eitaa logo
غمِ قلم نسترن داودی🕊🤍
147 دنبال‌کننده
919 عکس
126 ویدیو
0 فایل
﷽ من شعر می شوم خط به خط تا تو بخوانی مرا!🕊🤍 ⛔کپی اشعار بدون نام شاعر حق الناس است⛔ ⬅️ سروده های آیینی و عاشقانهٔ من ⬅️ آموزش نکات ادبی در پرتو قرآن #غمِ_قلم #تاسیان🥀 ارسال نظرات↘️ @Yahoo66 https://eitaa.com/joinchat/2412380959C6efc3dc154
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و نور صبحتون بــــخیر 🕊
زیارت عاشورا هدیه به روح مطهر روحشون شاد حاجت روا باشید انشاالله🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صل‌الله‌علیک‌یااباعبدالله❤️ گر میـسر نـشود تـا کـه ببینم رخ یـار لیکن از دور دهم عرض سلام و ادبی 🕊
معرفی شاعر طبق برنامه پنج شنبه ها👇
محمدکاظم کاظمی (زادهٔ ۱۳۴۶، هرات) شاعر و نویسنده افغان است. کاظمی عضو گروه علمی برون‌مرزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. وی در سال ۱۳۹۵ به عنوان دبیر علمی یازدهمین جشنواره شعر فجر انتخاب شد. او برگزیده اولین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر در بخش فارسی‌زبانان بود. محمدکاظم کاظمی در سال ۱۳۵۴ به کابل کوچ کرد و تا سال آخر دبیرستان در کابل درس خواند. در سال ۱۳۶۳ به ایران آمد و پس از اتمام دوره دبیرستان، کارشناسی خود را رشتهٔ مهندسی عمران از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت. از سال ۱۳۶۵ به فعالیت‌های ادبی آغاز کرد، در سال ۱۳۶۷ به عضویت گروه شعر حوزه هنری مشهد درآمد و در سال ۱۳۶۹ به انجمن شاعران انقلاب اسلامی افغانستان پیوست؛ و آن را در دههٔ هفتاد ادامه داد. انتشار مثنوی «بازگشت» او در فروردین ۱۳۷۰ مایه شهرت او شد. او علاوه بر سرایش شعر، در زمینه‌های آموزش شعر، برگزاری محافل انجمنهای ادبی مهاجرین افغان در ایران، انتشار نقدها و مقالاتی در مطبوعات، تألیف و ویرایش کتابهایی در زمینه زبان و ادبیات فارسی فعالیت کرده‌است. همکاری با هنر و ادبیات روزنامهٔ قدس و مسئولیت صفحهٔ ادب این روزنامه و عضویت در هیئت تحریر فصلنامه‌های «در دری» و «خط سوم» و عضویت در مؤسسه فرهنگی در دری از دیگر فعالیت‌های او بوده‌است. وی هم‌چنین سابقه مسئولیت دفتر هنر و ادبیات افغانستان (۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵)، عضویت در هیئت تحریریه نشریه‌های هری و نینوا، مسئولیت جلسهٔ نقد و پژوهش شعر حوزهٔ هنری خراسان رضوی و مسئولیت جلسهٔ شعر آفتابگردان‌ها در مشهد را در کارنامه دارد. شعر «مسافر» او در کتاب ادبیات فارسی سال دوم دبیرستان در ایران به چاپ رسیده است. 🔖🕊🖊@ttaasian
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفره ای که تهی بود، بسته خواهد شد و در حوالی شب های عید، همسایه! صدای گریه نخواهی شنید، همسایه! همان غریبه که قلّک نداشت، خواهد رفت و کودکی که عروسک نداشت، خواهد رفت منم تمام افق را به رنج گردیده منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده منم که نانی اگر داشتم، از آجر بود و سفره ام-که نبود- از گرسنگی پُر بود به هر چه آینه، تصویری از شکست من است به سنگ سنگ بناها، نشان دست من است اگر به لطف و اگر قهر، می شناسندم تمام مردم این شهر می شناسندم من ایستادم، اگر پشت آسمان خم شد نماز خواندم، اگر دهر ابن ملجم شد طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفره ام که تهی بود، بسته خواهد شد غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست چگونه بازنگردم که مسجد و محراب و تیغ، منتظر بوسه بر سرم آنجاست اقامه بود و اذان بود آنچه اینجا بود قیام بستن و الله اکبرم آنجاست شکسته بالی ام اینجا شکست طاقت نیست کرانه ای که در آن خوب می پرم، آنجاست مگیر خرده که؛ یک پا و یک عصا دارم مگیر خرده، که آن پای دیگرم آنجاست شکسته می گذرم امشب از کنار شما و شرمسارم از الطاف بی شمار شما من از سکوت شب سردتان خبر دارم شهید داده ام، از دردتان خبر دارم تو هم به سان من از یک ستاره سر دیدی پدر ندیدی و خاکستر پدر دیدی تویی که کوچه ی غربت سپرده ای با من و نعش سوخته بر شانه برده ای با من تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم اگر چه مزرع ما دانه های جو هم داشت و چند بته ی مستوجب درو هم داشت اگرچه تلخ شد آرامش همیشه تان اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه تان اگرچه متهم جرم مستند بودم اگرچه لایق سنگینی لحد بودم دم سفر مپسندید نا امید مرا ولو دروغ، عزیزان! بحل کنید مرا تمام آنچه ندارم، نهاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت به این امام قسم، چیز دیگری نبرم به جز غبار حرم، چیز دیگری نبرم خدا زیاد کند اجر دین و دنیاتان و مستجاب شود باقی دعاهاتان همیشه قلک فرزندهایتان پر باد و نان دشمنتان-هرکه هست- آجر باد
‌ هر كه خود داند و خداى دلش كه چه درديست در كجاى دلش
✨سلام و نور✨ آدینه تون بخیر دوستان🍁