eitaa logo
کانال ܝ‌وܢܚ݅ܝ̇ߺܭَـــܝ‌ܨ و ܢ̣صــــیܝ‌ࡅ߳ߺߺܙ
1.1هزار دنبال‌کننده
40.1هزار عکس
30.6هزار ویدیو
257 فایل
🌴عرصه ی جنگ نرم، بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالک اشتر وار می طلبد. امام خامنه ای 🍒 🌴 قرارگاه بسوی ظهور 🌷یک لشکر سایبری آتش به اختیار 🌷میباشد. #کانال_روشنگری_و_بصیرت☫ 🇮🇷 #قرارگاه_بسوی_ظهور 🆔 @uphjnv @Sydmusavi @cyber_2017
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ دو گزاره خبری مهم این ایام درباره برجام اینهاست: ۱-مذاکرات در خط پایان است ۲-موضوعات باقی‌مانده، خطوط قرمز ایران هستند. اگر عبور از خط پایان، به معنی عبور از خطوط قرمز ایران باشد، آنچه حاصل خواهد شد همان خسارت محض است. 👤 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
امروز را بخاطر بسپاریم تا فردا حق تنها نماند در جریان حمله روسیه به اوکراین، یکی از مسائلی که به سبب خلع سلاح تاریخی اوکراین بسیار برجسته شد، بازخوانی مواضع مشابه مرحوم هاشمی رفسنجانی مبنی بر محدودسازی توان نظامی ایران و مشخصا موشک زدایی از کشور با این جمله تاریخی بود که «دنیای آینده دنیای گفتمان هاست نه موشک‌ها». پاسخ همان ایام رهبر حکیم انقلاب اسلامی به آقای هاشمی نیز وایرال شد که فرمودند: «قدرتهای دنیا که شما می‌بینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آن‌وقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟». این مواضع آقای هاشمی و پاسخ رهبر انقلاب به وی، حکایت از یک تلاش تمام عیار در دوران صدارت آقای حسن روحانی برای تحدید قدرت موشکی ایران داشت. به عبارت روشن تر، آمریکایی ها به صراحت خواهان محدودسازی قدرت موشکی ایران یا همان «برجام موشکی» بودند و حتی برد موشک‌های مجاز برای ایران را هم تعیین کرده بودند؛ و در این سو، آقای هاشمی که راس و عقبه دولت مستقر و جریان لیبرال محسوب می شد، آشکارا فریاد می زد که ایران باید موشک زدایی شود. او با خوشحالی و در مرئی و منظر ملت می‌گفت که راه محرومیت ایران از نیروی نظامی باز شده است، از مخاطبانش می‌خواست برای عملیاتی کردن ایده‌اش دست به کار شوند و می‌گفت مطمئنم که این اتفاق می‌تواند در دوره دوم دولت روحانی بیفتد. جماعتی هم برایش کف و سوت می‌زدند. اگر لیبرال‌ها پی در پی دم از رفراندوم می‌زدند، دلیلش این بود که می‌خواستند همین کف و سوت زن‌ها را برای تحریک رای به میل‌شان، بسیج کرده و کار را تمام کنند و بابت این دستاورد هم چون برجام جشن بگیرند و مدال آویزان کنند و سکه توزیع کنند. این ایام مردم عزیز ما با مشاهده وضع اوکراین، در حال تصور شرایطی هستند که تلاش‌های آقایان هاشمی و روحانی به ثمر می‌نشست و ایران قدرت موشکی خود را از دست می داد. بله! تصور چنان شرایطی نیز هولناک است، اما واقعیت این است که جریانی در پی این خیانت بود و عزمش نیز در این راه راسخ بود. اما با ایستادگی رهبر حکیم انقلاب اسلامی، این نقشه شوم که اجرایش، ایران را اوکراین می کرد، نقش بر آب شد. اما یک نکته ای که باید در این میان بدان توجه داشت اینکه مواضع آقایان هاشمی و روحانی یک دیدگاه شخصی نبود که با درگذشت یکی و کنار رفتن دیگری، تهدید ناشی از آن برطرف شده باشد. این تفکر از محکمات اندیشه جریان لیبرال است که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برای عملی شدن دیدگاه خود از هیچ تلاشی فروگذار نکرده اند. در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، دولت موقت به ریاست آقای مهندس مهدی بازرگان -که می توان وی را پدر لیبرال های ایرانی در دوره پس از انقلاب دانست- به دنبال آن بود که هواپیماهای اف 14 خریداری شده از آمریکا توسط رژیم پهلوی را پس دهد. می گفتند چون جمهوری اسلامی سیاست تهاجمی ندارد، نیازی به این نوع هواپیما هم ندارد. از قضا کسی که همان هنگام نیز محکم در برابر نقشه لیبرال ها برای «خلع سلاح» ایران ایستاد، آیت الله العظمی خامنه ای بود.ایشان مرداد ماه 1358 در گفت و گویی به تبیین ابعاد این ماجرا پرداخته و گفتند:«درست است که ما قصد نداریم که مثل دوران گذشته ژاندارم منطقه باشیم و قصد نداریم که حافظ منافع ابرقدرت‌ها باشیم امّا به‌هیچ‌وجه جایز نمیدانیم که با وجود دشمنان سوگندخورده‌ی خود در منطقه و دولتهای ارتجاعی وابسته به امپریالیزم غافل بمانیم.ما به نیروی دفاعی کاملی نیازمندیم؛ حتّی برای جلوگیری از تجاوزات امپریالیزم که به‌آسانی با حضور دولتهای غاصب در منطقه قابل تصوّر است لازم است که ما قدرت تهاجمی نیز داشته باشیم.».ایشان چند سال بعد نیز دراین‌باره گفتند:«زمزمه‌اش را راه انداختند که ما اف‌۱۴ میخواهیم چه‌کار کنیم، تهاجمى است، ما اهل تهاجم نیستیم؛ آمریکایى است، ما با آمریکا بدیم. حالا کى میگفت این حرفها را؟ آنهایى که با برژینسکى ملاقات میکردند.» اگر تصمیم لیبرال‌های حاکم بر دولت موقّت عملی میشد، ایران در واقع پیش از آغاز جنگ تحمیلی نیروی هوایی خود را در یک حوزه بسیار مهم خلع سلاح کرده بود.در طول جنگ تحمیلی، اف14ها برگ برنده نیروی هوایی ایران بودند و نه‌تنها ده‌ها جنگنده‌ی رژیم بعث را در آسمان شکار کردند، بلکه با تدبیر شهید بابایی، قابلیّت شلّیک هوا به زمین نیز در آنها ایجاد شد و ایران توانست تأسیسات رژیم صدّام را بمباران کرده و معادلات جنگ را تغییردهد. این منازعه میان دو تفکر اقتدار و تسلیم، از تجلیات منازعه تاریخی حق و باطل است که بلاتردید در آینده نیز تداوم خواهد داشت. امروز را باید به خاطر سپرد و مکرر یادآوری کرد تا فردا که باطل بار دیگر لباس حق می‌پوشد و با استدلال‌های وارونه می‌خواهد ملت را بی‌پناه کند،حق غریب و تنها نماند...
آقای عباس عبدی نوشته‌اند: "‏واکنش بشدت دوگانه غربی‌ها با جنگ و پناهندگان اوکراینی در مقایسه با موارد مشابه در آسیا و آفریقا، غیر منتظره نیست. مشکل در ادعاهای آنان و فهمی است که برخی از ما از رفتار آنان داشته‌ایم که گویی آنان فراتر از نژاد و ملیت و مذهب و فقط بر اساس ارزشهای عام بشری رفتار می‌کنند". باید گفت ‏اتفاقا واکنش دوگانه لیبرال‌های ایرانی و لشکر حامی و پیروشان هم غیرمنتظره نیست. مشکل در خوش‌خیالی و فهمی است که برخی از ما از رفتار آنان داشته‌ایم که گویی برای آنان ممکن و مطلوب است که قدمی به وادی استقلال از غرب در ساحت اندیشه بگذارند و پری برای پرواز در آسمان آزادگی بگشایند. مشکل از برخی از ماست که برای آنان هویتی غیر از حاشیه‌زیستی غرب قائل هستیم و وقتی بلندگوی ارزش‌های غرب می‌شوند و زیر علم منافع غرب سینه می‌زنند، ایرانی و واقعی‌شان می‌پنداریم و از احوالشان متاثر شده و تن به مطالباتشان می‌دهیم. 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
🔴 صرفا جهت تأمل... ‏رویترز گزارش داده که خرید نفت چین از ایران نسبت به دوره اجرای برجام(۲۰۱۷) بیشتر شده است.... باید اضافه کرد پولش هم برمی‌گردد، که به برکت برجام فریز می‌شد! 💬 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
🔴 صرفا جهت تأمل... ‏آقای زنگنه زمانی به صراحت اعلام کرد که پول نفت فروخته شده در عصر برجام، در عراق و کره و امارات و ژاپن مسدود شد چون از کانال رسمی صادر شده بود، اما بابت فروش نفت پسابرجام، طلبی از کسی نداریم.... احیای چنین برجامی بلاتردید خسارت محض است و از این روست که راستی‌آزمایی یک خط قرمز است! 💬 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
✨ ریشه‌های زردرنگی در سیاست‌ورزی این پرسش، شاید ذهن بسیاری از نخبگان سیاسی ما را مشغول کرده که چرا سیاست در کشور ما گرفتار بحران حاشیه‌زیستی شده است. چرا در شرایطی که می‌توان ده‌ها مسئله اولویت‌دار برشمرد که باید دغدغه کارگزاران و مطالبه کنشگران باشد، پیش‌پا افتاده‌ترین و کم‌اهمیت‌ترین مسائل، تبدیل به دستور کار ملی می‌شود و واکنش و موضع و اقدام و دستور مقامات ارشد کشور را در پی دارد؟ سال ۱۹۹۹ در ژورنال ارتباطات سیاسی(Political Communication) مقاله‌ای منتشر شد که به رسانه‌زدگی سیاست (Mediatization of Politics) پرداخته بود و نویسندگان، تاثیرپذیری فزاینده نهادهای سیاسی از رسانه‌های جمعی را بررسی کرده بودند. نتیجه‌گیری آنها این بود که هرچند رسانه‌ها در شکل دهی به فضای سیاسی تاثیر زیادی دارند، اما بازی واقعی سیاست همچنان در نهادهای سیاسی -چون احزاب- در جریان است، نه در رسانه‌ها. فضای امروز با سال ۱۹۹۹ تفاوت زیادی کرده است. آن زمان، شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر اساسا وجود خارجی نداشتند(توئیتر سال ۲۰۰۶ تاسیس شد). نهایتا روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی بودند که بر فضای سیاسی یا کنش‌ها و واکنش‌های سیاسیون اثر می‌گذاشتند و حتی رسانه‌زدگی، به هیچ وجه مساوی حاشیه‌زیستی سیاست یا زردرنگی در سیاست‌ورزی نبود. اگر از رسانه‌زدگی سیاست بحث می‌شد، مسئله این بود که آیا قدرت تعیین دستور کار سیاسی، یا تعیین تکلیف امور، در ید نخبگان صاحب رسانه و صاحب تریبون است، یا در ید نخبگان حاکم بر نهادهای سیاسی. با ظهور شبکه‌های اجتماعی، این امکان برای همه آحاد جامعه فراهم شد که بتوانند "اثر رسانه‌ای" ایجاد کنند و طبیعتا سیاست را متاثر کنند. منتهی یک تفاوت مهم میان اثر رسانه‌ای امروز با عصر روزنامه و تلویزیون و حتی وب‌سایت وجود دارد و آن اینکه، میلیون‌ها فرد صاحب‌تریبون امروز، بر خلاف عصر روزنامه و تلویزیون، لزوما نخبگان فکری یا اجرایی نیستند که در اموری خاص صاحب علم و اطلاعات باشند و از رسانه در اختیارشان، برای طرح مسائل اساسی یا اثرگذاری روی مسائل اساسی جامعه بهره ببرند. چه بسا اکثریت حاضر در فجازی، به دلیل فقر دانش و اطلاعات، هنگام طرح موضوعات اساسی از سوی نخبگان، حتی قادر به واکنش هم نباشند و به همین جهت، این موضوعات هرگز در این فضا برجسته و داغ نشود! در چنین شرایطی و چنین فضایی، طبیعتا آن دست مسائلی برجسته می‌شود که سطحی اندک از دانش و اطلاعات که در دسترس "همگان" -نه فقط نخبگان- است، برای اظهار نظر درباره آنها کفایت کند؛ ولو در حد یک جمله و کلمه برای تقدیس و تقبیح. چندی پیش دیدم یک روزنامه‌نگار قابل احترام -هرچند مخالف فکری ما- به حق در شکایت از این فضای زرد نوشته بود می‌خواهد حتی مجله‌اش را از روی دکه هم جمع کند و از مشتری خواسته بود نشریه‌اش را در کتابفروشی‌ها بجوید. امروز نمی‌توان از همگان صاحب‌تریبون خواست که سکوت کنند و سیاست را گرفتار حاشیه نکنند، همچنین نمی‌توان از همگان خواست که در کلاس و تراز نخبگان سیاسی از تریبون روی گوشی خود بهره ببرند؛ اما می‌توان از نخبگان سیاسی خواست که با تاثر از این فضای زرد، سیاست را دچار حاشیه‌زیستی نکنند؛ در حاشیه سیاست‌ورزی نکنند؛ سیاست‌ورزی را زرد نکنند... وابستگی سیاستمدار به آرای عمومی، و تلاش بی‌امان او برای مراقبت از افت و خیز درصد محبوبیت، تحقق این مطلوب را سخت کرده است. لکن همین امر نیز چاره دارد. سیاستمدار تراز آن است که دستور کار برای کشور تعیین کند و با ترجمه ابعادی از آن به زبان همگان، سهمی برای مشارکت آحاد مردم -چه در اظهار نظر و چه در اقدام- پیش‌بینی کرده و ملت را با ایده خود همراه سازد؛ نه اینکه دستور کار خویش را از فضای توئیتر بگیرد و مراقبت کند که مبادا از لایک و ریت آخرین ترندها، بی نصیب بماند. 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
عبور از طوفان تحریم با مقاومت در برابر فشارهای داخلی و خارجی برای سقوط در دام کنوانسیون‌های تکلیفی FATF سال ۹۸ در کمیسیون بررسی الحاق به لوایح تکلیفی FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام، با ارائه آمار تجارت خارجی کشور در دوره قبلی حضور در لیست سیاه این نهاد، استدلال کردم که ادعای صفر شدن یا حتی کاهش تجارت خارجی کشور در صورت قرار گرفتن در لیست سیاه این نهاد کذب است. ۱۱ سوال اساسی از دولت درباره FATF شده بود که در یک گزارش مبسوط ۸۳ صفحه‌ای، این پاسخ‌ها را ارزیابی کرده و به کلیه اعضای مجمع ارائه کردیم. اگر گزارش طبقه‌بندی نداشت، انتشار آن، مجال مناسبی برای روشن شدن عیار ادعاهای آن ایام فراهم می‌کرد. مقامات دولت وقت مدعی بودند اگر وارد لیست سیاه شویم، حتی با کشورهای دوست هم نخواهیم توانست تجارت کنیم. بحمدلله با وجود فشارهای فراوان، مجمع الحاق به دو کنوانسیون CFT و پالرمو را تائید نکرد. زمستان ۹۸ وارد لیست سیاه شدیم، اما حجم تجارت خارجی ایران پس از آن نسبت به دوره اجرای برجام که از لیست سیاه خارج‌مان کرده بودند، نه تنها کاهش نیافت، بلکه افزایش نیز یافت. سال گذشته، حجم تجارت خارجی ایران با وجود قرار گرفتن در لیست سیاه FATF از ۱۰۰ میلیارد دلار عبور کرد و به لطف خدای متعال، رو به افزایش است. در صورتی که به دو کنوانسیون پالرمو و CFT ملحق می‌شدیم، اولا هیچ تضمینی نبود که FATF وضعیت ما را عادی کند، ثانیا تحریم‌های آمریکا به داخل مرزهای ما کشیده می‌شد، ثالثا بهانه جدید برای گشایش پرونده‌های حقوقی علیه کشورمان در مجامع بین‌المللی ایجاد می‌شد؛ چرا که هر اقدامی برای دور زدن تحریم می‌توانست تبدیل به پرونده‌ای تحت عنوان پولشویی و نقض کنوانسیون پالرمو شود. وال استریت ژورنال اخیرا نوشت که ایران با یک سیستم مالی مخفی، محاصره اقتصادی اعمال شده توسط آمریکا را دور می‌زند. اگر تحت فشار لیبرال‌های حاکم بر دولت وقت، تسلیم ادعاهای کذب و وعده‌های پوچ آنها می‌شدیم، این سیستم مالی مخفی لو می‌رفت، از کار می‌افتاد و امروز، به جای اینکه آمارها عبور از طوفان تحریم را مژده دهند، ترامپ از فشار حداکثری پاسخ مثبت گرفته بود. به لطف خدای متعال، لیبرال‌ها نتوانستند خسارت محض دیگری به کشور تحمیل کنند. آن منش و آن راه، هرگز نباید... ✍ 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
🔴از تویوپت تا لکسوس! سال ۱۹۳۹ میلادی، ژاپن دو شرکت خودروساز آمریکایی جنرال موتورز و فورد را از خاک خود بیرون کرد تا صنعت خودروی ملی ایجاد کند. ژاپنی‌ها می دانستند که هیچ کشوری از نظر صنعتی به هیچ جایی نمی‌رسد مگر اینکه یک صنعت خودروی پیشرفته داشته باشد. و می‌دانستند که تا خودروساز خارجی در کشورشان حضور دارد، خبری از صنعت خودروی ملی نخواهد بود. پس از شانزده سال حمایت تمام قد دولتی و صرف هزینه‌های سنگین، شرکت تویودا (تویوتای فعلی) سال ۱۹۵۵ خودروی تویوپت را تولید کرد. این خودرو اما تبدیل به نماد سرخوردگی صنعتی مردم ژاپن شد. به آمریکا صادر شد اما آمریکایی ها آن را عودت دادند. ۲۵ سال گذشت و صنعت خودروی ژاپن به جایی نرسید. کار به جایی رسید که منتقدان صنعت خودروی ملی، خواهان بازگشت خودروسازان خارجی شدند. اما این گفتمان نتوانست غالب شود و گفتمان تولید ملی همچنان به مسیر طاقت فرسای خود ادامه داد.  اگر امروز می بینیم که شرکت تویوتا برند نخست خودروسازی جهان است، باید بدانیم این موفقیت نه از طریق مشارکت با فورد و جنرال موتورز به دست آمده و نه یک شبه حاصل شده است. تویوتا مسیری طولانی برای رسیدن به این نقطه پیموده است. خودروسازی در کشور ما به همان مرضی دچار است که زمانی خودروسازی ژاپن گرفتار بود. آنها فورد زده بودند، ما پژو زده‌ایم! آنها از شر بیگانه خلاص شدند و ۶۰ سال بعد لکسوس را تاسیس کردند. یک تصور غلط درباره صنعت خودروی ایران وجود دارد و آن اینکه "خودروسازان ما تحت حمایت شدید دولت هستند". این گزاره از اساس اشتباه است و آن را باید به این شکل اصلاح کرد: "خودروسازان فرانسوی و مشخصا پژو-سیتروئن و رنو تحت حمایت شدید دولت ایران هستند". امتیازات متعددی چون انحصار و... که تصور می‌شود برای خودروسازان ایرانی وجود داشته، در واقع برای خودروسازان فرانسوی بوده است. خودروسازان ما خودرو نساخته‌اند. خودروی فرانسوی را برای فرانسوی‌ها سر هم کرده و به ایرانی‌ها فروخته‌اند. یکی دو سال پیش برای بازدید از خط تولید یک شرکت خودروسازی رفته بودم. مسئول یکی از خطوط مونتاژ می‌گفت قطعات ما در گمرک گیر کرده است. گفتم چرا؟ گفت چون روی تمام قطعات وارداتی، آرم یک قطعه‌ساز داخلی حک شده و گمرک می‌گوید این چجور کالای داخلی است که دارد وارد می‌شود؟! مشکل دیگر صنعت خودروی ما، همین مافیای قطعه‌سازی است که در واقع واردکننده قطعات و مونتاژ کار است، اما خود را تولیدکننده جا زده است. در یک کلام، ما خودروسازی نداریم، در یک سطح مونتاژ قطعات داریم، در سطحی دیگر، مونتاژ خودرو.# این مسئله نه در سطح ایران خودرو و سایپا قابل حل است، نه حتی در سطح وزارت صمت. مسئله، یک مسئله ملی است و بسیج همه ظرفیت‌های علمی، دانشگاهی، صنعت دفاعی(سرریز فناوری‌های تحصیل شده در صنایع دفاع) و... را می‌طلبد و این اقدام فرابخشی، صرفا با فرماندهی شخص رئیس‌جمهور ممکن است. ما اگر از شر مونتاژکاری خلاص شویم و عزم تولید کنیم، یقین بدانیم در مدتی بسیار کوتاه‌تر مسیر پیشرفت این صنعت را خواهیم پیمود. جایی که ما امروز قرار داریم، به قله بسیار نزدیک تر از جایی است که ژاپن در آن روزها قرار داشت. پیشرفت، صبر و تلاش و هزینه و مجاهدت می‌خواهد. با مصرف کردن خودروی خارجی از محل صادرات نفت یا با مونتاژ پژو و رنو ما هرگز طعم شیرین پیشرفت را نخواهیم چشید. لیبرال‌های ایرانی که مخالف تولید داخلی‌اند، از پیشرفت فقط خوشگذرانی با پول نفت و تولید بیگانه را می‌فهمند. ما همچون ژاپن که فورد و جنرال موتورز را بیرون کرد، پژو و رنو را بیرون نکردیم. به ما وعده خودروساز شدن با مشارکت خارجی را دادند، اما وابسته و عقب‌مانده نگه‌مان داشتند. الحمدلله که با تحریم‌ها فرانسوی‌ها از ایران رفتند. کاش صبر و اراده‌ای که در مسئولان و مردم ژاپن بود... برای پیمودن مسیر پیشرفت در مردم و مسئولان ما هم به وجود آید. آیا روزی می‌رسد که امثال مهندس آرین به مدیریت خودروسازی ما منصوب شوند و ظرفیت‌های مالی، دانش بنیان و دانشگاهی کشور موظف شوند در خدمت این صنعت راهبردی قرار گیرند تا خودروی پیشرفته ایرانی تولید شود؟ مردم ما هم دلسوزند، هم صبور، هم فهیم. اگر این عزم را در مسئولان کشور ببینند، اگر بسیج ظرفیت‌ها و اراده‌ها را ببینند، اگر پیش روی آنها چشم‌انداز دقیقی ترسیم شده و زمان‌بندی مشخصی پیش چشم‌شان باشد، شک نکنیم برای پیشرفت خودروسازی ایران از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند. 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
🖊بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران 1⃣بخش نخست آنچه در عرف به افشاگری موسوم است، نه شیوه این قلم بوده و نه شان آن است. اما خطری که از جانب سیاست‌های نئولیبرال کشور را تهدید می‌کند، طرح این بحث مهم را ضروری ساخته است. مخاطب این نوشته کوتاه هم دستگاه‌های امنیتی نیستند که از فردا راه بیفتند و بگیر و ببند راه بیندازند و پس‌فردا هم خیال کنند که توانسته‌اند به نفوذ پایان دهند؛ چه، مسئله یک یا دو فرد و یک تیم نیست که با بازجویی و بازداشت، خاتمه یابد. مخاطب اصلی حقیر در اینجا، نخبگان فکری و اجرایی انقلابی در کشور هستند که با شیوه‌های دشمن آشنا شوند و از یک که ابزار دشمن است، فاصله بگیرند. در دوره جنگ سرد، رقابت سختی میان آمریکا و شوروی برای قرار دادن کشورها در بلوک تحت سلطه خود در گرفته بود و هر یک با ابزارهایی در پی گسترش سلطه خود و جلوگیری از گسترش بلوک مقابل بودند؛ هم حاکم شدن ایدئولوژی‌شان بر کشورهای جهان را دنبال می‌کردند، هم در برابر حاکم شدن ایدئولوژی مقابل، می‌ایستادند. آمریکا با شعار کمک به توسعه کشورها در پی توسعه سلطه‌اش بود و این انگاره را تبلیغ می‌کرد که لیبرال-دموکراسی توسعه می‌آورد، اما کمونیسم ضد توسعه است. در همین چارچوب، هری ترومن سی و سومین رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی تحلیف خود، از برنامه‌ای رونمایی کرد که به "اصل چهار ترومن" معروف شد. او مدعی بود آمریکا به دنبال استثمار کشورها با روش‌‌های استعماری نیست، بلکه می‌خواهد به توسعه آنها کمک کند. پیرو این مباحث، کنگره آمریکا قانونی تحت عنوان "کمک اقتصادی خارجی" برای حمایت از توسعه کشورهایی که پیمان دوجانبه با آمریکا منعقد می‌کردند- بخوانید زیر بلیط آمریکا قرار می‌گرفتند- تصویب کرد. اولین کشوری هم که تحت این برنامه مورد حمایت آمریکا قرار گرفت، ایران بود. سال ۱۹۷۳ توماس پترسون در مقاله‌ای نشان داد که این برنامه، در جهت تامین منافع یکجانبه واشنگتن عمل کرده است؛ آمریکا واردات مواد خام استراتژیک از این کشورها را افزایش داده، بدون اینکه تاثیر قابل توجهی روی محرومیت و توسعه‌نیافتگی آنها بگذارد. کمک‌های اقتصادی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن، صرفا بخش کوچکی از برنامه را تشکیل می‌داد. کمک اصلی، کمک فنی به قربانیان برای تدوین برنامه‌های توسعه بود. شیلی یکی از قربانیان این کمک‌های فنی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن بود. آنگونه که دیوید هاروی در کتاب تاریخچه مختصر نئولیبرالیسم گزارش می‌کند، در دهه ۱۹۵۰ میلادی، وزارت خارجه آمریکا از محل بودجه جنگ سرد، و با واسطه دو بنیاد فورد و راکفلر، تعدادی از اقتصاددانان شیلیایی را بورسیه کرد تا در دانشگاه شیکاگو زیر نظر میلتون فریدمن (از اجداد نئولیبرالیسم) علم اقتصاد بخوانند و پس از بازگشت به کشورشان، این علم را پیاده کنند تا توسعه پیدا کنند. وقتی در سال ۱۹۷۳ دولت سالوادور آلنده با کودتای تحت حمایت آمریکا توسط آگوستو پینوشه سرنگون شد، دست‌آموزهای فریدمن- که به بچه‌های شیکاگو معروف شدند- برنامه‌ریزی برای اقتصاد شیلی را در دولت پینوشه به دست گرفته و آنچه را اصلاحات می‌خواندند، آغاز کردند. اخذ وام از IMF، خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی، آزادسازی، کاهش هزینه‌های عمومی دولت و هرآنچه امروز به عنوان سیاست‌های نئولیبرال شناخته می‌شود را در شیلی پیاده کردند. فجایعی که در دوره پینوشه بر ملت شیلی گذشت، حدیث مفصلی است که شهره عالم شده است. موفقیت این سیاست‌ها در گسترش سلطه و تامین منافع آمریکا به قدری بود که ترویج و تجویز سیاست‌های نئولیبرال تبدیل به بخشی رسمی از سیاست خارجی آمریکا شد و نهادهایی چون صندوق بین‌المللی پول در خدمت این سیاست‌ها قرار گرفتند. ✍ 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
🖊بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران 2️⃣بخش دوم در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، هیلاری کلینتون که وزارت خارجه را برعهده داشت، از یک برنامه جدید رونمایی کرد که به نوعی در امتداد همان اصل چهار ترومن بود. این برنامه IDEP نام داشت و هدف آن، استفاده از ظرفیت خارج‌نشینان برخی کشورهای هدف، برای پیشبرد برنامه‌های آمریکا بود. کلینتون از قدرت هوشمند سخن می‌گفت و معتقد بود آمریکا باید در کنار داشتن ارتش قوی، روی دو بحث "دیپلماسی و توسعه" تمرکز ویژه‌تری داشته باشد. در همین راستا، دقیقا مانند دوره ترومن، بحث کمک فنی به توسعه کشورهای هدف در دستور کار قرار گرفت. دقیقا مانند دوره ترومن، وزارت خارجی آمریکا چندین بنیاد خاص را انتخاب کرد تا اقتصاددانانی را از کشورهای قربانی بورسیه کنند و دقیقا در دانشگاه شیکاگو، علم اقتصاد تعلیم‌شان دهند تا به کشورهای خود بازگشته و سیاست‌های نئولیبرال را پیاده کنند. یکی از این کشورها که آمریکا خیلی دغدغه توسعه‌اش را داشت ایران ما بود. بنیادی با نام HAND توسط خانمی با نام نوشین هاشمی در چارچوب برنامه IDEP و با بودجه وزارت خارجه آمریکا ماموریت یافت که افرادی را از ایران بورسیه کرده و به دانشگاه شیکاگو اعزام کنند تا در آنجا علم اقتصاد بیاموزند و راهی ایران شوند تا ایرانی را که آمریکا تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار داده بود، توسعه یافته کنند. این افراد، پس از بازگشت به ایران، وارد سازمان برنامه و بودجه کشور شدند. یکی از اولین دست‌پخت‌هایشان، سند اصلاح ساختار بودجه کشور بود که اردیبهشت ۹۸ با همکاری یک هیئت چهار نفره از صندوق بین‌المللی پول تدوین کرده و به دست اجرا سپردند. یکی از برنامه‌های کوتاه‌مدت این سند، افزایش قیمت حامل‌های انرژی بود که منجر به فاجعه آبان ۹۸ شد. این افراد، که یک شبکه کامل هستند و جمعی از پژوهشگران انقلابی، مستندات قابل توجهی از ربط و ارتباطات و اقدامات این شبکه جمع‌آوری کرده‌اند، مدیریت یک دانشکده اقتصاد در یک دانشگاه فنی-مهندسی را نیز به‌عهده گرفتند. با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، در کمال شگفتی همین تیم و همان افراد خاص بورسیه شده توسط بنیاد HAND، به عضویت شورای تدوین سند تحول دولت در آمدند و با تمام توان، همان سیاست‌هایی را که در دولت آقای روحانی دنبال می‌کردند و کارشان ناتمام مانده بود، در دولت جدید پی گرفتند. در کمال تعجب، آقای رئیسی در روز دانشجو میهمان همان دانشکده اقتصاد شد... امروز به جرات می‌توان مدعی شد که سیاست‌های اقتصادی دولت جدید، تفاوتی با سیاست‌های اقتصادی دولت آقای روحانی ندارد و ریشه این همسویی، این‌همانی تصمیم‌سازان است. آمریکا با دغدغه کمک به توسعه ایران، افرادی را مامور اجرای سیاست‌های خاص اقتصادی در ایران نکرده است. راقم این سطور معتقد است سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال، مکمل تحریم هستند. پروژه تقابل مردم و حاکمیت که از طریق تحریم دنبال شد و به بن بست رسید، اینک از مسیر دیگری پی گرفته می‌شود. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، ‏"کم اهمیت‌ترین شکل نفوذ، جاسوسی است. گاهی نفوذی کارش بالاتر از خبرکشی و خبردهی است. تصمیم شما را عوض می‌کند. شما یک مسئولی هستید، می‌توانید حرکت بزرگ یا موثری انجام دهید. نفوذی کاری می‌کند که شما آن حرکت را جوری انجام دهید که به نفع دشمن تمام شود؛ یعنی تصمیم‌سازی". امروز اگر جوانان انقلابی می‌خواهند با آمریکا مقابله کنند، و اگر باور دارند که آمریکا علیه کشورمان دست به یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی زده است، بدانند اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال در ایران که از طریق یک شبکه خاص و تحت عنوان علم اقتصاد دنبال می‌شود، سلاح استراتژیک دشمن است. باید به جنگ آن رفت. امروز کمک به آقای رئیسی برای رهایی از چنگ این جریان، از هر کمکی اولی‌تر است... ✍ 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
‏فلسفه اینکه از دستگاه‌های خودپرداز نمی‌توان بیش از ۲۰۰هزار تومان برداشت، این است که توزیع زیاد اسکناس اقتصاد زیرزمینی را تقویت می‌کند. رئیس کل بانک مرکزی اطمینان داده که اسکناس دلار و یورو به اندازه کافی برای توزیع در بازار وجود دارد. نام این سیاست هرچه باشد، حمایت از ریال نیست. ‏رواج سکه و اسکناس خارجی در اقتصاد، به معنی رقیب‌تراشی برای ریال است؛ رقیبی که امتیاز "نقل و انتقال بدون ثبت" را در برابر ریال دارد و قدرت رهگیری‌اش را نداریم. معامله با این شبه پول‌ها معاف از مالیات است و اغلب نقل و انتقالات مرتبط با فساد، با آنها صورت می‌گیرد. حاکمیت ریال کجاست؟ ‏ارزپاشی با هدف کنترل قیمت بازار، دارایی‌های کشور را به باد می‌دهد، دلار و یورو را جایگزین پول ملی می‌کند و هیچ کمکی به کاهش نرخ ارز نمی‌کند، نمی‌تواند کمک کند و تاکنون هم کمک نکرده است. دلار کالا نیست که با عرضه بیشتر بتوان قیمتش را پایین آورد؛ یک شبه پول و جزئی از نقدینگی است. ‏فلسفه وجودی ارز، تامین مالی واردات است و تقاضا برای اسکناس ربطی به واردات ندارد. تقاضای ارز برای واردات، در نیما شکل می‌گیرد، اما خوب است آقایان در پاسخ این پرسش تامل کنند که تقاضا برای اسکناس ارز در بازار آزاد، برای چیست؟ آیا جز برای جایگزینی پول ملی است؟ نکنید این کارها را... ✍ 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv
‏⚡سود روزانه این تحول را محاسبه کنید! حرکت نخستین قطار باری بین‌المللی از مبدا چین به ایران که زمان لازم برای انتقال کالا را ۲۰روز کاهش میدهد، یک دستاورد مهم و از نتایج راهبرد نگاه به شرق است؛ راهبردی اقتصادی که لیبرال‌های ایرانی -از فرط نگاه ایدئولوژیک به رابطه با غرب- تلاش ‏کردند ایدئولوژیک‌ش بنامند. تعلق ایدئولوژیک جریان لیبرال به رابطه با غرب و متمرکز ساختن همه ظرفیت سیاست خارجی برای ایجاد رضایت در دولت‌های غربی در حوزه‌های مختلف - از هسته‌ای تا حقوق بشر و منطقه- نه منجر به رضایت غربی‌ها شده و نه حاصلی اقتصادی داشته است؛ بلکه باید گفت هم زیان ‏و هم عدم‌النفع فراوان تجربه کرده‌ایم. زیان میلیون‌ها دلاری و چند صدمیلیون دلاری که هر روز از زبان عناصر سیاسی جریان لیبرال بابت تاخیر در اجرای برجام بیان می‌شد، واقعی نبود؛ و اجرای برجام و بی‌حاصلی آن، توهم بودن این سخنان را آشکار ساخت. زیان واقعی، چشم بستن و بلکه دست رد زدن بر ظرفیت‌های شرق بود که امروز می‌بینیم می‌توانست چه دستاوردهایی را برای کشور رقم زند. درباره آثار این تبادل ریلی کالا و کاهش زمانی قابل توجه انتقال بار، اهل تجارت باید نظر دهند و فوایدش را بیان کنند؛ اینک باید سود روزانه این تحول را محاسبه کرد. ‏اما آنچه از نظر راهبردی حائز اهمیت است، آشکار شدن ثمرات راهبرد نگاه به شرق است که رهبر حکیم انقلاب اسلامی سال‌هاست بر آن تاکید دارند و روی زمین مانده است. 👇 🌸⃟📚🔰჻ᭂ࿐✰ @uphjnv