eitaa logo
مجله مجازی واو
250 دنبال‌کننده
171 عکس
274 ویدیو
0 فایل
| مجله مجازی واو | پاتوقی برای اهالی خواندن و نوشتن واو حرف عطف است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🗒شاید ما هم کور باشیم! ✍ سمیرا علی‌اصغری ▪️ آدمیزاد جز دمِ آخر، که چاره و انتخابی ندارد الا مرگ، دائم سرِ دوراهی‌ها است. مثلا همین‌حالا من مانده‌ام که این مطلب را بنویسم یا نه؟ و به شما این هشدار را بدهم که بعد از خواندنِ کتاب و پیش از اسپویل‌شدن، این متن را بخوانید یا نه؟ ولی گرت هوفمان چنین فکر نمی‌کند، به‌گمانم معتقد به جبر در زندگی است؛ به دنیا می‌آیی، مطابق تقدیر زندگی می‌کنی و بعد؛ خلاص. ▫️ داستانِ او از این قرار است: شش‌کور توی کاهدانیِ یک روستا، در خوابی شبیه مرگ و فراموشی هستند که کسی در می‌زند، آن‌ها را بیدار و بهشان یادآوری می‌کند امروز قرار است نقاش تابلویی از آن‌ها بکشد (راوی دلش نمی‌خواسته از این خواب، بیدار شود). نقاش قبلا برایشان سفره‌ای از نعمت‌های دندان‌گیر فراهم کرده تا قوت داشته باشند، چون قرار است تصویر آن‌ها را درحال «سکندری خوردن، افتادن و جیغ‌کشیدن» بکشد. باقی ماجرا شرحِ سختی‌های این شش بخت‌برگشته از کاهدانی به خانه‌ی نقاش است، مسیر کوتاهی که به‌خاطر نداشتن راهنما، آزار و اذیت آدم‌ها و جهل خودشان، ساعت‌ها طول می‌کشد. ▪️ آن‌ها فقط کورند، ولی انگار تاریکی روی عقلشان هم پرده‌ انداخته؛ دائم سؤال‌های بی‌معنی می‌پرسند، دلیل چیزی را نمی‌دانند و می‌خواهند از فلسفه‌ی زندگی سر در بیاورند، چیزی که لقمه‌ی دهانشان نیست. مثلا یک‌جای داستان از رهگذری می‌پرسند: «به کسی برنخورده‌ای که سراغ مارا گرفته باشد؟» جواب منفی است، دوباره می‌پرسند: «یا کسی که سراغ ما را نگرفته باشد؟!» (جواب تقریبا شامل تمام آدم‌های جهان می‌شود.) ▫️ اما در بین سؤال‌هایی که مدام تکرار می‌شود، یکی هست که خیلی معنا دارد، سؤال روشنی است: «آفتاب زده؟» کورها به‌دنبال نورند و پیدایش نمی‌کنند. آنان بالأخره به ‌مقصد می‌رسند، اوامر نقاش را بی‌چون‌وچرا اطاعت می‌کنند، بارها خودشان را بر زمین می‌اندازند، تا شاهکار نهایی شکل می‌گیرد. در نهایت خسته، مبهوت و وامانده دوباره به کاهدانی برمی‌گردند. ▪️ این داستان تخیلیِ روان که پر از طنازی‌های نویسنده است براساس یک اثرِ واقعی از نقاش هلندی، پیتر بروگل نوشته شده. زاویه‌ی دید، «دوم‌شخص جمع» است؛ ما-طوری. انگار که راوی از زبانِ همه‌ی ما حرف می‌زند و داستانش را به جمعِ انسان‌ها تعمیم می‌دهد. بله خب، شاید ما هم کور باشیم و شاید نقاشِ هستی، ما را از خوابِ عدم بیدار، مسیر دنیا را با نعمت‌ها مزین و با رنج‌ها دشوار کرده باشد، شاید ما هم پیوسته به دنبال روشنایی هستیم و پیداکردن حقیقت مثل تمنای آفتاب از زبان کوران باشد. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒 حسادت مسری است! مواظب فرزندانمان باشیم! ✍️طاهره آمره ▪️حسادت از صفات بد انسانی است که اغلب مردم آن را تجربه کرده‌اند و میزان اعتراضی که هر فرد به حسادت اطرافیان خود دارد همیشه بیش از شکایتی است که از رفتارهای حسادت‌آمیز خود می‌کند! آدم‌ها اغلب‌اوقات فکر می‌کنند بغل دستی‌شان حسود است، همکارشان، همسایه‌شان و... همین سبب شده تا اغلب گلایه‌مند باشند تا شرمنده و عذرخواه از رفتار خود! در این میان برخی به عمد اشتباهات خویش را نادیده می‌گیرند اما برخی اصلا متوجه نمی‌شوند که دارند اشتباه می‌کنند و مثلا این رفتارشان نوعی حسادت است! ▫️در این یادداشت روی سخن با گروه دوم است. همان‌هایی که واقعا قصد حسادت ندارند ولی ناخودآگاه دچارش می‌شوند! کسانی‌که ممکن است در هر جایگاهی باشند. پدر، مادر، خواهر، برادر، دوست، فامیل، همکار و... یا بهتر بگوییم، همان خودِ ما! ▪️هرکدام از ما ممکن است بارها در موقعیت‌های مختلف حسادت کرده باشیم اما متوجه این رفتار زشت از سمت خودمان نباشیم و تنها چیزی که در این موارد آن را فهم کرده‌ باشیم حال بدمان باشد! حال بدی که از قضا بخاطر همان حسادت پنهانی درون ماست که از آن بی‌خبریم! 🔸حسودی چه شکلی است؟ این را پسر شش ساله‌ام ازم پرسید و موجب شد تا عمیق‌تر به آن فکر کنم! واقعا حسودی چه شکلی است؟! آدم حسود چگونه حسادت خود را نشان می‌دهد؟! روانشناسان حسادت را همان حال بد و احساس ناخوشایندی می‌دانند که در مواجهه‌ی با پیشرفت، موفقیت و یا موقعیت‌های شاد دیگران دامن افراد را می‌گیرد. در واقع آدم حسود از رسیدن دیگران به این شادکامی خوشحال نیست و گاهی آرزو می‌کند که کاش به زودی این نعمت از دیگران سلب شود! 🔸نشانه‌های فرد حسود فرد حسود از نظر امام علی(ع) کسی است که خوبی‌ها و موفقیت‌های دیگران را بر زبان نمی‌آورد و همواره سعی دارد تا با بیان نقطه‌ضعفی از فرد مقابل، خوبی‌هایش را زیر سؤال ببرد و به‌نحوی ویژگی مثبت فرد مقابل را کم‌ارزش نشان دهد. حتی در مواردی سعی دارد تا با یادآوری رفتار و یا جایگاه بهتری از خود، فرد مقابل را به حاشیه برده و خود را برتر از او نشان دهد! نشانه‌ی دیگر فرد حسود آن است که آرامش ندارد! همیشه در تکاپوی تخریب دیگران است و در تلاش برای بهتر نشان‌دادن خود! و اتفاقا این سلب آرامش، هم روح او را بیمار می‌کند، هم جسمش را! 🔸حسادت مسری است! نکته‌ی قابل تأمل در بحث حسادت آن است که این بیماری به نوعی مسری است و از فردی به فرد دیگر منتقل می‌شود! مخصوصا اگر این فرد پدر یا مادر باشد به سرعت می‌تواند حسد‌ورزی را در روند تربیتی خود به فرزندش انتقال دهد! ▫️بارها دیده‌ایم که کودکان در مراسم جشن تولد دوستانشان با دیدن کادوها بهانه می‌گیرند و یا حتی گریه می‌کنند که مثلا چرا آن‌ها فلان اسباب‌بازی را ندارند؟! در چنین مواقعی غلط‌ترین پاسخ از سمت پدر و مادر شاید این باشد که « گریه نکن، خودت که بهتر از اینو داری.» ▪️در واقع کودک بدون در نظرگرفتن اینکه کدام اسباب‌بازی کیفیت بیشتری دارد آن را طلب می‌کند اما والدین این کودک با دادن یک پاسخ کاملا اشتباه ذهن کودکشان را به سمتی می‌برند تا کادوی دوستش را کم‌ارزش ببیند و با بی‌کیفیت دیدن آن نسبت به اسباب‌بازی خود آرام شود. اینجاست که این پدر و مادر ناخودآگاه تخم حسادت را در ذهن فرزندشان می‌کارند! و رفته‌رفته او را فردی حسود بار می‌آورند! شاید بهترین پاسخ در چنین مواقعی به کودک بهانه‌گیر این باشد: «بله، خیلی قشنگه، مبارکش باشه، ان‌شاءالله برای شما هم می‌خریم». ▫️همچنین تشویق کودکان به اینکه با هم تبادل اسباب‌بازی کنند و یا دادن فرصتی به آن‌ها تا بتوانند تجربه‌ی بازی با اسباب‌بازی‌های جدید دیگری را هم داشته باشند در رفع بهانه‌گیری‌های کودکانه‌ی آن‌ها بسیار مؤثر است! البته اگر فرض کنیم که برپایی جشن تولد برای کودکان صرفا با هدف شادمانی کودکان باشد نه با هدف نوعی نمایش و خدای ناکرده چشم و هم‌چشمی از سوی والدین! که در آن صورت کافی است یک‌بار کودک این کلام را از زبان والدینش بشنود که مثلا «جشن تولدی برات می‌گیریم که هیچ کسی تا حالا برای بچش نگرفته باشه»! آن وقت است که دیگر نباید از بزرگسالی این کودک انتظاری جز حسادت و خودبرتربینی و فخرفروشی نسبت به دیگران داشت! 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒از سیرابی شیردان تا غول‌های ساندویچی ✍مریم فولادزاده ▫️هرسال در سطح جهان مسابقاتی با جوایز وسوسه‌انگیز، در زمینهی پرخوری برگزار می‌شود. در یکی از این مسابقه‌ها، شخصی به نام «کوبایاشی»، با خوردن ۸ کیلو مغز سرخ شده‌ی گاو، برنده‌ی جایزه ۲۵هزار دلاری مسابقات پرخوری فرانکلین داوانای آمریکا شد و این جایزه آن‌قدر به مذاقش خوش آمد که سال بعد با خوردن ۵۳ ساندویچ کامل، رکورد جهانی را شکست و کمربند طلایی پرخوری گرفت! ◾️در کنار چنین مسابقاتی، افراد دیگری هم با عنوان فودبلاگر و تِستر، پرخوری و درهم‌خوری را به جامعه تزریق می‌کنند. کافی است سری به صفحه‌‌های مجازی‌شان بزنید تا ببینید چطور با دهان نیم‌متر باز، چشم‌های گرد، تعریف و تمجید وسوسه‌انگیز، چهره‌ای خندان و مدهوش از عطر و بوی غذا و سرو غذاهای متنوع و لاکچری در رستوران‌های آنچنانی، با غذا خوردن پول پارو می‌کنند و افراد را به پرخوری سوق می‌دهند؛ چه با خوردن فست‌فودها و لقمه‌های غول‌آسا و پرحجمی که انواع ترکیب‌های عجیب دارد، چه خوردن غذاهای سنتی چون سیرابی که با تنوع زیاد در یک وعده‌ی غذایی فودبلاگر را تا مرز انفجار پیش می‌برد. ▫️این اتفاق اما درحالی رخ می‌دهد که همین حالایی که شما در حال خواندن این متن هستید، افرادی در حال تجربه‌ی مردن بر اثر گرسنگی هستند. طبق گزارش‌ جهانیِ بحران‌های غذایی ۲۰۲۲، سطح گرسنگی جهان  همچنان بالا است و بیش از ۸۰۰ میلیون نفر در دنیا دچار گرسنگی هستند و ۴۱ میلیون نفر نیز در آستانه‌ی قحطی‌اند. طبق آمار فائو نیز بیش از ۱۵۱ میلیون کودک زیر ۵ سال از سوءتغذیه و رشد ضعیف رنج می‌برند و هر ۵ ثانیه یک کودک به دلیل گرسنگی جان خود را از دست می‌دهد. یونیسف آماری منتشر کرده که فقط در سال ۲۰۱۶، 5 میلیون ‌و‌ 600 هزار کودک بر اثر سوءتغذیه مرده‌اند. ▪️فارغ از مسائل دیگر دخیل در ناامنی غذایی، آیا تا زمانی‌که فرهنگ پرخوری و شکم‌بارگی بر جامعه‌ی جهانی حاکم باشد، می‌توان انتظار امنیت و عدالت غذایی را داشت؟ بی‌دلیل نیست که «سازمان کمک به گرسنگان جهان» در آلمان می‌گوید که «هدف جامعه جهانی برای ریشه‌کنی گرسنگی تا ۲۰۳۰ میلادی دست‌یافتنی نیست و گرسنگی مجدداً در حال افزایش است.» 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒از آشوب آبان ۹۸ تا اغتشاشات ۱۴۰۱، پشت پرده چه خبر است؟ ✍محمد پورغلامی ◽️از اوائل دهه‌ی ۹۰ شمسی، کمیته‌ای توسّط آمریکایی‌ها تشکیل شد که بعدا در اسفندماه سال ۹۶، اسمش را گذاشتند «کمیته‌ی اقدام ایران». مسئولیّت این کمیته در آن زمان با کسی نبود جز چهره‌ای سرشناس به نام «مایکل دی اندریا»، یا همان آیت‌الله مایک. شخصی که بسیاری از مهم‌ترین عملیّات‌های ویژه‌ی سازمان سیا را برعهده داشت، از جمله یافتن بن لادن یا ترور عماد مغنیه و احتمالا ترور سردار پرفتخار ایرانی. دوّمین عضو این کمیته در آن مقطع، «تُرکی‌ فیصل» بود که به مدت ۲۳ سال، ریاست استخبارات عربستان را برعهده داشت و از مشاورین اصلی بن‌‌سلمان در آن ایام بود. سوّمین فرد مهم این کمیته نیز «ژنرال سام نیومن» اسرائیلی بود که پروژه‌ی عملیاتی او، موسوم به «جنگ‌های نسل چهارمی» یا به تعبیر این روزها، «جنگ‌های ترکیبی» است، یعنی مجموعه اقداماتی که تأثیر بر نحوه‌ی ادراکات، ذهنیات، تفکرات و در نهایت عمل افراد خواهد گذاشت. عمده‌ی ساماندهی، هدایت و عملیات در فضای مجازی نیز توسط «مرکز اعتدال» سعودی‌ها انجام می‌شود که ترامپ و بن‌سلمان در سال ۲۰۱۷ آن را افتتاح کردند. ◾️بخش مهمی از مبنای نظری این پروژه‌ی عملیاتی، مبتنی بر تئوری «ناجنبش‌های اجتماعی» آصف بیات بنیان نهاده شده است. بیات در دهه‌ی ۶۰ جزو اعضای مرکزی سازمان چریک‌های فدایی خلق بود که بعدا در همان سال‌ها از ایران خارج شده و در لندن ساکن شده و ادامه‌ی تحصیل می‌دهد. او پژوهشی را انجام می‌دهد با عنوان «مقایسه‌ی تطبیقی حاشیه‌‌نشینی در تهران و قاهره»، که در سال ۹۳ در ایران، با عنوانی دیگر تبدیل به کتاب می‌شود و تا سال ۹۶، چندین بار تجدید چاپ می‌خورد. ◽️چارچوب تئوریک او در این پژوهش بر این اصل استوار است که موضوع «جنبش‌های اجتماعی» متعلّق به قرن بیستم است، اما قرن بیست‌ویکم، قرن «نا‌جنبش‌های اجتماعی» است. این دو با هم تفاوت‌های مهمی دارند از آن جمله آنکه: 🔻۱- جنبش‌های اجتماعی رهبری و سر دارند، اما نا‌جنبش‌های اجتماعی فاقد رهبری و هدایت‌کننده‌ی اصلی هستند. 🔻۲- جنبش‌های اجتماعی سلسله‌مراتب از بالا و پایین دارند، اما در نا‌جنبش‌های اجتماعی هیچگونه ارتباط ارگانیک و مستمری بین مراتب بالا و پایین وجود ندارد. 🔻۳- جنبش‌های اجتماعی مبتنی بر یک ایدئولوژی منسجم (مثل مارکسیسم یا لیبرالیسم) هستند اما نا‌جنبش‌های اجتماعی اساسا فاقد ایدئولوژی هستند، آنها مبتنی بر مطالبات و اعتراضات مقطعی و آنی شکل می‌گیرند. 🔻۴- نا‌جنبش‌های اجتماعی برخلاف جنبش‌ها، بلندمدت نیستند، کوتاه‌مدت‌اند و معمولا زیر چند ماه به پایان می‌رسند. 🔻۵- در جنبش‌های اجتماعی، سازمان‌ها و جریان‌های سیاسی- اجتماعی پیشرو هستند، اما در نا‌جنبش‌های اجتماعی، این طیف، نقش حامی و پشتیبان دارند. 🔻۶- برخلاف جنبش‌های اجتماعی که معمولا مبتنی بر عقلانیت هستند، نا‌جنبش‌های اجتماعی مبتنی بر هیجان و احساسات کاذب شکل می‌گیرند. 🔻۷- گروه‌های عمل‌کننده و کف خیابان در نا‌جنبش‌های اجتماعی، عمدتا این دسته از افراد هستند: حاشیه‌نشینان، بیکاران، اراذل و اوباش، کارگران روزمرد، زنان خیابانی، جوانان بی‌هویت، اقلیت‌های مذهبی و قومی و... ◾️پس، از سال ۹۶ به این‌ور، ما با شکل جدیدی از آشوب‌ها مواجهیم که پیش از این سابقه نداشته است. مدلی که به نظر می‌رسد از این پس، بر مبنای آن در مقاطع دیگر نیز استفاده خواهد شد. آشوب‌هایی که چندلایه و ترکیبی هستند. بنابراین مدل مواجهه‌ی با آن هم می‌بایست چندلایه و ترکیبی باشد. دیگر الگوهای سنتی برخورد و مقابله، جوابگوی صورت‌مسئله‌های امروزی نیست. شاید نیاز باشد ما هم در کشور، «کمیته‌ی اقدام ایران» تأسیس کنیم، شاید ضروری باشد ما هم «مرکز اعتدال»ی داشته باشیم. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
📚پل رضایت در کجای جهان شکسته است... ✍فاطمه‌سادات شه‌روش ◽️کمتر پیش می‌آید کسی از سفرنامه خوشش نیاید یا دست‌کم من اطرافم ندیده‌ام؛ اما برای کسی مثل من که سفررفتن برایش از جان‌دادن هم سخت‌تر است و در عین حال می‌خواهد با فرهنگ‌ها و مکان‌های مختلف آشنا شود، خواندن سفرنامه بهترین کار است. کیف می‌کنم از اینکه روی مبل راحتی خانه‌ام لم بدهم و در حالی‌که منتظرم چای سبزم دم بکشد، یک نفر به جای من زحمت رفتن به کافه‌هایی با استکان های چرک در کشوری دورافتاده را به جان بخرد و بعد با جزئیات آن را در سفرنامه‌اش برایم تعریف کند. ◾️سفرها معمولاً کوتاهند و سفرنامه‌نویس اغلب از همان تجربه سطحی چندروزه‌اش برای مخاطب می‌نویسد؛ اما کتاب ۹۷۶ روز در پس‌کوچه‌های اروپا را می‌شود سفرنامه‌ای طولانی به حساب آورد که حاصل زیست ۹۷۶ روزه‌ی نویسنده در اروپاست. محمد دلاوری به عنوان خبرنگار واحد مرکزی خبر به بلژیک می‌رود و بیشتر روایت‌های کتاب نیز در همین کشور می‌گذرد که به قول نویسنده قم اروپاست. ◽️او از بدو ورود و در هواپیما روایت خود را آغاز کرده و با پایان مأموریتش نیز کتاب به اتمام می‌رسد. اقامت تقریباً طولانی‌مدت او در اروپا باعث شده تا با تجربه‌های متنوعی از زندگی یک ایرانی در قاره‌ی سبز مواجه شویم. از تجربه‌های معدود تکراری مانند رانندگی که بگذریم، بیشتر اتفاقات برای مخاطب تازگی دارند. تحصیل فرزند نویسنده در مدرسه‌های بلژیک به او فرصت آشنایی بیشتر با سیستم آموزشی این کشور را داده. از طرفی وقتی فرزند دومش در آنجا به دنیا می‌آید و سروکارش با سیستم بهداشت و درمان بلژیک می‌افتد،‌ اطلاعات نابی در این زمینه به مخاطب منتقل می‌کند. به علاوه تجربه‌هایی درباره نحوه‌ی اجاره مسکن،‌ تعمیر خانه‌ها،‌ قوانین برپاکردن پیک‌نیک در پارک‌ها و... مسائلی هستند که با سفرکردن چند روزه دستیابی نویسنده به آنها ممکن نبود: ◾️«پیش از اینکه ما به این آپارتمان اسباب‌کشی کنیم، طبق قانون بلژیک، کارشناس یک شرکت به آپارتمان آمد و از تمام درودیوار و سوراخ‌سنبه‌های خانه عکاسی کرد و بعد از چند روز کتابچه‌ای برای ما ارسال کرد... این کتابچه سندی مکتوب و مصور میان موجر و مستأجر است تا وقت خالی‌کردن خانه با آن مشخص کنند که مستأجر چه خسارتی به خانه زده و چقدر باید جریمه بدهد!» ◽️در جایی دیگر این فرصت برای نویسنده فراهم شده تا با روش‌های اعتراض و اعتصاب در بلژیک از نزدیک آشنا شود. او از اعتراضات پی‌درپی بلژیکی‌ها به خاطر اندکی تغییر در درآمدشان متعجب شده و با مقایسه مشکلات اقتصادی ایران و اروپا به این نتیجه می‌رسد که: «اروپا اگر فقط شش ماه یکی از نوسانات اقتصادی ما را تجربه کند، کلاً دچار فروپاشی می‌شود.» البته این اعتصاب‌های مداوم با وجود مقرراتی که وضع شده باعث می‌شود هیچ خطری کسی را تهدید نکند. وجود سندیکاها و رؤسایی که از حقوق کارگران و کارمندان دفاع می‌کنند از طرفی موجب فشار بر نظام سیاسی شده و از سوی دیگر هیجانات اجتماعی را تخلیه می‌کند. ◾️حس و حال پایان کتاب و زمانی که هنگام خداحافظی از بلژیک و بازگشت به ایران فرا می‌رسد، مرا یاد «نیمه‌شب در پاریس» انداخت. در این فیلم جیل (شخصیت اصلی) با سفرهایی که در زمان می‌کند، به این نتیجه می‌رسد که هیچ‌یک از انسان‌ها از زندگی در زمانه‌ی خودش راضی نیست و زمان‌های دیگر را رمانتیک‌تر و برای زیستن مناسب‌تر می‌داند. در اینجا نیز وقتی نویسنده با جمله‌هایی متناقض از این دست که چرا همان‌جا نماندی و خوش به حالت که برمی‌گردی، اینگونه کتاب را به فرجام می‌رساند: «شگفتا از آدمی که وقتی می‌ماند سودای رفتن دارد و وقتی می‌رود سودای بازگشت. پل رضایت در کجای جهان شکسته است که هیچ‌کس به روزگار خود دل‌خوش نیست؟» ◽️اصل بر این است که در انتهای داستان باید شخصیت اصلی دچار تحول شود؛ یعنی همانی نباشد که در آغاز با او مواجه شدیم. به نظرم زندگی در اروپا  در تحول شخصیت نویسنده نقش داشته و او دیگر محمد دلاوری ابتدای روایت نیست. او بهتر رانندگی می‌کند، تفکیک زباله را دقیق انجام می‌دهد و دیگر بدون هماهنگی با مأموران آتش‌نشانی در وسط پارک آتش روشن نمی‌کند. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒چرا دروغ‌های بزرگ، زودتر فراگیر می‌شوند؟ ✍️محمدجواد قائدی ◾️شاید دروغ گوبلزی را شنیده باشید. تکنیک دروغ بزرگ یا دروغ گوبلزی را اولین‌بار «پاول یوزف گوبلز» ابداع کرد. او در مقطعی از تاریخ، یکی از دستیاران آدولف هیتلر و وزیر روشنگری و تبلیغات بود و بسیاری از سخنرانی‌های نازی‌ها را به خاطر توانایی القاء مطالب به مخاطب، به‌عهده گرفت. ◽️ماشین پروپاگاندایی که او به کار می‌بست، از طریق فیلم، رادیو، موسیقی، تلفیق رسانه و سیاست و عموماً پوستر و هنر ارائه می‌شد. از این ماشین برای افزایش روحیه‌ی کارگران استفاده کرده تا به آنها بخوراند که در خط مقدم جبهه قرار دارند. برخی از پوسترها شامل شعارهایی می‌شد از قبیل «مردم برخواهند خاست»، «نان و آزادی»، «پیش به سوی تجدید قدرت!»، که همیشه روی پوسترهای پررنگ و لعاب با رنگ قرمز نوشته می‌شدند. شعارهایی کوتاه‌ که به‌راحتی می‌شد به خاطر سپرد. ◾️او معتقد بود که دروغ باید بزرگ باشد و با پافشاری بر آن می‌توان حرف‌های غیرواقع را برای مخاطب قابل قبول کرد. گوبلز در این زمینه می‌گوید: «اساس پروپاگاندا بر آن است که یک ایده را چنان به مردم صادقانه القا کنید که در نهایت، تسلیم آن شده و مطلقاً به آن ایمان آورده و هرگز نتوانند از آن بگریزند.» به‌همین‌خاطر او با احاطه‌ای که بر حاکمیت بر رسانه‌ها و فرهنگ آلمان داشت کاری کرد که عمده‌ی مردم بتوانند از رادیو استفاده کنند. این یعنی با افزایش میزان استفاده‌ی رادیو در آلمان، هم رسانه را ایجاد کرد و هم مردم را سرگرم کرد. ◽️بر مبنای مفاهیم «دروغ گوبلزی»، دروغ هر چه باورناپذیر‌تر و وقیحانه‌تر باشد زودتر درجامعه مقبول می‌شود. هر چند پذیرفتن این نکته سخت است ولی دانشمندان علم عملیات روانی معتقدند در صورتی‌که یک دروغ بزرگ این دو شرط را داشته باشد، نسبت به دروغ‌های کوچک‌تر، قابل باورتر است. تجربه‌ی این روزها ثابت کرده که دروغ‌های بزرگی که بیشتر تکرار می‌شوند زودتر پذیرفته می‌شوند. ◾️دیروز رادیو، و این روزها که بسیاری از رسانه‌ها، هم در فضای مجازی و هم در شبکه‌های ماهواره‌ای در تلاشند تا فضای کشور را متشنج کنند یکی از مهم‌ترین تکنیک‌های استفاده شده همین تکنیک «دروغ بزرگ» یا «دروغ گوبلز» است. از سویی نیروهای میدانی اغتشاش‌گران با برنامه‌ریزی قبلی و پشتیبانی سرویس‌های اطلاعاتی غربی در تلاشند تا اوضاع کشور همچنان در حالت امنیتی و اضطراری قرار داشته باشد، و از سوی دیگر رسانه‌های معاند با دروغ‌های بزرگ و شاخدار پروژه‌ی کشته‌سازی، سعی دارند تصویری هیولاوار از نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی نشان دهند. ◽️به‌طور‌مثال نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل‌زاده دو دختری بودند که همزمان با جریان شکل‌گیری تجمعات به‌دلایلی غیر از حضور در اغتشاشات، از دنیا رفته‌اند ولی رسانه‌های معاند یک‌صدا در تلاشند تا با بازی‌گرفتن احساسات مردم، رقم خوردن زمینه‌ی مرگ این دو را به نیروی انتظامی نسبت دهند. این رسانه‌ها در تلاشند حتی مسئولیت اقداماتی تروریستی نظیر ماجرای شاهچراغ که داعش بارها از این عملیات به‌عنوان یکی از دستاوردهایش در ایران یاد کرده است را هم گردن جمهوری اسلامی ایران بیندازند! ◾️شاید یکی از بهترین راه‌های مبارزه با موج رسانه‌ای دشمن علیه ایران و دروغ‌های گوبلزی آنان، افزایش سواد رسانه‌ای مردم باشد؛ سوادی که اگر کسب آن در سال‌های گذشته در بین مردم مغفول نمی‌ماند این روزها جامعه با مشکلات کمتری روبرو بود. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔻دروغ بزرگ جاوید رحمان: 🗒آیا اسم ژینا در ایران ممنوع است؟ ✍️زينب خزایی ▪️دوره‌ی کاردانی اتاقمان هفت نفره بود. من بودم و شش نفر از بچه‌های کرد اهل سقز، سنندج، مهاباد، پاوه و روانسر. تمام این مدت را باهام کردی حرف زدند و من هم عوضش، زبانشان را یاد گرفتم و فرهنگشان را شناختم. برای من که به مردم‌شناسی علاقه‌مندم، آن دو سال مثل یک کارگاه آموزشی بود. از بین آن شش نفر، ئه‌سرین یک جور ثبت احوال کردی بود. به جز نام‌های ژینا، گلاره، کژال و روژان که از قبل بلد بودم هر چه اسم یاد گرفته‌ام از او بوده. ژینا اسم همکلاسی کلاس پنجمم بود. اولین اسم دخترانه‌ی کردی که به گوشم ‌خورد. توی شهر ما اسم تکی بود. بعدها بیشتر شنیدمش. وقتی هم که شادمهر آهنگ «ژینا گل من» را خواند اسم ژینا بیشتر به گوش مردم آشنا شد. ▫️درست بیست سال بعد، توی حوادث اخیر دوباره اسم ژینا روی زبان‌ها افتاد. این مدت در گوشه و کنار توئیتر می‌دیدم زمزمه‌هایی است که گذاشتن اسامی کردی در ایران ممنوع است و گزاره‌هایی مشابه این. اما جدی نمی‌گرفتمشان چون حقیقت آن‌قدر عیان بود که نیاز نبود برای اثباتش دلیل بیاوری. وقتی صحبت‌های آقای جاوید رحمان، گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر در ایران را شنیدم باورم شد که می‌شود حقیقتی به این عریانی را هم واژگونه کرد. ▪️او در یک کنفرانس خبری گزارش خود را از شرایط حقوق‌بشری در ایران ارائه کرد و در آن برای تأکید بر تضییع حقوق بنیادین و اساسی مردم کُرد در ایران مثالی آورد: «ژینا چون یک اسم کُردی است در سیستم حقوقی ایران اجازه‌ی ثبت شدن ندارد»، و نتیجه گرفت این یک مثال خیلی ساده از سرکوبی است که دولت ایران علیه کُردها و دیگر اقلیت‌های قومی استفاده می‌کند. در حالی‌که کافی است سایت ثبت احوال را باز کنید و با یک جستجوی خیلی ساده در بخش راهنمای نام‌گزینی آن، اسم ژینا را سرچ کنید تا فراوانی نام‌گذاری‌اش را ببینید: ۵۶۸۶. ▫️لابد با خودتان می‌گویید یعنی جاوید رحمان قبل از ارائه‌ی چنین گزارشی نمی‌توانست این سرچ ساده را انجام دهد؟ معلوم است که جواب بله است اما حتماً پای چیز دیگری در میان است. جاوید رحمان نماینده‌ی رسانه‌هایی است که پیامی را در ذهن مردم می‌کارند و در اصل تزریق می‌کنند و آن‌قدر آن را به شیوه‌های مختلف تکرارش می‌کنند تا مخاطب باورش شود آن‌چه او می‌گوید راست است. در رویکرد جاوید رحمان‌ها اولین قربانی، حقیقت است و بعد صلح و امنیت. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
📝حد تلخی در زندگی ما تا کجاست؟ ✍️مریم دوست‌محمدیان ▫️وقتم به خاطر یک جستجوی نه چندان مهم گرفته شد. جستجوی یک چیز تلخ. جریان برمی‎گردد به یک چاشنی. چاشنی‌ای که علیرغم مزه‌ی تلخش به‌واسطه‌ی عطر و‌ بوی‌اش در آشپزی کاربرد دارد: لیمو عمانی! ماده‌ی غذایی‌ای که در مطبوع‎ترین غذای ایرانی قورمه‎سبزی جزء ترکیبات مؤثر آن است؛ طوری‌که یکی از اجزای لذیذ کردن این غذای ایرانی به شمار می‎آید. ▪️ اما این ماده‌ی تلخ، فقط در همین حد کاربرد دارد. یعنی بعد از اینکه عطر و طعمش وارد غذا شد دور انداخته می‎شود. حداقل در خانواده‌ی ما این چنین است. در یک وعده‌ی غذای پنج نفره، سه عدد لیمو عمانی استفاده می‎شود و در نهایت تنها بازمانده‌ی این غذا در ته بشقاب می‎ماند و به زباله ریخته می‎شود. ▫️ این تفاله‌ی بی‎اهمیت اما یک روز برایم مهم شد. آن هم وقتی بود که موقع شستن ظرف‎ها یکی از تفاله‎ها نبود. برایم سؤال شد که این تفاله‌ی تلخ، چه شده؟ چون محال بود که به مذاق‎مان راه پیدا کند. این سؤال، من را به جستجو واداشت و وقتی به خودم آمدم که دیدم نیم‎ساعت است دارم دنبالش می‎گردم؛ فکرش را بکنید، نیم ساعت تمام دنبال یک تفاله‌ی تلخ! ▪️ تلخی، تنها مزه‎ای از بین مزه‎های پنج‎گانه است که ادراک آن کمی دیرتر اتفاق می‎افتد. همچنین طبع انسان تمایل کمتری به این طعم دارد. این بی‎تمایلی، واکنشی غریزی است که مشترک بین همه‌ی جانداران است. شاید یک دلیل عمده‌ی آن این باشد که عموم مواد سمی، طعم تلخی دارند. با این حال بعضی از مواد غذایی هستند که تلخی‎شان به واسطه‌ی عطر و بویی که دارند قابل چشم‎پوشی است و مورد رغبت قرار می‎گیرند؛ اما فقط در همین حد؛ نه اینکه وقتی بابت جستجوی آن گذاشته شود. ▫️از تلخی‎ها باید عطر و طعم آن را گرفت و خودش را مثل یک تفاله انداخت دور. نه ذائقه‌ی فرو دادن آن را می‏پسندد و نه عقل جستن آن را بعد از دریافت فایده‎اش؛ که به دنبال آن گشتن فقط وقت آدم را می‎گیرد و ثمره‎ای ندارد. ▪️ما ناگزیر از جذب تلخی‎ها هستیم اما ملزم به نگه داشتن آن و جستن آن نه! وجود بعضی از تلخی‎ها فوایدی برای‌مان دارد که خواسته و ناخواسته با آن مواجه می‎شویم. بعضی از مواد غذایی، داروها، از دست دادن‌ها و گاهی حرف حق‌ها و... تلخی‎هایی هستند که شیرینی آن بعد از فرودادن‎شان ظاهر می‎شود. تلخی‎هایی که به ما وسعت دید می‎دهد، حال جسمی‎مان را روبه‎راه می‎کند، به زندگی‎مان عطر و طعم می‎دهد. اما نگه داشتن آن فقط باعث می‎شود که ذائقه‎مان به تلخی عادت کند. حد این مزه فقط همین است و نه بیشتر! 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒جای زشت و زیبا تغییر کرده! ✍️مریم اردویی ▪️امروزه در دنیای شبه‌مدرنی که با آن روبرو هستیم کمتر سلبریتی‌ای وجود دارد که به عمل‌های زیبایی روی نیاورده باشد. عمل‌هایی که نشان از تغییر جدی در معیارهای زیبایی‌شناختی دارد و به‌علت گسترش فضای مجازی و دسترسی افراد به محتوای رسانه، عملکرد این افراد در این زمینه به نوعی الگو برای افراد جامعه تبدیل شده است. زیبایی‌هایی که بیشتر بر برجسته‌سازی جذابیت‌های جنسی تمرکز دارد. همین فهم از زیبایی در مواردی سبب کشف‌حجاب در بین برخی بازیگران شده و با عنوان آراسته بودن، حجاب اسلامی نفی و یا در قالب ناهنجاری‌های پوشش بروز پیدا کرده است. ▫️برای دست‌یابی به درک عمیق‌تر نسبت به این تغییر معیار زیبایی باید نگاهی به هنر مدرن و فلسفه‌ی آن بیندازیم. چراکه معمولا دنیای هنر، دنیایی است که انسان فهم خود را از زیبایی به تصویر می‌کشد. از همین‌رو درک زیبایی در فلسفه‌ی مدرن را باید در آثار هنرمندان آن جستجو کرد. مجسمه‌ی حضرت داوود میکل‌آنژ از جمله‌ی این آثار است. این مجسمه بیش از آنکه بازتاب‌دهنده‌ی شخصیت دینی یک پیامبر باشد، بر زیبایی اندام و حتی ذائقه‌ی جنسی مخاطب تمرکز کرده است و فکر و ذهن مخاطب را در اولین نگاه متوجه غرائض شهوانی و جنسی می‌کند. ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه می‌گوید: «هنر در خدمت به دین نشان داد که با عشق سروسری دارد. عناصر غیردینی، بدن‌های موزون و پیکرهای لطیف در مقدس‌ترین و دینی‌ترین نقاشی‌های عهد رنسانس خود را سرزده جا کردند. مریم به صورت ونوس چاق درآمد و حضرت یحیی به شکل آدونیس خوش‌اندام، و بدن لخت سباستیان مقدس سرمشق نقاشان گردید. هنر و علایق جنسی از یک منبع واحد به‌شدت فوران می‌کند». ▪️توجه به زیبایی‌های خیره‌کننده و ظاهری انسان در دنیای مدرن، محصول فهم اومانیستی از زیبایی و هنر است. از منظر هگل سازوکار فهم زیبایی و زشتی در وجود انسان مدرن خراب شده و جای زیبایی و زشتی عوض شده است. حتی هربرت مارکوزه در کتاب خود می‌گوید: «نظام سرمایه‌داری کاری با انسان می‌کند که حس‌گرهای زیبایی‌شناسی‌اش از کار می‌افتد؛ یعنی چیزهای زیبا را زیبا نمی‌بیند و چیزهای زشت را هم زشت نمی‌پندارد». تحت چنین فلسفه و نگرشی است که الگوهای زیبایی تولید و با پشتیبانی رسانه‌ها ترویج می‌شوند. بازار پیکرتراشان داغ شده و عمل‌های زیبایی رکوردار می‌شوند. ▫️در جامعه‌ای که فلسفه‌ی زیبایی اینچنین درک می‌شود، زن که خود ذاتا مظهر جمال خداوندی است، از حقیقت وجودی خود جدا شده وتمام‌وکمال در اندام و صرفا زیبایی ظاهری خلاصه می‌شود و تبدیل به ابژه‌ی جنسی می‌گردد. شاید این نقل با فطری بودن تمایل به زیبایی، متناقض به نظر برسد اما از منظر قرآنی نیز زیبایی به دو نوع زیبایی شیطانی و الهی تقسیم می‌شود و متناسب با درجات ایمان، زیبا دیدن، شناخت و فهم آن برای مؤمن و غیر مؤمن متفاوت خواهد بود. به‌عبارتی زیبایی‌هایی وجود دارند که شیطان آن‌ها را در نظر انسان زینت داده است: «‌زَیَّنَ لهُم‌ُ الشیطان». ▪️در نگاه قرآنی زیبایی با عینک ایمان فهم می‌شود، در حالی‌که در اندیشه‌ی مدرن، زیبایی امری مبتنی بر نگاه فرد است و ایمان زیربنای آن قرار نمی‌گیرد. اندیشه‌ای که وقتی در قالب مَثَل بازتاب داده می‌شود، زیبایی را اینگونه تفسیر می‌کند: «beauty is in the eye of the beholder» 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🔻رسانه‌ها شما را متعصب بار می‌آورند! 🗒 شش راهکار برای رهایی از بردگی رسانه‌ها ✍️نفیسه ترابی ▪️اندیشیدن، گمشده‌ی عصر ماست. مهارتی که در وجود همه‌ی انسان‌هاست اما اغلب از آن گریزانیم و لقمه‌ی حاضر و آماده را بیشتر ترجیح می‌دهیم. خصوصا در عصر انفجار اطلاعات که انواعِ داده‌ها مهیاست و فرصت تفکر و انتخابِ متفکرانه را از ما گرفته است. خیلی از افراد نه‌تنها تحت‌تأثیرِ رسانه‌ها به مسائل می‌نگرند بلکه مناسبات زندگی خود را هم طبق رسانه‌ها تنظیم می‌کنند. در این ‌میان، رسانه‌هایی را که مطابق با سلیقه‌ی فکری‌شان باشد، دنبال می‌کنند و رویکردی متعصبانه نسبت به باورهایشان دارند. مثلا وقتی نسبت به یک جریان اعتراض دارند یا از یک جریان حمایت می‌کنند، اگر خط فکری‌شان را دنبال کنیم، به سلسله‌آراء واحدی می‌رسیم که از یک منبع سرچشمه می‌گیرد و به‌ندرت نظر متفاوتی می‌شنویم. ▫️چندوقت پیش فیلمی را در یک صفحه‌ی اینستاگرامی باز کردم و چندبار دیدم. آنچه در فیلم دیدم، کاملا با آنچه در پست نوشته شده بود متفاوت بود؛ اما نظرات کاربران متناسب با متنِ پست بود. گویی اصلا فیلم را باز نکرده بودند؛ یا چشم‌هایشان مسحورِ ادمین صفحه شده بود و لحظه‌ای به داده‌های متن شک نکرده بودند. اما چه می‌شود که ما آدم‌ها اینطور رسانه‌زده و تک‌جانبه به مسائل می‌نگریم و ذهنمان را به‌روی آراء مخالف بسته‌ایم؟ 🔻به چند دلیل: یکم: خاصیت رسانه این است که ذهن مخاطب را با انواع تکنیک‌های اقناعی از قبیل ترس، دروغ، تکرار، بزرگنمایی و... دست‌کاری می‌کند. نمی‌خواهم بگویم که همیشه رسانه‌ها خلافِ واقع می‌گویند اما اگر دقت کنیم، رسانه‌ها عموما بر اساس اهدافشان تولید محتوا می‌کنند. دوم: در عصر انفجار اطلاعات و سرعت پخش داده‌ها فرصت انتخاب محدود است و اغلبِ انسان‌ها رسانه‌ای را دنبال می‌کنند که آنچه را دوست دارند و یا با آن مأنوسند، بیان می‌کند. سوم: دلیل مهم‌تر که می‌خواهم اندکی به آن بپردازم این است که آدم‌ها معمولا ورودی‌های ذهنشان از قبیل دیدن و شنیدن را مستقیما و بدون اینکه به عقلشان، جهت تحلیل و بررسی بفرستند و درباره‌ی آن بیندیشند، می‌پذیرند. خصوصا که از رسانه‌ی محبوب و مورد اعتمادشان دریافت کرده باشند و دریچه‌ی ذهنشان را به‌روی هر پیامی از سوی آن رسانه؛ ولو دروغ و شایعات؛ باز می‌گذارند. به بیان بهتر ما با اپیدمی‌ای تحت‌عنوان فقدانِ «عقلانیت»، تفکر یا «تفکر انتقادی» مواجهیم. ▪️اگر فکر می‌کنید که تفکر انتقادی همان انتقاد کردن به مسائل مختلف است، سخت در اشتباهید. وقتی این مهارت را بیاموزیم، می‌بینیم که بسیاری از داوری‌های ما تکرار طوطی‌وارِ سخنان دیگران است و در توهم «خوداندیشمندپنداری» که جهان مدرن به‌واسطه‌ی انفجار اطلاعات به ما تحمیل می‌کند، به‌سر می‌بریم. 🔰تفکر انتقادی، به ما چه می‌گوید؟ تفکر انتقادی، پیام‌های زیادی را به مغز ما مخابره می‌کند. از جمله‌ی آن‌ها اینکه: ۱) اسیر احساسات و هیجانات نشو: شنیدنِ خبر کشته‌شدن یک انسان برای هر فردی ناخوشایند است. اما وقتی ادله و شواهد متقن و مطمئنی دالِ بر علت فوت او یا مجرمان نداریم، حداقل تا دستیابی به شواهد دقیق، هرگونه پیش‌داوری، اسارت عقل و احساس توسط رسانه‌ها است. ۲) آزاداندیش باش؛ نه برده‌ی ‌فکری دیگران: آزاداندیشی، گمشده‌ی امروزِ همه‌ی ما با هر سلیقه‌ای است. تفکر انتقادی ما را از بردگی فکری دیگران و رسانه‌ها رها می‌سازد. ۳) قوه‌ی تحلیلت را فعال کن: اجتناب از فریب‌خوردگی، ساده‌لوحی، زودباوری و... نیازمند آموزش شیوه‌ی منطقیِ پردازش اطلاعات، استدلال، استنتاج و تحلیل مسائل است. باید قوه‌ی تحلیلی‌مان را تقویت کنیم. ۴) شکاک باش: عقلانیت، ما را از همرنگ‌شدنِ با جماعت برحذر می‌دارد و نوعی شکاکیت را توصیه می‌کند. شک؛ اگر به بیراهه نرود، مقدمه‌ی یقین است؛ ما نیاز داریم گاهی در داده‌های فکری خود و دیگران شک کنیم و از طریق استدلال، استقراء، برهان و رجوع به منابع معتبر به یقین برسیم. ۵) تولیدکننده باش نه مصرف‌کننده: جامعه‌ی مصرفی حتی به انسان و فکر او نیز نگاه مصرفی دارد؛ به‌جای اینکه مصرف‌کننده‌ی فکر دیگران باشیم، کمر همت به تولید فکر ببندیم و خلاق باشیم. ۶) به متخصص رجوع کن: عقلانیت، ویژگی متفکر ِمنتقد است. اما ما انسان‌ها ناقصیم و قدرتِ تشخیص همه‌ی امور را نداریم و در همه‌ی‌ مسائل متخصص نیستیم؛ پس اگر روی مسأله‌ای فکر کردیم و به نتیجه‌ی درست نرسیدیم، برای تشخیص و تحلیل درست، نیازمندِ رجوع به متخصصِ امین، بی‌طرف و البته عاقل هستیم. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
📝غرب چگونه سلبریتی‌ها را محدود می‌کند؟ ✍️زهرا مالمیر ▫️ صفحات شبکه‌های اجتماعی را که باز می‌کنید، پر است از اظهارنظرهای سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرها، آن هم در موضوعات و مسائلی که کمترین تخصصی در آن دارند. آنها تصور می‌کنند به‌واسطه‌ی فالورهایی که دارند، حق اظهارنظر در هر چیزی را دارند. از فیزیک کوانتوم تا کرم‌چاله‌های کهکشانی! از این‌رو بعضی از کشورها با وضع قوانینی سعی در کنترل اثرات مخرب سلبریتی‌ها داشته‌اند. آرنولد آگوست، نویسنده و تحلیلگر آمریکایی می‌گوید: «سلبریتی‌ها نیز مانند سایر اقشار جامعه در تمام کشور‌ها باید در چارچوب قانون عمل کنند. من حداقل در مورد آمریکا مطمئن هستم که هیچ چهره شناخته شده‌ای که خود را سلبریتی بداند نمی‌تواند در آمریکا پا را فراتر از قانون بگذارد. برای مثال در حوزه جرم‌شناسی اگر شما به مراجع قانونی آمریکا رجوع کنید خواهید دید که هر ساله بسیاری از بازیگران هالیوود، فوتبالیست‌های سرشناس، چهره‌های ورزشی و… مثلاً به جرم رانندگی با سرعت غیرمجاز در اتوبانها، یا مصرف بیش از حد نوشیدنی‌های الکلی در حین رانندگی توسط پلیس دستگیر می‌شوند و بسیاری از آن‌ها پس از بررسی دقیق جرمی که مرتکب شده‌اند باید جریمه پرداخت کنند و یا به زندان بروند.» ▫️ در انگلیس و آلمان نیز سلبریتی‌ها باید محتوای تبلیغاتیشان را مشخص کنند. از این منظر که آیا در قبال تبلیغ کالایی پولی دریافت کرده‌اند یا خیر؟ طبق این قانون باید با مخاطب صادق باشند؛ در غیر این‌‌صورت فالوئرها حق شکایت از آنها را دارند. در نروژ نیز قانونی برای «مقابله با استانداردهای زیبایی غیر واقع‌بینانه» در شبکه‌های اجتماعی وضع شد. طبق آن سلبریتی‌ها حق ندارند تصاویر ویرایش‌شده‌شان را در پست‌های تبلیغی شبکه‌های اجتماعی، بدون اشاره به اصلاحات انجام‌شده، منتشر کنند. در صورت نقض با جریمه‌هایی کلان و در برخی موارد حتی ممکن است با زندان روبرو شوند. ▪️ کشور ما نیز مانند سایر کشورهای جهان شاهد تأثیرگذاری و قدرت‌گرفتن سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرها بوده است، اما تاکنون شاهد وضع ضابطه یا قانون مشخص و بازدارنده در این عرصه نبوده‌ایم. ظاهرا ایران، بهشت سلبریتی‌ها است! کافی است در همین یکی دو ماه اخیر، مواضع آنها را در نسبت با رخدادها و حوادثی که اتفاق افتاده، مورد بررسی قرار دهید. از این منظر، شاید بد نباشد در ایران نیز مانند سایر کشورها، آئین‌نامه‌هایی برای قانونمند کردن رفتار سلبریتی‌ها وضع شود. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒چرا بعد از بیست سال فوتبال دیدم؟ ✍️محمد پورغلامی ▪️منطقا برای یک غیر فوتبالی سخت است که ۱۱۵ دقیقه بنشیند و فوتبال ببیند. اما دیروز این کار را بعد از بیست سال انجام دادم. واقعیت اما برای من، نتیجه‌ی آن چندان اهمیت نداشت، که از قبل هم می‌شد پیش‌بینی نتیجه‌‌ی شکست را کرد، هرچند با اختلاف کمتر. اما آن چیز که برای من مهم بود، حواشی مهم‌تر از متن ماجرا بود. شاید این اولین بازی در تاریخ فوتبال ایران بلکه جهان باشد که برای تفسیر آن، به جای کارشناس فوتبال، باید کارشناس مسائل سیاسی، یا حتی کارشناس حوزه‌ی بین‌الملل می‌آوردند که توضیح دهد آنچه در این ماجرا اتفاق افتاده است. ▫️در این سیاهه البته نمی‌خواهم به تحلیل این موضوع بپردازم که ما چرا و به چه دلیل باختیم، حتی کاری به این مسأله هم ندارم آنگونه که برخی دوستان نوشته‌اند تیم ایران نه صرفا به تیم انگلیس، که به تیم انگلیس به‌علاوه‌ی اینترنشنال، BBC، VOA، سیا، ام‌آی‌سیکس، موساد، تجزیه‌طلب‌ها و وطن‌فروش‌ها و... باخت. در این متن، من خدای شترهای خودم هستم. می خواهم دو خط دراین‌باره بنویسم که چرا این بی‌نسبتِ با فوتبال، دیروز نشست و فوتبال دید و برخلاف همه‌ی گذشته، اتفاقا احساس خسران هم نکرد از اینکه وقتش تلف‌شده است. ▪️بگذارید خیلی سر راست بگویم، برای چون منی، جمهوری اسلامی با همه‌ی عیب و ایرادهایی که دارد، با همه‌ی حرص‌هایی که گاهی اوقات از سر ندانم‌کاری‌ها در می‌آورد، عصاره‌ی همه‌ی خوبی‌های تاریخ انسان است، و به تبع آن، هر آن کس که در مقابلش قرار داشته باشد چکیده‌‌ی بدی‌های تاریخ. درست است که از نقص‌ها و اشکالات جمهوری اسلامی «ناراحت»م، ولی از آنچه ضد او دارد انجام می‌دهد (از آتش زدن زنده زنده‌ی جوانکی، از عریان کردن انسانی، از بر سر دست گرفتن لباس زیر عفیفه‌ای و از صدها اقدام شبیه این) «منزجرم». من حتی اگر اعتراضی هم داشته باشم، هیچگاه نسبتی با این جریان، که مصداق سیاه‌ترین کارهایی است که شرورترین انسان‌ها در تاریخ انجام داده‌اند ندارم. ▫️و حالا جام جهانی فوتبال شده است یکی از آن صحنه‌های رویارویی این دو جریان. برای همین، مهدی طارمی در چشم من، ادامه‌ی رئیسعلی است در نبرد با استعمار. مهدی طارمی ادامه‌ی مهدی باکری است در جزیره‌ی مجنون، و حتی ادامه‌ی مدافعان حرم در دفاع از حمله‌ی داعشی‌ها. بله، اگر جمهوری اسلامی به قول آن سردار شهید نورانی، «حرم» باشد - که هست - این روزها، نبرد فوتبالیست‌های ایرانی در جام جهانی، حکم دفاع از حرم را دارد. و من با دیدن، و تشویق خود (که شاید کمترین کار ممکن باشد) در حال دفاع از این حرم. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir