از یارو پرسیدن دستت کج نیست؟ گفت نه.
پرسیدن معتاد نیستی؟ گفت نه.
پرسیدن حرومخور نیستی؟ گفت ابدا.
پرسیدن دست بِزن نداری؟ گفت هرگز.
هرچی از رذایل اخلاقی پرسیدن، جواب منفی داد.
آخرش پرسیدن تو هیچ خصلت بدی نداری؟ گفت فقط دروغ میگم.
خلاصه بعضیا کلا خوبن، فقط دروغ میگن.
"محمد"
@twiita
بهروز باشید.شرایط جهانی روزبهروز دارد تغییر پیدا میکند. بهروز باشید،
[تحلیل] حوادث را در حیطهی ذهن خودتان و در حیطهی فکر خودتان حاضر و موجود داشته باشید.
عزیزان من!ما امروز یا مواجه با یک پیچِ تاریخیِ مهم هستیم یا در دلِ یک پیچِ تاریخیِ مهم داریم حرکت میکنیم؛این دوّمی شاید درستتر باشد.
#پیچ_تاریخی
دیدار اخیر آقا
"علیرضا رزم آور"
@twiita
در بسیاری از مواقع عدم توسعه کشور نه از باب مدیران نالایق بلکه از باب سنگ اندازی فرد نالایق با نفوذی است که سد راه #مدیران_لایق می شود.
مصداق فرد نالایق بانفوذ:
فرد پوپولیست ، که در اثر مشارکت پایین مردم در انتخابات ، نماینده مجلس شورای اسلامی شده است!
"Majidheidari"
@twiita
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام کاظم علیه السلام:
لایدخل الفقر بیتا فیه اسم محمد او احمد او علی او الحسن او الحسین او جعفر او طالب او عبدالله او فاطمة من النساء.
در خانه ای که نام محمد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا جعفر یا طالب یا عبدالله و یا از میان زنان، فاطمه باشد، فقر [و تنگدستی] وارد نمی شود.
📚 اصول کافی، ج ۶، ص ۱۹
@twiita
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جنگ شناختی در طبیعت:
مورچه نجار به قارچی حمله میکنه؛
قارچ به بدن مورچه میچسبه؛
قارچ مهاجم اولین کاری که میکنه کنترل مغز مورچه رو به دست میگیره؛
به مورچه فرمان میده از جمع جدا شو؛ مورچه بدون هیچ ارادهای فرمان رو اجرا میکنه؛
قارچ نقاط مناسب برای رشد خودش رو میشناسه و به مورچه فرمان میده به این نقاط که معمولا در ارتفاعی حدود ۲۵ سانت هستن بره؛ و مورچه بیهیچ ارادهای فرمان رو اجرا میکنه؛
قارچ مهاجم به مورچه فرمان میده در نقطه مناسب یک شاخه یا یک آوند از برگ رو گاز بگیره؛ مورچه فقط اطاعت میکنه.
مورچه طبق فرمان بیحرکت میمونه و قارچ تو بدنش شروع به رشد و تکثیر میکنه.
رویکرد در جنگ شناختی برداشتن مغز و قوه تفکر حریفه؛
بر خلاف جنگ نرم که رویکرد بهم ریختن تفکر حریفه.
قربانی جنگ شناختی همچون زامبی فقط مجری دستورات جادوگر مهاجم است.
(برگرفته از: "کتاب جنگ؛ کتابی برای دنیای بدون جنگ". انتشارات موسسه آموزشی و تحقیقاتی دفاعی- عباس خسروی)
@twiita
💠در غرب هیچ خبری نیست.
🔹جوان عزیز ما که سرمایههای میهن هستند باید بدانند که رفتن به غرب و شرق برای آموختن علوم مختلف، آنان را از رسیدن به مقصود که استقلال و آزادی است باز میدارد و وابستهشان خواهد نمود. باید به خود تلقین کنیم که در غرب هیچ خبری جز عقب نگهداشتن ما از قافلۀ تمدن و تعالی نیست.
#امام_خمینی
#جمهوری_اسلامی_حَرم_است
📚صحیفه نور، جلد ١٨،صفحه ٢٣۴
📆تاریخ: ١٣۶٢/١١/٢٢
@twiita
شکستی دیگر برای انگلیس(بریتانیای کبیر)؛
جاسوس کهنه کارش در ایران اعدام شد؛
حسن روحانی و علوی و معصومه ابتکار هم نبودند که بتوانند اورا
مانند کاوه مدنی ( جاسوس محیط زیستی ) فراری اش بدهند
جناب ظریف ،جهانگیری، روحانی ،خاتمی ....
این جاسوس از شماها خیلی تقدیر کرده بود؛
یک تسلیت یا اظهار تاسف براش بگید لااقل !!!
#سرطان_اصلاحات
@twiita
📚بخشهایی طنز از کتاب یک محسن عزیز:
پردهی اول:
نیمه اسفند ۱۳۵۹، سردار شهید وزوائی، فرمانده گردان ۹ سپاه، نیروهای خود را برای انجام عملیات به پادگان ابوذر در نزدیکی شهر سرپلذهاب میبرد، دکتر محمد ابراهیم شفیعی در حین ورود سردار اکبر نوجوان به او اشاره میکند که آقا محسن مهمان ما است، تا رعایت ادب و احترام را بکند و او هم بدون معطلی میگوید: آقا محسن کدوم خریه!؟😂
پردهی دوم:
زمانی که همین سردار نوجوان چاق و فربه، در حین فتح قلههای بازیدراز زخمی میشود و در تخت بیمارستان پایش در گچ بوده و وزنه ۷ کیلویی هم آویزانش بوده، شهیدان پیچک و وزوائی و موحددانش به دیدنش میروند، با شیطنتهای شهیدان موحددانش و وزوائی، پای گچ گرفته اش را تکان میدهند و بابت همین، ۳ ماه دیگر به مدت بستری سردار نوجوان اضافه میشود...😂
پردهی سوم:
سردار شهیدوزوایی بابت اصابت گلولهی تانک در حین آزادسازی قلهی ۱۱۵۰ بازی دراز زخمیهای شدیدی برداشته و با لولهی منعطفی از راه گلو، فقط میتوانست مایعات بخورد،
بعد از چند هفته که اندکی بهبود پیدا میکند، همین جناب نوجوان در راهروهای بیمارستان سجاد، عصازنان و با سروصدا و خنده برای ملاقات میرفت،
شهید وزوائی متوجه میشود و حدس میزند که فقط یک نفر میتواند اینچنین نگهبان طبقات را دور بزند و عصازنان و خندهکنان و با سروصدا بیاید: اکبر نوجوان!!!!
محسن که بابت فک مجروحش نمیتواند حرف بزند، با دست دیگرش یعنی دست چپ(دست راستش مجروح بوده)، روی کاغذ برای مادرش که همراه بیمار محسوب میشد، مینویسد:
«کمک! یکی منو نجات بده! اکبر داره میاد!»😂😂😂
"revaayatga"
@twiita