اینکه آنها هم آدمهای آقای احمدی نژاد نیستند؛ یعنی ممکن است الان در این قصّه از نتیجهی انتخابات دفاع کنند، ولی به دلیل اینکه طرفدار او هستند که نیست.
مهندس گفت بله، آقای هاشمی زنگ زد به من، آقای خاتمی هم زنگ زد. یعنی ما همهی آن حرفها را مرور کردیم و خود آقای موسوی اینها را قبول کرد که این اتّفاقات افتاده است. ولی گفت به هر صورت نمی شد، ما نمیدانستیم چه اتّفاقی میافتد. هرچند من آن را یک گام به جلو میدانستم. گفتیم خب نمیشود 45 روز که حدّاقل زمان لازم برای شمارش بود را بگذاریم برای اینکه شما یک ذرّه اعتماد کنید. نظام نمیآید این کار را بکند. بالاخره معنای آن طرح این بود که شما تفاهم کنید، بعد بر مبنای تفاهم برویم جلو. مهمترش این است که این نشان داد که مقام رهبری نیست به شما موضعی ندارند و در حقیقت این جور نیست که ایشان نتیجهای مورد نظرشان باشد.
ایشان آمدند پای این کار، چیزی که هیچ کس تصوّرش را نمیکرد. بعد هم شورای نگهبان ما را احضار کرد و فهمیدیم که از یک جایی تأیید کردند که آنها این جور سریع پذیرفتهاند و گفتند بیایید. این را از آن ماجرا فهمیده بودیم. پس روشن است که نظر رهبری این است که چنین سوالی اصلاً در تاریخ ایران باقی نماند و میخواهند این برای خود شما هم روشن باشد؛ یعنی شما هم در یک شک و شبهه زندگی نکنند و واقعیّت را بدانید در مورد حقّتان.
گفتیم حدّاقل خواهشمان این است که یک تیم بگذار و رسیدگی کن که چرا این کار شد؟ بالاخره شما ما را برای رسیدن به یک نتیجهای فرستادی دنبال این کار. ما که کارهای نبودیم؛ شما ما را مبعوث کردی به این کار و جلو رفتیم. حالا که دیگر حکم ریاست جمهوری هم تنفیذ شده، ببین اشکال از کجا بود.
او(موسوی) شروع کرد به توضیح دادن که وضع بد است و جامعه دارد دوقطبی میشود و من این را مطلوب نمیدانم. خانوادهها دارند دو دسته میشوند؛ دارد درگیری بینشان شکل میگیرد، ولی من دنبال چنین ایده و فکری نیستم...
بعد گفتیم حالا تاریخ که گذشته، دیگر کاری با آن نداریم؛ ولی حالا برای از این به بعد هم در خدمتیم، شما به ما گفتید بیایید؛ هر کاری دارید، بفرمایید. او شروع کرد به توضیح دادن که وضع بد است و جامعه دارد دوقطبی میشود و من این را مطلوب نمیدانم. خانوادهها دارند دو دسته میشوند؛ دارد درگیری بینشان شکل میگیرد، ولی من دنبال چنین ایده و فکری نیستم. از آن طرف هم راههای ارتباطی ما را بستند؛ دیگر هیچ امکانی نداریم؛ نمیتوانیم کار خاصّی انجام بدهیم. دیگران هم بیکار نیستند و مسائل را جهت میدهند. بالاخره وضع این است. چگونه باید رفتار بشود؟

بحث ما این بود که خب شما آمدید وسط این کار. باید مدل کارتان را واضح کنید که چه کار میخواهید بکنید. شما کنار که نیستید، وسط ماجراها هستید؛ یا باید کلّاً بگذارد کنار و بروید، اعلام هم بکنید که دیگر به من مربوط نیست؛ من تا اینجایش بودم ولی دیگر به من ربطی ندارد؛ یا اگر هستید، خودتان باید کار خودتان را رهبری کنید؛ دیگری نمیتواند کار شما را اداره کند. او توضیح داد که چه توقّعی دارید ما بتوانیم کاری بکنیم و چگونه میشود این کار را سامان داد؟ من گفتم ببینید اینها در اثر چه اتّفاق افتاده؟ ابهامات؛ و معلوم نیست مسئولش کیست. شما بیا وسط و مسئولیّت بپذیر. حتماً از آن طرف هم با نظم بیشتری با کار برخورد میشود. فرقش همین است. شما وقتی رهایش میکنی، خب دستگاههای حافظ نظم و امنیّت فکر میکنند شما نیستی، پس فلانی است. او نیست، پس آن یکی است. میخواهند ببینند کیست که این کار را اداره میکند. از داخل است؟ از خارج است؟ بالاخره این داستان پیچیده میشود. پس نقش شما باید یک نقش متفاوتی بشود.
مهندس موسوی گفت خب اصلش این است که دولت از رهبری فاصله بگیرد؛ معنی ندارد احمدی نژاد بشود مثل رهبری. انطباق این دو باهم غلط است و نباید این جوری باشد. بالاخره سلایق دیگری هم هست و چتر ایشان باید شامل همه بشود.
ایشان میگفت راهی که برای من میماند این است که من هم بیایم و بگویم اشتباه کردم؛ مثلاً در تلویزیون اعتراف کنم که هیچّی نبوده و هیچّی نیست؛ ولی کسی از ما قبول نمیکند. آقای هاشمی هم که آمد در فلان مجلس شرکت کرد خدمت آقا، پشت سرش گفتند او سازش کرده. گفتیم حالا اینکه دیگران چه میگویند، ملاک نیست. ما اصلاً چنین حرفی به شما نمیزنیم؛ ما نمیگوییم شما چطوری بیا وسط، با چه شیبی بیا. بحث ما این چیزها نیست. شما سیاستمداری، خودت آنها را تدبیر کن. کسی هم نمیخواهد مدل کار را به شما بدهد، شما خودتان انجام بدهید؛ ولی بگویید اصولش چیست؟
مهندس موسوی گفت خب اصلش این است که دولت از رهبری فاصله بگیرد؛ معنی ندارد احمدی نژاد بشود مثل رهبری. انطباق این دو باهم غلط است و نباید این جوری باشد. بالاخره سلایق دیگری هم هست و چتر ایشان باید شامل همه بشود. دوّم گفت که رهبری با ملاطفت، کارش خیلی موثّرتر است. ملاطفت
، سیستم دایر بشود و روند بررسی را راه بیندازیم.
این را هم قبول کردند. همان وقت از رادیو تلویزیون آمده بودند و آقای کدخدایی قرار مصاحبه داشت که لغو کرد. روز بازشماری هم فردایش بود. ما به همه گفتیم بیایند. گفتم خب حالا بگویید همان جا باشند، ولی کار را شروع نکنید تا ببینیم نتیجه چه میشود، قبول کردند. من به شورا گفتم خب یک نفر میخواهیم که رابط ما با شما باشد. من که نمیتوانم؛ اگر قبول دارید آقای ابوترابی باشد؛ چون دیدم ایشان هم خوب وقت میگذارند. آنها هم استقبال کردند. گفتند باشد.
ما آقای ابوترابی را رابط شورا گرفتیم و ایشان از این مرحله به کار اضافه شد. به ایشان گفتم الان وقت کار است، بیا برویم کار را با هم انجام بدهیم. شما در جریان باشد، ما دیگر پروسه را زیرنظر شما دنبال میکنیم.
بالاخره آمدیم بیرون، درحالی که ما هیچ در ذهنمان نمیآمد که کار به این موقعیّت برسد. دوستان دیگر را هم صدا کردیم- همان ترکیبی که داشتیم - و آنها را هم در جریان قرار دادیم. امّا هرچه زنگ زدیم به آقای موسوی لاری پاسخگو نبود. اصلاً ماندیم که چه کنیم. یکی از دوستان زنگ زد به آقای مهندس موسوی که آقا این نمایندگان شما نیستند؛ ما از کجا پیدایشان کنیم؟ گفت من میگویم زنگ بزنند به شما. چند دقیقه بعد آقای موسوی لاری زنگ زد به من که در خدمتم. گفتیم که داریم کارها را پیش میبریم. البتّه با احتیاط کامل جلو میرفتیم. ولو اینکه همهی چشمهها را دیده بودیم، ولی میخواستیم بیخودی چیزی نگوییم که این وسط مسئلهی جدیدی درست بشود.
گفتم شما چه کسی را قبول دارید؟ بگویید تا یک نشستی با آنها داشته باشیم. قرار شد که آقای مبلّغ و آقای آیتاللّهی که در وزارت کشور و ثبت احوال بودند هم بیایند و با حضور اینها درصدی از آراء را تعیین کنیم برای بازشماری، ولی طوری که اطمینان برای آنها حاصل بشود که همهی آراء کنترل شده...
آقای موسوی لاری گفت ما هم گرفتار و مشغولیم. گفتم خب آن نامه چه شد؟ گفت من فاکس کردم برای آقای محتشمیپور. حالا آقای محتشمیپور کجا است؟ گفت من نمیدانم. ما جا خوردیم که چطور شد؟ به آقای ابوترابی گفتم آقای فاتح را که میشناسی؟ واقعیّتش این است که قبل از جلسهی شورا من رفتم ایشان را ببینم، نشد. برویم از طریق او این کار را انجام بدهیم. چون دسترسیهایش خوب است. این کار را سریع انجام بدهیم.
بالاخره آقای فاتح را پیدا کردیم و به او گفتیم شما فقط ما را ببر خانه آقای محتشمیپور. او ما را برد طرف ولنجک و دانشگاه شهید بهشتی. آنجا کوچهای بود که گفت یکی از منازل آن، خانهی آقای محتشمیپور است. ایشان ماند در ماشین. من و آقای ابوترابی رفتیم؛ زنگ زدیم و پسرش آمد در را باز کرد. ساعت یازده شب بود. رفتیم بالا نشستیم، آقای محتشمیپور هم آمد، حال و احوال کردیم و گلایه که پس چرا تماس نداشتید؟ ولی همین جوری نرم رد شدیم. آقای موسوی لاری گفته آن نامه دست شما است. گفت بله به من داده، ولی من هنوز ندیدهام. خلاصه نامه را آوردند و یک کپی هم به ما دادند. گفتیم خب این امضا میخواهد. دیدیم همان بحث است که همهی صندوقها بازشماری شود.
من گفتم بازشماری همهی صندوقها معنی ندارد؛ باید یک طرح منطقی باشد که بتوانینم جمعش کنیم و زود انجامش بدهیم؛ برای چه بیودی چنین مسئلهای را نگه داریم؟ او گفت ما که نمیتوانیم الان این جوری فکر بکنیم. گفتم شما چه کسی را قبول دارید؟ بگویید تا یک نشستی با آنها داشته باشیم. قرار شد که آقای مبلّغ و آقای آیتاللّهی که در وزارت کشور و ثبت احوال بودند هم بیایند و با حضور اینها درصدی از آراء را تعیین کنیم برای بازشماری، ولی طوری که اطمینان برای آنها حاصل بشود که همهی آراء کنترل شده. قرار شد جلسهی این کار را فردا صبحش بگذاریم در همان دفتر خیابان فلسطین.
آقای ابوترابی هم فردا صبح ساعت هفت قرار داشتند در شورای نگهبان برای شرکت در جلسهی اصلی که حرفها و طرح ما را به تأیید در صحن شورا برسانند؛ یعنی امضای آنجا را بگیرند. گفتم پس من با تأخیر میآیم تا آقای ابوترابی برسد. ما که رسیدیم به دفتر، چون آنها طبق قرار قبلی آمده بودند، آقای مبلّغ رفته بود، ولی آقای موسوی لاری هنوز بود، آقای آیتاللّهی بود و آقای محتشمیپور هم بودند؛ آقای ابوترابی هم آمد. بحث که کردیم، دیدیم بازهم حرفشان عوض شده، در حالیکه ما کپی کاغذها را از دیشب گرفته بودیم؛ دیدیم زیرش چیزی اضافه کرده و نوشتند که مراجع تقلید ناظر بگذارند و ... گفتیم ما که دربارهی اینها باهم صحبت نکردیم؛ ما بر آن اساس حرکت میکردیم که نوشتیم.
دیدم نه، اصلاً در این فاز نیستند. طرح عجیب و غریبی میدهند که ارکان برگزاری انتخابات را زیر سوال میبرد و در حقیقت عدم اعتماد به خود انتخابات دارد شکل میگیرد. این را دیگر هیچ کارش نمیشود کرد. آنجا ما توافقمان این بدو که این بازشماری زیرنظر شورای نگهبان با نظارت نمایندگان آقای مهندس موس
ود؟ گفتیم که نمیدانیم. آقای مهندس موسوی اصلاً ما را فرستاده بود پیش آقایان برای همین کار. ما که از جانب خودمان نرفتیم. خود ایشان طرح را پذیرفته و ما را هم ارجاع داده به آقایان. بعد هم آقای موسوی پیدایشان کرده و ما دو مرتبه به اینها وصل شدیم و ... به هر صورت ایشان گفتند من میروم اتاق خودم و نماز میخوانم، شما نمازتان را بخوانید و من هم با آقای موسوی صحبت میکنم.
** طرحی که خاتمی برای بازشماری آراء پذیرفت اما موسوی رد کرد
ما رفتیم نمازمان را با آقای ابوترابی به جماعت خواندیم. بعد اطّلاع دادند که آقای هاشمی گفتند بیایید داخل. رفتیم. ایشان گفتند که من با آقای خاتمی صحبت کردم؛ بسیار راضی است از این طرح و خیلی استقبال کرده، میگوید طرح بسیار خوبی است، حتماً انجام بشود. ولی آقای مهندس موسوی نمیپذیرد و این را قبول ندارد. گفتیم که خب حالا چه کار کنیم؟ ایشان گفت بالاخره او نمیپذیرد. ولی عجله نکنید، بگذارید بازهم صحبت کنم.
گفتم آخر شما عجله ندارید، ولی ما داریم؛ چون شورای نگهبان را نگه داشتیم، انیها روزآخر مهلت بازشماریشان است و فردا باید نتیجه را اعلام کنند. ما هم که این طرح را هیچ جا برای افکار عمومی توضیح ندادهایم. اگر از طرف شورا بگویند بازشماری نکردیم، خیلی بد میشود. ایشان گفتند چرا جلوی بازشماریشان را گرفتید؟ گفتم برای جلب اعتماد این طرف؛ چون اینها میگفتند در شورای نگهبان دارند کار خودشان را میکنند، ما را هم گذاشتهاند سرکار. ایشان گفت حالا که خودشان قبول ندارند بازشماری بکنند، این به کار ضرر نمیزند. بقیّهی کار را من پیگیری میکنم، اگر خبری شد تا عصر به شما میگویم. من همانجا زنگ زدم به آقای کدخدایی که بازشماری را شروع کنند امّا تبلیغاتی نکنید. قرارتان بوده از صبح بازشماری را شروع کنید، حالا از ظهر شروع کنید. از دفتر آقای هاشمی هم دیگر هیچ خبری نیامد و این داستان گذشت.
آقای ابوترابی رفت به دوستان گزارش داد که ما جلو رفتیم، ولی آنها طرحشان را پس گرفتند. با اینکه از اینها پذیرفتیم، ولی بازهم به عنوان نمایندهی مهندس موسوی طرحی به ما ندادند. ما گفتیم باشد، همین ایدهای که شما میگویید نمایندهی مراجع ناظر بازشماری باشد، حدّاقل طرحش را بدهید؛ ولی نمایندهی مهندس موسوی باید این کار را بکند. این را هم قبول نکردند. بعد هم آقای هاشمی را واسطه قرار دادیم. ایشان هم صحبت کرد؛ اما مهندس موسوی قبول نکرد. این جوهرهی ماجرا بود که همه فهمیدند تقلّبی نشده. تلویزیون هم آن وقت پیگیر بود که مثلاً کسی بیاید در این باره حرف بزند.

آقای ابوترابی رفت به دوستان گزارش داد که ما جلو رفتیم، ولی آنها طرحشان را پس گرفتند. با اینکه از اینها پذیرفتیم، ولی بازهم به عنوان نمایندهی مهندس موسوی طرحی به ما ندادند...
آقای ابوترابی رفتند و توضیح دادند. در برنامهی ویژهی شبکه دو که ضبط هم شده، ایشان یک گزارش دادند به مردم، به نظرمن اگر تبلیغات شود، رشتهی این طور کارها از دست میرود. خاصیّت این کارها این است که وارد جرگهی رسانهای نشویم. ما میخواستیم یک مسئله این وسط حل بشود که همین هم نشد. معلوم بود که اشکال اصلی روی انتخابات نیست. اگر این طور بود که با انجام این کار دیگر همه چیز واضح میشد و یک حجّت کامل در دست همه بود.
در آن دوران گاهی میشنیدیم که چون رهبری نتیجهی انتخابات را در پیامی که روز شنبه دادند تأیید کردهاند، حتّی اگر اینگونه طرحها هم اجرا میشد، دیگر امکان برگشت نتیجه وجود نداشت؛ ولی ما در ملاقاتهایی که با خود آقای موسوی یا آقای محتشمی و آقای لاری داشتیم، هیچ وقت چنین چیزی را طرح نکردند...
در آن دوران گاهی میشنیدیم که چون رهبری نتیجهی انتخابات را در پیامی که روز شنبه دادند تأیید کردهاند، حتّی اگر اینگونه طرحها هم اجرا میشد، دیگر امکان برگشت نتیجه وجود نداشت؛ ولی ما در ملاقاتهایی که با خود آقای موسوی یا آقای محتشمی و آقای لاری داشتیم، هیچ وقت چنین چیزی را طرح نکردند؛ چون طبیعی بود که اگر ما به توافق میرسیدیم، شورای نگهبان نتیجهی همین توافق را اعلام میکرد؛ مثلاً میگفت ما میخواهیم این جور بازشماری کنیم.
رهبری بنا به مصداق صندوقها و روال برگزاری انتخابات آن اعلامیّه را دادند؛ کمااینکه ایشان موافقت کردند این پروسه را شورای نگهبان انجام بدهد و با تمدید این فرصت هم موافقت کردند. آنها هم هیچ کدام در صحبت با ما چنین ایرادی را وارد نکردند؛ یعنی نه آقای هاشمی، نه آقای خاتمی و نه مهندس موسوی و دیگران هیچ کدام چنین بحثی را در آن دیدارها مطرح نکردند و اصلاً در ذهنشان این نبود؛ چون ما داشتیم یک طرح خیلی واضح را که میخواست علنی بشود دنبال میکردیم؛ طرح مخفی که نبود. به هرحال خودشان باید نامه مینوشتند و اعلامش کفایت میکرد برای اینکه همه بدانند آن رأی، قطعی نیست.
** پاسخ اعضای شورای نگهبان به احتمال تغییر نتیجه انتخابا
بسمه تعالی :
خطاب به روحانی👇
وای بر ما که گرفتار جناب حسنیم،
به که ساکت بنشینیم گپی هم نزنیم،
راستی ای حسنک قصه ی برجام چه شد؟
آن همه حرف دروغ و سخن خام چه شد؟
تو به ما وعده ی پوچ سر خرمن دادی،
وعده ی رونق و ارزانی مسکن دادی،
قول دادی که دگر دوره ی تحریم گذشت،
دوره ی سختی و بیماری بدخیم گذشت،
باز گفتی که جهان عاشق حرف حسن است،
کار محمود خراب است که گاو بزن است،
خود نگفتی که دگر دوره ی موشک سپری است؟
موشک ما چه بود حرف قشنگ حسنی است،
ما که باشیم به یارانه نیازی نبوَد
این گداپروری و مسخره بازی چه بود؟
مسکن مهر تو گفتی که چنان کبریت است،
احمدی ساخته از ریشه خراب و خیط است،
بعد برجام تو گفتی که گلستان بکنیم،
مثل دوران فراوانی و باران بشویم،
گفتی از غرب دگر پول فراوان برسد،
ظرف یک روز به سرتاسر ایران برسد،
جشن برجام گرفتی به خیابان و دهات،
رقص کردید و بدادید همه نقل و نبات،
کدخدا یار تو شد فیس فراوان دادی،
طعنه بر هموطن خویش هزاران دادی،
چه گشاد است کلاهی که سر ملت رفت،
آب سنگین وطن وای چه بی منت رفت،
هسته ای را به خوشایندی شیطان دادی،
جای آن معدن زر آهن و سیمان دادی،
رونقی نیست کشاورزی و صنعت خوابید،
آنچه سی سال تنیدیم چه راحت پاشید،
فصل تدبیر وامید تو به ما سخت گذشت،
آن دلار دو هزاری دگر از هفت گذشت،
جای آن قوطی کبریت حسن هیچ نساخت،
کل دارایی مان را پی این باخت گذاشت،
بعد شش سال به ما سهم عدالت داده،
بنده را پیش زن و بچه خحالت داده،
حیف آن رای که دادیم و خرابش کردید،
رهبرم گفت ولی خوب جوابش کردید،
کدخدا مشت زد و شیشه ی برجام شکست،
کل افکار حسن را سگ بدنام گسست،
رهبرت گفت ولی گوش نکردی حسنک،
آب شیرین وطن نوش نکردی حسنک،
کار تو عاقبتش این لگد شیطان بود،
ظلم بر مردم پاک وطنت ایران بود،
این چه کاری است که کردی حسنک؟
هسته را برد و به ما داده کلک،
بعد چهل سال که تحریم شدن عادت بود،
پشت در پشت که بودیم همه راحت بود،
نکند باز پی نقشه ی شیطان بروی☝️
یا به دنبال سگش انگل و آلمان بروی،
این سگان باز پی خانه ی ارباب روند،
پی فرمایش شیطان همگی خواب روند،
ول کن این بازی بی برد دو سر باخته را،
نقشه ی دشمن نامرد به ما تاخته را،
مرد باش و بزن آتش این پیمان را ☝️
تا بسوزد نفست نقشه ی هر شیطان را،
به خدا تکیه کن و مردم خود را بنواز،
مثل خود راه برو با تو چه ره رفتن غاز،
به سپاهت برس و ارتش محبوب وطن،
ساز بیگانه در این مملکت مرد نزن،
نکند ساز جدایی ی دو یل کوک کنی،
باغ را عرصه ی تکتازی این خوک کنی،
خوک بدجنس مگس خوار پی شیر شده،
بس که دوشیده از این گاو نمک گیر شده،
توبه کن از عمل خویش به داخل برسید،
اقتصاد تو خراب است به حاصل برسید،
پای این مردم مظلوم طلا باید ریخت،
این خرابی همه را پای شما باید ریخت،
به خدا ظلم به ملت شده ای روحانی،
راس این ظلم تو بودی و خودت میدانی،
مجلسی هم که قرارات تو را امضا کرد،
ظلم بر نسل من و بر همه ی فردا کرد،
چه بخواهید و نخواهید شما هم نفسید،
ظلم کردید به دنبال هوا و هوسید،
رهبری گفت و شما گوش نکردید همه،
کمی از معرفتش نوش نکردید همه،
وای بر ما که به امثال شما گیر شدیم،
به خدا از عمل زشت شما پیر شدیم،
ما نترسیم سگ هار ادب خواهد شد،
خون هر شیعه زمین ریخت طلب خواهد شد،
پیش ما شیخ امارات و سعودی هیچ است،
شیر سر پنجه چو برخواست یهودی گیج است،
ما اگر فارسی و نسل صلاح الدینیم،
نسل صهیون نجس را ز زمین می چینیم،
این پیامی است به سرتاسر دنیا برود،
موشک ما به تل آویو و به حیفا برود،
ما همه نسل علی زاده ی خیبرشکنیم،☝️
سیدم اذن دهد نسل یهودی بکنیم،
(به امید آن روز )🙏
هدایت شده از تحلیل
یاسماء🌸:
شعارها و دستنوشته هایی برای 9دی
لطفا هم شعارهای پیشنهادیتونو بمن بدین
هم شعارهارو نشر بدین
بسم الله الرحمن الرحیم
👈👈👈خط 9 دی 98:
✊مجلس:
🔴نماینده هتاک اخراج باید گردد
🔴نماینده فحاش مایه ننگ ملت
✊ظریف:
🔴ظریف صفتان، برای مطامع خود، امام خمینی را تحریف نکنید
🔴امام خمینی (ره) اسرائیل باید از بین برود
✊سیاست خارجی:
🔴راه شناخت فتنه گران آینده: مخالفت با جهاد
🔴علامت فتنه گران آخرالزمان: دوستی با دشمنان خدا، دشمنی با دوستان خدا
✊مسئولین بی کفایت:
🔴مردم گله مندند
🔴ابزار فتنه جدید، فشار اقتصادی
🔴مسئول بی کفایت، استفعا استعفا
🔴ما حامی رهبریم، منتقد مسئولین
🔴درود بر ولایت، لعنت بر مسئول بی کفایت
🔴درود بر رهبری، لعنت بر مدیران نجومی
🔴مسئول بی کفایت نمی خوایم نمیخوایم
🔴ابزار جدید فتنه گران، فشار اقتصادی
🔴زمینه سازان فتنه، مدیران نفوذی یا بی عرضه
🔴فریاد مستضعفین بر سر نجومی بگیران
🔴اون مسئولین نفوذی که با فشار اقتصادی میخوان مردم رو از نظام دلسرد کنن 😎 خوندن
🔴اون مسئولینی که عرضه مدیریت اقتصادی کشوررو ندارن لطفا خودشون زحمتو کم کنن قبل از اینکه...
🔴بعضی مسئولین با ایجاد عمدی فشار اقتصادی در پی ناراضی تراشی از نظام هستند.
✊قوه قضائیه:
🔴مهمتر از محاکمه خریداران محاکمه سیاستگذاران و قانونگذاران بازار ارز و سکه است.
🔴قاضی انقلابی درمنی هم معلول است، ریشه فسادو دریاب
🔴قاضی انقلابی قبل از دلالان ارز مجوزدهندگان رو دریاب
در قضیه بریز بپاشهای خائنانه ارز حضرت اقا فرمودند هفده میلیارد دلار مبلغ کمی نیست لذا باید در درجه اول کسانی که ارز داده اند را مواخذه کرد
همچنین در موضوع طلا و سکه
✨حماسه ۹ دی
از وسوسه ی گندم ری درس بگیرید
ای فتنه گران ! از نه دی درس بگیرید
هر کس پیِ عمامه ی کوفی نسب افتاد
از قافله ی اهل بصیرت عقب افتاد
دنیا طلبان دیده ی بیدار ندارند
با آینه ی کرب و بلا کار ندارند
اسلام که رنجورِ تبِ خون جگری هاست
مجروحِ شبیخون همین فتنه گری هاست
با رفتنِ تان، زخم به لبخند گرفتیم
از فتنه ی دیروز جمل پند گرفتیم
رفتید ! ولی مردِ جگردار زیاد است
در جبهه ی حق میثم تمار زیاد است
از عشق در این جبهه مکرر بنویسید
از مالک و عمار و ابوذر بنویسید
آری بنویسید سر از فتنه گر افتاد
« با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد »
موجیم، پیِ ساحل آرام نباشیم
دل بسته و دلداده ی برجام نباشیم
دل بسته ی این دردِ مسلمانی خویشیم
دلداده ی آن پیرِ خراسانی خویشیم
شاعر:وحید قاسمی
🇮🇷✊🇮🇷✊🇮🇷✊🇮🇷✊🇮🇷
🔷أهل کوفه نبودیم...
🔺در صفین، هنگامی که صدای چکاچک شمشیر #مالک، بیخ گوش #معاویه رسیده بود، عمروعاص #فتنه قرآن های روی نیزه را برپا کرد. در نبود #عمار و #سکوت برخی خواص، حق و باطل در هم آمیخت و شبهه و سردرگمی شد. عاقبت کوفیان بی بصیرت، علی (ع) را وادار به #حکمیت کردند و شد آنچه نباید می شد.
🔺در بهار ۸۸، جمهوری اسلامی در شرایطی آرمانی بود. اوباما رئیس جمهور جدید آمریکا که با شعار تغییر روی کار آمده بود،به رهبر معظم انقلاب نامه نوشت و به #قدرت و اهمیت ایران اعتراف کرد.
🔸این اعتراف نشان میداد پس از سال ها موضع #مقاومت و اقتدار جمهوری اسلامی، غرب کاملا #سیگنال_قدرت جمهوری اسلامی، مصمم بودن روی پیشرفت هسته ای و کوتاه نیامدن در برابر زورگویی را دریافت کرده. شرایط برای #تغییر_معادلات_به_نفع_ایران و شکست تاریخی غرب در برابر اراده ملت ایران آماده بود. مخصوصا که مشارکت ۸۵ درصدی مردم در #انتخابات، جلوه کم نظیری از اقتدار جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت.
🔹دنیا آماده بود تا جمهوری اسلامی را به عنوان دست برتر منطقه و یکی از قدرت های موثر جهان بشناسد. حالا مالک بیخ گوش معاویه رسیده بود!
🔸اما فتنه ۸۸ اوضاع را دگرگون کرد. #حق و #باطل در هم آمیخت و کسانی که اهل بصیرت نبودند، سردر گم شدند. عده ای هم که حقیقت را می دانستند،برای اینکه در رنج و سختی نیافتند، مصداق کلام حضرت امیر شدند و چشم و گوش را بسته، تسلیم امواج باطل شدند و سر در آخور کردند و معروف گشتند به #ساکتین_فتنه!
🔹اما #عمارهای_سید_علی با ندای «أین عمار!» او در صحنه آمدند و با تیغ #روشنگری چپ و راست شمشیر زدند.
🔹فتنه چون باد در گردش بود و #غربال می کرد و #قربانی میگرفت. تا اینکه در ۶ دی غبارها فرو نشست و باطل عریان شد و حقیقت آشکار و اهل غش در معامله با #ولی، سیاه روی!
🔸در ۹ دی ملت ایران خروشید و مصداق مجسم «ما اهل کوفه نیستیم ، علی تنها بماند» ،گشت.
✅این گونه بود که #ولایتمداران ایران در زمستان ۸۸ روسفید گشتند و حماسه یوم الله ۹ دی ، #نماد_بصیرت شد.
#قلم_به_دست
هدایت شده از کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
#رهبر_معظم_انقلاب:
✍حادثہے| ۹ دی | یڪ حادثہے
ماندنے در تاریخ ماسٺ.
این حادثہ بایسٺے گرامے داشٺہ شود.
#حماسہ۹_دے_گرامے_باد
هدایت شده از بصیـــــــــرت
#ملت بزرگ ما در روز #نهم_دی، آنچنان عظمتے از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد.
#امام_خامنه_اے
💐نهم دے ، روز #بصیرت و #میثاق مردم باولایت مبارک باد
فرقے نمیکند
#حـــلب
#موصل
#قـدس
یا کـوچه پسکوچه هاے #تهران!
#بــسیجے سهمش دویدن است
#بیادشهدایبسیجےمظلومفتنه۸۸
نمیگذاریم قطره ای از خون پاکتان پایمال شود تا آخر ایستاده ایم به روح پاک اون بسیجی مظلومی که زنده در آتش سوخت وهمه شهداوجانبازین فتنه ۸۸
#سوگــــــــند
تا دنیا دنیاست عمار سید علے خواهیم ماند
هدایت شده از 🇮🇷ابرگروه شعر علوی🇮🇷
⚜نه دی روز ایمان و بصیرت
⚜خروش مردمان پاک سیرت
⚜نه دی روز ایثار و شجاعت
⚜ز شرک خیل اهریمن برائت
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💠 #گروه_شعر_علوی
قسمتهایی از یک مثنوی بلند:
خوش خیالی ست که یک پیر گناهی نکند
وای بر آنکه به تاریخ نگاهی نکند...
غرق ظاهر شده ها یار خوارج بودند
مدعی ها همه از دایره خارج بودند
فتنه ها از در و دیوار پدیدار شدند
چشمهایی که ندیدند گرفتار شدند
فتنه ها بود و علی بود و مسلمانها خواب...
گرگها لاغر و شب ساکت و چوپانها خواب...
در شب حادثه ها مرد گرفتار نشد
طلحه بد کرد که بد کرد علی خوار نشد
جنگ جنگ است برادر علمت را بردار
تیر اندیشه بیاور! قلمت را بردار
غم دشمن غم آزادی دختر ها نیست
«باز» بیخود پی پرواز کبوتر ها نیست
تا علی هست دمی رو به سیاهی نکنیم
ما به قرآن سر نیزه نگاهی نکنیم
یار و همصحبت آلوده نفس ها نشویم
نفس آلوده ی دنیای هوس ها نشویم
کم بمانیم و گرفتار قفس ها نشویم
جزء جمعیت انبوه مگس ها نشویم......
#حسن_اسحاقی
#خادم_یا_خائن، #ظالم_یا_مظلوم
🔸هنوز وقتی مناظره های بین کاندیداهای ریاست جمهوری سال ۸۸ رو نگاه میکنم برام جای سوال هست چرا #موسوی_پیرمرد_جنبش_به_اصلاح_سبز وسط اون گیر و دار انتخابات قضیه اعزام نیرو به لبنان در زمان جنگ رو پیش کشید.
اصلا ربطی داشت!؟
سال ۹۲ سر انتخابات ریاست جمهوری چرا قضیه اعدام های منافقین درسال ۶۷ رو پیش کشیدند.
و حالا در سالروز ۹دی و عملیات کربلای ۴، چرا قضیه شکست در این عملیات.
واضحه، بازیگردان هر سه میدان فقط یک شخص یا بهتر بگیم یه گروه هستند.
🔹اینکه در آستانه #چهل_سالگی انقلاب باید در برابر توهمات برخی از اصحاب رسانه در مورد جنگ پاسخگو بود باکی نیست، بهتر هست زبان باز بشه و گفته بشه از کسانی که یه روز جای جلاد و شهید رو در انتخابات عوض میکنند و امروز جای خائن و رزمنده را.
مردم قطعا دوست دارند بفهمند که قضیه #مک_فارلین یا همون #ایران_گیت چی بود که نتیجه اون شد کمک همه جانبه و عیان آمریکا در عملیات کربلای ۴
همون عملیاتی که به گفته وفیق سامرایی اونقدر خیالشون رو از عملیات راحت کرده بود که شب عملیات کربلای ۴، سلمانی مخصوص خودش رو خبر میکنه
همون عملیاتی که به گفته هنری کسینجر به کمک هواپیماهای جاسوسی حتی تعداد کیسه های شکر کارخانه قند اهواز رو هم می دونستند.
قطعا مردم دوست دارند بدونند، قضیه اون شخص ایرانی و گرداننده بازی مک فارلین که بدون اذن و اجازه امام خمینی(ره) در فرودگاه مهرآباد با هیئت آمریکایی دیدار کرد و #کلت و #انجیل رو دریافت کرد، چی هست؟
🔹بهتر نیست مشاورین رسانه این بزرگوار، به جای توئیت دروغ از زبان نویسنده کتاب،«لشکر خوبان» برای این قضیه جوابی مردم و محکمه پسند بدهند.
🔹رزمنده های ما درسته به خاطر خیانت خائنین و وطن فروشان تو کربلای۴ شکست خوردند ولی فاصله زمانی بین دو عملیات کربلای ۴ و ۵ و به خط زدن از یک موقعیت اون هم از شلمچه، باعث شکست دشمن در کربلای ۵ شد.
کربلای ۵ که خودش به گفته همه بزرگان جنگ وخبرگان این کار شیپور پایان جنگ را نواخت، عملیاتی که رزمنده ها تا دیواره های بصره هم رسیدند و حتی هتل محل اقامت صدام از تیر رس خمپاره های رزمندگان اسلام در امان نبود.
شهدا و رزمندگان ما شکست کربلای ۴ را که در اون بی تقصیر بودند رو در کربلای ۵ با خون خودشون جبران کردند.
و حالا #یک_سوال
برجام به پایان نافرجام رسید، خب حال برای رهایی از این سرشکستگی، گردانندگان دیروز مک فارلین و دارودسته نیویورکیها چه کردند؟
حالا که تحریم ها بیشتر شد، برای رهایی از اونها چه کردند؟
عزیزان من تاریخ واسه تکرار نیست
اگه ۹دی چهره منافقین را اشکار کرد، به زودی زمان، چهره خائنین رو هم اشکار میکنه.
#وای_به_روزی_که_پرده_ور_افتد.
روحانی خواب میبینه مرده و به جهان آخرت میره
در آنجا مقابل دروازه های بهشت می ایستد، سپس دیوار بزرگی می بیند که ساعت های مختلفی روی آن قرار گرفته بود.از یکی از فرشتگان می پرسد
این ساعت ها برای چه اینجا قرار گرفته اند؟»
فرشته پاسخ می دهد:
این ساعت ها، ساعت های دروغ سنج هستند و هر کس روی زمین یک ساعت دروغ سنج دارد و هر بار آن فرد یک دروغ بگوید عقربه ساعت یک درجه جلوتر می رود.
روحانی گفت چه جالب اون ساعت کیه؟! فرشته پاسخ داد: «مادر ترزا، او حتی یک دروغ هم نگفته بنابر این ساعتش اصلاً حرکت نکرده»
روحانی دوباره گفت وای باور کردنی نیست، خوب اون یکی ساعت کیه؟ فرشته پاسخ داد: «ساعت ادیسون (مخترع برق ) عقربه اش دوبار تکان خورد»
روحانی گفت خیلی جالبه، راستی ساعت من کجاست؟
فرشته پاسخ داد: «آن در اتاق کار سرپرست فرشتگان است و از آن بعنوان پنکه سقفی استفاده می کنند»!!!!!!!!!!!!!
😂😂😂😂😂😂😂😂😂