یک معلم به هر دانش آموزی یک بادکنک داد که باید آن را باد کرده، نام خود را روی آن بنویسد و در راهرو پرتاب کند. سپس معلم تمام بادکنک ها را با هم مخلوط کرد. سپس به دانش آموزان ۵ دقیقه فرصت داده شد تا بادکنک خود را پیدا کنند. در این جستجوی سخت، هیچ کس بادکنک خود را پیدا نکرد
در این لحظه معلم به دانش آموزان گفت که اولین بادکنک را که پیدا کردید بردارید و به کسی که نامش روی آن نوشته شده بود بدهید. در عرض ۵ دقیقه، هرکس بادکنک مخصوص به خود را داشت.
معلم به دانش آموزان گفت: این بادکنک ها مانند شادی هستند. ما هرگز آن را پیدا نخواهیم کرد اگر هر کسی به دنبال خود باشد. اما اگر به فکر خوشبختی دیگران باشیم، خوشبختی خود را هم پیدا خواهیم کرد."با آرزو موفقیت و پیروزی روز افزون در این روزها و شبهای پر از تلاطم."
》آلترناتیو《
🗣 @tootiter
میدونی اگه درِ یخچال رو باز بذاری چی میشه؟
وقتی در یخچالو باز بذاری، علاوه بر خودش ، میخواد هوای اتاق رو هم خنک کنه.
چون کارش اینه؛ ولی نمیتونه و نهایت موتورش از کار میفته.
قصهی ماهم درست مثل یخچاله.
میخوایم به همه خوبی کنیم، میخوایم همرو خوشحال نگه داریم، که باعث میشه حواسمون از خودمون پرت شه و خودمونو دیگه یادمون میره.
آخرشم قلبمون مثل موتور یخچال از کار میفته و ذرهای اهمیت به خودمون ندادیم.
مهناز
🗣 @tootiter