‏همه‌ی خواب‌ ها یه طرف اون خواب‌ هایی که تو روضه‌ ها زیر چادر مامانم میخوابیدم یه طرف؛ انگار روحمو به پرواز در میاورد

یه جوری میگید «من برا خودم احترام قائلم» انگار ما روزی ۶ بار به خودمون فحش ناموسی میدیم:/

‏روانشناسی هم شغل خوبیه‌ها، میری میشینی دوساعت به حرفای یه نفر گوش میدی، باهاش یه قهوه یا چایی میخوری، بهش هر از چندگاهی حس ناکافی بودن میدی که دوباره بیاد پیشت، بعدم کلی پول ازش میگیری

وقتی به یکی میگی چرا؟ و اون برمیگرده بهت میگه: ″چون چ چسبیده به را″ باید اونقد بخندی که حرکتت به سمت کِشوی چاقوها عادی جلوه کنه

بیشتر از خدا،فامیل فضول ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند

‏خواب ديدم 15تا ماشين دارم و تو خواب همش گريه ميكردم كه چطوری ميتونم پول بنزين اينارو بدم حتی روحمم فقيره

مامانم: اینقدر بشین تو اتاقت که افسرده تر بشی می‌خوام برم بیرون مامانم: چه خبره هرشب هر شب

حق😂

‏اونایی که بهم میگن درونگرا یا گوشه‌ گیر و کم‌ حرفم هنوز دوستای صمیمیم نشدن

‏یکی از دوستام استوری گذاشته که عموش براش آیفون خریده! مگه عمو همونی نیست که ارث مارو بالا کشیده؟؟؟

‏تو‌ دسشویی بودم سرفه کردم مامانم بدو بدو‌ اومد میگه چی پرید تو گلوت؟ مهر مادریه دیگه:)))

اگه کتونی منو لگد کردی و یه روزی یه جایی اگه دیدی از پشت چاقو خوردی بدون کار من بوده،بی‌ناموس