073-aleemran-fa-ansarian.mp3
5.92M
#صوت_ترجمه #صفحه_73 سوره مبارکه #آل_عمران
#سوره_3
#جزء_4
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
4_5823198972965032680.mp3
4.74M
شب های جمعه
آخه چه سری داره دلهامون میگیره
شب های جمعه
مادر میاد و کربلا بارون میگیره
شب های جمعه
یه دختری هی ذکر بابا جون میگیره
🎙 #حسین_ستوده
✳️ #جدید
#️⃣ #مناجات_با_امام_حسین_ع
#️⃣ #شب_جمعه_کربلا
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #احساسی
#️⃣ #شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم
به یاد امام، شهدا، درگذشتگان و شهدای مرصاد که سالگردشان است، خصوصا شهیدان غلامعلی رجبی، رضا جمشیدی، سعید صفاری، علی فخارنیا، حمید رضا صادقی ، احمد میرزا محمدی و بچه های گردان حمزه و مسلم ازرلشگرر۲۷ محمد رسول الله (ص) تهران که غریبانه و مظلومانه، به شهادت رسیدند...
التماس دعا
🌸 اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم 🌸
با ما در طلوع همراه باشید
https://eitaa.com/tofirmo
🌻🌻🌻طلوع🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مرصاد
#منافقین
روایت سلاخی زن باردار و جنین توسط منافقین
🌟شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوشهایش را بریدند و...دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است... وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش... به سید مهدی گفتم: مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟... گفت: "مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم"... گفتم: برو و مواظب خودت باش!... او با اینکه خودش می دانست بر نمی گردد، گفت: این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!... "سید مهدی در عملیات مرصاد عضو گردان مسلم لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود و در منطقه اسلام آباد غرب به شهادت می رسد... منافقین سفّاک ابتدا چشم هایش را در آورده بودند... بعدا گوش هایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش را شکستند و در نهایت بی رحمی پوستش را کنده بودند و سرانجام بدنش را سوزانده بودند... زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم..."
خاطره ای از مادر شهید, سید مهدی رضوی
کتاب خاطرات دردناک
#ناصرکاوه
#شهدا
#مرصاد
#منافقین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥از این قشنگتر نمیتونست لو بده !
🔸یک تبعه ی امریکایی، آبروی کل دولت آمریکا رو برد .
صدای زوزه ی گرگ ها و پرواز کرکس ها را از بیرون از مرزهای این سرزمین بشنوید!
بشکند دست هرآنکس که سر سوزنی از قلم اش، بوی امید و دلبستن به وعده های واهی این کفتار صفتان استشمام شود.
🌱 راه استقلال و عزت #شهید_رئیسی را ادامه دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙄: امر به معروف اثر نداره که!
😯:نداره؟
😕:اثر داشتن چه شکلی میشه؟
وجوب امر به معروف را از گفته رهبری(حفظه الله) و امام خمینی (ره) ببینید.
🎙دکتر علی تقوی
ماه #محرم ماه آموختن و اجرای #واجب_فراموش_شده
✳️ زیارت عاشورا و بلایِ عمومی
🔹 علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود:
🔸 اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامراء به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند، و همه روزه عدهای میمردند.
🔹 روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّدتقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.
🔸 مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی.
🔹 سپس فرمود : من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت_عاشورا شوند، و ثواب آن را هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود.
🔸 اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند، و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند .
🔹 از فردای ختم، تلف شدن شیعه متوقف شد، و همه روزه غیر شیعیها میمردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده، برخی از آنها از آشناهای خود از شیعهها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست؟
🔹 به آنها گفته بودند: زیارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند، و بلاء از آنها هم بر طرف گردید!
📚 داستان های شگفت، آیت الله دستغیب(ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ترانه زیبای غلامرضا صنعتگر که کار جدید خودش را به رهبر معظم انقلاب تقدیم کرد. خیلی زیباست حتما بشنوید!
✍از پیر هرات پرسیدند عبادت چیست ؟
فرمود :
عبادت خدمت کردن به خلق است
پرسیدند چگونه؟
گفت اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال
داری رضای خدا که بالطبع رضای
مردم را هم همراه دارد در نظر داشته
باشی نامش عبادت است.
🔸پرسیدند: پس نماز و روزه و خمس و
این ها چه هستند؟!
گفت :
اینها اطاعت هستند که باید بنده
برای نزدیک شدن به خدا انجام
دهد تا انوار حق بگیرد.
عبادت به جز خدمت به خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
✍خواجه عبدالله انصاری
🌸بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌸
🔸#رضابهقضایالهی
✍ﻗﺘﻴﺒﻪ ﺍﻋﺸﻰ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺷﻨﻴﺪﻡ ﭘﺴﺮﻯ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻛﻮﺩﻙ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻭ ﺑﺴﺘﺮﻯ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﻯ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻡ، ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﻴﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﻛﻨﺎﺭ ﺩﺭ، ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺍﺳﺖ،
ﮔﻔﺘﻢ: (ﺣﺎﻝ ﻛﻮﺩﻙ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺴﺘﺮﻯ ﺍﺳﺖ.
🔹ﺳﭙﺲ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻛﻰ، ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﺩﻳﺪﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻰ ﺭﺳﺪ ﻭ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ،
ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: (ﺣﺎﻝ ﻛﻮﺩﻙ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩ: (ﻛﻮﺩﻙ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ).
ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ:
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺑﻮﺩﻯ، ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﻮﺩﻙ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻰ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻪ، ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻧﻴﺴﺘﻰ؟
🔹ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
(ﻣﺎ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻧﺒﻮﺕ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﻣﺮﮒ، ﺑﺮﺍﻯ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ، ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻫﺴﺘﻴﻢ، ﻭﻟﻰ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﺭﺍﺿﻰ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻴﻢ)
📚ﺍﻋﻴﺎﻥ ﺍﻟﺸﻴﻌﻪ، ﺝ 1 ﺹ 664، ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﻛﺎﻓﻰ
✍ما باید بدانیم که خداوند خیر محض است و مصلحت امور مارا بهتر می فهمد.. و همیشه باید راضی به رضای او باشیم
🌸🍃🌸🍃
#ارتش_حماسه
✍یکی از کارمندان شهرداری ارومیه می گفت:
تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم.
از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟
تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
🔸یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم.
گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟
گفتم :کار
گفت : فردا بیا سرکار
باورم نمی شد
فردا رفتم مشغول شدم .
🔹بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت :
🔸توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، #حقوقت_از_حقوق_جناب_شهردار_کسر و پرداخت می شد. یعنی از حقوق شهید #باکری،
این درخواست خود شهید بود.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
عزیزان از هر طریق ممکن این نوشته را بدست رئیس جمهور منتخب برسانید
امیدواریم ایشان که از همرزمان آن شهید بودند، خود اینگونه بوده ودرچینش معاونین و دیگر مدیران جدید کشور دقت لازم را بعمل بیاورند.
🌸 اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم 🌸
با ما در طلوع همراه باشید
https://eitaa.com/tofirmo
🌻🌻🌻طلوع🌻🌻🌻
#آیا_می_دانستید 💡
#ضربالمثلآبشانازیکجوینمیرود
✍عبارت" آبشان از یک جوی نمی رود "زمانی به کار می رود که میان دو یا چند تن در انجام کاری توافق و سازگاری وجود نداشته باشد و این عبارت برای نشان دادن رابطه ی میان آنان استفاده می شود.
🔸در گذشته آب گیری مزارع و باغات جنبه حیاتی داشت و هنگامی که نوبت آبیاری می شد، آب در جوی هایی به راه می افتاد و هر کس کوشش می کرد، پیش از آن که جریان آب قطع شود زودتر آب خود را بگیرد و این عجله و شتابزدگی و عدم رعایت نوبت و حق تقدم دیگران موجب می شد که کشاورزان هنگام آب گیری گاه با داس و بیل و چوب به جان یکدیگر می افتادند و یکدیگر را زخمی و حتی به قتل میرساندند.
🔹بنابراین و برای جلوگیری از پیش آمدن چنین مشاجراتی بود که هرکس کوشش می کرد آب مورد نیاز خود را از جویی برندارد که شریک با شخصی باشد که اهل درگیری و مرافعه است، حالا هم از ضرب المثل "آبشان از یک جوی نمی گذرد " در مورد کسانی مورد استفاده قرار می گیرد که بر سرموضوعی با یکدیگر نمی سازند و با هم مشاجره دارند.
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
#توبهواقعی
✍علیبن حمزه گوید:
دوستی داشتم که در دیوان بنیامیه شغل نویسندگی داشت.
از من درخواست کرد که از امام صادقعلیه السلام برای او اجازه ملاقات بگیرم و امامعلیه السلام اجازه فرمود.
وقتی بر امامعلیه السلام وارد شد، سلام کرد و نشست.
🔸سپس عرض کرد، فدایت شوم، من در دیوان بنیامیه بودم و از دنیای آنها مال فراوانی به دست آوردم و در تحصیل این اموال از مسائل دینی چشمپوشی نمودم.
امام صادقعلیه السلام فرمود:
اگر بنیامیه کسی را نمییافتند که برای آنها بنویسد و مالیات جمعآوری کند و برای آنها بجنگد و در جماعت آنها حضور یابد حق ما را غصب نمیکردند.
🔹اگر مردم آنها را ترک میگفتند و به اموال آنها توجهی نمیکردند، بیش از آنچه در دست داشتند نمییافتند.
جوان عرض کرد:
فدایت شوم! آیا راه نجاتی هست؟
امامعلیه السلام فرمود:
اگر بگویم عمل میکنی؟
پاسخ داد: آری.
امامعلیه السلام فرمود:
تمام اموالی را که در دیوان آنها بهدست آوردی رد کن،
🔸اگر کسی را میشناسی به او ردنما و اگر نمیشناسی از طرف او صدقه بده و من هم قول میدهم که بهشت را از خدا برای تو تضمین نمایم.
جوان مدتی سر به زیر انداخت و ساکت ماند. سپس گفت:
فدایت شوم انجام میدهم. او با ما به کوفه برگشت و هر چه داشت حتی لباسی که پوشیده بود را رد کرد و ما برای او لباس خریدیم.
🔹چند ماهی نگذشت که بیمار شد و ما او را عیادت میکردیم.
روزی بر او وارد شدم چشمهایش را باز کرد و گفت:
ای علی بنحمزه! امام صادقعلیه السلام به قولش وفا کرد و از دنیا رفت و او را به خاک سپردیم.
پس از آن بر امام صادقعلیه السلام وارد شدم. وقتی مرا دید فرمود:
🔸ای علیبن حمزه! و اللَّه برای دوست تو به قول خود وفا کردیم.
عرض کردم:
فدایت شوم راست میگویی. واللَّه! به هنگام مرگش به من خبر داد.(1)
1) وسایلالشیعه، ج12، ص145.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 اثر جنگ_شناختی این شکلیه دوستان...
🍃🌹🍃
❌ همه بدیها برای ما و جامعهی ماست و همه خوبیهای عالم برای بقیه‼️
🔅 #پندانه
🔸#پاسخیبرایآنهاکهزودمیرنجند
✍خردمندی با مردی در راهی سفر میکرد. آن مرد سعی داشت تا با بیاحترامی، توهین و واکنشهای تند و زننده، این معلم بزرگ را بیازماید.
🔹در سه روز اول، هرگاه خردمند سخن میگفت آن مرد، او را ابله مینامید و بهگونهای گستاخانه این انسان بزرگ را مورد تمسخر قرار میداد.
🔸سرانجام در پایان روز سوم، آن مرد تاب نیاورد و از خردمند پرسید:
با وجود اینکه در سه روز گذشته من فقط به تو بیاحترامی کردهام و تو را رنجاندهام،
چطور میتوانی رفتاری سرشار از عشق و مهربانی نسبت به من داشته باشی؟
🔹هرگاه سبب آزار و اذیت تو میشدم در پاسخ، رفتاری سرشار از عشق دریافت کردم.
چطور چنین چیزی امکانپذیر است؟
🔸خردمند در پاسخ سوال آن مرد، از او پرسید:
اگر کسی هدیهای به تو پیشنهاد کند و تو آن را نپذیری، آن هدیه به چه کسی تعلق خواهد داشت؟
💢 سوال این انسان بزرگ، نگرش جدیدی به آن مرد بخشید.
🌸🍃🌸🍃
#داستانضربالمثلها
#چغندر_تا_پیاز_شکر_خدا
✍میگویند در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی میکرد. یک روز مرد فقیر به همسرش گفت :
می خواهم هدیه ای برای پادشاه ببرم.شاید شاه در عوض چیزی شایسته شان و مقام خودش به من ببخشد و من آن را بفروشم و با پول آن زندگیمان عوض شود.
همسرش که چغندر دوست داشت،
گفت: برای پادشاه چغندر ببر!
اما مرد که پیاز دوست داشت،مخالفت کرد و گفت:
🔹نه! پیاز بهتر است خاصیتش هم بیشتر است.
بااین انگیزه کیسه ای پیاز دستچین کرد و برای پادشاه برد.
از بد حادثه، آن روز از روز های بد اخلاقی پادشاه بود و اصلا حوصله چیزی را نداشت. وقتی به او گفتند که مرد فقیری برایش یک کیسه پیاز هدیه آورده، عصبانی شد و دستور داد پیاز ها را یکی یکی بر سر مرد بیچاره بکوبند.
🔸مرد فقیر در زیر ضربات پی در پی پیازهایی که بر سرش می خورد، با صدای بلند میگفت:
چغندر تا پیاز، شکر خدا!!
پادشاه که صدای مرد فقیر را می شنید ، تعجب کرد و جلو آمد و پرسید:
این حرف چیست که مرتب فریاد می کنی؟
مرد فقیر با ناله گفت:
شکر می کنم که به حرف همسرم اعتنا نکردم وچغندر با خود نیاوردم وگرنه الان دیگر زنده نبودم!
🔹شاه از این حرف مرد خندید و کیسهای زر به او بخشید تا زندگیش را سرو سامان دهد! و از آن پس عبارت پیاز تا چغندر شکر خدا در هنگامی که فردی به گرفتاری دچار شود که ممکن بود بدتر از آن هم باشد به کار میرود.
🌸🍃🌸🍃
✍محمد ابراهيم خان معمار باشی ملقب به وزير نظام مردي زيرك بود و مدتی حكومت تهران را بر عهده داشت. در طول مدت حكومتش شهر تهران در نهايت نظم و آرامش بود...
🔸روزی يكی به وزير نظام شكايت كرد كه چون عازم زيارت مشهد بودم، خانه ام را براي نگهداری به فلانی دادم.
اكنون كه مراجعت كردم مرا به خانه راه نمیدهد و میگوید كه من متصرفم و تصرف قاطع ترين دليل مالكيت است.
🔹وزير نظام بر صحت ادعای شاكی يقين حاصل كرد و مرد غاصب را احضار نمود تا اسناد مالکیت را ارائه دهد.
مرد غاصب شانه بالا انداخت و گفت:
سند و مدرك لازم ندارد، خانه مال من است زيرا متصرفم.
🔸حاكم گفت:
در تصرف تو بحثي نيست،
فقط ميخواهم بدانم كه چگونه آن را تصرف كردی؟
مرد متصرف كه خيال میكرد وزير نظام از صدای كلفت و کلمات
مسجعی که از ته گلو میگفت از وی حساب میبرد، با بی پروايی دوباره جواب داد:
🔹از آسمان افتادم توي خانه و متصرفم. از متصرف مدرك نمیخواهند!
وزير نظام ديگر تأمل را جايز نديد و فرمان داد او را همان جا به چوب و فلک بستند تا از هوش رفت...
پس از آنكه به هوش آمد به وی گفت:
میداني كه چرا مجازات شدی؟
🔸برای اینکه من بعد هر وقت خواستی از آسمان بيفتی، به خانه خودت بيفتی نه خانه مردم!...