8.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈تصویر گری زیبای قرآن
👈سوره مبارکه بقره
قله های تلاوت - شحات (Trimmed).mp3
6.08M
#برنامه_قرآنی_رادیویی
🎙برنامه رادیویی «#قلّههای_تلاوت»
🎤با اجرای استاد محمدهادی صلحجو
✳️قسمت چهارم:
استاد شحاتمحمدانور
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| بی وضو نخوابید..
🎥 برشی از سخنرانی #آیت_الله_جاودان
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج وفرجنابه
نمازشب رابه نیت ظهور بخوانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
💫هر وقت که دستت
❄️از همه جا کوتاه شد بگو:
✨وأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ
✨إِنَّ اللَّـهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
💫کارم را به خدا میسپارم
❄️خداوند بینای به بندگان است
💫شبتون بخیرودرپناه خداوند متعال
🏴 توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب، توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد. حاجی گفت هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا سلام الله علیها) مداح با اخلاص و از بچّه های دلاور و شجاع لشکر بود.
خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت! خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچّه ها دارند تکبیر میگویند، خط را گرفته بودند، عراقی ها را تارو مار کرده بودند، با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها گره کار باز شده بود.
میدونید بیتی که تورجی زاده برای حاج حسین خواند چی بود؟ و چه جوهر معرفتی تو وجود حاجی بود که با شنیدن اون از هوش رفت و همین توسّل به بچه ها نیرو داد؟ اون بیت شعر این بود شاید هزار بار شنیدیم...
در بین آن دیوار و در
زهرا صدا می زد پدر
دنبال حیدر می دوید
از پهلویش خون میچکید
زهرای من زهرای من
💕 داستان کوتاه
"شهسواري" به دوستش گفت:
بيا به كوهي كه "خدا" آنجا زندگي مي كند برويم.
ميخواهم ثابت كنم كه او فقط بلد است به ما "دستور" بدهد، و هيچ كاري براي "خلاص كردن" ما از زير بار "مشقات" نمي كند.
ديگري گفت: موافقم.
اما من براي "ثابت كردن ايمانم" مي آيم.
وقتي به "قله" رسيدند، شب شده بود.
در تاريكي صدايي شنيدند:
"سنگهاي اطرافتان را بار اسبانتان كنيد و آنها را پايين ببريد."
شهسوار اولي گفت:
مي بيني؟! بعداز چنين "صعودي،" از ما مي خواهد كه "بار سنگين تري" را حمل كنيم.
"محال است كه اطاعت كنم!"
"ديگري به دستور عمل كرد."
وقتي به "دامنه كوه" رسيد، هنگام طلوع بود و انوار خورشيد، سنگهايي را كه "شهسوار مومن" با خود آورده بود، روشن كرد.
آنها "خالص ترين الماس ها" بودند...
* تصميمات خدا مرموزند، اما همواره به نفع ما هستند. *
🔹شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد.
وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند،
🔸سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید ...
در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین و این همه امکانات و کارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم.
🔹یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است.
🍃🌸🍃
16.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎶⚡️فرازهای زیبا و آسمانی⚡️🎶
مرحوم #مصطفی_اسماعیل
📖 : سوره حجرات قصار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹❤️دلم نیومد اینو تنهایی ببینم حتما ببینید
لبیک یا خامنهای