#انگیزشی🚌☘
• دور بـرگردون ممنوع⛔️
اگه وسط چـاله، چوله های رسيدن به هدفهای بـزرگتون، گم شدين و همه پيش بينيهاتون غلط از آب در اومد و جی پی اس و بـاطری اميدتون از كار افتاد، زود دنبال اولين دور بـرگردون نگردين، زود تسليم نشين. ياد روزای اولی كه با هيجان و اشتياق با كلی دليل و برهان داشتين شـروعش ميكردين بيفتين.
يـادتون باشه هيچ هدف بلند پروازانه ای بـرای هيچ آدمی آسون به دست نيومده و نمياد! 🧚🏻♂
اين چند خط، چند تا جمله ی انگيزشی كليشه ای نيستن، اينها شرح حال منه. که همیشه ،هر روز زمين ميخورم، پشيمون ميشم از انتخاب هدف پُـر دست اندازم، اما ياد لذت به بار نشستنش كه می افتم دوبـاره بلند ميشم و پشت ميكنم به تمام نميشه و نميتونم هايی كه راهمو بستن!
و برای جوانه های يك هدف بزرگ تلاش میکنم.
هنوز غول مرحله آخـر رو در پيش دارم، اما امــيدم رو هم دست كم نميگيرم!
+ شما چطور⁉️😉
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هنری
تابستون فرصت خوبی واسه یادگیریه😉
کنار همهی آموزشها ،،برای تزریق💉 حال خوب💞 کارهای هنری هم انجام بده.
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
سلام به روی مــاه دختــراݩ ترنجی🌸
🌿از همایش بزرگ سلالهحسینی خبر داری⁉️
🎭قــراره یڪی از زیباتــرین نمایشهای زنــده رو ،با بازیگــران توانا تماشا ڪنیم.🎭
اونقـــدر دلتنگتونیم ڪه با همین بهانه، به صرف یه پذیرایی دلچسب🌮 کنار هم، خاطره خواهیم ساخت.
ظرفیت محدوده 😢،،واسه همین فقط افرادی ڪه🚨 ثبتنام کردن میتونن در جلسه حضور پیدا کنن.
💯📝مهلـت ثبت نام فقـط تا فردا جمعه مورخ ۱۹ شهریورماه ساعت ۱۸ هست.🤭
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
📣عزیزانی ڪه ثبتنام ڪردن نگران نباشن فردا عصر برای همشــون محل برگزاری همایش پیامک میشه،،و اگر پیام بدستشون نرسید میتونن از ادمین ثبت نام جویا بشن.🤓
#سلاله_حسینی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
9.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 #کلیپ
#استوری
👤 #استاد_پناهیان
📌 منتظر مانند یک سرباز، مقابل فرمانده بااحترام میایستد.
•┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈•
@toranjnameh99
#عاشقانہ_دو_مدافع
#قسمت_چهل_سوم
_الاݧ مامانینا منتظر باید بریم
با حالت مظلومانہ اے بهش نگاه کردم و گفتم:خواهش میکنم
إ اسماء الا مامانینا فکر میـکنـ چہ خبره میاݧ اینجا بعد ایـݧ بازو بندو ماما ببینہ میدونے کہ چے میشہ
دستمو گرفت و بازور برد تو حال
با بے میلے دنبالش رفتم و اخمهام تو هم بود
همہ ے نگاه ها چرخید سمت ما لبخندے نمایشےزدم و کنار علے نشستم
_علے نگاهم کردو آروم در گوشم گفت:چیزے شده؟اخمهات و لبخند نمایشیت باهم قاطے شده
همیشہ اینطور موقع ها متوجہ حالتم میشد
خندیدم و گفتم:چیزے مهمے نشده حس کنجکاوے همیشگے مـ حالا بعدا بهت میگم
لبخندے زدو گفت:همیشہ بخند،با خنده خوشگلترے اخم بهت نمیاد
لپام قرمز شد و سرم و انداختم پاییـ. هنوزهم وقتے ایـ حرفا رو میزد خجالت میکشیدم
اردلا کولشو باز کرده بودو داشت یکسرے وسیلہ ازش میورد بیرو
_همہ چشمشوݧ بہ دستاے اردلاݧ بود
اردلاݧ دستاشو زد بہ همو گفت:خب حالا وقت سوغاتیہ البتہ اونجا کسے سوغاتے نمیگیره فقط بچہ هاے پشتیبانے میتونـ
یہ قواره چادر مشکے رو از روے وسایلے کہ جلوش گذاشتہ بود برداشت و رفت سمت ماماݧ
چهار زانو روبروش نشست:بفرمائید مادر جاݧ خدمت شما.بعدش هم دست ماماݧ بوسید
_ماماݧ هم پیشونے اردلاݧ و بوسید و گفت:پسرم چرا زحمت کشیدے سلامتے تو براے مـݧ بهتریـݧ سوغاتے
یہ قواره چادرے هم بہ مـݧ دادو صورتمو بوسید،در گوشم گفت لاے چادرتم یہ چیزے براے تو و علے گذاشتم اینجا باز نکنیا
همہ منتظر بودیم کہ بہ بقیہ هم سوغاتے بده کہ یہ جعبہ شیرینے و باز کردو گفت:اینم سوغاتے بقیہ شرمنده دیگہ اونجا براے آقایوݧ سوغاتے نداشت،ایـ شیرینیا رو اینطورے نگاه نکنیدا گرو خریدم
همگے زدیم زیر خنده
_چشمکے بہ زهرا زدم رو بہ اردلاݧ گفتم:إداداش سوغاتے خانومت چے؟
دوباره اخمے بهم کردو گفت:اسماء جا دو ماه نبودم حس کنجکاویت تقویت شده ها ماشالا
چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:خوب بگو میخوام تو خونہ بدم بهش چرا بہ مـ گیر میدے؟
سوالہ دیگہ پیش میاد
_ماما و بابا کہ حواسشو نبود
اما علے و زهرا زد زیر خنده
علے رو بہ اردلاݧ گفت:
اردلا جا مـ و اسماء ان شاءالله آخر هفتہ راهے کربلاییم
اردلاݧ ابروهاشو داد بالا و گفت:جدی؟با چہ کاروانے؟
علے سرشو بہ نشونہ ے تایید تکو دادو گفت:با کارواݧ یکے از دوستام
_إ خوب یہ زنگ بز ببیـ دوتا جاے خالے ندار؟
براے کے میخواے؟
براے خودمو خانومم
زهرا با تعجب بہ اردلاݧ نگاه کردو لبخند زد
باشہ بزار زنگ بزنم
اردلاݧ زنگ زد اتفاقا چند تا جاے خالے داشتـ
قرار شد کہ اردلاݧو زهرا هم با ما بیا
داشتـݧ میرفتـݧ خونشوݧ کہ در گوشش گفتم:یادت باشہ اردلاݧ نگفتے قضیہ بازو بندو
خندیدو گفت:نترس وقت زیاد هست
بعد از رفتنشوݧ دست علے وگرفتم و رفتم تو اتاقم
علے بشیـݧ اونجا رو تخت
براے چے اسماء
تو بشیـݧ
رو بروش نشستم چادرو باز کردم یہ جعبہ داخلش بود
در جعبہ رو باز کردم دو تا انگشتر عقیق توش بود
علے عاشق انگشتر عقیق بود
اسماء ایـݧ چیہ؟
اینارو اردلاݧ آورده برامو
یکے از انگشترارو برداشتم و انداختم دست علے
واے چقد قشنگہ علے بدستت میاد
علے هم اوݧ یکے رو برداشت و انداخت تو دستم درست اندازه ے دستم بود
دوتاموݧ خوشحال بودیم و بہ هم نگاه میکردیم...
_اوݧ هفتہ بہ سرعت گذشت
ساک هامو دستمو بود و میخواستیم سوار اتوبوس بشیم
دیر شده بود و اتوبوس میخواست حرکت کنہ
اردلاݧ و زهرا هنوز نیومده بود
هر چقدر هم بهشو زنگ میزدیم جواب نمیدادݧ
روے صندلے نشستم و دستم و گذاشتم زیر چونم و اخمهام رفتہ بود توهم
نگاهے بہ ساعتم انداختم اے واے چرا نیومد؟
_هوا ابرے بود بعد از چند دیقہ بارو نم نم شروع کرد بہ بارید
علے اومد سمتم ، ساک هارو برداشت و گذاشت داخل اتوبوس
مسئول کارواݧ علے و صدا کردو گفت کہ دیر شده تا ۵ دیقہ دیگہ حرکت میکنیم
نگراݧ بہ ایـݧ طرف و او نطرف نگاه میکردم اما خبرے ازشوݧ نبود
۵دیقہ هم گذشت اما نیومدݧ
_علے اومد سمتم و گفت:نیومد بیا بریم اسماء
إ علے نمیشہ کہ
خب چیکار کنم خانوم نیومد دیگہ بیا سوار شو خیس شدے
دستم و گرفت و رفتیم بہ سمت اتوبوس
لب و لوچم آویزو بود کہ با صداے اردلاݧ کہ ۲۰ متر باهاموݧ فاصلہ داشت برگشتم
بدو بدو با زهرا داشتـ میومد و داد میزد ما اومدیم
_لبخند رو لبم نشست ، دست علے ول کردم و رفتم سمتشوݧ.
کجایید پس شماهاااا؟بدویید دیر شد
تو ترافیک گیر کرده بودیم
سوار اتوبوس شدیم. اردلاݧ از همہ بخاطر تاخیري کہ داشت از همهہ حلالیت طلبید
تو اتوبوس رفتم کنار اردلاݧ نشستم
لبخندے زدمو گفتم: سلام داداش
با تعجب نگاهم کردو گفت:علیک سلام چرا جاے خانوم مـݧ نشستے؟
کارت دارم اخہ
_اهاݧ همو فضولے خودموݧ دیگہ خوب بفرمایی
إ داداش فضولے کنجکاوے. اردلاݧ هنوز قضیہ ي بازو بنده رو نگفتیا
بیخیال اسماء الاݧ وقتش نیست
لباسشو کشیدم و گفتم....
ادامـــه دارد...
نوشتار:مبینا محمدی ❤️
باماهمراه باشید 🌹
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈
@toranjnameh99
شبتـ🌜ـون بخیــر
به لــطف خـــدا پیــامڪ برای افــراد ثبتنامـی در همایش سلالهحسینی ارسـال شد📱✔️
🛎فقــط ذڪر چند نکته لازمه👇🏽
🔸فــردا حتمــا رأس ساعت ۱۷ در محـل همایش حضور داشته باشید🕌.
🔸حتما با رعایت پروتکلها و مشخصــاً با ماسڪ تشریف بیارید😷.
🔸فقـــطط افــراد ثبت نامی میتونن در همایش وارد شوند،،و از حضــور مــادران محتــرم معذوریم.⛔️
🔸در صــورتیڪه ثبت نامتــون قطعی شده امّــا پیامڪ مڪان همایش رو دریافت نڪردید به صندوق ترنجنامه و یا شماره مجموعه ترنج(۰۹۹۲۵۴۷۳۰۸۱) اطلاع دهیــد.
#سلاله_حسینی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
زندگی نوشیدن چای دم صبح است !
آفتابی که از صورت خورشید به زمین میتابد ! زندگی آن نفس گرم بهاری ست که از
دل شادت به تن سرد زمین میپاشد !
زندگی را بردار...نکند یخ بزند فنجاش !
🌱💛☕️
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
#روانشناسے❄🎭
•• انواع تیپ های شخصیتی
-تیپ مهرطلب یا کمک کننده:
این اشخاص دایم به فکر دیگرانند. خویش را به آب و آتش ميزنند تا به سایرین کمک کنند. به قول قدیمیها حسن هلاک هستند. احتیاج به محبّت و توجه دارند. قادر به “نه” گفتن، نیستند، زیرا از طرد شدن ترس دارند. افرادی وابسته و متکي به دیگرانند. حرمت ذات پایینی دارند و همواره به دنبال تائید و تحسین دیگرانند.
گونه دوم اشخاصی هم دل، صادق، و بسیار بامحبت هستند. بعلاوه آن ها بسیار خودمانی برخورد ميکنند و سخاوتند و فداکار هستند. ولی میتوانند احساساتی، خودشیرین و مردم نواز هم باشند. این اشخاص بسیار خوش قلب بوده و به طرف سایرین جذب میشوند . ولی احتمال دارد به سمت انجام کارهایی براي افراد دیگر بروند که آن ها محتاج به آن شوند. این افراد معمولاً با possessiveness و بیان نیازهای خود مشکل دارند. این اشخاص در بهترین حالت خود خواه نبوده و بشر دوست هستند. آن ها معمولاً بسیار به سایرین عشق می ورزند.
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99