🍃فریادرس بیچاره ها
ما را چه میشود که بدون تو میتوانیم نفس بکشیم و دنیا را تاب بیاوریم؟ مگر تپش قلب ما نباید بند تو باشد؟ و اگر بند تو باشد، میشود بدون تو مثل ساعت کار کند و از تپشهایش، فریاد فراق شنیده نشود؟ چرا کسی در صورت ما قیاقۀ آدم فراق زده را نمیبیند؟ این عاشق نبودن بناست تا کی امتداد پیدا کند؟ خودمان هم از دست خودمان خستهایم. تو به فریادمان برس!
شبت بخیر فریادرس بیچارهها!
اللهم عجل لولیک الفرج
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
🍃موعود جمعه
جمعه اگر یک انسان بود، بیشک جوان بود و سرزنده. چون خاصیت انتظار، نشاط است و شادابی. کسانی که احساس میکنند دلشان پیر شده، بهرهای از انتظار ندارند.
انتظار به وعدهای که حتمی است، آن هم وعدۀ آمدن تو، سراسر امید است و شور. این انتظار، اکسیر جوانی است. آدم منتظر هیچ گاه پیر نمیشود. تو منتظرترین انسان روی زمینی، مگر با این همه سالی که از خدا عمر گرفتهای، پیر شدهای؟ هرگز.
کاش باور میکردیم اگر تا وقتی بیایی خدا ما را از نعمت ظهورت محروم کرده، نعمت انتظارت را به ما بخشیده. انتظار را چرا نعمت نمیبینیم؟
شبت بخیر موعود جمعه!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃راز سعادت
من از کرَم تو بعید میدانم که شب بخیرهای هر شب مرا تا آخر عمرم بیجواب بگذاری.
آخرش یک شب میرسد که شب بخیر میگویم در حالی که تو در مقابلم نشستهای. جواب شب بخیرم را از زبان تو میشنوم در حالی که لبخند به لب به چشمانم خیره شدهای.
یک شب که مثل همۀ شبها، شب بخیرم را در دلم میگویم، میآیی و دست بر شانهام میگذاری، دعا میکنی که شبهایم همیشه به خیر باشد و میشنوم که فرشتهها بیفاصله بعد از دعایت آمین میگویند.
یک شب من با شب بخیری که تو به من میگویی، خودم را خوشبختترین آدم روی زمین خواهم دید.
آقا! مرا زودتر برسان به قلۀ خوشبختی
شبت بخیر راز سعادت!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🏴 چشم تیز بین خدا
التماس می کنم یک شب چشم هایت را به من بده. من چشم هایت را فقط برای اشک ریختن نمی خواهم. می خواهم با چشم های تو کربلا را تماشا کنم و خدا را ببینم. خدای کربلا را کسی اگر نبیند نمی فهمد که چه شد حسین با اشتیاق در خون خودش غلطید بی آن که ردی از اعتراض روی دلش افتاده باشد.
چشمانت را به من بده که سخت محتاج دیدن خدای حسینم. من اگر خدای حسین را ببینم، هیچ دغدغه ای جز خدا فکر و دلم را به خود مشغول نمی کند.
کسی اگر یک لحظه خدای حسین را ببیند یک روزگار بنده او می شود. برای همین یک لحظه دلت بسوزد برایم و چشم هایت را دریغ نکن از من.
شبت بخیر چشم تیزبین خدا.
#محرم #شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃زائرحرم
دلم زیارت با تو را میخواهد، زیارتی که گام به گامش را شانه به شانه تو حرکت کنم و واژه به واژه زیارتنامهاش را از زبان تو بشنوم.
دلم زیارت با تو را میخواهد، زیارتی که قطره قطره اشکت را دم به دم با دستان خودم آرام آرام پاک کنم و جای جای صورتم را با آن متبرک کنم.
دلم زیارت با تو را میخواهد آقا! میشود آرزوی دلم را برآورده کنی؟!
شبت بخیر زائر حرم!
#محرم #شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃منتقم شیرخواره!
در میان روضههای عاشورا، سنگدلان هم در برابر مصیبت شیرخواره میشکنند. وقتی سخن از عطش شیرخواره به میان میآید، چشمها تاب نمیآورند که خشک بمانند و نبارند.
آقا! دوست دارم یک روز تو را در مجلس روضۀ عاشورایی ببینم وقتی که مصیبت شیرخواره خوانده میشود. حالا که نمیبینمت، میشود بگویی وقتی نام حرمله میآید، در دلت چه غوغایی به پا میشود؟! ما با نام حرمله به هم میریزیم، بغضمان شبیه خنجری میشود که میخواهد در حنجر حرمله فرو برود، همۀ وجودمان میشود حسرت، حسرت این که چرا نبودیم تا گلویمان را سپر کنیم برای گلوی اصغر.
حالا به من بگو تو وقتی میشنوی حرمله به کمان نشست، چگونه بغضت را از گلو آزاد میکنی؟ به گمانم از بغض تو عالم فرشتهها به هم میریزد آقا! درست میگویم؟
امید دارم که یک روز در کنارت بنشینم و روضۀ علی اصغر را بشنوم.
شبت بخیر منتقم شیرخواره!
#محرم #شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃فرزند حسین
آقا! میترسم به این فکر کنم که دشمنان حسین، او را به نیت تقرب به خدا کشتند و به خونی که دستشان به آن آلوده شده بود، تبرک جستند.
میترسم به این فکر کنم که حسین، نوۀ پیامبری بود که آنها دینش را پذیرفته و قرآنش را میخواندند و همچون او حج میرفتند و همیشه در نمازشان برای او و آلش صلوات میفرستادند.
چگونه باور کنم که آنها وقتی تیرها را به سوی حسین نشانه میگرفتند و شمشیرها را بر تن حسین و یارانش فرود میآوردند، مثل نماز نیت میکردند و منتش را سر خدا میگذاشتند و احساس میکردند که با هر تیر و ضربهای یک قدم به خدا نزدیک میشوند؟
جهل بود یا هوس؟ کینه بود یا غفلت؟ حب مال بود یا حب جاه؟ هر چه بود به قدری مسلمان جماعت را در وهم فرو برده بود که امام میکشت و منتظر پاداش خدا بود؟
چقدر کنارِ هم گذاشتن عاشورا و ظهور، وحشتبرانگیز است. آقا! یعنی وقتی تو هم بیایی، عدهای از مسلمانان به نیت قربة الی الله تشنۀ خونت میشوند؟! به دادمان برس! از این شرتر عاقبتی نیست.
شبت بخیر فرزند حسین!
#محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃فرمانده لشکرم
خوب است برای این که کمی دلم را آرام کنم و از وحشت فکر کردن به کربلا و ظهور بیرون بیایم، به حرّ بن یزید ریاحی فکر کنم. او نامهای برای حسین ننوشت، در سپاه حسین نبود، بیطرف هم نبود، مأمور سپاه دشمن بود؛ اما دلش با حسین بود.
حرّ کار را بر حسین سخت کرد و شاید اگر با او همراهی کرده بود، عاقبتی غیر از کربلا برای حسین رقم میخورد؛ اما هر چه بود او روز عاشورا به خود آمد، پیش از آن که حسین به شهادت برسد و توبهاش قبول شد و حسین راضی نشد که گرد شرمندگی بر صورتش بنشیند. حرّ جواز شهادت را گرفت و جاننثار از دنیا رفت.
آقا! بعید میدانم سپاه تو از این حرّها نداشته باشد. دارد، نه؟ میشود امید داشت که اگر عباس لشکرت نشدیم یا پا جای پای حبیب نگذاشتیم، چونان حرّ، جاننثار تو شویم. نمیشود؟ بگو میشود و آبی به دل آتش گرفتۀ این روزهایم بریز.
شبت بخیر فرمانده لشکرم!
#محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃فرزند حسین
خودم را گذاشتهام وسط خیمهای که حسین با یارانش سخن میگوید و راه را برای برگشتن برایشان باز میکند. سخنان هر یک از یاران حسین یک جور با دل آدم بازی میکند؛ اما حرفهای زهیر طعم دیگری دارد. آخر، حرفهای او حرفهای یک فراری است؛ فراری از حسین و همراهی با او.
زهیر به پا میخیزد و میگوید: به خدا قسم دوست دارم کشته شوم و پس از آن زنده شوم و باز کشته شوم و باز زنده شوم و هزار مرتبه کشته شوم و زنده شوم تا تو و جوانان اهل بیت تو با کشته شدن من از کشته شدن در امان بمانید.
آقا! میبینی زهیر چه طور خون امید را در رگهای من میدواند. یعنی میشود یک روز من زهیر تو شوم؟! وقتی امام مهربانی مثل تو دارم، چرا امید نداشته باشم؟ تو مثل جدت حسین بلدی آدمهای فراری را صید محبت خویش کنی.
شبت بخیر فرزند حسین!
#محرم
#شب_بخیر #بهانه_بودن
اربعین طعم ظهور تو را دارد و ما بی آن که زحمتی بکشیم، طعم ظهورت را میچشیم. ظهور تو طعم زندگی را دارد و ما در اربعین، زندگی را حس میکنیم.
وقتی تو میآیی، شاید ما زنده نباشیم و بگو چطور باید شکر این نعمت بزرگ را به جا بیاوریم که در زمان غیبتت بویی از عطر ظهورت به مشاممان رسید و عطش آمدنت در دلمان دو چندان شد؟
شبت بخیر حقیقت زندگی!
#شب_بخیر #اربعین
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
زندگی وقتی معنا مییابد که خرج راه عشق شود و عشق وقتی معنا مییابد که تو معشوق باشی. ما وقتی که عاشق نیستیم، در اوج بیهودگی نفس میکشیم و توهم عاشقی داریم اگر معشوقی جز تو را برای خویش انتخاب کرده باشیم.
ما از زندگی فاصلۀ زیادی داریم و برای رسیدن به آن راهی جز عشق تو نداریم. برای عاشق شدن باید خودمان را کنار بگذاریم و فقط به تو و دلخواه تو فکر کنیم؛ اما عجیب نفسپرور شدهایم و در مقابل خواستههای نفسانی خویش ضعیف و تسلیمیم.
تا بردۀ نفسیم خبری از عشق نیست و از زندگی محرومیم. آقا! ما را از بند نفس نجات بده تا طعم زندگی را بچشیم.
شبت بخیر حقیقت زندگی!
#شب_بخیر #بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃بهار خدا
پاییزِ برگریزان با تو حرفها دارد و ما نمیشنویم! پاییز تجسّم یک انتظارِ به مقصد نرسیده است. زرد و بیجان شدن یعنی توانم برای انتظار به انتها رسیده است و تا از دست نرفتهام فکری کن به حالم.
من این روزها همان پاییزم و حرفها دارم با تو. تا از دست نرفتهام، فکر به حالم کن آقا!
شبت بخیر بهار خدا
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی