پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
#حكايت؛ امثال و حکم
@tonnel_zaman
32.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انسان های باستان چگونه از قدرت چشمهایشان استفاده می کردند؟ قرآن در این باره چه درس هایی داده؟
#تاریخ_تمدن_جهان
@tonnel_zaman
عبرت تاریخ...
مورخین می نویسند که خبرنگاری از چرچیل پرسید چگونه بدون مقاومت مردم ، ایران را اشغال کردی؟؟
گفت تاریخ ایران را خوانده بودم، سفیر انگلستان در ایران را خواستم و از او پرسیدم
ایران چگونه مردمی دارد گفت صبر کنید آشپز احمد شاه قاجار در انگلستان اقامت دارد از او بپرسیم!!!
آشپز احمد شاه را احضار کردیم و پرسیدیم راه رفتن به ایران چگونه سهل میشود ؟
اوگفت ظهر عاشورا که نهار میدادید اگر 1000 نفر میرفتند سفارت انگلستان سفارت برای 4000 نفر غذا میپخت ایرانی ها یک پرس میخوردند 3 پرس میبردند.!!
ایران مردمی دارد که اگر برای نهار دعوتشان کنند نمیپرسند صاحبخانه کیست؟!!
اگر به آنان وعده شکمی بدهید طالب چیز دیگری نیستند .
وقتی میخواستیم ایران را اشغال کنیم به بی بی سی دستور دادیم هر روز در رادیواعلام کنید متفقین برای شما میخواهند کیسه های آرد بیاورند .
وقتی تانکهای ما وارد ایران شدند مردم همه در صف بودند برای گرفتن آرد ...!!!
این مردم اگر به مال مفت برسند
سیر هم باشند
باز احساس گرسنگی میکنند...
@tonnel_zaman
در یکی از جنگها نادرشاه پیرمردی را میبیند که با موی سپید مانند شیر میجنگد و شمشیر میزند! پس از پایان جنگ نادرشاه پیرمرد را به چادر خود فرا میخواند. پیرمرد میآید و ادای احترام میکند. نادر از او میپرسد اهل کجاست که چنین شمشیر میزند؟!
پیرمرد میگوید که اهل اصفهان است... نادر از او میپرسد: زمانی که اصفهان توسط اشرف و محمود افغان اشغال شده بود تو کجا بودی؟! در اصفهان نبودی؟! پیرمرد میگوید: “من بودم اما تو نبودی...” هنگامی که نادر به سلطنت نشست عزت را به ایران بازگرداند...
📚به نقل از کتاب عبرتگاه تاریخ؛ از دکتر امیر هوشنگ آذر
@tonnel_zaman
جنگ جهانی تمام شده محسوب میشد!
روزولت و استالین و چرچیل قراردادی برای پایان جنگ و تقسیم بین خودشون نوشته بودن، در روزهای اخر خبری به رییس جمهور جایگزین شده آمریکا یعنی ترومن رسید، خبر کوتاه بود، دانشمندان آمریکایی به بمب اتم رسیده بودند!
ترومن برای نشون دادن قدرت آمریکا به ژاپن تسلیم شده بمب اتم فرستاد، تا زیر معامله با چرچیل و استالین بزنه و بگه رییس کیه!
@tonnel_zaman
در شب کریسمس سال 1914 ، اتفاق جالبی در سنگرهای خاکی و گل آلود جبهه غربی جنگ جهانی اول رخ داد. سربازان متفقین و آلمانی در منطقه ای پر از سیم خاردار که لشکرها را از هم جدا می کردند ، با هم ملاقات کردند. آنها جنگ را کنار گذاشتند و با هم جشن گرفتند. آواز کریسمس خواندند و سیگار کشیدند. در روز کریسمس ، حتی گزارش هایی از مسابقات دوستانه فوتبال بین دو طرف منتشر شده بود ان شب در تاریخ جنگ جهانی اول به آتش بس کریسمس معروف شد.
@tonnel_zaman
شاید ضرب المثل “ارزن عثمانی، خروس ایرانی” رو شنیده باشید. در جریان نبرد نادر شاه با عثمانی ها روزی فرستاده دولت عثمانی با دو گونی ارزن نزد نادرشاه شرفیاب میشود و آنها را در مقابل نادرشاه بر روی زمین میگذارد و میگوید : لشکر ما این تعداد است و از جنگ با ما صرفنظر بکنید.
نادرشاه دستور میدهد دو خروس بیاورند و دو خروس را در برابر دو گونی ارزن قرار دهند و خروس ها شروع به خوردن ارزنها میکنند. در این هنگام نادرشاه رو به فرستاده عثمانی میکند و میگوید: برو به سلطانت بگو که دو خروس همه لشگریان ما را خوردند !
این ضربالمثل زمانی به کار می رود که کسی از کری خوانی رقیب باک نداشته باشد و آن را با کری قوی تری پاسخ بدهد و این گونه دو طرف با به رخ کشیدن قدرت خود بخواهند باج بگیرند.
به بزرگترین کانال تاریخی بپیوندید👇👇
@tonnel_zaman
یکی از مکانهایی که میتوان از مشاهده ترکیب رنگهای آن به حسی فراتر از آرامش رسید، سرزمینهای کویری است. سرزمینی که در اولین نگاه، رنگ قهوهای زمین و آبی آسمان نامتناهیاش، آن را به منظرهای بیهمتا تبدیل میکند. در کویر میتوان با تماشای به هم پیوستن کویر و آسمان به معنای واقعی در افق محو شد. کویر منطقهای اسرارآمیز است که برخلاف ظاهر سخت و خشن آن، از رنگ تا حرکت شنهای روانش برای بسیاری از گردشگرها جذاب است.
ایران کشوری است که کویرهای بسیاری دارد، ولی یکی از زیباترین و دستنخوردهترین کویرهای آن، کویر کاراکال یا همان کویر صادقآباد است که در منطقهای بسیار زیبا در نزدیکی روستای صادقآباد در شهرستان بافق در استان یزد قرار گرفته است. این کویر به علت این که زیستگاه نوعی گربهسان به اسم کاراکال است، به همین نام شهرت یافته است.
«کاراکال» نام فارسی باستانی حیوانی شبیه گربه با نام امروزی «سیاه گوش» است. این حیوان زیبا یکی از ۸ گونه گربهسان موجود در ایران است.
@tonnel_zaman
اینجا یکی از خطرناک ترین مکان ها در جهان است که لبه«Thanks God» نام دارد. دلیل این نامگذاری این است که هرکسی که به سلامت این لبه را گذرانده است، با دل و جان خدا را شکر کرده است
@tonnel_zaman
ریشه که داشته باشی؛ به لبه پرتگاه می آيی اما سقوط نمیکنی!
ریشه؛ شعور، تربیت، شخصیت، انسانیت و شرافت واقعی یک انسان است و ربطی به پول و تحصیلات ندارد.
@tonnel_zaman
سلطان محمود غزنوی دستور داد هرکس جمله حکیمانه ای بگوید به او صد سکه طلا بدهند.
روزی که از کنار مزرعه ای میگذشت پیرمردی را دید که در حال کاشتن نهال زیتونی است سلطان جلورفت و از پیرمرد پرسید نهال زیتون بیست سال طول میکشد تا ثمر بدهد تو با این سن و سال به چه امیدی این نهال را میکاری؟
پیرمرد لبخندی زد و گفت : دیگران کاشتند و ما خوردیم ما میکاریم تا دیگران بخورند!
سلطان ازجواب پیرمرد خوشش آمد و گفت: واقعأ جواب حکیمانه ای بود و دستور داد به او صدسکه طلا بدهند.
پیرمرد خندید شاه گفت چرا میخندی؟ پیرمرد گفت زیتون بعد از بیست سال ثمر میدهد اما زیتون من الان ثمر داد! سلطان باز هم از سخن پیرمرد خوشش آمد و دستور داد به او صدسکه دیگر بدهند. پیرمرد باز هم خندید سلطان گفت :
این بار چرا میخندی؟
پیرمرد گفت زیتون سالی یکبار ثمر میدهد اما زیتون من امروز دوبار ثمر داد!! سلطان دستور داد صدسکه دیگر به او بدهند.
@tonnel_zaman
این پرندهها به پرندههای شاه ماهیگیر معروفند و سرعت بالایی در شیرجه و شکار ماهی در آب دارند. همونطور که میبنید عکاس دقیقا زمانی عکس رو گرفته که نوک منقار پرنده به سطح آب رسیده و سطح آب هم هنوز موج بر نداشته!
فقط خواستم بگم عکاس برای ثبت این تصویر 6 سال زحمت کشیده و 7200000 بار تلاش کرده و 4200 ساعت زمان صرف کرده تا بتونه این قاب از طبیعته رو به ما نشون بده!
عکاس این تصاویر اول ماهیگیر بوده بعد مشکل کمر درد پیدا میکنه و میره دنبال عکاسی و این یکی از بهترین عکسهایی بوده که گرفته!
@tonnel_zaman
قانون ضد اسراف در چین !
چین پیش نویس قانونی را مطرح کرده که بر اساس آن رستورانهایی با مشتریان اسراف کار جریمه خواهند شد.
بر این اساس اگر مشتری یک رستوران غذای خود را نخورده و اسراف کند، این رستوران است که جریمه خواهد شد، چرا که به شهروندان اجازه اسراف کردن غذا را داده است.
@tonnel_zaman
این خوشتیپ، محمد مهابت خان سوم، آخرین حاکم نواب جوناگاد در هند تحت سلطه انگلستان بودند. محمد مهابات عشق عجیبی به سگ داشت و صاحب بیش از ۸۰۰ سگ بود.
جالبه بدونید هرکدام از سگها اتاق مخصوص، تلفن و خدمتکار مخصوص داشتند. سگهای این خان هندی، لباس رسمی و لباس شب داشتند و حتی وقتی میمُردن، عزای عمومی اعلام میشد
@tonnel_zaman
در سال 1335 وقتی شاه پدرو در پرتغال به سلطنت رسید، معشوقه مرده اش را از قبر خارج کرد تا همه به او بعنوان ملکه ادای احترام کنند. درباريان مجبور شدند مقابل جسد تعظیم کرده و دستش را ببوسند
@tonnel_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی که تاریخ خوانده باشد ؛ با نحوه شکلگیری ایران و ملت ایران آشناست ....
@tonnel_zaman
تخت جمشید - سردیس گاو نر متعلق به ایوان شمالی کاخ صدستون ( تالار تخت )، سالهای ۱۹۳۹-۱۹۳۱ میلادی ( ۱۳۱۸-۱۳۱۰ خورشیدی )
@tonnel_zaman
حرفهای بند تنبانی !
در زمان امیر کبیر هرج و مرج در بازار به حدی بود که هر کس در مغازه اش از همه نوع جنسی می فروخت. به دستور امیر کبیر هر کسی ملزم به فروش اجناس هم نوع با یکدیگر شد، مثلا پارچه فروش فقط پارچه، کوزه گر فقط کوزه و همه به همین شکل. پس از مدتی به امیر کبیر خبر دادند شخصی به همراه توتون و تنباکو، بند تنبان، هم می فروشد، امیر کبیر دستور داد او را حاضر کردند و از او دلیل کارش را پرسیدند، آن شخص در جواب گفت: کسی که تنباکو از من می خرد ممکن است هنگام استعمال به سرفه بیافتد و در اثر این سرفه بند تنبانش پاره شود. لذا من بند تنبان را به همراه تنباکو می فروشم.
از آن زمان کار و حرف بی ربط را به
حرفهای بند تنبونی مثال می زنند.
@tonnel_zaman
پیروی کورکورانه از عقاید و رسم و رسومات گذشتگان این معنی را تداعی نخواهد کرد که آنها زنده اند!
بلکه بدان معناست که زنده های آن جامعه در واقع مرده اند!
ابن خلدون
@tonnel_zaman