دیشب دیر از مهمونی برگشتیم. بچهها خسته بودن. پسر رو بغل کردم از پلهها بردم بالا، به دختر گفتم خودت بیا. همینطور که داشت خودشو میکشید غرولند میکرد که خوش بحال پسر که زندگی بهتری داره (کوچیکه، یکی بغلش میکنه و از پلهها میبرتش)
داشت میخوابید که صدای آتشبازی از پارک نزدیک خونه اومد. بهش گفتم بیا بریم بیرون تماشا. پسر خواب بود و من و دختر همینطور دست در دست تا پارک رفتیم. از خوشحالی که تونسته شب برای دیدن آتشبازی تا پارک سر کوچه بره داشت پرواز میکرد. خونه که رسیدیم بغلش کردم از پلهها بردمش بالا.
》Réza《
🗣 @tootiter
اگه یه زمانی قلب کسی رو شکستید،
بعدش جوری رفتار نکنید که انگار بینتون هیچ اتفاقی نیفتاده!
برای بخشیده شدن تلاش کنید؛
نشون بدید که پشیمونید تا شاید طرف مقابلتون بتونه شما رو ببخشه...
همونطوری که مرحوم افشین یداللهی گفته:
"با حسِ ویرانی بیا
تا بشکند دیوارِ من..."
*M A T I N*
🗣 @tootiter
نوزده سالم بود. ماشینم رو گذاشته بودم برای فروش، یکی زنگ زد گفت بدون رنگه؟ گفتم نه، خاکستریه، گفت: نه، منظورم اینه رنگ شدگی داره؟ با یک حالت عاقل اندر سفیهای گفتم معلومه که داره. ماشین بیرنگ اساسا وجود نداره. همه رو رنگ میکنن. ماشین منم خاکستریه.
گفت گوشی رو بده بابات.
Jokerr N
🗣 @tootiter
مامانم یه بار حرف قشنگی بهم زد:گفت چند سال پیش یه جاروبرقی خریدم خیلی خوب بود هیشکی نداشت همهکاره بود آوردم گذاشتم گوشهی خونه دو ماه فقط نگاش کردم میترسیدم بهش دست بزنم میگفتم اگه بلد نباشم باهاش کار کنم چی اگه خرابش کنم چی و اگههای دیگه
بهم گفت اونقدر خوب نباش؛ که آدما نتونن بفهمن باید باهات چیکار کنن و ترجیح بدن نداشته باشنت...
زیادی خوب بودن همیشه هم خوب نیست!
شایدم هیچوقت خوب نبوده...
در حدی خوب باشین که واسه آدما قابل باور باشه چون بیشتر از اون واسشون قابل درک نیست!
•مَرضیه•
🗣 @tootiter
همهمون شکستهایی رو تجربه میکنیم که ناخواستهن. و عقلاً میدونیم داریم رشد میکنیم، کلی تجربه داده، و راه پیروزیهای بزرگ بعدی داره هموار میشه... اما تهش تلخیش میمونه زیر زبون.
حتی پس از عبور از فاز سرزنش و شرم و مقصر، همچنان پذیرش و هضم شکست گاهی واقعاً قلب بزرگی میطلبه.
•لوکوموتیو•
🗣 @tootiter
صبح زنگ زدم برای سرویس کولر گفتم هزینه تعویض پوشال و راه اندازی چقد میشه؟ گفت ۳۰۰؛ دوباره زنگ زدم گفتم این ۳۰۰ که گفتید میاید پوشال عوض می کنید کولرو راه میندازید دیگه؟ گفت بله گفتم پس لطفا بیاید. گفت عصر میام.
عصر زنگ زد من اگه بیام صد تومن هم ایاب ذهابه! گفتم من ۲ بار باهاتون حرف زدم، گفت من یادم نبود هزینه ایاب ذهاب رو بگم. میشه ۴۰۰؛ گفتم نمیخواد بیای. زنگ زدم یکی دیگه گفت ۳۰۰ ولی شنبه وقت دارم. خودم رفتم پوشال و انبر و چسب نواری ازون سفیدا با اتصال شیر خریدم اومدم همه رو درست کردم گذاشتم کنار.
دست و بالم پاره پورهست از در آوردن پوشالها و جا زدن اون شبکه های فلزی. ولی میدونی چیه؟ آدمها باید روش کسب و کار رو یاد بگیرن. وقتی من دوبار بهت زنگ میزنم و قیمت می گیرم دیگه نمی تونی بعدش بگی ۱۰۰ تومنش یادم نبود. اگه از اول میگفت ۴۰۰ می گفتم اوکی ولی این مدلی آدم حس می کنه وقتی تعهدی رو حرفش نداره رو کارش چطور می تونه داشته باشه
》Sabam《
🗣 @tootiter
بچه چهارساله اشو اورده با این شکایت که مهره داره تو شکمش، یبارم بردمش یه پیرزنی تو فلان روستا مهره اشو بیرون کشید ولی الان باز بوجود اومده
میگم خب مهره چیه؟
میگه مهره یچیزیه دکترا نمیفهمنش
وقتی با دل خالی اب سرد میخوری به مرور تو شکمت مهره ایجاد میشه دلپیچه و تهوع میده 😐
》Dr.Nefario《
🗣 @tootiter
🔻 مقیّد بود که هر شب قبل از خواب برای تک تک بچه ها دعا بخواند و توصیه می کرد که هر روز قبل از رفتن به مدرسه چهار قُلْ و آیة الکرسی را بخوانند و خودش دعای ( اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ ) را برای ایشان می خواند.
✅در روایت دارد که این دعا جزء اسرار آل محمد علیهمالسلام است.
🗣 @tootiter