eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.1هزار دنبال‌کننده
82هزار عکس
88هزار ویدیو
3.3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💠 🍃 نذر چشم تو عاقبت مرا حاصل، کام دل نشد با تو کار دل شده مشکل، بی‌وفا منم یا تو در صف محبانت من هم از هزاران، یک انتخاب دل اما یک گزینه: تنها تو از کلاس اول هم عاشق تو بودم من روی لوح دل سرمشق، جای آب و بابا تو «من» تویی که شد عاشق، «تو» منی ولی معشوق داغ و خون دل با من، نقش اول اما تو پیش روی نیکویت قدر گل کم از خار است جلوه‌ای دگر داری در میان گل‌ها تو یاس و لاله می‌روید هر دم از قدم‌هایت بلبل بهاری را می‌کنی خوش‌آوا تو تا تو رخ عیان کردی رونق از گلستان رفت بردی اعتبار از قند با لب شکرخا تو هرکجا خیال توست دل هوایی آنجاست این دل هوایی را می‌کشی به هرجا تو چشم و خال و خط و مو، صورت و لب و ابرو هرچه مایۀ مستی است کرده‌ای مهیّا تو می‌شود سحر خاموش شمع جان سوزانم می‌رسی ولی افسوس با طلوع فردا تو من حجاب خود هستم، «خواجه» گفته برخیزم فاصله همین‌قدر است: میم و نون «من» تا تو می‌کنم تمامش را نذر چشم تو جانا این غزل که هر بیتش ختم می‌شود با تو ✍️ ، ۱۳۸۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راه اگر تار و سیاهست توقف ممنوع! یا جهان غرق گناهست توقف ممنوع! قرنها طی‌شده تا وقت گشایش برسد عاشقان! آخــر راهست توقف ممنوع! میلاد نور مبااااااررررررک
ولی این شعر خیلی بغض داره حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا دوبرابر شدن غصه تنهایی نیست؟
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴❄️🌴 می نشینم گوشه ای و آهِ حسرت میکشم گوشه چشمی از توراعمریست منّت میکشم از ازل قـالـوا بلـی گفتم برای دیدنت سالها بر دوش خود بارِ امانت میکشم مهزیارت بی تو شد آواره، امّا بی تو من این نفسهایِ کذایی را چه راحت میکشم خوشبحالِ عاشقی که گفت با عجزونیاز ناز چشمان تو را محض عبادت میکشم عهد بستم باتو امّا نَفْس عهدم را شکست اینچنین در وادیِ عصیان اسارت میکشم تا که آقا سر به زانوی تو روزی جان دهم روزوشب بر لوح دل نقش شهادت میکشم در خیالاتم تجسّم میکنم رویِ تو را رنجِ بسیاری از این طرزِ زیارت میکشم باز هم یکسالِ دیگر باعثِ زحمت شدم نیمه ی شعبان که میاید خجالت میکشم... 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  "یاد" دارم در "دبستان" در "کتاب"    درس "اول" صحبت "نان" بود و "آب" آنچه را در "خرد سالی" خوانده ایم همچنان در "جستو جویش" مانده ایم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌
یک چیزی باید باشد که در هجومِ شب دلت را قرص کند ... ! یک چیزی مثل آرامش نگاهش مثل امنیت شانه‌هایش مثل گرمای نفس‌هایش مثل بودنش ‌...♡
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد از آه دردناکم سازم خبر دلت را روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد آواز تیشه امشب از بیستون نیامد گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد شادم که از رقیبان دامن‌کشان گذشتی گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد پر شور از «حزین» است امروز کوه و صحرا مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
در امتحان بلا، مبتلا شدن شرط است برای کرب‌و‌بلا، کربلا شدن شرط است به شرط مزد گرفتن، گدای دوست مباش که در جوار کریمان، گدا شدن شرط است اسیر یار شدن، راه ساده‌ای دارد در ازدحام تعلق، رها شدن شرط است در آرزوی بقا رفت عمْر و آخر کار، خبر رسید که: تنها فنا شدن شرط است تمام لشکر دشمنْ شهید محسوب‌اند، اگر بدون ولایت، فدا شدن شرط است حسین در دل گودال یاد داد به ما که از رضای الهی، رضا شدن شرط است "نه هرکه مرثیه‌ای ساخت محتشم گردد قبولِ خاطرِ خونِ خدا شدن شرط است" "جَری لِآخِرِنا ماجَری لِاَوَّلِنا" بیا که وارد این ماجرا شدن شرط است ✍
🔹دوستت دارم🔹 همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم چه شعبان‌المعظم، چه محرّم دوستت دارم دلم با عشق، خویشاوندی دیرینه‌ای دارد از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم وضوی گریه می‌گیرم در استغفار و می‌ریزم به پایت جان که ای جانان دمادم دوستت دارم برای این دل بیچاره همدم، عاشقت هستم برای زخم‌های سینه مرهم، دوستت دارم نگو از چشم من افتاده‌ای من چشم در راهم که از تو بشنوم یک‌بار من هم دوستت دارم خودم را بین آغوش تو می‌بینم شبیه حُر که با اشک خودش می‌گفت نم‌نم دوستت دارم در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی زنم فریاد در بین جهنّم دوستت دارم دل دلواپسی دارم، دلی از غصه‌ها سرشار ولی «یا کاشف الهَم کاشف الغم» دوستت دارم فراز آخر شعر است و یک اقرار بی‌پایان مرا بسیار می‌خواهی و من کم دوستت دارم
🔲 تاوَلِستان غزل - پیشکش به تماشا کنید اشکِ پنهانِ من چکیده ست بر دامنِ جانِ من برآید به هر لحظه ، هر نیمه شب هزار آفتاب از گریبانِ من نفس سوخت از بس که آتش گرفت زِ طوفانی از آهِ سوزانِ من تنم مثلِ صحرایِ دهلاویه ست پر از آتش است این بیابان من کدام آسمان تاب می آورَد به خورشیدی از تاوَلستانِ من دلم میلِ ماندن ندارد دگر که چشم انتظارند یارانِ من به تدریج پر می کشم تا خدا چه زیباست اینگونه پایانِ من