eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
75.3هزار عکس
78.9هزار ویدیو
3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
💢↶ شرح دعای روز دوازدهم ✍آیت اللہ مجتهدی تهرانی ره 【اَللّهُمَّ زَيِّنّی فيهِ بِالسّتْرِ وَالعَفافِ】 خدايا روزی كن مرا در ماہ رمضان و به دو چيز زينت بدہ «ستر» و «عفاف» ◽️⇦ «ستر» يعنی اینکه گناهان مردم را مخفی كنم به ما چه ارتباطی دارد که فلانی عيب دارد؟ خوش به حال بنده‌ای که به عيب خودش می‌پردازد و به عيب ديگران كاری ندارد اگر رفيقت هم عيب دارد به كسی نگو ↫◄ در ادامه دعا عفاف آمدہ است ◽️⇦ «عفاف» يعنی اینکه گناہ نكنيم و عفت نفس داشته باشيم که گناہ نكردن است پس بيان نكردن گناہ ديگران و داشتن عفاف اولين دعائی است که در اين روز از خدا می‌خواهيم 【وَاسْتُرنی فيهِ بِلباسِ القُنوعِ وَالكَفافِ】 خدايا من را به دو چيز مستور كن: يكی لباس قناعت و ديگری کفاف ◽️⇦ «کفاف» يعنی اینکه زندگی را بگذرانيم اگر مال و ثروت زياد داشته باشيم گرفتار می‌شويم و اگر دستمان پيش كسی دراز باشد ذليل می‌شويم پس از خدا بخواهيم که به اندازہ کفاف زندگی به ما بدهد ◽️⇦ «قناعت» هم به انسان عزت می‌دهد و كسی که قناعت دارد خدا او را عزيز می‌كند 【وَاحْمِلنی فيهِ عَلى العَدْلِ وَالإنْصافِ وَامِنّی فيهِ مِن كلِّ ما أخافُ】 خدايا من را عادل كن و كاری كن انصاف داشته باشم و خدايا از هر چه که من از آن می‌ترسم من را امان دہ اگر كسی ما را تهديد می‌كند به ما ايمنی بدہ که كسی نتواند به ما تعرض كند 【بِعِصْمَتِکَ يا عِصْمَةَ الخائِفين】 به عصمت و حفظ و نگهبانی خودت ای كسی که خائفين و ترسناكان را نگهداری می‌كنی ای كسی که هر که به تو متوسل می‌شود از او نگهداری می‌كنی خدايا دربارہ ما اين دعاها را مستجاب بفرما 🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ 🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴
✍استاد فاطمی نیا : آنچه بايد از ماه رمضان حاصل شود ، تقواست. اين گونه نباشيم كه فقط در ماه رمضان اطاعت خدا را بكنيم و در غير آن ترك طاعت كنيم! بعضي فقط در ماه رمضان نماز ميخوانند، خوش اخلاق هستند، دل نميشكنند ! يا مثلا فقط در اين ماه با حجاب مناسب هستند! عزيزان من قرآن كه فرمود "كتب عليكم الصيام" براي اين است كه در اين ماه ملكه ي تقوا برايمان حاصل شود ، نه اينكه فقط يك ماه رمضان عبادت كنيم و مابقي ايام را به حال خودمان باشيم! سعي كنيد تا ميتوانيد نورهاي كسب شده در اين ماه را با گناه نكردن حفظ كنيد اولياء الله كه به آن مقامات عاليه رسيدند در اثر حفظ همين انوار بود!
✨﷽✨ 🌼پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. ✍خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند. 📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
شعبانی: 🔘 این آیه را بخوانید و کاری را که می‌ترسید انجام دهید...! ✅الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : إذا دَخَلتَ مَدْخَلاً تَخافُهُ فاقْرَأ هذهِ الآيةَ: «رَبِّ أدْخِلْني مُدْخَلَ صِدْقٍ و أخْرِجْني مُخْرَجَ صِدْقٍ و اجْعَلْ لي مِن لَدُنْكَ سُلْطانا نَصيرا» (الاسراء آیه ۸۰)، فإذا عايَنْتَ الّذي تَخافُهُ فاقْرَأ آيةَ الكُرْسِيِّ ✅امام صادق عليه السلام : هرگاه وارد جايى شدى كه مى ترسى، اين آيه را بخوان : «ربّ ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطاناً نصيراً (پروردگارا! مرا از دروازه ی راستين به هر کاری وارد گردان و از خروجگاه راستين خارج كن و از جانب خويش ، قدرتى ياري دهنده برايم قرار بده)» و هرگاه كسى را كه از او مى ترسى ديدى آية الكرسى بخوان . 📚 بحار الأنوار ج ۳۷ ص ۲۴۷ @ahadithenabe
- ناشناس.mp3
7.08M
عالیه👆👆👆 نگاه نو 👆👆👆 راز قتل عام در آنفولانزای اسپانیایی چه بود؟ چرا نمی‌شود زکام را حذف کرد؟ راه نجات از قتل عام واکسیناسیونی چیست؟ واکسن های دوران کودکی چه نقشی در کشتار کرونایی داشت؟ سیستم ایمنی چگونه تضعیف و تقویت می‌شود؟ چرا وقتی بیمار اشتها ندارد، نباید به او غذا داد؟ استاد قربانپور از منظر دیگری این سوالات را پاسخ می‌دهند!
⭕️ این یه جنگ نرم توسط دشمن صهیونیست هست. در این جنگ هرکسی هرچقدر که میتونه باید روشنگری کنه.
حاشیه و متن👇👇👇 به نظر میرسه دشمنا در صددند جهان اسلام را با حاشیه ها سرگرم کنند! از این رو حضرت آقا دیروز در جمع مسئولان، به متن قضایا که فلسطین و یمن هست اشاره کردند و با این کار تلویحا بقیه قضایا را حاشیه خواندند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ مقام حضرت خدیجه 🔻 وفات حضرت خدیجه (س) تسلیت باد. ╭┈──────「♥️」 ╰─┈➤ @kanalmazhab
⁉️سوال اوّل : ⬇️ ✅آيااستفاده از گردنبند سنگي که روش چهار قل نوشته شده گناهه؟ وقتي دستشويي ميرم يادم ميره از گردنم در بيارم لطفاً راهنمايي کنيد. ✍️پاسخ : ⬇️ ✅استفاده اشکال ندارد ولی برخوردآن بدون وضوبه بدن حرام است باید ازمانع ای ویا روکشی ویا پوششی(ازپلاستیک وِرنی ویا ازچسب وچیزدیگری)برای آن استفاده کنیدکه به بدن برخورد نکند. ⁉️سوال دوّم : 🔰آيانمازقضاءصبح ومغرب وعشاءبايد بلندخوانده شود؟ ✍️پاسخ : ⬇️ ✅ مردبایدحمد وسوره نمازصبح ومغرب وعشاء وقضای آن را بلندبخواند. 📚✍(اکثرعلماءومراجع)
دوران بی‌هوشی این جانباز شهید، ۱۸ سال به طول انجامید. در طول این مدت آنچه بر شگفتی این واقعه می‌افزود، پرستاری عاشقانه پدر و مادرش بود. در این ۱۸ سال که محمدتقی‌ روی تخت خوابیده بود، با همان دو چشم نافذش همه تنهایی‌های آنها را پر می‌کرد. «هوشنگ طاهرزاده»، پدر شهید، ۱۸ سال بر بالین فرزند دلبندش مثل پروانه چرخید و از او پرستاری کرد. فرزندی که ملقب به «زیبای خفته» بود و مقام معظم رهبری فرمودند: «پسرم تو بین دنیا و بهشتی و بالاخره او بهشت را بر دنیا ترجیح داد. برای ایثار، می‌توان خیلی اسم‌ها گذاشت؛ مهربانی، محبت، گذشت، شجاعت، دلاوری یا شاید زندگی شیرین خود را فدای دیگران کردن، فدای آرامش و آسایش دیگران مثل آقاتقی واقعاً ایثار کردند.» پدری که با لبخند فرزندش خندید و با اشک او گریست. او می گوید: «نام این سال‌ها را می توان سال‌های عشقبازی با خدا نهاد. پدر می گوید: «من متوجه نشدم این سال‌ها چگونه گذشت؛ زیرا من عاشق بودم و این آتش عشق را خداوند در دل من برافروخته بود. مرا همین افتخار بس که طی این مدت پرستار سرباز امام زمان (عج) بوده ام و حتی یک بار هم احساس خستگی نکردم.» سالهای عشقبازی با خدا، زیرا محمد تقی گاهی اوقات لبخندهای زیبایی می زد و با ما ارتباط داشت. وقتی نوارهای آهنگران را می گذاشتیم، او آرام گریه می کرد. پس نام این سالها را نجوا با خدا بگذاریم. محمدتقی بیشتر وقت‌ها زیرلب ذکر می‌گفت و نجوا می‌کرد. من به‌خوبی حس می کردم که او با حضرت فاطمه زهرا(س) و فرزندان برحقش در ارتباط است؛ زیرا چهره محمدتقی، این را نشان می داد. خدا می داند که من سختی زیادی کشیدم. در دوران کودکی، پدرم فوت کرد
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فایل صوتی از طرف توفیر
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فایل صوتی از طرف توفیر
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فایل صوتی از طرف توفیر
چه نکوداشتی باز؟! «روز دختر» داریم، اما روز پسر نه! «فراکسیون زنان مجلس» داریم، اما فراکسیون مردان نه! «معاونت امور بانوان ریاست جمهوری» داریم، اما معاونت مردان نه! «مشاور امور زنان» در وزارت خانه ها داریم، اما مشاور امور مردان نه! «دفتر امور زنان در قوه قضاییه» داریم، اما امور مردان نه! «شورای فرهنگی اجتماعی زنان در شورای عالی انقلاب فرهنگی» داریم، اما مردان نه! «کمیته زنان مجمع تشخیص مصلحت نظام» داریم، اما مردان نه! «مشاور زنان سازمان صدا و سیما» داریم، اما مردان نه! باید به این تبعیض جنسیتی پایان داد، تبعیضی که به نفع زنان هم تمام نشده است چه برسد به مردان! تبعیضی که با مدیریت سند ۲۰۳۰ سازمان صهیونیستی یونسکو، ارکان کشور را درنوردیده است.
دلم کمی بهانه تو را دارد ای کاش مثل زمان کودکی با هر بهانه که مادر هوایم را داشت خدا هم تو را به من میداد مریم اسدی http://eitaa.com/joinchat/761004064C5675b02f1f
وطن یعنی صدای پای کودکانه وطن یعنی پر از عشق و جوانه وطن یعنی غرور و شورو مستی وطن یعنی عشق حق پرستی وطن یعنی صفای قلب مادر وطن یعنی عشق یعنی برادر وطن یعنی نگاه خواهرانه پدر را هر روز دیدن بی بهانه وطن یعنی غرور و عشق و مستی بنازم من به این یکتا پرسی وطن یعنی سر سجاده ماندن وطن یعنی به پای عشق ماندن وطن یعنی ایران سرزمینم که تا زندم غم ایران نبینم مریم اسدی گروه شهدایی شهیدعباس آسمیه (ستاد یادواره شهدای شهرستان فردیس http://eitaa.com/joinchat/761004064C5675b02f1f
کمی مرا ببخش دیگر حوصله ام نیس ولی هر تپش قلبم به یاد تو میتپد میدانم که دوستمداری و دوستتدارم تا پای جانم http://eitaa.com/joinchat/761004064C5675b02f1f
این شعر خیلی عالیه، آدم از خوندن اون سیر نمیشه. قسم به عشق شهیدان، قسم به دجله و فرات قسم به نام حسین وبه کشتگان فرات قسم به لحظه ی جان دادن دراغوش حسین قسم به عاشق شدن و گوش به فرمان پیرخمین قسم به ناله خدا خدای علی قسم به سرخی خون عباس علی قسم به شانه ی بی کس مولا میان کربلا حسین یکه و تنها قسم به جبهه و به اروندرود قسم به کرخه و به مردان پرغرور قسم به هویزه، به شلمچه، به عاشقان ظهور که عاشق شهدا میمانیم تا به پای گور...... 💐💐مریم اسدی💐💐
دیگر دلم تنگ کسی نمیشود شاید روزگار به من آموخت خودم باشم خودم تنهای تنها با غصه هایم اینجا دیگر کسی برایم نگران نیست ودلتنگم نمیشود مریم اسدی http://eitaa.com/joinchat/761004064C5675b02f1f
خبرت هس که بردی ز من خسته همه جان وتنم ای بقربان تو و لعل لبت جان وتنم مست عشق تو چنانم که ره میخانه بگیرم هرشب بینم آن دم گل رخسار تو را من هرشب یوسف مصر ندارد جمال رخ زیبای تورا چون زلیخا بنشینم به کناری که ببینم رخ زیبای تورا مریم اسدی http://eitaa.com/joinchat/761004064C5675b02f1f