ز هرچه دلخوشی و دلخوریست بیزارم
از اینکه فکر کنم عشق چیست بیزارم...
از آنکه بینِ رقیبان مرا شناخت، ولی
به طعنه از همه پرسید کیست؟بیزارم...
از آنکه اشکِ مرا دید و بر غمم خندید
وز آنکه بر سرِ خاکم گریست بیزارم...
از آنچه عمر بهآن گفتهاند و در هر حال
به جز گذشته و آینده نیست بیزارم...
تو کیستی که مرا شادمان کنی ایچرخ؟
بگرد خواهی و خواهی بایست! بیزارم...
#فاضل_نظری
پنجرهی رو به باغ
دلی که معرفت کسب داغ را گم کرد
شناسنامهی گلهای باغ را گم کرد
کسی که نام عزیز تو را ز خاطر برد
کلید پنجرهی رو به باغ را گم کرد
هر آن که بیتو سفر کرد، طعمهی موج است
چرا که در شب طوفان، چراغ را گم کرد
مرا به سمت خیابان سبز عشق ببر
دلم، نشانی آن کوچهباغ را گم کرد
#قیصر_امینپور
انقلابش انفجار نور بود
هادم احکام ظلم و زور بود
گرچه بوده رهبری عالیمقام
از ریا و خودپسندی دور بود
مرد اخلاص و عمل مرد دعا
یار مظلومانِ با غم آشنا
دشمن مستکبران و فاسقان
از تبار خامس آل عبا
مشی او مشی رسول الله بود
بر رموز آیهها آگاه بود
اهل ذکر و خلوت و اهل بکاء
همدم قلب سلیمش ماه بود
در زمستان باد و طوفان دیدهایم
برگهای زرد بستان دیدهایم
در نظام سلطه هر گوشه ، کنار
پیکر بیجان یاران دیدهایم
با قیامش اعتلایی یافتیم
عزت و عزم و بقایی یافتیم
همچو همتها ، رجاییها همه
بر خدای خود ، رجایی یافتیم
عشق ما پیر جماران است و بس
راه ما راه شهیدان است و بس
کارمان چون حاج قاسم در جهان
اقتدا بر سربداران است و بس
با ولایت تا ابد پایندهایم
سرو ایمانیم ما بالندهایم
با خمینی کبیر بت شکن
دست یاری تا شهادت دادهایم
نائبش سید علی روحی فداه
میدرخشد بین یارانش چو ماه
مالکی دیگر برای حیدر است
در حوادث بوده ما را سرپناه
#دهه_فجر
#انفجار_نور
#مشهدی_زاده
خدایا سلام
ما بيـــــدار شديم
سرحاليم
اميــد داريم
و می خنديم
اينهــــا همه از کرم توست
ﺧﺪﺍﻳﺎ
ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﻫﺮ روز :
به ﻓﻜﺮﻣﺎﻥ ، ﻣﻨﻄﻖ
ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ ، ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺑﻪ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ، ﭘﺎﮐﯽ
ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ، ﺁﺯﺍﺩی
ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﻤﺎﻥ ، ﻗﺪﺭﺕ
ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﺎﻥ ، ﻋﺸﻖ
ﺑﻪ رفاقتمان ، ﺗﻌﻬد
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻬﺪﻣﺎﻥ ، ﺻﺪﺍﻗﺖ
ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎ
یکی کم است هزاران کفن اضافه کنید
سه تا سه تا به تنش پیرهن اضافه کنید
کمی خیال کنید و ضریحی از زنجیر
به شکل پنجره بر این بدن اضافه کنید
به سوی این همه زخمی که زیر زنجیر است
به سینه کوفته زنجیر زن اضافه کنید
چهار سال به بند است از او چه می ماند؟
به این حدود اگر که زدن اضافه کنید
پس از سه روز حسینی به بام خواهد ماند
اگر به زخم تن او دهن اضافه کنید
حسینیان غم آقا به دست می آید
به این حسین اگر که حسن اضافه کنید
غریب کوچه غریب مدینه از امشب
به ذکر سینه غریب وطن اضافه کنید
محمد رحیمی
رشتهی دلهای عاشق پشت این در بسته شد
رزق ما از سفرهی موسی ابن جعفر بسته شد
تا خبر آمد غروب از خانه بیرون میزند
با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد
مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم
مشت مسکین درش با کیسهی زر بسته شد
آنکه از کار پیمبرها گره وا میکند
دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد
ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟
در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد
یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد
یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد
تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت
تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد
آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست
بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد
حسنی
🖼 هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید:
🔰حدیث روز :
🔅امیر المومنین علیه السلام:
انصاف مایه فزونی دوستان است.
نهجالبلاغه حکمت ۲۲۴
📿ذکر روز : یاقاضی الحاجات
🔖مناسبت روز:فتح خیبر توسط حضرت امیرالمومنین علیه السلام
🗓تقویم روز:
📌 دوشنبه
☀️ ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ هجری شمسی
🌙 ۲۴ رجب ۱۴۴۵ هجری قمری
🎄 5 فوریه 2024 میلادی
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من قلبم برا بارون لک زده:)
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
بنگر به نسترن ها
بر شانه های دیوار
خواب بنفشگان را
با نغمه ای در آمیز
و اشراق صبحدم را
در شعر جویباران از بودن و سرودن
تفسیری آشنا کن...
#محمدرضا_شفيعی_كدكنی
با عشق به سویش نطری کردم و دیدم
جزغصه ندارد ثمری ، دست کشیدم
میدید کـه اشکم به هوایش شده جاری
چون اشک نمی کرد اثری، دست کشیدم
ازگوشه نشین بودن ِمن بود فراری
جن بودنقابش چوپری ،دست کشیدم
قانع شده بودم که نبابد بکشم دست
این شد که به مویش سحری،دست کشیدم
تا خواسته ام باز کنم قفل محبت
گفتا که نکن حیله گری،دست کشیدم
دیگرچه کنم سعی نمودم که بمانم
چون زد به ره ِبی خبری ،دست کشیدم
گفتم من و تو میشودآیابشویم ما
گوید که ندارد نظری،دست کشیدم
گویی که هوایی شده ازفیس واِفاده
حالا که کُند خیره سری ،دست کشیدم
باخُلق ِبدش ساختم و سوخت وجودم
این بار نه او، ازهمه کس دست کشیدم
🕊