)
https://eitaa.com/nedayepakefetra
#علاقه_و_تنفر
🍃علاقه ها باید حدّ و جهت داشته باشند، در حدیث آمده است که هر کس #برای_خدا دیگری را دوست داشته باشد این بهترین حدّ است، ولی به این معنی نیست که همین حدّ مطلوب است،
🍃خدا ما را طوری خلق کرده است که غرایز مختلفی داریم، خوردن، خوابیدن، گفتن، شنیدن، دیدن، محبت، عاطفه، شهوت، غضب، همه این موارد در وجود ما هست، این #کشش ها هست، ولی باید: اولا در حدّ #شرع باشد، دوم اینکه #اعتدال داشته باشد،
🔻 یعنی شما حق ندارید کافر را دوست بدارید،یا بگویید دشمن خدا را دوستش دارم!
👈🏻 از باب این که مخلوق خداست، طوری نیست ولی از باب این که #دشمن_خداست باید با او دشمن باشید.
🍃علاقه به زن، به مرد، به شاگرد، به استاد، به شوهر، به پدر و مادر باید در حدّی باشد که ما را از خدا و وظایف باز ندارد،نه این که خدای نخواسته انسان را به #گناه بکشاند، واجبات را ترک کند یا با معصیت، غیبت، دروغ، حق دیگران را ضایع کند.
🔻 بر عکسِ حالتِ بالا: تنفرهاست، انسان از چیزهایی بدش می آید، من فلانی را #دوست_ندارم، نمیخواهم صورتش را ببینم، نمیخواهم به خانه اش بروم، این هم بیخود است.
🍃ولی اگر #کافر_حربی است نباید دوستش بداری، باید بدت بیاید، دشمن اهل بیت علیهم السلام است باید از او فراری باشی.
👈🏻اگر رفت و آمد با کسی باعث شود که به #گناه بیفتی،
🔻غیبت می کند، تهمت می زند،
🔻ذهنت را خراب می کند،
🔻به سمت تجملات و مادیات و #دنیاپرستی شما را می کشاند،
🔻 نسبت به همسرت سردت می کند،
🔻نسبت به #آخرت و دین سست می شوید،
👈🏻این رفت و آمد هم #حرام است.
در محضر استاد
🍃نشر مطالب استاد، بلامانع است
https://eitaa.com/daftaremarefat
https://sapp.ir/bargiazdaftaremarefat
امام خامنه ای : اگر کسی بصیرت نداشته باشد، و لو ایمان جوشانی هم داشته باشد ، فریب می خورد؛ این ایمان درخدمت آن هدف به کار نخواهد افتاد. 🎬
👓 پیرو فرمایش استاد بزرگوار حاج آقا علیپور در جلسه ماهانه مبنی بر تشکیل جلسات و کلاسهای #بصیرتی وهمچنین همایشها و جلسات سخنرانی بصیرتی، لذا علاقمندان ، جهت اطلاع از برنامه ها و عضویت در کلاسهای کارگروه بصیرتی کانون فطرت به کانال زیر مراجعه کنند.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@basiratefetri