من همونم که بابام یه مشت حیوون و جونور رو به من ترجیح داد
[پسر نوح در حالیکه اشکهایش را پاک میکند]
رابطه من و پول همیشه یه طرفه بوده
من براش میمردم اما اون تو جیب بقیه میخوابید💔
معلم دینی فقط اونجاش که توی جواب دادن به سوالا گیر میکرد
میگفت بچه ها عقل آدمی قادر به درک بعضی چیزا نیست😂
مادر شاگردم گفت پسر من سرش درد میگیره فیلمای شما رو میبینه
گفتم چیکار کنم خانوم؟ بیام پایین؟
شما مامانتو به اروم ترین شکل ممکن بیدار کن
بازم یجوری از خواب میپره که انگار خونه آتیش گرفته