هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 حکمت متعالیه در تراز "#حکمت_تمدنی"
ظرفیت های مفهومی و معرفتی حکمت متعالیه در ساخت #بنای_فرهنگ_و_تمدن و پر کردن خلا فکری و فلسفی جهان و حضور فعال و بانشاط در باشگاه جهانی معرفت و فلسفه از منظر حکیم انقلاب اسلامی امام خامنه ای:
🔸مکتب فلسفی صدرالمتالهین همچون شخصیت و زندگی خود او، مجموعهی در هم تنیده و به وحدت رسیدهی چند عنصر گرانبها است.
🔹در فلسفهی او از #فاخرترین عناصر معرفت یعنی عقل منطقی، و شهود عرفانی، و وحی قرآنی، در کنار هم بهره گرفته شده، و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانی، و ذوق و مکاشفهی عرفانی، و تعبد و تدین و زهد و انس با کتاب و سنت، همه با هم دخیل گشته، و در عمر علمی پنجاهسالهی او رحلههای تحصیلی به مراکز علمی روزگار، با مهاجرت به کهک قم برای عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پیاده احرامی حج شدن، همراه گردیده است.
🔹 همانگونه که فلسفهی صدرایی -که خود او بحق آن را حکمت متعالیه نامیده- در هنگام پیدایش خود، نقطهی #اوج فلسفه اسلامی تا زمان او و ضربهیی قاطع بر حملات تخریبی مشککان و فلسفهستیزان دورانهای میانهی اسلامی بوده است، امروزه پس از بهرهگیری چهارصدساله از تنقیح و تحقیق برجستگان علوم عقلی، و نقد و تبیین و تکمیل در حوزههای فلسفه، و ورز یافتن با دست توانای فلاسفهی نامدار حوزههای علمی بویژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها #استحکام بلکه #شادابی و #سرزندگی مضاعفی گرفته و میتواند در جایگاه شایستهی خود در #بنای_فرهنگ_و_تمدن، بایستد و چون #خورشیدی در ذهن انسانها بدرخشد و فضای ذهنی را #تابناک سازد.
🔸 مکتب فلسفی صدرالمتالهین همچون همه فلسفهها در محدودهی ملیت و جغرافیا نمیگنجد و متعلق به #همهی_انسانها و جامعهها است. همواره همه بشریت به یک چهارچوب و استخوانبندی متقن عقلایی برای فهم و تفسیر هستی نیازمندند.
🔹 هیچ فرهنگ و تمدنی بدون چنین پایهی مستحکم و قابل قبولی نمیتواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینهی روحی برساند و زندگی او را از هدفی متعالی برخوردار سازد . و چنین است که به گمان ما فلسفهی اسلامی بویژه در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی ، جای خالی خویش را در اندیشهی انسان این روزگار میجوید و سر انجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت.
🔹 ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهی وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدی چون #امام_خمینی که یگانهی دین و فلسفه و سیاست و خود یکی از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزهی درسی و تحقیقی پربرکت حکیم #علامهی_طباطبایی که استاد یگانه مبانی ملاصدرا در طول سی سال در حوزهی قم به شمار میرفت، و تلاش تلامذه و هم دورههای آنان، بیشک دورهی با برکتی برای فلسفه الهی است.
🔸و اکنون برپایی این گردهمایی بزرگ از فرزانگان ایرانی و غیرایرانی مژدهی آگاهیهای ژرفتر و گستردهتری در باب فلسفه ملاصدرا میرساند. شاید این یکی از موجباتی شود که مسیر مستقیم و تکاملی و نامتناقض فلسفه که از ممیزات فلسفهی اسلامی بویژه پس از روشن شدن #مشعل_حکمت_صدرایی است، در ذهن اندیشوران و فیلسوفان غرب، با مسیر پرتقاطع و پرتناقض و پرنشیب و فراز فلسفه غربی در همین چهارصد سال مقایسه شود و #فرصت_تازهای برای نقد و بحث در باشگاه جهانی معرفت و استدلال عقلانی، فراهم آید.
۱۳۷۸/۰۳/۰۱
پیام به کنگره بزرگداشت ملاصدرا
#حکمت_تمدنی
#بنای_فرهنگ_و_تمدن
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👓 آقای قاضی برای همه، هم #علما، هم طلاب، هم مردمالگوست!!
🔹 مرحوم میرزا علی آقای قاضی یکی از #حسنات دهر است؛
یعنی واقعاً شخصیت برجستهی علمی و عملی مرحوم آقای قاضی، حالا اگر نگوییم بینظیر، حقّاً در بین بزرگان کمنظیر است.
❗️ خب، ایشان علاوه بر مقامات معنوی و عرفانی خودشان، شاگردان زیادی را هم تربیت کردند که این خیلی با ارزش است؛ شخصیتهای بزرگی که ما بعضی از اینها را ملاقات کردیم، زیارت کردیم: مرحوم آقای طباطبائی، مرحوم آقای آسید محمدحسن الهی - اخوی ایشان - مرحوم آقای آمیرزا ابراهیم شریفی - که داماد مرحوم آقای قاضی بودند، در زابل بودند و جزو شاگردان برجستهی آقای قاضی بودند - مرحوم آقای حاج شیخ عباس قوچانی، و در این اواخر هم مرحوم آقای بهجت
❗️ مهمترین مسئله در این باب، این است که ما در بین سلسلهی علمی #فقهی و حِکمی خودمان در حوزههای علمیه - در این صراط مستقیم - یک گذرگاه و جریان خاصالخاص داریم که میتواند برای همه #الگو باشد، هم برای علما الگو باشد، علمای بزرگ و کوچک - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ میتوانند واقعاً الگو باشند.
🔹 اینها کسانی هستند که به پایبندی به ظواهر اکتفاء نکردند، در طریق معرفت و طریق سلوک و طریق توحید تلاش کردند مجاهدت کردند کار کردند، و به مقامات عالیه رسیدند. و مهم این است که این حرکت عظیم سلوکی و ریاضتی را نه با طرق مندرآوردی و تخیّلی - مثل بعضی از سلسلهها و دکانهای تصوّف و عرفان و مانند اینها - بلکه #صرفاً از طریق #شرع_مقدّس آن هم با خبرویت بالا، به دست آوردند.
💬 امام خامنهای
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
📌بهترين فرصتها برای حکمت
فیلسوف انقلاب استاد #شهید_مطهری:
🔹علم و معرفت را هيچگاه به يك زمان معين يا بر يك قوم و ملت معين وقف نكردهاند و اگر امتياز علم در انحصار اشخاص معين بود اين پيشرفت حيرتآورى- كه امروز مىبينيم حاصل نمىشد.
🔸وضع مخصوص تمدن امروز بشرى و از بين رفتن فاصلهها و باز شدن معارف شرق و غرب به روى يكديگر بهترين فرصتها را براى شخص محقق پيش مىآورد كه نتايج قرنها رنج و مطالعه و تحقيق را كه از راههاى مختلف بدست آمده مورد استفاده قرار داده و با بكار بردن نيروى ابداع و ابتكار راههاى تازهاى باز كند و بابهاى ديگرى بگشايد و همواره در چنين فرصتهايى بوده كه علم و فلسفه توانستهاند مراحل جديدى را طى كنند.
تهران اسفندماه 1333 شمسى
مرتضى مطهرى.
{اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج2، ص: 10}
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
https://eitaa.com/usul121
📌فطرت بنیان معرفت شناسی
استاد شهید مطهری:
🔹تنها با قول به #فطرت است که انسان، هم از جهت ادراک و تفکر و هم از جهت گرايش و احساسات عالي انساني «جهتدار» ميشود، آنهم جهت ضروري. از نظر ما هرچند ذهن در ابتدا فاقد هر نوع ادراک بالفعل است (اللَّه الذي اخرجکم من بطون امّهاتکم لاتعلمون شيئاً ...)و هرچند ذهن از نظر پذيرش معقولات اوليه (ماهيات) ماده خام محض و بلااقتضاء است (برخلاف نظريه افلاطون و حتي دکارت در تصور ماهيت جسم) و پذيرنده محض است، اما انتزاع معقولات ثانيه فلسفي و معقولات ثانيه منطقي به حکم استعداد فطري و بعد الهي خاص است، همچنان که استعداد تعميم معاني و معقولات اوليه يعني تجريد آنها و تعميم آنها نيز معلول استعداد خاص است که حکما از آنها به عقل بالقوه تعبير ميکنند.
🔸تعميم و تجريد و همچنين انتزاع معقولات ثانيه فلسفي و انتزاع معقولات ثانيه منطقي مولود استعداد فطري ذهن انساني است و اينهاست که به انسان امکان تفکر و استدلال و استنباط و استخراج احکام و قوانين کلي ميدهد. علاوه بر همه اينها يک سلسله تصديقات اوّلي فطري براي انسان هست که جهت تفکر را روشن ميکند.
🔹تجريد و تعميم و انتزاع، مايههاي ثانوي تفکر را (مايههاي اوليه که ماده خام تفکر است وسيله حواس به دست ميآيد) به دست ميدهد و يا به تعبير دکارت صورت تفکر را به دست ميدهد و تصديقات فطري کادر و جهت تفکر را؛ يعني جهت تفکر را ضرورت و لايتخلف ميکند و از اراده انسان خارج ميکند همچنان که جهان خارج هم از اين جهت نقشي ندارد. جهان بيرون دو نقش دارد: يکي اينکه مواد اوليه تصوريه را ميدهد از راه احساس و ديگر اينکه پارهاي تصديقات ثانويه را ميدهد از راه تجربه که البته به کمک قياس و تصديقات فطري است.
🔸 مثلًا امتناع جمع ميان نقيضين، امتناع جمع ضدين، امتناع دور، امتناع تقدم شيء بر نفس، ضرورت صدق نتيجه با صدق مقدمتين، ضرورت صدق عکس مستوي و عکس نقيض با صدق اصل، ضرورت ثبوت قضيه از راه خلف يعني از راه ابطال نقيضش و امثال اينها جبراً مسير تفکر و کادر تفکر را و جهت تفکر را در همه يکنواخت تعيين ميکند واين است فطرت ادراکي.
🔹و اگر انسان آنچنان بود که ماده خام محض بود و تحت تأثير مطلق عالم بيرون و مقياسي براي اطمينان به اينکه بيرون هم برخلاف اين مقياسها نخواهد شد نداشت، مثلًا در آينده جمع نقيضين، تقدم شيء بر نفس، صدق اصل و عدم صدق عکس تحقق نخواهد يافت، به هيچ علم و ادراکي نميشد اعتماد و اطمينان کرد.
و اما از جنبه گرايشها. باز هم فطرت است که به انسان نوعي جهت داده و ميدهد.
یاداشت ها ج۱۱ ص۵۷
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
https://eitaa.com/usul121
#حدیث روز
امام على عليه السلام :
🔹أَفضَلُ النّاسِ عَقلاً أَحسَنُهُم تَقديرا لِمَعاشِهِ وَ أَشَدُّهُمُ اهتِماما بِإِصلاحِ مَعادِهِ؛
🔸عاقل ترين مردم كسى است كه در امور زندگيش بهتر برنامه ريزى كند و در اصلاح آخرتش بيشتر همّت نمايد.
(تصنیف غررالحکم و دررالکلم،ص52)
🌸🌸🌸🌸🌸
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
https://eitaa.com/usul121
نقش زبان در انتقال معاني فلسفی
#علامهی_طباطبایی:
🔹يك قاضى علمى كه در يك مسئله علمى و خصوصاً يك مسئله #فلسفى قضاوت مىكند كارش بسيار دشوار و مصيبتش بسيار گران است، زيرا از يك طرف #حواس، او را به سوى امور جزيى مىكشاند و نمىگذارد متوجه #كليات، مجردات و مسائل ماوراى طبيعت بشود كه ديگر معيارهاى مادى در آنها به كار نمىآيد.
🔸و حتى تعبيرها و #واژههايى كه بيانگر مطلب و مقصود است در آن جا به كار نمىرود،
🔹زيرا اين واژهها #زاييده نيازهاى مادى و بيانگر خواستهاى مادى است.
🔸 و تنها در صورتى مىتوانيم آنها را در فلسفه به كار ببريم كه آنها را از حجابهاى مادى #تجريد كنيم و تعينات و تشخصات را كه ملازم با جزئيت است از آنها سلب كنيم.
🔸روى اين بيان، اين واژهها در هر مسئله فلسفى به كار رود انسان را در #سراشيبى سقوط و گمراهى قرار مىدهد و تمام نتايج و معارفى كه بر اين الفاظ بار مىشود احتمال اشتباه و لغزش را به همراه دارد.
✔️منبع: علی (عليه السّلام ) و فلسفه الهی
مجموعه رسائل علامه طباطبائى، ج1، ص: 195
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
https://eitaa.com/usul121
📌فلسفه وضع الفاظ و محدودیت آن
🔺علامه طباطبائی:
🔸پايه و اساس وضع الفاظ بر پايه احتياجات بشرى بوده است و در اثر توسعه احتياجات، دايره وضع الفاظ وسيعتر شده است.
🔹لذا بيان حقايق انوار تجرديه عوالم ربوبى در قالب الفاظ غيرممكن است و هر چه از آنجا گفته شود اشاره و كنايه بوده، نمىتواند آن حقيقت عاليه را در افهام تنزل دهد.
🔸بشر مادى كه به نص اخبار: «{انْتَ في أظْلَمِ الْعَوالم»} در تاريكترين عوالم از عوالم الهيه كه همين عالم ماده است زندگى مىنمايد و هر چه با چشم خود مىبيند و با دست مادى خود لمس مىنمايد از براى آنها الفاظى در حدود اختيارات روزمره خود وضع مىنمايد، اما از ساير عوامل و از تعلقات و تشعشعات و انوار و ارواح اطلاعى ندارد تا براى آنها نيز الفاظى وضع كند.
🔹بنابراين ما در تمام لغات جهان لغتى نداريم كه آن معانى عاليه را حكايت كند.
🔸 پس چهسان مىتوان آن حقايق را به زبان آورده و توصيف نمود؟
مشكل عشق نه در حوصله دانش ماست
حل اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد
🔹دو دسته، از اين حقايق سخن راندهاند:
🔺اول: جماعات انبياى كرام عليهم السلام. بديهى است كه آنها با عوالم ماوراى ماده ارتباط داشتهاند، ولى به حكم:
«نَحْنُ مَعاشِرَالأنْبِياءِ امِرْنا أَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»
مجبور بودند از اين حقايق به قسمى تعبير نمايند كه قابل فهم و ادراك عامه مردم باشد و لهذا از بيان حقايق انوارى و غايتِ درخشندگى آن قطع نظر نموده و از بيان آنچه كه حتى به قلبِ بشر هم خطور نكرده است رفع يد نموده، از حقيقت:
«مَالا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا اذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ»
تعابيرى از قبيل جنت و حُور و قصور و غيره مىنمودند و لهذا خود نيز در آخر اعتراف مىنمودند كه بيان حقايق آن عوالم قابل توصيف نيست.
🔺دوم: سلسلهاى از مردم كه به متابعت راه انبيا تشرفِ ادراكِ اين حقايق و فيوضات، به قدرِ اختلاف و استعدادات نصيبشان شده است. اينان نيز سخن در پرده استعمار و تمثيل گفتهاند.
رساله لب اللباب، ص: 50.
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
https://eitaa.com/usul121
#حدیث روز
رسول اکرم (صلیالله علیه و آله):
🔹یا عَلىُّ اَلعَقل مَا اکتُسِبَت بِهِ الجَنَّهُ و طُلِبَ بِهِ رِضَى الرَّحمنِ؛
🔸یا على عقل چیزى است که با آن بهشت و خشنودى خداوند رحمان به دست مى آید.
(من لایحضره الفقیه،ج۴،ص۳۶۹)
🌸🌸🌸🌸🌸
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
https://eitaa.com/usul121
هدایت شده از امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 عرفان نظری برتر از همهی علوم، اما مقدمه عرفان عملی است.
"عرفان نظری باید به سلوک بینجامد"
حکیم انقلاب، آیت الله خامنه ای:
🔸 بنده هیچ دشمنی و مخالفتی با عرفان نظری ندارم. گفته میشود: «الانسان عدوّ لما جهله». بنده هیچ ورودی در عرفان نظری ندارم، اما هیچ عداوتی هم ندارم؛
🔹منتها اعتقادم این است که ما نباید عرفان را به معنای الفاظ و تعبیرات و فرمولهای ذهنی مثل بقیهی علوم ببینیم.
🔸عرفان، همان مرحوم قاضی است؛ مرحوم ملا حسینقلی همدانی است؛ مرحوم سید احمد کربلائی است؛ عرفان واقعی اینهاست.
🔹مرحوم آقای طباطبائی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، #عرفان_عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک.
🔸#عرفان_نظری باید به سلوک بینجامد. خب، موضوع عرفان، ذات مقدس پروردگار است. موضوع عرفان، خداست. از این جهت، #برتر_از_همهی_علوم است. خب، این خدا باید در زندگی کسی که اهل عرفان است، تجلی پیدا کند.
🔹 ما کسانی را دیدیم که گفته میشد در عرفان نظری از همه بهترند، اما در عرفان عملی یک قدم برنداشته بودند. ما افراد اینجوری را دیدیم و درک کردیم که اصلاً مسائل سلوکی و اینها را مس نکرده بودند. آنچه که من به آن تکیه دارم، این است که واقعاً یک حرکت عملی دیده شود؛ که این در مورد اهل معقول، به طور عام مطلوب است.
🔸آن کسانی هم که به عنوان اهل حکمت و اهل معقول شناخته شدند، غالباً کسانیاند که این جنبهی معنوی در آنها وجود داشته.
بیانات در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی ۱۳۹۱/۱۱/۲۳
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌فلسفه زبان و تأويل قرآن
🔺متفکر قرآنی علامه طباطبایی:
🔸در صدر اسلام در ميان اكثريت تسنن معروف بود كه قرآن كريم را در جايى كه دليل باشد مى توان از ظاهرش صرف كرده به معناى خلاف ظاهر حمل كرد و معمولًا معناى خلاف ظاهر (تأويل) ناميده مى شد و آنچه در قرآن كريم به نام (تأويل) ذكر شده به همين معنا تفسير مى گردد.
🔹در كتاب مذهبى جماعت و همچنين در مناظره هاى مذاهب مختلفه- كه به تحرير درآمده- بسيار به چشم مى خورد كه در مسئله اى كه با اجماع علماى مذهب يا دليل ديگرى ثابت مى شود اگر با ظاهر آيه اى از آيات قرآنى مخالف باشد، آيه را تأويل نموده به معناى خلاف ظاهر حمل مى كنند و گاهى دو طرف متخاصم براى دو قول متقابل با آيات قرآنى احتجاج مى نمايند و هركدام از دو طرف آيه، طرف ديگر را تأويل مى كند.
🔸اين رويه كم و بيش به شيعه نيز سرايت نموده است و در برخى از كتب كلامى شان ديده مى شود. ولى آنچه پس از تدبر كافى در آيات قرآنى و احاديث اهل بيت به دست مى آيد اين است كه قرآن كريم در لهجه شيرين و بيان روشن و رساى خود، هرگز شيوه لغز و معما پيش نگرفته و مطلبى را جز با قالب لفظى خودش به مردم القا نكرده است و آنچه در قرآن كريم به نام (تأويل) ذكر شده است از قبيل مدلول لفظ نيست بلكه حقايق و واقعيتهايى است كه بالاتر از درك عامه بوده كه معارف اعتقادى و احكام عملى قرآن از آنها سرچشمه مى گيرد.
🔹آرى همه قرآن تأويل دارد و تأويل آن مستقيما از راه تفكر قابل درك نيست و از راه لفظ نيز قابل بيان نمى باشد و تنها پيامبران و پاكان از اولياى خدا كه از آلايشهاى بشريت پاكند، مى توانند از راه مشاهده، آنها را بيابند. آرى، تأويل قرآن روز رستاخير براى همه مكشوف خواهد شد.
🔷توضيح:
🔹به خوبى مى دانيم آنچه بشر را وادار به سخنگويى و وضع لغت و استفاده از الفاظ نموده، همانا نيازمنديهاى اجتماعى مادى است. بشر در زندگى اجتماعى خود ناگزير است كه منويات و محتويات ضمير خود را به همنوعان خود بفهماند و براى همين منظور از صدا و گوش استمداد جويد و گاهى كم و بيش از اشاره و چشم استفاده كند. و از اينجاست كه در ميان شخص گنگ و نابينا هيچگونه تفاهم برقرار نمى شود؛ زيرا آنچه نابينا به زبان مى گويد، گنگ نمى شنود و آنچه گنگ به اشاره مى فهماند نابينا نمى بيند و از اين روى در وضع لغات و نامگذارى اشياء تأمين نيازمندى مادى منظور بوده و براى چيزهايى و اوضاع و احوالى، لفظ ساخته شده كه مادى و در دسترس حس يا نزديك به محسوس مى باشد چنانكه مى بينيم در مواردى كه مخاطب ما يكى از حواس را فاقد است، اگر بخواهيم از چيزهايى كه از راه همان حس مفقود درك مى شود، سخن بگوييم دست به يك نوع تمثيل و تشبيه مى زنيم مثلًا اگر بخواهيم به يك نابيناى مادرزاد از روشنايى و رنگ، يا به كودكى كه به حد بلوغ نرسيده از لذت عمل جنسى توصيف كنيم، مقصود خود را با نوعى از مقايسه و تشبيه و آوردن مثل مناسب تأديه مى كنيم، بنابراين، اگر فرض كنيم در جهان هستى، واقعيتهايى وجود دارد كه از ماده و آلايش ماده منزه است (و واقع امر هم همين است) و از گروه بشر در هر عصر يك يا چند تن انگشت شمار، استعداد درك و مشاهده آنها را دارند، چنين چيزهايى از راه بيان لفظى و تفكر عادى قابل تفهيم و درك نخواهد بود و جز با تمثيل و تشبيه نمى توان به آنها اشاره كرد.
🔸خداى متعال در كتاب خود مى فرمايد:
ما اين كتاب را از قبيل لفظ، خواندنى و عربى قرار داديم شايد شما آن را تعقل كنيد و بفهميد و همانا اين كتاب نزد ما در لوح محفوظ كه اصل كتب آسمانى است، بسى بلند پايه و محكم اساس است (فهم عادى به آن نمى رسد و در آن رخنه نمى كند)
و نيز مى فرمايد:
(تحقيقا اين كتاب قرآنى است گرامى در كتابى كه از انظار عادى پنهان است، كسى به آن مس نمى كند مگر پاك شدگان).
🔹و همچنين در حق پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت وى مى فرمايد:
(خداى متعال مى خواهد از شما اهل بيت هرگونه پليدى را ببرد و شما را پاك گرداند)
🔸به دلالت اين آيات، قرآن كريم از مرحله اى سرچشمه مى گيرد كه افهام مردم از رسيدن به آنجا و نفوذ كردن در آنجا زبون است، كسى را نمى رسد كه كمترين دركى در آنجا داشته باشد جز بندگانى كه خدا آنان را پاك گردانيده است و اهل بيت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آن پاكانند.
🔹و در جاى ديگر مى فرمايد:
(اينان كه ايمان به قرآن نمى آورند تكذيب كردند چيزى را كه به علم او احاطه نيافته اند و هنوز تأويل آن براى آنها مشهود نشده است (يعنى روز قيامت كه حقايق اشياء بالعيان ديده مى شود و باز در جاى ديگر مى فرمايد: (روزى كه تأويل قرآن (همه قرآن) مشهود مى شود، كسانى كه آن را فراموش كرده بودند به راستى و صدقِ دعوت نبوت، اعتراف خواهند كرد.
شيعه در اسلام ، ص: 92
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم
https://eitaa.com/usul121