آیةاللهالعظمی ؛ امامخامنهای حفظهالله:
💠 سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان ، یادآور خاطره پرشکوه مجاهدانی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی ، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری را ، همراه با نجابت و توأم با شجاعت ترسیم کردند
* خاطره جوانمردانِ پاکدامن و غیوری که شیران روز و زاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطانِ زر و زور را با عرصه جهاد با نفس اماره ، به هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند
* جوانانی که از لذات و هوسهای جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند
* خاطره انسانهای بزرگ و بیادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستند و از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب ، به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند نهراسیدند ...
«گرامیداشت هفته بسیج ۱۳۶۸/۹/۲»
🇮🇷 «هفته بسیج» مبارک باد.
✅تشرف یافتگان
#علامه_حلی ره شب جمعه ای به زیارت کربلای معلی میرفت؛ تنها بود و بر الاغی سوار شده و تازیانه ای در دست داشت.
در بین راه، شخص عربی پیاده به همراه علامه راه افتاده و با هم به صحبت مشغول شدند.
چون مقداری راه رفتند، علامه متوجه شد که این شخص مرد فاضلی است. پس برخی مسایل علمی مطرح کرد و بیشتر متوجه شد که همسفرش مردی متبحر و صاحب علم و فضیلت است.
علامه مشکلاتی که برایش در علوم پیش آمده بود را یک به یک از آن شخص سؤال می کرد و آن شخص نیز همه آنها را جواب می فرمود
تا این که به مسأله ای رسیدند که آن شخص فتوایی داد و علامه آن فتوا را رد کرد و گفت: «حدیثی برای فتوای شما نداریم».
آن مرد پاسخ داد: «حدیثی در این باب، شیخ طبرسی در تهذیب ذکر کرده است. شما از اول کتاب تهذیب فلان قدر ورق بزنید در فلان صفحه در سطر چندم این حدیث را مشاهده خواهید نمود».
علامه تعجب کرد که این شخص چه کسی است که این همه علم دارد؟
آنگاه علامه از آن شخص پرسید: «آیا در زمان غیبت کبری، میتوان #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کرد یا نه؟».
در این هنگام تازیانه از دست علامه افتاد. پس، آن شخص بزرگوار خم شد و تازیانه را از روی زمین برداشت و در دست علامه گذاشت و به علامه فرمود: «چگونه #صاحب_الزمان را نمی توان دید در حالی که دست او در میان دست توست؟!».
پس، علامه بی اختیار خود را از روی الاغ به زیر انداخت که پای آن حضرت را ببوسد و غش نمود. چون به هوش آمد، کسی را ندید. به خانه برگشت و به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطری که حضرت نشان داده بود، ملاحظه نمود.
📗منتخب الاثر، ج۲، ص۵۵۴
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم