#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
محرم نزدیک است یادمان باشد ...
اول نماز حسین،
بعد عزای حسین،
اول شعور حسینی،
بعد شور حسینی،
محرم زمان بالیدن است، نه فقط نالیدن ...
بساطش آموزه است نه موزه!
تمرین خوب نگریستن است. نه فقط خوب گریستن!
#داستان تدفین حضرت یوسف(ع)
🔹پس از آنکه یوسف، یعقوب نبی و برادرانش را به مصر برد با آنها زندگی کرد تا اینکه یعقوب از دنیا رفت. یوسف بنا بر وصیت پدرش جسد او را به فلسطین برده و در کنار قبر ابراهیم(ع) و اسحاق(ع) دفن نمود و به مصر بازگشت .
طول عمر حضرت یوسف علیه السلام را بین ۱۱۰ تا ۱۲۰ سال ذکر کرده اند یوسف خود نیز وصیت کرد که پس از مرگش در کنار پدرانش در فلسطین دفن شود.
لیکن او به قدری محبوبیت اجتماعی پیدا کرده و عزت فوق العادهای نزد مردم مصر داشت که پس از فوتش بر سر محل به خاک سپاریش نزاع شد. هر طایفهای میخواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگیشان باشد. بالاخره رأی بر این شد که جنازه یوسف را درتابوتی مرمرین گذاشته و درکف رودنیل دفن کنند، زیرا آب رود که از روی قبر رد میشد مورد استفاده همه قرار میگرفت و با این ترتیب همه مردم به فیض و برکت وجود پاک حضرت یوسف (ع)میرسیدند. این قبرتا زمان حضرت موسى (ع ) هم چنان در رود نیل بود تا اینکه ۳۰۰ سال بعد حضرت موسی به فرمان خداوند مقبره او را درآورد و با خود به فلسطین برد.
مسعودى مى گوید: سبب این که موسى جنازه یوسف را از مصر حمل کرد، آن بود که باران بر بنى اسرائیل نیامد. پس خداى عزوجل به موسى وحى فرمود جنازه یوسف را بیرون آورد.
موسى از محل دفن یوسف پرسید و پیرزنى نابینا و زمین گیر از بنى اسرائیل گفت : من جاى یوسف را مى دانم ولى سه حاجت دارم که باید از خدا بخواهى آنها را برآورد تا آن جا را به تو نشان دهم!
خداوند به موسى وحى فرمود سخنش را بپذیر که این امتحانی برای اوبود وما حاجت هایش را بر آوردیم. پیرزن محل دفن یوسف را نشان داد و موسى جنازه را بیرون آورد و به فلسطین منتقل ساخت...
آرامگاه حضرت یوسف نبی(ع) اکنون در شرق نابلس سرزمینهای اشغالی قراردارد...
📚منابع :قرآن کریم، انجیل عهد عتیق، تورات عهد قدیم ، مجمع البیان طبرسی ج ۵ ص ۲۶۶،
اثبات الوصیة ص ۳۸، علل الشرایع، ص 107؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣راز عبرت از داستان حضرت یوسف چیست!؟ ❣
پیشنهاد دانلود👌
26.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😳 #عجایب_قرآن
این قسمت:
👂گوشها هنگام خواب فعالند😴
🌐 نکته عجیب و علمی که قرآن در داستان اصحاب کهف بیان میکند
#یادآورینعمتها_انسانراعاشقخدامیکند
🔥داستان عجیب آیه ۲۴۳ بقره 🔥
🔸در یکی از شهرهای شام که حدود هفتاد هزار خانوار جمعیّت داشت، بیماری طاعون پیدا شد و با سرعتی عجیب مردم را یکی پس از دیگری از بین میبرد.
🔸در این میان عدهای از مردم که توانایی و امکانات کوچ داشتند و ثروتمند بودند، به امید اینکه از مرگ نجات پیدا کنند از شهر خارج شدند و خوشحال شده و مغرور شده بودند و افراد ضعیف که توانایی کوچ نداشتند در شهر تلف میشدند ، اما به اذن پروردگار، آن ثروتمندان نیز در همان بیابان به همان بیماری نابود شدند و خدا قدرت خویش را نشان داد
🔸مدت ها از این جریان گذشت و حزقیل یکى از پیامبران بنى اسرائیل، از آنجا عبور نمود و استخوانهای پوسیده آنها را دید و گفت پروردگارا! اگر تو بخواهی در همین لحظه میتوانی آنها را زنده سازی(و به آنها رحم کنی)، در همان دم خداوند آنها را زنده کرد و آنها به زندگى بازگشتند
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خیلی دوستدارم پول جمع کنم...آیا این کار من دنیا پرستیه؟
جواب زیبای امام صادق علیهالسلام
🎙 #حجت_الاسلام_رفیعی
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تدبردرقرآن
ای انسان!!
در خلقت خودت...
وخلقت جنبندگانزمین فکر کردهای؟!!
(جاثیه آیه۳و۴ با صدای سعیدمسلم)
خدایا شرمندهام که تاکنون واضحترین نعمتهای وجودم را ندیدم😔
✋ نعمت دست و پا
❤️ نعمت عقل و قلب
👁 نعمت چشم و زبان و ...
به ترجمه آیات توجه کنید👌
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸وصف زیبای بهشت از زبان امام علی(ع )
💕چون در آواز به هم خوردن برگهاى درختانش بينديشى، درختانى كه بر كناره هاى رودهايش روييده اند و ريشه در تپه هاى مشك فرو برده اند، خوشه هاى مرواريد تر از شاخه هاى نازك و درشت آنها آويزان است.
💕 ميوه هاى گونه گون در غلاف گلها جاى گرفته اند و بى هيچ رنجى آنها را توان چيد و همان گونه كه چيننده را آرزوست در دسترسش قرار مى گيرند. براى بهشتيان در پيرامون قصرهايشان عسلهاى پالوده و شرابهاى صافى در گردش آرند.
📖خطبه۱۶۵ #نهجالبلاغه
♥️🌟مناجات با حضرت دوست
خدای من ...💝
سپاس برای آنچه به من بازگرداندی و
آنچه از من باز ستاندی که در
بازگشت آن حکمتی بود و در ستاندنش معرفتی مرا بزرگ کن آنقدر بزرگ که دریابم آن حکمتها وآن معرفتها را
خدای من... 💝
سپاس از لطفت که مرا دیدی و هر روز به من خندیدی و من تو را با لبخندت میشناسم که هر روزه در چشمان تو مینگرم و تو در گوش من باز میخوانی که :
همانا من از رگ گردنت به تو نزدیکترم
آری
تو همین جایی
چیزی در من میتپد که هر روز تو را به نام میخواند
سپاس برای تپیدن نبض حضورت