تابستان داغ
بچه های مدرسه ایی فصل تابستان را جور دیگری دوست دارند. اصلا شاید بتوان گفت تابستان و استراحت از یک جنس هستند. فصلی که از عطر مدرسه فاصله گرفته و دانش آموزان را به وادی تفریح و استراحت کشانده است. اما آیا در همهی این سه ماه تابستان باید فقط خورد و خوابید و از این شهر به آن شهر یا از این طرف شهر به آن طرف شهر رفت؟ یا اینکه از صبح تا شب فقط در شبکه های اجتماعی یا در بازی های رایانه ایی سیر کرد؟
تصور کنید یک دانش آموز یا یک دانشجو بعد از نُه ماه، از تحصیل فاصله بگیرد و فقط در این وادی ها پرسه بزند، چه بر سرش میآید؟
ذائقه اش عوض شده و به سمت تنبلی و خوشگذرانی متمایل میشود. پس در این مدت کم چه باید کرد که هم خوش بگذرد و هم بیهوده نگذرد؟
عده ایی از والدین، کودکان خود را در سه ماه تابستان به کلاس های مختلفی میبرند تا یک مهارتی بیاموزند و بعد از سه ماه تعطیلات آن کلاس ها را تعطیل میکنند و دیگر ادامه نمیدهند؛ در صورتی که اگر این مهارت آموزی را در طول سال ادامه دهند حتما کودک به رشد خوبی در آن زمینه میرسد. استمرار در هر کاری حرف اول را میزند. اگر در کاری استمرار وجود نداشته باشد، حتی اگر تمام دنیا جمع شوند تا شخص را یاریش دهند به هدف و نتیجهی دلخواهش نخواهد رسید.
انسان اگر از یک سری خوشگذرانی ها نگذرد و استمرار در یک کار را نگه ندارد و از شاخه ایی به شاخهی دیگری بپرد پیشرفت نخواهد کرد. آدمی موفق است که کارهایش مستمر و ادامه دار باشد؛ مثلا عده ایی از دانش آموزان 9 ماه پای کتاب و درس مینشینند و در تابستان از خواندن کتاب فاصله میگیرند. اگر خواندن کتاب را در این سه ماه هم ادامه دهند در جهان بینی و آیندهشان موثر است.
تابستان ممکن است به معنی تاب آوردن باشد، تاب آوردن در برابر بی میلی نسبت به کارهایی که میدانید مهم هستند و باید ادامه دار باشند. خودتان را برای کارهای مهم زندگیتان به آب و آتش بزنید و ول کن ماجرا نباشید. اصلا خوبش را بخواهید رمز موفقیت در هرکاری پشتکار و اراده است حتی در زمانهایی که خسته، بی حوصله و بی انگیزه اید.
آنوقت دیگر "رهرو آنست که پیوسته و آهسته رود" را با گوشت و خونتان لمس خواهید کرد.
شما شاید در اوایل راه به نتیجهی دلخواهتان نرسید و کارها به کندی پیش برود اما با تلاش و پشتکار خواهید دید که در اواخر مسیر رسیدن به قله به جاهای خوبی رسیده اید. شاید در اواسط راه دلتان نخواهد ادامه دهید و در تلهی تاریک ناامیدی بیفتید اما اگر ادامه دهید، خواهید دید که در اواخر راه با انرژی بیشتر و زمان کمتر از اوایل راه دارید به جاهای خوبی میرسید. آنجاست که شما به هدفتان نزدیک و نزدیک تر میشوید و به دستش میآورید که این خود باعث افزایش عزت نفس و سبب موفقیت و پیشرفتتان خواهد شد.
جیمز کلییر در کتاب خرده عادت ها نوشته است:
"زمانی که به نظر میرسد هیچ چیز کمکی نخواهد کرد، می روم و به سنگ تراشی نگاه می کنم که برای صدمین بار روی سنگ ضربه می زند، بدون اینکه ترکی ایجاد شود؛ اما در صد و یکمین ضربه سنگ به دو تکه خرد می شود و می دانم که آخرین ضربه نبود که آن را خُرد کرد، بلکه تمام آن ضربه های پیشین مسبب آن بود."
قطعا اگر به قدرت عادت های کوچک و مستمر ایمان بیاوریم، زندگی مان متحول خواهد شد.
اگر شما حداقل یکسال به صورت مستمر به کاری ادامه دهید بدون شک به هدفتتان خواهید رسید. همانطور که از نظر عرف و در روایات حداقل زمان مداومت بر یک کار را یکسال ذکر کرده اند؛ برای مثال امام صادق (علیهالسّلام) در این زمینه فرمودهاند: «هر گاه شخصی عملی انجام میدهد، تا یکسال ادامه دهد، سپس اگر خواهد به عمل دیگری منتقل شود؛ زیرا شب قدری که تقدیرات و مشیتهای الهی در آن محقق میشود ضمن یک سال خواهد بود».
✍ 🏻سمیرا مختاری
#طلبه_نوشت
@tollabolkarimeh
#تقویم_روز
یکشنه ۳ تیر
۱۶ ذیالحجه
✨ ۵ روز مانده به انتخابات ✨
🍂 13 روز مانده به محرم 🍂
@tollabolkarimeh
#چهل_حدیث از #امیرالمومنین
#روز_اول
إن قارَفتَ سَيِّئَةً فَعَجِّل مَحوَها بِالتَّوبَةِ.
اگر به گناهی آلوده شدی بیدرنگ آن را به توبه بشوی.🌾
تحف العفول: ص ۸۱، حکمت نامه جوان، ص:۱۴۶
@tollabolkarimeh
از سر صبح، سردرد بدی نشسته بود میان شقیقههایم. دو انگشتم را دورانی میکشیدم روی پیشانیام. مثل دور برداری یک مداد، از سکهی کوچکی روی برگه. دلم میخواست بزند به سرم و استامینوفن ته کیفم را بدون آب قورت دهم. اولین و آخرین باری که این کار را کردم اما، انگار تکه گچ چسبناکی را با ماله کشیده بودند روی راه تنفسیام.
صدای مسیریاب خط کشید روی افکارم:«دویست متر دیگر به سمت راست بپیچید.»
صدای تیک و تاک راهنما گم شد میان دلنگ و دلونگ آهنگ شیش و هشتی فلش مموری راننده. ته فلش کلهی یک جوجهی رنگ و رو رفتهایی، تکان تکان میخورد. جوجهی قرمز و اخموی انگری بردز بود. با هر چرخ فرمان یک دور، دور خودش میچرخید.چشمم به جنب و جوشش که میافتاد سر دردم بدتر میشد. تحمل صداها برایم سخت شده بود. راننده پیچید به سمت راست. آفتاب میزد به چشمم. سرم را برگرداندم به سمت پنجره. حال و هوای شهر کم کم داشت رنگ و بوی انتخابات میگرفت.
بنرها و عکس نامزدها را چسبانده بودند روی در و دیوار و حتی درختها . راننده سرش را تکان داد. دست برد سمت ضبطش و خاموشش کرد. گفت: «باهاس یکی بیاد عین آقا رئیسی خدا بیامرز!»
بعد خودش زیر لبی گفت: «خدا بیامرزدت مرد!»
کنجکاو نگاهش میکردم. انگار منتظر بود تا سفرهی دلش را باز کند. گفت اوایل کرونا بود که پدرش مبتلا شد. این را که گفت مکث کرد. دستش را گذاشته بود روی بوق. سرش را تکان میداد.
میخواست وقت کشی کند. برایش سخت بود انگار. به حرف که آمد احساس کردم کلنجار میرود با خودش که گوله بغض ته گلویش را بدهد کنار. سرفه کرد تا صدایش را صاف کند.
گفت و گفت. از پدرش. از غریبانه رفتنش. از اینکه لحظهی خاکسپاری هم کنارش نبودند. که نگذاشتند بروند بالای قبرش حتی. پشت نردههای قبرستان با ماسک و دستکش و به فاصلهی یک متر از خواهرها ایستاده بودند به تماشا.
کسی نیامده بود سرسلامتی دهد. سه چهار نفر بیشتر نبودند. خودشان بودند و خودشان. که حتی نمیشد همدیگر را هم درآغوش بگیرند به تسلی.
میگفت کیسهی آهک را که خالی کردند توی قبر، دلش میخواست قلبش دیگر نزند. میگفت هر که یادش رفته باشد چه کسی ما را از آن اوضاع اسفناک کشاند بیرون او یادش نمیرود.
میگفت: «باهاس یکی بیاد عین آقا رئیسی خدا بیامرز!»
✍سیده زهرا رضایی المشیری
@tollabolkarimeh
🔰نقش بانوان در مقدّرات اساسی کشور
رهبر معظم انقلاب:
دخالت در سیاست و در مقدّرات اساسی کشور وظیفهی زنان و تکلیف زنان است؛ حقّ زنان و تکلیف زنان است؛ یعنی واجب کردند که زنها بایستی در مقدّرات کشور و وظایف اساسی کشور دخالت کنند و وارد بشوند.
🗓 به تاریخ: ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
#انتخابات
@tollabolkarimeh
زنان و خانواده در نگاه نامزدهای ریاست جمهوری
1⃣ بخش اول سومین مناظره انتخاباتی با محوریت زنان و خانواده
🔸 مصطفی پورمحمدی: خشونت و تحمیل با زنان جواب نمی دهد
فرهنگ زنان عقلانیت، عاطفه و لطافت و رضایت و انتخاب است، اما عده ای زبان اعتماد و رضایت را با زبان تهدید و باتوم اشتباه گرفتهاند.
🔸 محمدباقر قالیباف: عنصر فرهنگ، زنانه ترین عنصر است
در نشستها و جلسه ها برای تصمیمگیری پیرامون موضوعات مروبط به زنان، ما مردان دور میز نشسته و بعضا بدون حضور آن ها تصمیمگیری می کنیم.
🔸 مسعود پزشکیان: لایحه تامین امنیت زنان در مجلس پیگیری نشده است
خیلی وقت است که لایحه تامین امنیت زنان و جلوگیری از خشونت علیه زنان در مجلس مانده است و ما هنوز نتوانستیم موضوع خشونت علیه زنان را حل کنیم.
🔸 سعید جلیلی: بسیاری از موفقیتهای ما مرهون زنان است
بسیاری از موفقیتهای ما در پس از انقلاب و در طول تاریخش، مرهون زنان و نقشآفرینی که زن مسلمان در عرصههای مختلف داشته است.
🔸 امیرحسین قاضی زاده هاشمی: زن بزرگترین سرمایه اجتماعی ما است
برخوردهای شعاری و نگاه سیاسی به زن در انتخابات وجهه سیاسی دارد و سوءاستفاده انتخاباتی است. زن بزرگترین سرمایه اجتماعی ما است.
🔸 علیرضا زاکانی: برنامه دولت من سیاست افزایش جمعیت با محوریت مبحث خانواده است
رفاه را ناظر بر یارانهها، معیشت، اشتغال، مسکن و ازدواج تنظیم کردهایم و افزایش جمعیت با محوریت خانواده دومین برنامهام است.
#انتخابات
@tollabolkarimeh
زنان و خانواده در نگاه نامزدهای ریاست جمهوری
2⃣ فرصت دوم از بخش اول سومین مناظره انتخاباتی با محوریت زنان و خانواده
🔹 مصطفی پورمحمدی: حجاب سبک عرفی مورد پذیرش جامعه است
امروز در جامعه ما یکی از مسائل مهم پوشش و حجاب است. این یک دغدغه جدی است، حکم شرع و حکم قانون است. این سبک عرفی است که همه ما قبول داریم.
🔹 محمدباقر قالیباف: با تصویب قانون جوانی جمعیت روی بحث زن و خانواده ایستاده ایم
ما با تصویب این قانون، روی بحث زن و خانواده ایستادیم. کلیات لایحه مبارزه با خشونت نیز در مجلس یازدهم تصویب شد و حتما در اولین فرصت در دستور مجلس قرار میگیرد.
🔹 مسعود پزشکیان: با هر نوع زورگویی در زمینه حجاب مخالفم
چرا نسبت به برخوردهایی که در خیابان میشود یا اینکه خودروهای سواری توقیف میشود یا آنچه که در فضای مجازی به وجود میآید، اعتراض نکردیم؟ چرا کاری نکردیم که روند تغییر کند؟
🔹 سعید جلیلی: نباید اجازه داد نقش پرشکوه زنان ایران سانسور شود
نباید اجازه داد نقش پرشکوه زنان ایران در عرصههای مختلف سانسور شود. درباره اهمیت نقش زنان در پیشرفت کشور صحبت کردم. الان سوال این است که وظیفه دولت و رئیس جمهور اینجا چیست؟ زن، همه زنان ایران هستند و باید برای آن تعریف داشته باشیم.
🔹 امیرحسین قاضی زاده هاشمی: مدیران اصلی جامعه زنان هستند؛ اجازه رشد به زنان را بدهیم
حرف هایی که میزنیم نشان میدهد از زمان عقب هستیم. قدرت اصلی امروز جامعه ما زنان هستند. مدیران اصلی جامعه زنان خانه دار و غیر خانه دار هستند
🔹 علیرضا زاکانی: آقایان پاسخ بدهند که چرا از دهه ۶۰ تا ۹۰ برای بانوان کاری نکردند
آقایان پزشکیان و پورمحمدی و دوستان ایشان که از دهه ۱۳۶۰ تا دهه ۱۳۹ کشور را اداره میکردند باید پاسخ بدهند که چرا برای بانوان کار نکردید؟
با فرار به جلو نمیشود جواب معتبر داد. دختران و زنان، فرصت هستند. میتوان تبعیض مثبت به کار گرفت.
#انتخابات
@tollabolkarimeh
#تقویم_روز
دوشنبه ۴ تیر
۱۷ ذیالحجه
فردا عید بزرگمونه 😇😇🌻🌼
✨ ۴ روز مانده به انتخابات ✨
🍂 ۱۲ روز مانده به محرم 🍂
@tollabolkarimeh
#چهل_حدیث از #امیرالمومنین
#روز_دوم
لاتُؤيِس مُذنِباً، فَکم مِن عاکفٍ عَلى ذَنبِهِ خُتِمَ لَهُ بِخَيرٍ.
هيچ گنهکارى را نااميد مکن. چه بسيار گناه آلوده اى که عاقبتى نيکو يافته است. 💫
بحار الأنوار: ۷۷/ ۲۳۹/ ۱، ميزان الحکمه، ج۹، ص: ۵۷۵.
@tollabolkarimeh
پرده را کنار زده بودم شاید خنکای نسیم جانی دوباره به قلب اتشینم دهد. نورش چشمانم را نیمه باز میکرد اما حالم را جا میاورد. یخچال را که باز کردم دنبال چیزی میگشتم که نهار درست کنم بچه ها گرسنه نمانند، همانند قطب جنوبی که در برنامه مستند شبکه ۴ میدیدیم جز یخ و برفک چیزی دیده نمیشد. با ناامیدی درش را بستم. در کابینت را باز کردم ان هم کویر لوت بود دریغ از یک چیز، چرا ان ته مه ها انگار مقداری حبوبات مانده، همانطور که ان دو مشت لوبیا را پاک میکردم دلم به حال بچه هایم میسوخت. انها گناهی نداشتند از وقتی در، کارخانه را تخته کردند علی بیکار شده بود. هرچه هم میدود کفاف نمیدهد اخر یک روز کار میشد یک روز نمیشد. برایش فرقی ندارشت کار روی زمین باشد یا ساختمان. وقتی یاد چشمانش که گاهی با دست خالی می امد و ان دو چشم مشکی پر از غم را از ما میدزدید هم میسوخت. بادی صورتم را نوازش داد و موهایم را روی صورتم پریشان کرد و مرا از سفر زمان به حال اورد. نفس عمیقی کشیدم و ایه ان مع الیسر یسرا را زمزمه کرد. چشمانم بی اختیار بارید و اشک تا نوک بینیم میامدو از من دل میکند. هیچوقت لحظه اعلام شهادت اقای رئیسی یادم نمیرود،چتدین هفته است که چشمانم میبارد، مثل پدر از دست داده ها، مثل یتیم ها، اخر اگر لطف خدا و همت این پدر عزیز نبود علی باز باید با شرمندگی می امد ولی الان روزی نیست که بعد باز شدن ان کارخانه تعطیل شده بیایید و دستش خالی باشد. یکی از دلایل خنده های بر لب فرزندانم اقای رئیسی بود. علی بدتر از من است او هم دوهفته ای است وقتی از سر کار میایید بغض دارد و گوشه اتاق به فکر میرود. اما ما هردو میدانیم که راه سختی در پیش داریم باید با انتخاب درست نگذادیم هیچ پدر دیگری چشمانش را از خانواده بدزد تا بیشتر از بیش شرمنده نشود.
✍سمیه اسماعیلزاده
#انتخابات
@tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام لذت عمرم در این است
که مولایم امیرالمومنین است . . .
عید شما مبارک
#غدیر🌹🌱
@tollabolkarimeh
#تقویم_روز
سهشنبه ۵ تیر
۱۸ ذیالحجه
💐 #عید_سعید_غدیر_خم_مبارکمون 💐
الحمدلله الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی علیهالسلام❣
✨ ۳روز مانده به انتخابات ✨
🍂 ۱۱ رور مانده به محرم 🍂
@tollabolkarimeh
#چهل_حدیث از #امیرالمومنین
#روز_سوم
مَن أحَبَّني وجَدَني عندَ مَماتِهِ بحَيثُ يُحِبُّ، و مَن أبغَضَني وجَدَني عندَ مَماتِهِ بحَيثُ يَکرَهُ.
هر که مرا دوست داشته باشد، در هنگام مرگش مرا آن گونه که خوشايند اوست بيابد و هرکه مرا دشمن داشته باشد، به هنگام مرگش مرا بدان گونه که ناراحت شود بيابد.🥀
صحيفة الإمام الرِّضا: ۸۶ / ۲۰۳، ميزان الحکمه، جلد ۱۱ صفحه: ۱۳۰.
@tollabolkarimeh
سبد میوه را کج میکنم. سیبهای سرخ درونش، شالاپی قل میخورند و میافتند توی سینک. مثل شناگرهایی که قبلِ پریدن از روی سکوها ژست میگیرند. بی پروا میپرند توی آبِ از نیمه بالا آمدهی ظرفشویی و شناور میمانند.
توی فکر روبان زدن به عیدیهای فردا هستم. چندتا ایده پاپیون دار هم توی ذهنم مرور میشود.
سیبها را میشویم. صدای قج قج دستکش وقت برخورد با پوست قرمز سیبها را میگذارم به پای خندههایشان. قلقلکی هستند انگار. خندهام میگیرد. صدای بچهها میآید هنوز:《اسدی و پسر بنت اسد! مولا مولا مولا علی مدد...》
لیست کارهایم را روی یخچال چسباندهام. با خودکار شستن میوهها را هم تیک میزنم. کار زیادی نمانده. سرانگشتی که حساب کنم به شروع مناظرات میرسم.
این روزها که غدیر گره خورده به انتخابات، خیلی به مردم مسلمان زمان رسول الله فکر میکنم. به هجدهم ذی الحجه. به روزی که حجاج به غدیر رسیدند. بعضی وقتها انگار خودم را میان آن جمعیت میبینم.
انگار میبینم کسی را که دو دستش را آورده کنار لبهایش و بلند بلند داد میزند:《 به مقصد رسیدیم. به دستور رسول الله اتراق کنید تا کسانی که عقب ماندهاند برسند.》
انگار میبینم چادرهایی را که برپا شده. ابوذر و عمار و مقداد را که سنگها و شاخههای شکسته را جمع میکنند.
آب جارو میکنند و با سنگها منبری میسازند به بلندی قامت پیامبر. جهاز شترها را میگذارند روی سنگها. روی شاخههای دو درخت پارچه میکشند و سایبان میسازند.
صدای جلز ولز از آشپزخانه میآید. زیر گاز را خاموش میکنم. نوار دور رب را باز میکنم. درپوش حلبیاش را فشار میدهم و میچرخانم. باز نمیشود. شوهرم اگر بود میتوانست با یک حرکت بازش کند ولی من حتما باید قاشق بگذارم بیخ گلویش. هوا که واردش شود دنگی صدا میکند و باز میشود.
یک قاشق پر از رب را میریزم توی لوبیاهای سرخ شده.
به ماهیتابه نگاه میکنم اما دوباره میروم کنار برکهی خُم. انگار میبینم ماه و خورشید را روی آن منبر. صدای زیبایی میشنوم که میگوید:《 هرکس من مولایش هستم، علی مولای اوست.》
هجوم بیعت کنندگان را میبینم. پشت خیمهی امیرالمؤمنین صف طولانی تشکیل شده.
عمر را میبینم، لبخند کش آمدهایی روی صورت دارد. میخندد و میگوید: 《سلام امیرالمؤمنین. پسر ابی طالب. مقام امامت مبارکت باشد.》
برای خودم چای میریزم. استکان به دست مینشینم روی کاناپه. ذهنم میرود و میآید. فکرم چرخ میخورد روی شاهدان غدیر. به بیعتشان. به بد عهدیشان. به نادیده گرفتن عهدی که روز غدیر بستند. حتی به سکوتشان در برابر ناصالحان.
کاش همه از روزگار مردم بعد از پیامبر عبرت بگیریم. کاش سکان انقلابمان را ندهیم دست نااهلان.
✍سیده زهرا رضایی المشیری
@tollabolkarimeh
جزوه ولایت فقیه.pdf
6.26M
خلاصه درس ولایت فقیه
از کتاب " نظام سیاسی در اسلام جوان آراسته "
@tollabolkarimeh