eitaa logo
یادمان شهدای ع والفجر ۸ - اروند
4.4هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
[🔰کانال‌رسمی‌یادمان‌شهدای‌عملیات‌والفجر۸] به بزرگترین‌گلزارشهدای‌آبی‌دنیا‌خوش‌آمدید 🌍خوزستان_آبادان_اروندکِنار 🔻زیرنظرمدیریت‌یادمان‌ جهت ارتباط : @Yadman_arvand_1364 ناشناس: https://daigo.ir/secret/683750388
مشاهده در ایتا
دانلود
『خرمشهر..؛ 』 🔻مسجد جامع خرمشهر قلب شهر بود که می تپید. مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود. “مسجد جامع همه خرمشهر بود” 🔅 "سوم خرداد سالروز آزاد سازی خرمشهر و روز مقاومت و ایثار گرامی باد" ؛ ...(:🇮🇷💪 را کرد. 🌊🌴| @vaalfajr8_ir https://chat.whatsapp.com/CzflWIw9KbwFHt1Fswwgzv
『خرمشهر..؛ 』 روز‌فتح‌خرمشهر، ضربه‌عظیمی‌بر‌پیکره‌ نظام‌استکباری‌جهانی‌وارد‌شد ؛ ...(:🇮🇷💪 . 🌊🌴| @vaalfajr8_ir https://chat.whatsapp.com/CzflWIw9KbwFHt1Fswwgzv
『خرمشهر..؛ 』 🔻حماسه‌فتح‌خرمشهر.. ‌و‌عملیات‌‌عظیم‌بیت‌المقدس،‌در‌تاریخ‌این‌کشور‌خواهد‌ماند ؛ ...(:🇮🇷💪 . 🌊🌴| @vaalfajr8_ir https://chat.whatsapp.com/CzflWIw9KbwFHt1Fswwgzv
『خرمشهر..؛ 』 بچه‌ها..! اگر‌شهر‌سقوط‌کرد،‌نگران‌نباشید؛ دوباره‌فتح‌می‌کنیم..! ‌مراقب‌باشید‌ایمانتان‌سقوط‌نکند..! ؛ ...(:🇮🇷💪 . 🌊🌴| @vaalfajr8_ir https://chat.whatsapp.com/CzflWIw9KbwFHt1Fswwgzv
『 🔰انتخابات..؛ 』 مردم،‌بابصیرت،‌با‌فکر‌وارد‌بشوند... و‌انسان‌های‌صالح‌را‌انتخاب‌بکنند ؛ ...(:🇮🇷✌️ 🌊🌴| @vaalfajr8_ir https://chat.whatsapp.com/CzflWIw9KbwFHt1Fswwgzv
یادمان شهدای ع والفجر ۸ - اروند
•❤️•
『 خاطرات‌شهدا..؛ 』 •عشق برتر...• حسین علی مهرزادی معلم فداکاری بود که راه جبهه را در پیش گرفت. با توجه به قابلیت هایی که داشت مسئولیت ستاد لشکر ۲۵ کربلا به ایشان سپرده شد. مهرزادی، والفجر ۸ را آخرین حضور نظامی خود می‌دانست. به همین خاطر خودش را برای شهادت آماده کرده بود. قبل از عملیات هر بار در هر جلسه ای که برای هماهنگی عملیات در فرماندهی برگزار می‌کردیم، او از همه می خواست تا برای شهادتش دعا کنند. در مقر لشکر بودیم و داشتیم برای اعزام به منطقه عملیاتی آماده می شدیم. آخرین سفارش ها و وصیت های خود را انجام می‌دادند. چهره‌ی مهرزادی بیش از همیشه نورانی شده بود. موقع حرکت، خبر دادند که همسر ایشان پشت خط منتظر است تا با او صحبت کند. این آخرین تماس با پشت جبهه بود. از مهرزدای خواستم تا برود و با همسرش خداحافظی کند بعد از آن راهی خط شویم. او از این کار امتناع کرد. اصرار بچه ها هم فایده ای نداشت. با لبخند می‌گفت: [نمی‌خواهم سیم شهادت قطع شود...!] او عاشق همسرش بود و می ترسید این ارتباط عاطفی مانع وصلت حقیقی او شود. سه روز بعد از عملیات، مهرزادی به آرزوی خود رسید و خاک را برای خاکیان گذاشت و رفت. •راوی_مرتضی قربانی• ؛ ...(:🖤📻 ۸ 🌊🌴| @vaalfajr8_ir https://chat.whatsapp.com/CzflWIw9KbwFHt1Fswwgzv
یادمان شهدای ع والفجر ۸ - اروند
•🥀•
『 خاطرات‌شهدا..؛ 』 •شب چهارم...• چهارمین روز عملیات والفجر ۸، مصادف بود با شهادت حضرت زهرا [سلام الله علیها]. در این چهار روز، بی‌وقفه مشغول کار بودیم. هیچکس استراحت نکرده بود. چه بچه های رزمنده خط مقدم و چه بچه های پشتیبانی و تعاون و... بعضی از بچه ها را دیدم که از بس دغدغه کار و تلاش داشتند، فراموش می کردند غذایشان را بخورند. با این که انگیزه ها خدایی بود_ زیرا در غیر این صورت امکان نداشت کسی با این همه مشکلات آنجا دوام بیاورد_ ولی به هر حال کمی آرامش می توانست مقداری از فشارهای ناشی از کم خوابی و جراحت و شهادت دوستان را بکاهد. وقتی یاد آوری کردیم که امشب شهادت خانم حضرت زهرا [سلام الله علیها] است، انگار بچه ها گم شده‌ای را پیدا کرده بودند. خیلی ها لحظه شماری می‌کردند که تا شب هر چه زودتر، سیاهی خود رابگستراند. هوا که تاریک شد، هرکس از هرکجا که بود، برای خودش خلوتی داشت. فرصتی پیدا شده بود تا داغ جان گداز فراق یاران را مرهمی بگذاریم. بغض‌مان آن شب به آه و فغان مبدل شد. بچه های داخل سنگر، نگهبان ها، بچه‌های زرهی، همه و همه، زیر لب زمزمه ای داشتند. در آن تاریکی از گوشه و کنار صدای هق هق بچه ها به گوش می رسید. همه گویا شکایت این فراق را به آستان شریف مادرشان حضرت فاطمه زهرا [سلام الله علیها] برده بودند. شنیدم یکی میگفت: [مادر! گل که بی خار نمی‌شود... بچه های خوبت را گلچین کردی ما را هم به میهمانی خود دعوت کن...] آن طرف تر یکی ضجه می زد و یا زهرا یا زهرا می‌گفت. دل بچه‌ها خون بود. جای شهدا خیلی خالی بود. کار من شده بود به هوش اوردن بچه‌ها. •راوی_حبیب عبداللهی• ؛ ...(:🖤📻 ۸ 🌊🌴| @vaalfajr8_ir https://chat.whatsapp.com/CzflWIw9KbwFHt1Fswwgzv