eitaa logo
تونل زمان
32.9هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
14 فایل
﷽ به کانال خودتون خوش اومدید. تونل زمان @admin_tonnelzaman پاسخگویی به مشکلات کانال و انتقادات __________________________ تبلیغات👇👇👇 @zaman_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
در سال 1990 شبی لس آنجلس دچار قطعی برق شد، مردم دائم با پلیس تماس میگرفتند و از وجود ابر نورانی عجیبی در آسمان خبر میدادند. آنها بعلت نور شدید شهر، تا آن شب کهکشان راه شیری را ندیده بودند! @tonnel_zaman
در خرداد سال 1286 اولين چاه نفت ایران که اولین چاه نفت خاورمیانه به شمار رفت بنام "چاه شماره یک" در مسجد سلیمان حفر شد و پس از آن چاه‌ های دیگر یکی پس از دیگری در این منطقه کشف شدند @tonnel_zaman
یه‌زمانی اینجوری تلویزیون میدیدیم @tonnel_zaman یادش بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا حاضر هستید به عجیب ترین شهر ربات ها سفر کنید ؟ - گران ترین پروژه تاریخ @tonnel_zaman
تصویر را وارونه کنید و شاهد تبدیل چهره های عصبانی به لبخند باشید هنر يک نقاش ايتاليايی، كه نشون میده با تغییر دیدگاه میشه دنیارو به بهشت تبديل كرد. @tonnel_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه‌های عربستانی درباره محل اقامت رونالدو: یک قصر در ریاض که شامل یک تیم امنیتی کامل خواهد بود. ۵ ماشین اختصاصی یک فروشگاه اختصاصی در داخل این قصر یک سوپرمارکت یک شهربازی استخرهای شنا ۲ زمین فوتبال یک زمین بسکتبال یک محوطه بولینگ میزهای بیلیارد ۲ باشگاه بدنسازی ۳ رستوران که همه منحصرا در اختیار رونالدو و خانوادش خواهد بود. @tonnel_zaman
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: - بهلول، چه می سازی؟ بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم. همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت: - آن را می فروشی؟! بهلول گفت: - می فروشم. - قیمت آن چند دینار است؟ - صد دینار. زبیده خاتون گفت: - من آن را می خرم. بهلول صد دینار را گرفت و گفت: - این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم. زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت. زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت: - این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای. وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: - یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش. بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: - به تو نمی فروشم. هارون گفت: - اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم. بهلول گفت: - اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم. هارون نارحت شد و پرسید: - چرا؟ بهلول گفت: - زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم! @tonnel_zaman
در ايران باستان در برخى موارد؛ فردى كه مجرم شناخته شده يا مورد تهمت قرار گرفته بود براى اثبات بى گناهيش بايد از آتش ميگذشت به اين رسم وَر گفته ميشد فردوسى نيز در ماجراى گذر سياوش از آتش به آن اشاره ميكند. ز هر در سخن چون بدینگونه گشت بر آتش یکی را بباید گذشت چنین است سوگند چرخ بلند كه بر بيگناهان نيايد گزند @tonnel_zaman