‏همیشه دوست داشتم دکتر شم بعد از اتاق عمل بیام بیرون و بگم: بیمارتون خیلی تلاش کرد زنده بمونه ولی خب من کشتمش:)

امروز به چایی کیسه ای گفتم «تی بگ» و یه قدم به مهاجرت نزدیک تر شدم تو برای مهاجرت و آیندت چه تلاشی کردی تباه؟!

‏اعتراف میکنم با این سن هنوز نمیدونم کدوم ماه 30 روز و کدوم 31 روزه!

همسر آیندمو نمیشناسم ولی ندیده میگم آدم خیلی خوبیه چون قطعا معیارش نمیتونه پول و تیپ و قیافه باشه

دیروز توی تکست به جای salam نوشتم slm و با باقی‌مانده وقتم چندروزی رفتم شمال و برگشتم:]

وقتی يكی بهم ميگه اون كارو انجام نده :

‏یکی از دلایلی که ماشین خارجی نمیخرم اینه که ملت حسودی میکنن خط میندازن روش وگرنه که بحث های مالی اصلا مطرح نیست!!!

حوصله ندارم استوری بگیرم بیرون داره بارون میاد شامم پیتزا خوردم

‏همه‌ی خواب‌ ها یه طرف اون خواب‌ هایی که تو روضه‌ ها زیر چادر مامانم میخوابیدم یه طرف؛ انگار روحمو به پرواز در میاورد

یه جوری میگید «من برا خودم احترام قائلم» انگار ما روزی ۶ بار به خودمون فحش ناموسی میدیم:/

‏روانشناسی هم شغل خوبیه‌ها، میری میشینی دوساعت به حرفای یه نفر گوش میدی، باهاش یه قهوه یا چایی میخوری، بهش هر از چندگاهی حس ناکافی بودن میدی که دوباره بیاد پیشت، بعدم کلی پول ازش میگیری

وقتی به یکی میگی چرا؟ و اون برمیگرده بهت میگه: ″چون چ چسبیده به را″ باید اونقد بخندی که حرکتت به سمت کِشوی چاقوها عادی جلوه کنه