eitaa logo
تعلیم و تربیت آران و بیدگل
172 دنبال‌کننده
41.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
131 فایل
این کانال به منظور افزایش تعامل و ارتباط گیری بهتر با شبکه تربیتی شجره طیبه صالحین ایجاد شده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻ابتدای شروع جلسه تفسیردوشنبه هابا قرائت زیارت آل یس 🔻سپس مبحث مهدویت و 🔻بعدتفسیرسوره حدید تاریخ:1403/02/26
بمناسبت دهه کرامت. کربلایی محمد جوادمیرزایی درمنزل یکی، ازخواهران بسیجی درمدح حضرت معصومه وامام رضامولودی خواندند وصاحبخانه باشولی نذری وشیرینی ازحاضرین پذیرایی کرد کرامت خواهر برادری _مقاومت بسیج _آران و_بیدگل ۴شنبه۱۴۰۳/۲/۲۶
برگزاری جلسه‌ی امربه معروف ونهی از منکر توسط خواهران از حلقه صالحین شهید ناصحی پور با سخنرانی سرکار خانم ومربی عزیز خانم فخری فروتن ،درمورد حجاب وعفاف و یاد وخاطره شهید ابوالفضل ابوالفضلی صحبت کردند که قبر شهید در گلزار کاشان است تاریخ:۱۴۰۳/۲/۲۶ اردیبهشت ماه @basijnews_ab
🍃 امام جواد (ع): من ضامن بهشت برای کسی هستم که قبر پدرم در طوس زیارت کند و حق او را بشناسد.🍃 ✅ تیتر خبر: جلسه‌ی هفتگی جواد الائمه 📖 قرائت سوره ی یس و دعای توسل توسط خانم خاندل مداح: خانم داداشی سخنران:خانم الله وردیان موضوع سخنرانی:نماز و حجاب 🌸مولودی خوانی همراه با پذیرایی
توضیح برنامه سال توسط تعلیم و تربیت حوزه برای معاونین تعلیم و تربیت پایگاه‌ها همراه سرگروه‌های حلقه صالحین پایگاه‌ها پنجشنبه ۲۷/ ۲/ ۱۴۰۳ # قرارگاه -کوثر_بسیج_پایگاه های خواهران_نوش اباد _بیدگل # استان_ اصفهان
هدایت شده از "مــاهــور"
26.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🎥 تا حالا شکنجه شدی؟ “ابوعباس” جانباز مدافع حرمی که یکساله آمریکایی ها تو عراق اسیرش کردن! جزییات کامل و عجیب ماجرا رو در ویدیو ببینید 📌خبرگذاری"مــاهــور"... https://eitaa.com/mahorbidgol
🍃🍂ســرگذشـــت ارواح ســــــرگردان بـــــ😱ــــرزخ🍃🍂 〖بیست_ششم〗 🔺به هادی گفتم: گفته پیغمبر است که اگر مبتلا را دیدی، آهسته شکر حق گوی که او نشنود و دلش نسوزد. هادی گفت: آن حکم دنیا بود که اهل لا إله إلّا اللَّه در ظاهر محترم بودند، ولی در اینجا که روز جزا و سزاست، باید بلند تشکّر نمود که افسوس و غصّه شخص مبتلا بیشتر شود و کلّیه آنچه در غیب و مستور بوده، تدریجاً ظاهر و روشن گردد. 🔆 گویا از تاریکی به روشنایی و از کوری به بینایی و از خواب به بیداری می‌رویم. دنیا ظلمتکده و پژمرده است که: ✨ «وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الحَیَوانُ»؛ ⇦ و همانا سرای آخرت زندگانی واقعی است. ✨ «إِنَّ اللَّهَ جاعِلُ الظُّلُماتِ وَالنُّورِ»». 🔻دیدم ابتلائات زیاد شد، زمین به‌ شدّت می‌لرزد و هوا طوفانی و تاریک گردیده و از آسمان مثل تگرگ سنگ می‌بارد و در دو طرف راه، محشر کبرایی رخ داده و گرفتاران به هیاکل مُوحشی (قیافه‌های وحشتناک) درآمده‌اند و در تلاش و در آن لجن های داغ غرق هستند و اگر پس‌از زحمت‌هایی خود را از لجن‌ها بیرون کشند، سنگی از آسمان به سرشان خورده، دوباره مثل میخی به زمین فرو می‌روند. ☜ از این صورتِ واویلا (حال مرگبار) در وحشت فوق‌العاده‌ای افتادم و بدنم لرزید. از هادی پرسیدم: این چه زمینی است و این مبتلایان کیانند که عذابشان سخت دردناک است؟ به طوری باریدن سنگ از آسمان شدّت کرده بود که هادی در بالای سر من در پرواز بود و از خوف رنگش پریده و قوایش سستی گرفته بود. ⭕ جواب داد: «این زمین، همان زمین شهوت است و گرفتاران از اهل لواطند. تو سرعت کن! تا مگر از میان آنها به زودی خارج شویم که: ✨ الراضی بفعل قوم أو الداخل فیهم ولم یخرج، فهو منهم؛ ⇦ هر کس به کار گروهی راضی باشد و یا در میان آنها بوده و خارج نشود، جزو آنان محسوب می‌گردد. ◽ گفتم: این لجن‌های میان راه - که حقیقتاً شهوت آدمی است و به این صورت درآمده - به واسطه چسبندگی که دارد، اسب را سر نمی‌دهد که سرعت کند. هادی گفت: چاره نیست! سپر را بر روی سر بگیر که سنگی به تو نخورد، چند تازیانه هم به اسب آشنا کن، بلکه به توفیق و مدد الهی از این بلا خلاص گردیم؛ ✨«أ لم تکن أرض اللَّه واسعة، فتهاجروا فیها»؛ ⇦ آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید. ◾ دو فرسخ بیش نمانده که از این بلا خلاص شویم. من خود را جمع نمودم و چند شلّاقی به عقب اسب نواختم و با رکاب به پهلوی او زدم، اسب دم خود را حرکت داد و خود را گردباد کرد و باد به پره بینی انداخت و چون باد صرصر (تند و سخت) پریدن گرفت. هادی که همیشه در بالای سر من همچون شهباز در پرواز بود، عقب افتاد و من هم سرگرم خواندنِ [این آیه شدم] که: ✨ «سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّمآءِ وَالأَرْضِ»؛ ⇦ از هم سبقت گیرید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن به پهنای آسمان و زمین است. ⚡ناگهان سیاه ملعون هم چون دیو زرد خود را به من رسانید، اسب از هیکل او رم خورد و مرا به زمین زد و اعضایم همه درهم خرد گردید، و دو دست اسب هم از راه بیرون شد و به باتلاق فرو رفت و حیوان به زحمت دست‌های خود را بیرون نمود. هادی رسید، سر و دست و پای مرا بست وبه روی اسب محکم بست و خود لجام اسب را می‌کشید، چند قدمی رفتیم و از آن زمین پربلا بیرون شدیم. ◽ گفتم: هادی! تو هر وقت از من دور شده‌ای، این سیاه نزدیک آمده و مرا صدمه زده است. گفت: او هر وقت نزدیک می‌شود، من دور می‌شوم و نزدیک شدن او نیز از جانب خودتان است. ◁◁ ادامه دارد...
✅جلسه ماهانه ✅اولین پنجشنبه هر ماه قمری دعای جوش کبیر و دعا برای فرج امام زمان عج و خیرات اموات خوانده می شود ✅مکان : مسجد سیدالشهدا ✅زمان : پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۲۷