💠 ایران در آستانه یک آزمایش سخت!
آنچه دشمن دوست دارد در ایران بصورت همزمان اتفاق بیفتد سه مسئله عمده است:
۱- نا امید کردن مردم عادی و اقشار خاکستری از نظام با تحریم و فشارهای اقتصادی
۲- تزریق یاس و دلسرد نمودن خواص جامعه و جریان های انقلابی با ضعیف نشان دادن دکترین دفاعی، تخریب فرماندهان نظامی، متهم کردنشان به بی عملی و معرفی ایران بعنوان بازنده در تحولات منطقه
۳- ایجاد تنش، درگیری، اختلاف و رفتارهای غیر معقول و پیگیری مسائل خارج از اولویت[با زمان نشناسی] همچنین ایجاد چالش و حساسیت در موضوعات حاشیه ایِ سیاسی!
🔻ما وسط یک جنگ بزرگ هستیم؛ تنها امید دشمن به اشتباهات احتمالی شما است؛ او به جنگ بدون فریب من و شما هیچ امیدی ندارد. ایران زمانی شکست میخورد که از درون سست شده و با تنش و نا امیدی، اتحاد ملت از درون گسسته باشد.
🔻 دولت سوریه را هیئت تحریر شام شکست نداد؛ سوریه را مکر دشمن، نا امیدی مردم، بی رغبتی ارتش، و در نهایت بی دفاعی حکومت سرنگون کرد.
🔻رهبر انقلاب فرمودند عرصه امروز منطقه بحث مرگ و زندگی است؛ نه تنها نوچه های رسانه ای صهیونیسم که حتی شخص نتانیاهو حالا مستقیماً با مردم ایران حرف میزند. باور کنید بلاگرهای سیاسی، عامدانه یا جاهلانه سرباز اسرائیل اند. از هر آن فردی که نظام و نیروهای مسلح را تخریب میکند دوری کنید؛ کسانی که خلاف مسیر رهبری حرکت میکنند را اهمیت ندهید؛ به جنجال های سیاسی و اجتماعی ورود نکنید.
🔻رهبرانقلاب فرمودند اولویت اقتصاد است؛ این حرف من نیست، حرف خودشان است؛ اکنون امنیت هم به اولویت اورژانسی بدل شده است؛ امنیت نباشد نه نان هست، نه چیز دیگری خواهد بود، نه قدرتی برای اعمال قانون باقی خواهد ماند.
🔻ما سه چهار سال پر تنش و التهاب در عرصه منطقه و بین الملل خواهیم داشت؛ وحدت رمز موفقیت این کشور است که اگر عبور کردیم آن وقت با صدای بلند ابرقدرتی خود در جهان را فریاد خواهیم زد. ما در جنگ هستیم و در زمان جنگ با خود نباید بجنگیم؛ ما باید با همین طیف های سیاسی موجود، با همین افراد غیر همفکر، با همین ایرانی های هم میهن وحدت کنیم؛ وحدت این نیست برویم با مریخی ها متحد شویم؛ منظور رهبری وحدت بین همه ایرانیان با همه سلایق است؛ وحدت اینجا لزوما معنای هم نظری و رسیدن به یک نتیجه خاص نیست؛
🔻مقصود از وحدت کاهش تنش است؛ اکنون کاهش تنش اولویت ضروری ما است. لطفا درک کنید؛ سوریه را ببینید؛ برای ما برنامه ها دارند؛ اگر قوی و متحد باشیم پیروزیم؛ اگر نباشیم مفتضحانه شکست میخوریم. برای ما خواب جنگ های ترکیبی دیده اند؛ ایجاد تنش در داخل، و فشار در منطقه و خارج از مرزها. ایران حرم است؛ جمهوری اسلامی حرم است؛ مدافع خوبی برای حرم باشیم؛ یک انقلابی زیرک این روزها از غیر همسوترین دیدگاه ها نیز برای انقلاب متحد میسازد؛ الان وقت گیر دادن ها نیست؛ کسی منکر قانون و شرع نیست؛ اما زمان شناسی و اولویت سنجی و اتحاد ایرانیان چیزی است که سالها رهبری آرزویش را دارند و به آن تاکید میکنند؛ کاش به این درک برسیم!
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فضیلت صلوات بر حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
#استادفرحزاد
#صلےاللھعلیڪیابنتنبےالرحمة
شیخ قمیپاسخ به شبهات و شرح بیانات رهبر معظم انقلاب .mp3
زمان:
حجم:
57.5M
🎙پاسخ به شبهات و شرح بیانات رهبر معظم انقلاب
#شیخ_قمی
➖ تحلیلگران نادان چه کسانی هستند؟
➖آیا ما در سوریه شکست خوردیم؟
➖ پروژه اسرائیل برای ایران چیه؟
➖شایعه خطرناک سانسور بیانات رهبری
➖ خوارجی که در حال شکل گیری هست!!
➖ مطالبه گری صحیح چطور باید باشه؟
➖ آینده جنگ سوریه و شکل گیری مقاومت قدرتمندتر از گذشته: پیش به سوی نابودی اسرائیل
➖➖➖➖
6 قدم بسوی خوشبختی:
کمتر شک کن، بیشتر احساس کن
کمتر اخم کن، بیشتر لبخند بزن
کمتر حرف بزن، بیشتر گوش کن
کمتر قضاوت کن، بیشتر بپذیر
کمتر شکایت کن، بیشتر قدردانی کن
کمتر بترس، بیشتر عشق بورز...
📚پادشاه و سه وزیرش
در يكي از روزها پادشاه سه وزيرش را فراخواند و از آنها درخواست كرد كار عجيبي انجام دهند .
از هر وزير خواست تا كيسه اي برداشته و به باغ قصر بروند و كيسه ها را با ميوه ها و محصولات تازه پر كنند . همچنين از آنها خواست كه در اين كار از هيچ كس كمك نگيرند.
وزرا از دستور پادشاه تعجب كرده و هر كدام كيسه اي برداشته و به سوي باغ راه افتادند .
وزير اول كه به فكر راضي كردن شاه بود بهترين ميوه ها و با كيفيت ترين محصولات را جمع آوري كرده و پيوسته بهترين را انتخاب مي كرد تا اينكه كيسه اش پر شد .
اما وزير دوم میدانست كه شاه اين ميوه ها را براي خود نمي خواهد، پس با تنبلي و شروع به جمع كردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمي كرد تا اينكه كيسه ها را با ميوه پر كرد .
وزير سوم كه مطمئن بود شاه درون کیسه را نگاه نمی کند كيسه را با تنبلی به سرعت با علف و برگ درخت و خاشاك پر نمود .
روز بعد پادشاه دستور داد كه وزيران را به همراه كيسه هاي كه پر كردند بياورند .
وقتي وزيران نزد شاه آمدند به سربازانش دستور داد سه وزير را گرفته و هر كدام را جدا به زنداني دور كه هيچ كس دستش به آنجا نرسد و هيچ آب و غذايي هم به آنها نرسانند همراه با کیسه هایشان به مدت 3ماه زنداني كنند .
وزير اول بدون سختی و رنج پيوسته از ميوه هاي خوبي كه جمع آوري كرده بود مي خورد تا اينكه سه ماه به پايان رسيد .
اما وزير دوم اين سه ماه را با سختي و گرسنگي و مقدار ميوه هاي تازه اي كه جمع آوري كرده بود سر كرد .
و وزير سوم قبل از اينكه روز اول به پايان رسد از گرسنگي مرد .
مصداق این دنیاست...
حال از خود این سؤال را بپرسیم ، ما از کدام گروه هستیم ؟ زیرا ما الآن در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد و فاسد را جمع آوری کنیم ،
اما فردا زمانی که به ملک الموت امر می شود تا ما را در قبرمان زندانی کند,
در آن زندان تنگ و تاریک و در تنهایی..
آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه ای که در زندگی دنیا جمع کرده ایم به ما سود می رساند.
پس کمی بایستیم و با خود بیاندیشیم.فردا در زندانمان چه خواهیم کرد...؟
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باید سقوط کنی
تا یاد بگیری چجوری پرواز کنی…
1.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روانشناسی میگه :
هیچوقت؛
عشق زیاد ...
مهربونی زیاد و
اهمیت بیش از حد
به کسی نشون نده !
چون این عادت انسانه که
هرچیزی رو بدون
هزینه باشه دست کم بگیره ...!
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
📝#حکایتکریمخانزند و #مردکچاپلوس
✍کریم خان زند هر روز صبح علی الطلوع تا شامگاه برای دادخواهی ستمدیدگان، رفع ستم و احقاق حقوق مردم در ارک شاهی می نشست و به امور مردم رسیدگی می کرد.
یک روز مردک حقه باز و چاپلوسی پیش آمد و همین که چشمش به کریم خان افتاد، شروع به های و های گریستن کرده و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت.
او طوری گریه می کرد که هق و هق هایش اجازه سخن گفتن به او نمی داد.
🔹شاه که خود را وکیل الرعایا می نامید؛ دستور داد او را به گوشه ای برده، آرام کنند زان پس به حضور برسد.
مردک حقه باز را بردند و آرام کردند و در فرصت مناسب دیگری به حضور کریم خان آوردند.
کریم خان قبل از آنکه رسیدگی به کار او را آغاز کند نوازش و دلجویی فراوانی از وی به عمل آورد و آنگاه از خواسته اش جویا شد.
🔸آن مرد گفت :
من از مادر کور و نابینا متولد شدم و سالها با وضع اسف باری زندگی کرده و نعمت بینایی و دیدن اطراف و اکناف خود محروم بودم.
تا اینکه روزی افتان خیزان و کورمال خود را روی زمین کشیدم و به سختی به زیارت آرامگاه پدر شما رفته و برای کسب سلامتی خود، متوسل به مرقد مطهر ابوی مرحوم شما شدم.
در آن مزار متبرک آنقدر گریه کردم که از فرط خستگی ضعف، بیهوش شده ، به خواب عمیقی فرو رفتم!
🔹در عالم خواب و رویا، مردی جلیل القدر و نورانی را دیدم که سراغ من آمد و گفت :
ابوالوکیل پدر کریم خان هستم. آنگاه دستی به چشمان من کشید و گفت برخیز که تو را شفا دادم!
از خواب که بیدار شدم، خود را بینا دیدم و جهان تاریک پیش چشمانم روشن شد! این همه گریه و زاری امروز من از باب تشکر و قدر دانی و سپاسگذاری از والد ماجد شما بود!.
🔸مردک حقه باز که با ادای این جملات و انجام این صحنه سازی مطمئن بود کریم خان را خام کرده است.
منتظر دریافت صله و هدیه و مرحمتی بود که مشاهده کرد کریم خان برافروخته شده، دنبال دژخیم می گردد!
موقعی که دژخیم حاضر گردید کریم خان دستور داد چشمان مرد حقه باز را از حدقه بیرون بکشد!
🔹درباریان و بزرگان قوم زندیه به دست و پای کریم خان افتادند و شفاعت مرد متملق و چاپلوس را کرده و از وکیل الرعایا خواستند از گناه او در گذرد.
کریم خان که ذاتا آدم رقیق القلبی بود، خواهش درباریان و اطرافیان را پذیرفت، ولی دستور داد مرد متملق را به فلک بسته، چوب بزنند!
هنگامی که نوکران شاه مشغول سیاست کردن مرد حقه باز بودند کریم خان خطاب به او گفت :
🔸مردک پدر سوخته! پدر من تا وقتی زنده بود در گردنه بید سرخ، خر دزدی می کرد من که مقام و مسند شاهی رسیدم عده ای متملق برای خوشایند من و از باب چاپلوسی برایش آرامگاهی ساختند و مقبره ای برپا کردند.
و آنجا را عنیان ابوالوکیل نامیدند. اکنون تو چاپلوس دروغگو آمده ای و پدر خر دزد مرا صاحب کرامت و معجزه معرفی می کنی؟!
🔹اگر بزرگان مجلس اجازه داده بودند دوباره چشمانت را در می آوردم تا بروی برای بار دوم از او چشمان تازه و پر فروغ بگیری!.
مردک سرافکنده و شرمسار به سرعت از پیش او رفت و ناپدید شد.