کودتای ۱۲۹۹ ایران و مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی
با کودتای ۱۲۹۹ یک رژیم وابسته در ایران روی کار میآید و با توجه به حساسیتی که مسلمین نسبت به مهاجرت یهودیها به فلسطین داشتند، رژیم پهلوی کارگزار تسهیل انتقال یهودیان منطقه به فلسطین میشود. در واقع یک ترمینالی برای مهاجرت میشود. یهودیان افغانستان، یهودیان از بخارا و برخی دیگر از سرزمینهای ماوراءالنهر، از روسیه میآیند و خود یهودیان ایران.
البته یهودیان ایران میلی به مهاجرت نداشتند، ولی جریاناتی در داخل کشور وجود داشتند که تشویق میکردند و سعی میکردند با ایجاد هراس در بین یهودیان ایران آنها را به مهاجرت تشویق کنند. حتی در سالهای اول، مهاجرت خیلی کمی از ایران اتفاق افتاد.
بعد از کودتا کنسولگریهای ایران هم در این فعالیت شرکت میکردند؛ مخصوصا در شامات با توجه به اینکه ما کنسولگری نداشتیم، فردی به نام عینالملک هویدا، پدر امیرعباس هویدا، نخستوزیر دوره پهلوی دوم، این وظیفه را به عهده میگیرد. عینالملک هویدا از وابستگان فرقه ضاله بهائیت میرود و در شامات جایی را بهعنوان کنسولگری ایران راهاندازی و شروع به دادن روادید به یهودیانی میکند که قصد دارند به فلسطین مهاجرت کنند. در اینجا اصلا صورت مسئله عوض میشود و دیگر مهاجرت یهودیان به آنجا تلقی نمیشود. برخی حتی بهعنوان مسلمان به فلسطین مهاجرت میکنند. تا جایی که کشورهای عربی به وزارت خارجه و دولت ایران (حکومت رضاخان) در خصوص رفتاری که کنسول خودخوانده ایران در شامات در خدمت به مهاجرت یهودیان انجام میدهد، اعتراض میکنند.
ما بلافاصله بعد از کودتا شاهد شکلگیری جریانهای صهیونیستی در کشور خودمان هستیم. حزب «صیونیت» در ایران تأسیس میشود. در یکی از مطبوعات منتشرشده در هند، که هنوز در اختیار انگلیسیها بود، آمده است که هدف از کودتا در ایران کمک به تأسیس رژیم و دولتی است که قرار است بهزودی در خاورمیانه تأسیس شود.
در همان مقطع در تهران شاهد این هستیم که نشریات یهودی به زبان فارسی منتشر میشود؛ یعنی سالهای ۱۹۲۱، ۱۹۲۲، ۱۹۲۳. اگر بخواهیم به شمسی بگوییم، میشود سالهای ۱۳۰۱ ـ ۱۳۰۲. نشریهای منتشر میشود به نام «حَیَیم» که فردی به نام شموئل حییم آن را اداره میکند. او نماینده بخشی از جامعه کلیمیان ایران در مجلس است؛ حتی در مجلس پنجم شورای ملی، البته با مخالفتهای جدی نیز از سوی جامعه کلیمی ایران مواجه بود. آنهایی که میدانستند حییم چه پیوندی با استعمار و تکاپوی استعماری دارد، او را نماینده خودشان نمیدانستند. البته تعدادی از جوانان کلیمی که شاید از پشت پرده ارتباطات حییم بیخبر بودند گرد او جمع شده بودند. در مقابل فرد دیگری بود به نام لقمان نهورای، که او هم از بخش دیگری از جامعه کلیمی ایران بود و بهعنوان نماینده در مجلس حضور داشت. اینها به صورت جدی با هم درگیر بودند.
علاوه بر نشریه حییم، نشریه دیگری منتشر میشد به نام «هِگولا». این دو، دو نشریه معروف یهودی در ایران بودند. در نشریه حییم خط ترویج صهیونیسم در ایران و حمایت از تشکیل دولت یهودی در فلسطین را میبینید. تیتر درشتی میزند با این عنوان که «فرزندان صهیون! پیش به سوی عرض موعود». ما در تمام شمارههای این نشریه این روند را شاهد هستیم. حتی در یک شماره که به صورت ویژه منتشر شد عکس تئودور هرتسل را وسط یکی از صفحات نشریه حییم میبینیم که درج و از او تقدیر میشود. هدف کلی این نشریه ترویج بحث مهاجرت و تأکید بر لزوم تشکیل دولت یهودی در فلسطین عزیز است. بهطور طبیعی این موضوع نمیتوانست از چشم مردم مسلمان ایران دور بماند.
بهائیها هم اساسا در ماجرای اشغال فلسطین وارد قدس میشوند، به عباس افندی لقب سِر و نشان شوالیه میدهند. این امتیازات را به خاطر خدماتی به او میدهند؛ خدمت در طول فعالیت انگلیسیها برای اشغال فلسطین و سست کردن پایههای امپراتوری عثمانی. اینها مؤثر بود. سلطان عثمانی چندین بار قصد کرد عکا برود و بساط اینها را جمع کند. اینها در تأسیس، اشغال و در تداوم نقشآفرین بودند. خاندان هویدا و برخی دیگر از خانوادههای دیگر در ایران که به اینها وابسته بودند در شکلگیری و تداوم بسیار مؤثر بودند.
در هر صورت فعالیت جریان صهیونیستی در ایران باعث میشود مردم مسلمان و علمای ایران عکسالعمل نشان بدهند. ما در سال ۱۳۰۲ در تهران شاهد تظاهرات ضد صهیونیستی هستیم.
منبع:
پژوهشکده تاریخ معاصر
iichs ir/fa/interview/25073/
🌑 از دانشجویانم عذرخواهم!
✍️ پروفسور «کمیل حبیب»، استاد حقوق و علوم سیاسی و رئیس سابق دانشکده حقوق، علوم سیاسی و اداری دانشگاه لبنان:
🔸از دانشجویانم در دانشگاه لبنان عذرخواهی میکنم که در تدریس اصول حقوق بین الملل، حقوق بشردوستانه بین المللی و سازمان ملل متحد، سختگیر بودم. بعد از جنایات صهیونیسم در غزه دیگر نیازی به تدریس این اصول نیست. قانون زور، آقای جهان است.
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ویدیوئی از یگان های مختلف حزبالله لبنان
۱- یگان زرهی مقاومت شامل(انواع مدل تانک و نفربر ها)
۲- یگان تک تیرانداز مقاومت اسلامی
۳- یگان پدافندی مقاومت اسلامی
۴- یگان موشکی و توپخانهای مقاومت اسلامی
۵- یگان ضد زره که موشک های مختلف از تاو تا کورنت و کونکورث و دهلاویه و طوفان و..
۶- یگان کماندویی مقاومت اسلامی شامل یگان های مختلف با مٱموریت های هجومی و دفاعی
خانم پرفسور مجتهد زاده شب گذشته پس از سالها خدمت صادقانه درپانسیون ویژه اساتید بازنشسته شهر سوربون فرانسه درگذشت...
این بخشی از زندگینامه ی این بانوی بزرگ و پر افتخار ایران زمین است :
,«« من در سال ۱۳۰۳ در تهران در خانواده ای با وضع مالی نسبتا خوب به دنیا آمدم
تا ۱۵ سالگی علاقه به ادامه تحصیل در موسیقی بودم
۱۵ ساله بودم که یک شب به عزیز گفتم : عزیز جون من بزرگ شده ام و شبها نمیترسم تنها بخوابم شما باید در اتاق پدر بخوابید
در قدیم اعیان به مادرشان عزیز میگفتند و افراد پایین شهر ننه میگفتند...
شب بعد عزیز یک صندلی گرفت و کنارم نشست و دستم را گرفت و به صورتش چسباند و گفت فری جان من افتخار میکنم که عزیز تو باشم ولی مادر تو هنگامیکه دو ماهه بودی مرد و من کلفت شما هستم و تو را مانند دختر خودم بزرگ کرده ام ...
آن شب من و عزیز شکوه خانم خیلی گریه کردیم و تصمیم گرفتم طب بانوان بخوانم و خانم ها را معالجه کنم تا هیچ کودکی بی مادر بزرگ نشود
در سیکل دوم طبیعی خواندم و دیپلم گرفتم و یکسال آلیانس رفتم و زبان فرانسه آموختم
در سال ۱۳۲۲ به دستور شاه با بورسیه به فرانسه اعزام شدم تا بعد به کشورم برگردم و خدمت کنم.
پسرها برای تحصیل در مهندسی به اتریش می رفتند و دختران برای طب به فرانسه می رفتند .
۷ سال طب عمومی خواندم و طب تخصصی زنان را در سه سال پاس کردم و در سوربون تحصیلات فوق تخصصی نازایی را دو ساله به معدل ++Aتمام کرده و رزیدنت سینیوریتا انکولوژی شدم..
سه سال بعد دیپلم پروفسوری سرطان شناسی بانوان را اخذ کردم و همزمان تدریس در بخش انکولوژی بیمارستان دانشگاه را بعهده گرفتم
پدرم نظامی بود و کلنل عالیرتبه ای بود و سخت بیمار شده بود مجبور شدم به تهران برگردم و او را در مریضخانه ملک تاج خانم نجم السلطنه بستری کنم
پدرم به دلیل عوارض ناشی از مصرف الکل ، فوت نمود و در گورستان ظهیرالدوله دفن شد .
من ماندم و عزیزشکوه که دیگر خیلی پیرشده بود و از عهده کارهای منزل بر نمی آمد. یک خانمی را استخدام کردم
من به استخدام وزارت علوم درآمدم و سی سال در دانشگاه تهران تدریس کردم و چهل سال هم طبابت کردم.....
عزیز شکوه ،نامادریم، که به رحمت خدا رفت من به حدی تنها شدم که هیچ چیز خوشحالم نمیکرد...
مطب من پس از بازنشستگی در جنوب شهر تهران منطقه جوادیه بود و اغلب زن های ولگرد که بیماریهای مقاربتی داشتند به من مراجعه میکردند....
منزل ما یک باغ بزرگ در خیابان سلطنت آباد بود
طبقه پایین را سی تا تخت خواب گذاشتم که شبها زنهای ولگرد می آمدند که اغلب بیمار هم بودند...
چون من هرگز ازدواج نکردم و تنها فرزند بودم و از طرفی خانواده پدربزرگم که مومن بودند و نان ما را به دلیل نظامی بودن پدرم و بی حجابی و .... حرام میدانستند ، هرگز با من رفت و آمد نمی کردند
تنهایی آنقدر به من فشار آورد که اوایل دهه ۱۳۷۰ منزلمان را در خیابان سلطنت آباد، یا خیابان پاسداران فعلی، وقف کردم و اسمش را گذاشتم «بنیادنیکوکاری دکتر مجتهدی» و یک میلیون دلار که همه دارایی من بود را به بنیاد نیکوکاری فوق دادم و از ایران رفتم.
در ابتدا در بیمارستان به عنوان پروفسور ارشد مشغول بکار شدم و وظیفه آموزش پزشکان متخصص که کورس انکولوژی را میگذراندند بعهده گرفتم و عضو پیوسته دپارتمان سرطان شناسی فرانسه شدم......
امروز که نگاهی به گذشته میکنم ، عمیقا از خدا تشکر میکنم که به من افتخار خدمت به انسانیت را داد و از صمیم قلب خوشحال میشوم که خانمی را معالجه کنم تا به آغوش خانواده اش برگردد و کودکان دوست داشتنی اش را بزرگ کند....
««امیدوارم هیچ کودکی چون من بی مادر بزرگ نشود»»
امروزدر پانسیون لاوارنیه که مخصوص اساتید بازنشسته سوربون است زندگی میکنم و روزی یکی دو ساعت پرونده هایی که به من ارجاع میشود بررسی میکنم ....
زندگی پر بار و با ارزشی داشتم و دیگر هیچ آرزویی ندارم جز مرگی آرام و راحت🍀
او اولین متخصص زنان و فوق تخصص سرطان های زنان بود.
عرض تسلیت به بانوان قدرتمند و مستقل ایران... روحش شاد، نامش تا ابد ماندگار.🪴
کوچکترین کاری که میتوانیم برای این استاد افتخار ایران زمین بکنیم این مطلب را نشر دهیم همه ملت ایران این بانوی بزرگ را بشناسند .
🌹 ☘️☘️☘️☘️☘️
17.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پروفسور احمد سوزنچی
درمان سرفه
سرماخوردگی
سینوزیت
♨️ _خب؟؟؟ که گفتی میخواستی جنگ رو به داخل ایران بکشونی؟؟ آره؟؟؟😎
+ مَن؟ أنا؟؟
أنا أضحک إلی قبر أبی و آبائی و اجدادی، أن انظر إلی المملکت الاقویاء، والنجباء، والاتقیاء فی الجمهوریةالاسلامیةالایران، بنظرٍ یسارٍ یا إبراهیم!!!
هل تحسب أن نحن نأکل المخ الحمار؟؟؟
#طوفان_الأقصی
#رئیسی_متشکریم
#ایران_مقتدر_قوی 🇮🇷
✍🏻"بنده خدا"
🕷 شاه گرگ........👆
نوح هراری ،
فیلسوف و نویسنده ،
و تاریخ نویس اسرائیلی،
حمله اتمی به ایران را مجاز کرد!
جوان آنلاین:
«ما در بزرگترین خطری که میتواند جهان را تهدید کند، قرار داریم. از نظر تئوری ما فقط ۲۴ ساعت با یک جنگ هستهای فاصله داریم، چون تهدید معتبری وجود دارد که حزبالله و سایر متحدان ایران با دهها هزار موشک به اسرائیل حمله خواهند کرد. در این صورت اسرائیل میتواند با تمام سلاحهایی که دارد، از جمله توانایی هستهای دفاع کند. پس این لحظه بسیار خطرناکی است.»
این سخنان یووال نوحهراری، استاد دانشگاه و نویسنده و تاریخنویس صهیونیست است که او را در میان صهیونیستها «متعادل» و «حامی صلح» معرفی میکنند! یووال نوحهراری توانسته است ضمن مخالفت با نتانیاهو که فردی رادیکال معرفی میشود، خود را فردی متعادل معرفی کند، اما اگر از مخالفت او با نتانیاهو بگذریم، او هیچ حرف متفاوتی نسبت به سایر صاحبنظران صهیونیست و حتی تودههای شهرکنشین ندارد؛ از نابودی حماس میگوید، پای ایران را وسط میکشد، دامنه تنش را به کل منطقه تسری میدهد. او یک یهودی سکولار محسوب میشود و دلیل مخالفتش با نتانیاهو هم که یک یهودی بنیادگرای صهیونیست است، همین است، وگرنه در مبانی صهیونیست او هیچ تفاوتی با سایر صهیونیستها ندارد. او همچون یک نظامی تندرو صهیونیست از حمله اتمی به ایران استقبال میکند و این اجازه را به رژیمصهیونیستی میدهد که اگر مورد حمله موشکی قرار گرفت، از گزینه حمله اتمی علیه ایران و حزبالله لبنان استفاده کند!
از سویی او هم ۸۰ سال اشغال کشور فلسطین و اجبار مردم به آوارگی از سوی صهیونیستها را نادیده میگیرد و همچون همه صهیونیستها و حامیان افراطی آنها، حماس و مقاومت فلسطینی را متهم به آغاز درگیریها با اسرائیل میکند، در حالی که از یک فرد تحصیلکرده و نویسندهای مثلاً روشنفکر انتظار میرود تاریخ را درست روایت کند و اگر میخواهد در مورد موضوعی اظهار نظر کند، ابتدا اطلاعات کافی در مورد آن کسب کند. نوحهراری گرچه اصالت را به علم میدهد و معتقد است علم جای خداوند را گرفته! اما عملاً غیردقیقترین موضعگیریها را در سیاست طرح میکند و به علم تاریخ وفادار نمیماند!
او البته با دموکراسی هم مخالف است و انتخابات را با این توضیح که رأیدهندگان قادر به تشخیص مصلحت خود نیستند، زیر سؤال میبرد. یووال نوحهراری متولد حیفا در سرزمینهای اشغالی و هم اکنون ساکن تلآویو است. نوحهراری معتقد به همجنسبازی است و با رئیس دفتر خود که پسر جوانی به نام «ایتزیک یهو» است ازدواج کرده است. او هماکنون در دانشگاه عبری بیتالمقدس تدریس میکند. نوحهراری با ظاهر فیلسوف و روشنفکر خود توانسته است مخاطبان بسیاری در جهان برای خود دست و پا کند، اما حالا بر بستر همین شهرت، برای مخاطبانش از لزوم جنگ اتمی اسرائیل علیه ایران میگوید. نکته جالب در مورد این فرد، انتشار کتابهایش در ایران است، یعنی در همین ایرانی که یووال نوحهراری برای خوردن بمب اتم بر سر مردمش، تئوریسازی میکند و مجوزش را به صهیونیستها میدهد، کسانی هستند که دنبال ترویج افکار او از طریق انتشار کتابهایش در ایران هستند! تاکنون حداقل ۱۲ دوره از کتابهای او تا سال ۱۳۹۸ در ایران چاپ شده است. از سال ۱۳۹۸ انتشار کتابهای او در ایران ممنوع شد، اما گویا همچنان برخی انتشارات با حذف نام او اقدام به انتشار محتوای مدنظر این نویسنده صهیونیست و جنگطلب در ایران میکنند. از سویی سایتهایی هم وجود دارد که نسخه الکترونیک کتابهای او را حتی به صورت رایگان ارائه میدهند.
روزنامه اعتماد در انتهای یادداشتی به قلم حمزه کرمی، دکترای فلسفه تطبیقی که در مورد صحبتهای اخیر نوحهراری مطرح کرده است، نکته قابل تأملی را بیان میکند: «همه اینها حکایت از مأموریتی دارد که یووال نوحهراری در دنیای امروز بر عهده گرفته است و آن اینکه توجیهگر فلسفی و تاریخی و جادهصافکن برنامههای استعمار هوشمند جدید باشد! البته در تاریخ فلسفه اینگونه عملکردهای ناصواب از سوی معدود فیلسوفانی که آلت دست سیاستمداران و کارتلها و تراستهای جهانی قرار گرفتهاند، در گذشته نیز وجود داشته است. همانطور که هایدگر، توجیهگر تجاوزات و کشتار ۸۵میلیون تن از مردم جهان در جنگ جهانی دوم از سوی هیتلر بود و به رغم داشتن صلاحیتهای علمی بسیار بالاتر از نوحهراری به بشریت خیانت کرد، اینک به نظر میرسد نوحهراری مأموریت مشابهی را در جهان معاصر، علیه بشریت برعهده گرفته است.» بیراه هم نیست، نوحهراری ساخته شده تا توجیهگر جنایات صهیونیستها باشد؛ یک فیلسوف صهیونیست در خدمت صهیونیسم.
🕷🕷💥🕷🕷