فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 با سازنده ی ربات جراح «سینا» بیشتر آشنا بشید
🔹دکتر میرباقری کسی بود که ۲۰ سال روی این ربات کار کرد تا تونست انحصار آمریکا رو بشکنه
#فجر_45
✅ 22 بهمن، آغاز رسمی حکومت #ولیفقیه
🌺 امام خمینی (ره):
مبارك باد شما را چنين حكومتى كه در آن اختلاف نژاد و سياه و سفيد و ترك و فارس و لر و كرد و بلوچ مطرح نيست. همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط كرامت در پناه #تقوا و برترى به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.
به ما بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/2097610763C1c8093e5af
📚 صحيفه امام، ج6، ص: 453
🔵 تسریع روند استخوانسازی با محصول ایرانی
متخصصان یک شرکتدانشبنیان موفق شدند آلوپلاستیک استخوانی را با استفاده از فناوری نانو و با هدف ترمیم و تقویت بافتهای استخوانی تولید کنند.
#ایران-پیشرفت
-نماز شب بخوانید.
-بعضی اعمال مانند نماز شب، مقام مے آورد.
-نماز شب رمز موفقیت است.
-رمز موفقیت در نشستن با بزرگان و نماز شب است.
-از آثار نماز شب نورانیت و روحانیت است.
آن -فکری از #عبادت یک یا #شصت_سال بهتر است که ، انسان را به خواندن #نماز_شب وادارد👌
✅ #خانه ای که در آن بیداری سحر وجود دارد و #نافله_شب خوانده میشود، #برکاتش زیاد است.
🍀 گاهی برای یک #بن_بستی که در زندگی پیش آمده، مدتهای طولانی باید انسان صدمه بخورد، تا برطرف شود؛ اما با یک #سحر قضیهاش حل میشود.
🍀 اگر این کار را میکردیم، مشکلاتمان هم کمتر بود.🌹
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
🏝 آیا اعتقادمان اینگونه است ⬇️
⬅️ شيعه بايد معتقد باشد كه اگر يك ميليارد سال ديگر بادى ذرّه اى را از جائى به جاى ديگر منتقل میكند امروز امام زمان ارواحنافداه از آن اگر بخواهند اطّلاع دارند.
⬅️ امّا درباره عصمت آن حضرت بايد معتقد بود كه آن وجود مقدّس معصوم از گناه و مكروه و ترك اولى و خطا و اشتباه و نسيان و جهل نگهداشته شده هستند.
✅ شیعیان
از خواب غفلت بيدار شويد و امام زمانتان را بشناسيد و دوست داشته باشيد و بفهميد امام زمان عليه السلام يعنى چه؟
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتش فلسطین در سه مرحله
ابتدا فیلم شلیک به سمت اهداف
سپس فیلم محلی که خمپاره ها بر آن فرود می آید
و در نهایت فیلم نعشکش هوایی که برای بردن توته ها و پُرز ها آمده را نشان میدهد....
فلسطینی ها این روزها پر کار تر از همیشه در حال مدیریت میدان هستند.
🌹 خاكيان_خدايى_اينگونه_اند...!
💥تابستان سال ۱۳۶۱ بود. یک شب با هم به هیئت رفتیم. بعد هم در کنار بچه های بسیج حضور داشتیم. آخر شب هم برای چند نفر از جوانان محل، شروع به صحبت کرد. خیلی غیر مستقيم آنها را نصیحت نمود.
💥ساعت حدود دو نیمه شب بود. من هم مثل ابراهیم خسته بودم. از صبح مشغول بودیم. گفتم: من می خواهم بروم خانه و بخوابم. شما چه می کنی؟ ابراهیم گفت: «منزل نمی روم، می ترسم خوابم برود و نماز صبح من قضا شود. شما می خواهی برو.»
💥بعد نگاهی به اطراف کرد. یک کارتن خالی یخچال سر کوچه روی زمین افتاده بود. ابراهیم آن کارتن بزرگ را برداشت و رفت سمت مسجد محمدی. ورودی این مسجد یک فضای تقریباً دو متری بود. ابراهیم کارتن را در ورودی مسجد روی زمین انداخت و همانجا دراز کشید.
💥....بعد گفت: «دو ساعت دیگه اذان صبح است. مردمی که برای نماز جماعت به مسجد می آیند، مجبور هستند برای عبور، من را بیدار كنند.» بعد با خوشحالی گفت:👇
«اینطوری هم نمازم قضا نمی شه، هم نماز صبح رو به جماعت می خوانم.» ابراهیم به راحتی همانجا خوابید.
🌷انفاق شهید ابراهیم هادی به دوستان
💥 از علمايى که ابراهیم به او ارادت خاصی داشت مرحوم حاج آقا هرندی بود. این عالم بزرگوار غیر از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشی بود. سال ۶۱ یك روز به همراه ابراهیم خدمت حاج آقا رفتیم و از حاج آقا پارچه به اندازه دو دست پیراهن گرفت.
💥 دو هفته بعد موقع نماز دیدم که ابراهیم آمده مسجد و رفته پیش حاجی، من هم سریع رفتم، ببینم چی شده. ابراهیم مشغول حساب سال بود و داشت خمس اموالش رو حساب می کرد. از اونجايى که می دونستم او برای خودش چیزی نگه نمی داره تعجب کردم که می خواد خمس چه چیزی رو حساب کنه.
💥 حاج آقا حساب سال رو انجام داد و گفت: ۴۰۰ تومان خمس شما می شه. بعد ادامه داد: من با اجازه ای که از آقایون مراجع دارم و با شناختی که از شما دارم اون رو می بخشم. اما ابراهیم اصرار داشت که این واجب دینی رو پرداخت کنه. و بالاخره خمس رو پرداخت کرد. کار ابراهیم مرا به یاد حدیثی از امام صادق (ع) انداخت که می فرماید: کسی که حق خداوند (مانند خمس) را نپردازد؛ دو برابر آن را در راه باطل صرف خواهد کرد...
(آثارالصادقین، جلد ٥، صفحه ٤٦٦)
💥 بعداز نماز با ابراهیم به مغازه حاج آقا رفتیم و به حاجی گفت : دو تا پارچه پیراهنی مثل دفعه قبل می خوام. حاجی با تعجب نگاهی کرد و گفت: پسرم تو تازه از من پارچه گرفتی، اینها پارچه دولتیه، ما هم اجازه نداریم بیش از اندازه به کسی پارچه بدیم. ابراهیم چیزی نگفت، ولی من که می دانستم قضیه چیست گفتم: آخه پدر جان، این آقا ابراهیم پیراهن های قبلی رو انفاق کرده. بعضی از بچه های زورخونه هستن که لباس آستین کوتاه می پوشن یا وضع مالیشون خوب نیست. ابراهیم برای همین پیراهن رو به اونها می ده.
💥 حاجی در حالی که با تعجب به حرفای من گوش می کرد. یه نگاه عمیق تو صورت ابراهیم انداخت و گفت: این دفعه برای خودت پارچه رو می بُرم. حق نداری به کسی ببخشی، هر كـسى که خواست بفرستش اینجا...
#کتاب_کشکول_دفاع_مقدس #ناصر_کاوه
منبع:📚 "سلام بر ابراهیم" ص ۱۸۸
راوى: مصطفی صفار هرندی
🔰نظر #شهید_ابراهیم_هادی در مورد اینکه چه کارهایی برای نفس خوب است که انجام دهیم🔰
💠 يكبار كه با ابراهیم صحبت ميكردم گفت: وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی میرفتم همیشه با وضو بودم هميشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز میخواندم.
پرسیدم: " چه نمازی؟! "، گفت:" دو رکعت نماز مستحبي میخوندم و از خدا میخواستم که یه وقت تو مسابقه، حال کسی رو نگیرم.
💠 اما آنچه که ابراهیم را الگوئی برای تمام دوستانش نمود. دوری ازگناه بود.❌ او به هیچ وجه گرد گناه نمیچرخید. حتی جائی که حرف از گناه زده میشد سریع موضوع را عوض میکرد.
💠 هر وقت هم میدید که بچهها در جمع مشغول غیبت کسی هستند مرتب میگفت : ((صلوات بفرست ))و يا به هر طریقی بحث رو عوض میکرد هیچگاه از کسی بد نمیگفت ، مگر به قصد اصلاح کردن او ، هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نميپوشید .
💠 بارها خودش را به کارهای سخت مشغول میکرد و زمانی هم که علت آن را سؤال میکردیم میگفت: برای نفس آدم،این کارها لازمه.☝️
🌷موتورسواری که ظاهر درستی هم نداشت از تو کوچه با سرعت پیچید تو خیابون جلوی موتورش. ابراهیم شدید ترمز کرد. بعدشم طرف واستاد و با عصبانیت داد زد؛ هو چیکار میکنی؟ ابراهیم هم پهلوان کشتی بود و بدن قویای داشت. ولی لبخندی زد و گفت: سلام خسته نباشید. طرف جا خورد معذرت خواهی کرد و رفت.... به همین راحتی.
🚩باران شدیدی ...
در تهـران باریده بود ؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند !
همان موقع ابراهـیم از راه رسید ،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا ،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد !
ابراهـیم ...
از این کارها زیاد انجام میداد !
هدفی هم جز شڪستن نفسِ خودش
نداشت ! مخصوصا زمانی که خیلـی
بینِ بچه هـا مطرح بود ...
🚩خانواده های مستحق: در روزهای اول جنگ در سرپل ذهاب به ابراهیم گفتم؛ برادر هادی، حقوق شما آماده است هر وقت صلاح می دانی بیا و بگیر. در جواب ابراهیم خیلی آهسته گفت: شما کی میری تهران؟... گفتم: آخر هفته... بعد ابراهیم گفت: سه تا آدرس را می نویسم، تهران رفتی حقوقم رو در این خونه ها بده!... من هم این کارو انجام دادم. بعدها فهمیدم هر سه، از خانواده های مستحق و آبرودار بودند. راوی سردار محمدکوثری
🌹محور همه فعاليتهايش نماز بود..ِ. ابراهيم در سخت ترين شرايط نمازش را اول وقت مي خواند. بیشتر هم به جماعت و در مسجد. ديگران را هم به نمازجماعت دعوت ميکرد.ابراهیم حتی قبل از انقلاب ، نمازهای صبح را در مسجد و به جماعت ميخواند. رفتار او ما را به ياد جمله معروف شهيد رجائی می انداخت؛ به نماز نگوئيد کار دارم ، به کار بگوئيد وقت نماز است
💥بهتريــن مثال آن ، نمازجماعت در گود زورخانــه بود. وقتی كار ورزش به اذان مي رسيد ، ورزش را قطع مي کرد و نماز جماعت را بر پا مي نمود. بارها در مسير سفر، يا در جبهه ، وقتی موقع اذان ميشد، ابراهيم اذان ميگفت و با توقف خودرو، همه را تشويق به نماز جماعت ميکرد. صدای رسای ابراهيم و اذان زیبای او همه را مجذوب خود ميکرد. او مصداق اين کلام نورانی پیامبر اعظم (ص) بود که ميفرمايند: خداوند وعده فرموده ؛ مؤذن و فردی که وضو مي گيرد و در نماز جماعت مسجد شرکت ميکند را بدون حساب به بهشت ببرد.
💥ابراهيم در همان دوران با بيشتر بچه های مساجد محل رفيق شده بود. او از دوران جوانی يک عبا برای خودش تهيه کرده بود و بیشتر اوقات با عبا نماز ميخواند
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
منبع:📗 سلام بر ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی👈 شهادت ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ عملیات والفجر مقدماتی محل شهادت کانال فکه👈 سلام دوستان✋ابراهیم هادی هستم. در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ درمحله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا اومدم... حالا می خوام از خودم براتون بگم😊چهارمین فرزند خانواده بودم با این حال پدرم به من علاقه خاصی داشت 😍من نیزمنزلت پدرم رابدرستی شناخته بودم. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را یه بهترین نحوتربیت کند😇در سن نوجوانی بودم که طعم تلخ یتیمی را چشیدم😔 از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگیم را پیش بردم... دوران دبستان به مدرسه طالقانی میرفتم! دبیرستان هم در مدارس ابوریحان و کریم خان! 😊 سال۵۵ بود که تونستیم دیپلم ادبی بگیرم. از همان سال مطالعات غیر درسی را هم شروع کردم... حضورم درهیئت جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیار در رشد شخصیتیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خودم نشان دادم☺️ همزمان با تحصیل به کار در بازار تهران مشغول بودم 🏃پس ازانقلاب در سازمان تربیت بدنی وبعد ازآن به آموزش پرورش منتقل شدم👌 هم چون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شدم😍راستی اهل ورزش بودم با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کردم دروالیبال وکشتی بی نظیر بودم😃
💥هرگز در هیچ میدانی پاپس نکشیدم ومردانه می ایستادم.پائيز سال شصت و يك بار ديگر عازم مناطق عملياتي شديم. اين بار نَقل همه مجالس توسل هايم به حضرت زهرا (س) بود، هر جا مي رفتيم حرف از ابراهيم بود.😰 به منطقه سومار كه رفتيم و به هر سنگري كه سر مي زديم از من مي خواستن كه براي اونها مداحي كنم و از حضرت زهرا (س) بخونم🚩در عملیات والفجر مقدماتی5 روز به همراه بچه های گردان کمیل و حنظله در کانال فکه مقاومت کردیم ولی تسلیم نشدیم.✊ تا اینکه سرانجام در ٢٢بهمن سال ۶١ بعد فرستادن باقی مونده بچه هابه عقب، با 💕 خدای خودم، تنهای تنهاشدم و شدم 💓شـــღــید گمنام!! مزار یاد بود من😊 بهشت زهرا قطعه ۲۶ می باشد خوشحال میشم بهم سر بزنید
#فرار_از_گناه🎈🍃
#خوش_تیپ بود😍 باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچهها به ابراهیم گفت: «ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده😍. توی راه که میاومدی, دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف میزدند🙂» بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن👕 شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری😅!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خندهام گرفت😄؛ پیراهن👕 بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی میخورد غیر از کشتی گیر. بچهها میگفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، 😭آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: 😊«ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگهای باشه، فقط ضرره»
🚩روضه_مادر
💞 شهید ابراهیم هادی هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها... یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد.ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
🌹 خاطره ای ابراهیم هادی
💥 نهم بهمن ماه 1381 «محمداسماعیل دولابی» از عارفان و سالکان الهی دار فانی را وداع گفت و در صحن اصلی حرم حضرت معصومه(س) در قم به خاک سپرده شد. وی متولد 1282 در منطقه دولاب تهران بود، در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و در عین حال به صورت آزاد به دانشآموزی در جلسات علمای دینی معاصر میپرداخت. خانه ساده حاج اسماعیل دولابی در حوالی میدان خراسان سالها محل آمد و رفت اهالی محل و طلبهها بود، میآمدند و از کلام ساده اما پر مغز او درس اخلاق و عرفان میگرفتند.
💥یکی از این افراد، شهید👈ابراهیم هادی بود. وی پهلوان کشتی ایران و از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب بود. امیر منجر همرزم شهید هادی در کتاب «سلام بر ابراهیم» خاطره دیدار وی با مرحوم حاج اسماعیل دولابی را چنین نقل کرده است:
سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود.از خیابانی رد شدیم. ابراهیم ناگهان زد به پشتم و گفت: امیر نگهدار. من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم: چی شده؟!
گفت:اگر وقت داری برویم دیدن یک بنده خدا! من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم...😇
💥با ابراهیم وارد یک خانه شدیم. چند بار یا الله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهرهای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی؟ چه عجب از این طرفها!
ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت میکردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب میشناسد...
💕 حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما را یک کم نصیحت کن!... ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید، خواهش میکنم این طوری حرف نزنید! بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاءالله در جلسه هفتگی خدمت میرسیم... بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و از اتاق بیرون رفتیم. بین راه گفتم: ابراهیم! این بنده خدا را کمی نصیحت میکردی. سرخ و زرد شدن نداشت! با عصبانیت پرید تو حرفم و گفت: چه میگویی، تو اصلا این آقا رو شناختی!؟
گفتم: نه، راستی کی بود!؟
جواب داد: این آقا یکی از اولیاء خداست. اما خیلیها نمیدانند. ایشان حاج میرزا اسماعیل دولابی بود... سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب «طوبی محبت» فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده است.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
⚘﷽⚘
📎سلامٌ_علی_آسمان_نگاهت
لباس_تقوای_شهید_ابراهیم_هادی
✅ نمونه ای از مصداق این آیه از قرآن
✍چه بسیار هستند انسانهایی که در دنیا معروف و شهره عالم اند.اما در نزد خداوند متعال هیچ نام و نشان و مرتبه ای ندارند... و چه بسیار هستند انسانهایی که در دنیا هیچ نام و نشانی ندارند.اما در نزد خداوند رحمان معروف هستند و مشهور و دارای مرتبه مقام ...
✅«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ»
بی گمان گرامى ترین شما در نزد اللّه با تقواترین شماست».
🌷خوشبختی و موفقیت حقیقی این است که نزد خدایی که همه عالم(دنیا و آخرت) تحت اراده اوست ، شهرت و مقام و مرتبه پیدا کنی . همچون شهدای عزیزمون ، شهید ابراهیم هادی
چقدر اسم زیبای تو، برازندهی توست
ابراهیم بودی و نفس ات را
در آتش سوزاندی
و برای این دل
آلوده به گناه هدایت کننده شدی ...
به راستی که الگو شدی برای من و نفس سرکش من...
باشد تا شیوه ی اخلاصت را ، پیش رو والگوی زندگیم قرار دهم تا دوری کنم از هر گناه و نامحرمی ...
و تنها اسم و ظاهرت را به یدک نکشم ، بلکه راه و رسم زندگی و تقوای غلبه بر نفست را ، درون دلم نهادینه کنم، تا رستگار شوم ، و به سرمنزل مقصود نزدیک و نزدیک تر شوم...
امشب شهادت نامه عشاق امضا
مي شود...
فردا ز خون عاشقان اين دشت دریا مي شود
امروز روز پنجم است که در محاصره ایم...
آب را جیره بندی کرده ایم
نان را جیره بندی کرده ایم
عطش همه را هلاک کرده جز شهدا را
که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند...
شهدا دیگر تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه...
🌷عملیات والفجر مقدماتی
۱۷ الی ۲۲ بهمن ماه ۱۳۶۱ 🌷
شب ٢٢ بهمن
#شهید_ابراهیم_هادی
#سالروز_شهادت
#عــلــمــدار_ڪــمــیــل
✍کانال کمیل محل عروج شهید ❤️ابراهیم هادی و ۳۰۰ نفر از یاران عاشوراے اش در عملیات والفجر مقدماتی _ فکہ
🌷 اين را هرگز فراموش نكنيد
تا خود را نسازيم و تغيير ندهيم،
جامعه ساخته نميشود.
پس دقت کنید ! اول خودسازی
بعد ساختن ، یک جامعه🌷
#شهید_ابراهیم_هادی
📎یادش_باصلوات
📎اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
رَبَّنا لَاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
پروردگارا! دلهایمان را پس از آنکه هدایتمان کردی منحرف مکن! و از سوی خود رحمتی بر ما ببخش؛ زیرا تو بسیار بخشندهای🤲
🌴❄️🌾❄️🌴
الابذکراللهتطمئنالقلوب
استادۍمۍفرمود : اینآیه
معنایشایننیستکهباذکرخدادلآرام
مۍگیرد !' اینجملهیعنۍخدامیگوید
جورۍبندهامراساختهامکهجزبایادمنآرام
نگیرد
🌴🍁💎🍁🌴
🌴💎🌴
همہعالمشدھڪنعان
زفراق ࢪخ دوســـــت
یوسف گمگشتہے این همہیعقوبڪجاست؟
#أینَصاحبنا؟
#یامھدے
▬ஜ۩﷽۩ஜ▬
#تمثیل ۱
مثل⇐غنچه شکفته‼️
غنچه تا غنچه است نه عطر و بویی دارد و نه رنگ و رویی،
اما همین که باز و شکفته می شود عطر و رایحه اش و جلوه و جمال و جاذبه اش پیدا و آشکار می شود. 🌹
آیات الهی هم هرکدام دقیقاً شبیه غنچه اند 👌
یعنی به ظاهر و برای اهل ظاهر هیچ رایحه و جاذبه ای ندارند مگر آنکه باز و روشن شوند،
درست مثل غنچه ها...🌹 🌺 🌸 🌼
غنچه ها با نسیم باز و گشوده می شوند و آیات الهی با عمل 👌
👈 به عمل کار برآید 👉
درست مثل حلوا که تا نچشی، دهانت شیرین نمی شود
💫 آیات الهی هم تا به کار نبندی، شیرینی و حلاوتشان را در کام جانت احساس نمی کنی 💫
آیات الهی با هیچ تفسیری شرح و روشن نمی شود
جز با 👈 عمل 👌👌
این #کام در گرو #گام است.
👈 گامی بنه کامی که داری بیاب 👉
🌴❄️💙❄️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا