eitaa logo
مجله مجازی واو
250 دنبال‌کننده
171 عکس
274 ویدیو
0 فایل
| مجله مجازی واو | پاتوقی برای اهالی خواندن و نوشتن واو حرف عطف است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🗒هفت راهکار برای رسیدن به حال خوب ✍️شکوفه سادات مرجانی 🔻 به هر طرف که نگاه می‌کنیم همه دارند تشویق‌مان می‌کنند که بیشتر یاد بگیریم، بیشتر تجربه کنیم و بیشتر از لحظات زندگی استفاده کنیم. حسی شبیه ترسِ عقب‌افتادن در زندگی توی ذهنمان مدام می‌چرخد و پی‌در‌پی یادآوری می‌کند که وقت کم است. یک سؤال؛ آیا واقعاً لذت بردن بیشتر از زندگی در گرو داشتن چیزهای بیشتری است؟ سوِند برینکمن در کتاب «فضیلت کناره‌گرفتن» قصد دارد ما را با هنر خویشتن‌داری در عصر افراط آشنا کند. او معتقد است حال انسان امروزی خوب نیست زیرا در زندگی به‌صورت مداوم در پی کسب چیزهای بیشتر است، همچون پول بیشتر، رفاه، ثروت، شهرت و اطلاعات بیشتر. او برای این معضل یک بسته‌ی پیشنهادی راه‌حل ارائه کرده است،راهکارهایی برای زندگی بهتر که بسیار برای ما آشناست. راهکارها از این قرار است: 1️⃣ طوری زندگی کنید که خیلی درگیر انتخاب کردن نباشید و در معرض چالش‌ها قرار نگیرید. هیچ ایرادی ندارد که یک زندگی روتین و معمولی داشته باشید. 2️⃣ اگر چیزی کار شما را راه می‌اندازد پس یعنی به اندازه‌ی کافی خوب است. لازم نیست دنبال بهترین باشید برای مثال چیزی که امسال بهترین است، ممکن است سال بعد دیگر به درد نخورد و یا از مد افتاده باشد. 3️⃣ خیلی از تصمیم‌هایی که می‌گیرید باید برگشت‌ناپذیر باشند مثلا اگر کسب‌وکاری راه‌اندازی کرده‌اید خیلی به این فکر نکنید که اگر در جای دیگری هزینه می‌کردید وضعیت بهتری داشتید. 4️⃣ سعی کنید در زندگی‌ قدردان باشید. 5️⃣ انتظار گرفتاری را داشته باشید. تمام افراد بعد از اینکه یک اتفاق خوب را پشت سر می‌گذارند احساس خوشبختی و احساس رضایت به سطح اولیه‌ی خودش برمی‌گردد برای مثال برای خریدن یک موبایل جدید کلی ذوق دارید ولی بعد از این‌که مدتی از آن استفاده کردید احساس رضایت در شما به حالت اولیه برمی‌گردد و دنبال اهداف جدیدی هستید. این احساس ممکن است نوعی سرخوردگی در شما ایجاد کند که باید از آن محافظت کرد. 6️⃣ خودتان را در زندگی با هیچ‌کس مقایسه نکنید گرچه کار سختی است اما سعی کنید تمرکزتان را بر توانایی‌ها و استعدادهای خود قرار دهید تا رشد کنید. 7️⃣ سعی کنید با محدودیت‌ها زندگی کنید. 📌 فضیلت کناره گرفتن می‌خواهد به ما یادآوری کند که خوشبختی و زندگی بهتر همین چیزی است که داریم و قدرش را نمی‌دانیم. خوانش این کتاب را از دست ندهید. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
📝 مادیده‌هایمان را باور می‌کنیم یا شنیده‌هایمان را؟ ⬅️ یک راهکار خوب برای شناخت اخبار درست از نادرست ✍️ محبوبه حیدری ▪️بچه که بودم مادرم برای اینکه منِ بدغذا را سر اشتها بیاورد به شیوه‌ی همه‌ی مادرها دست به تشویق می‌زد: «ببین فلانی چه قد و هیکلی داره؟! بس که شیر خورده.» منِ بینوا هم تا مدت‌ها برای اینکه قد بکشم و مثل فلانی استخوان‌های قوی داشته باشم هرجور که بود پاکت شیر را تا ته سر می‌کشیدم. ولی بعدتر منابع زیادی را دیدم در نقض این باور مادرم. ▫️زندگی هر کدام از ما، چه گذشته، چه حال، پر است از مجموعه باورهایی که به صورت «پیش‌فرض» پشت تصمیم‌هایمان لانه کرده‌اند. بیشتر اوقات متوجهش نیستیم یا از وجودش بی‌خبریم. اما حتی اگر مشرف به حضورشان باشیم، تفاوتی نمی‌کند چون باورها چسبنده‌اند و تغییرشان به این راحتی‌ها ممکن نیست. باورهای غلطی که به این راحتی هم دست از سرمان برنمی‌دارند. اما منشاء این باورهای نامعتبر نامطمئن کجاست؟ ▪️«آنی دوک» در کتاب «تفکر نامطمئن» می‌نویسد اجداد ما در گذشته چیزی را باور می‌کردند که «دیده بودند» و تجربه‌اش کرده بودند ولی اکنون ما چیزهایی را باور می‌کنیم که «می‌شنویم». اگر منبع باورهای ما فقط دیدن بود وضع خیلی بهتر می‌شد و کمتر با مشکل مواجه می‌شدیم. چون به هر حال شنیدن کی بُوَد مانند دیدن. اما متاسفانه باورهای ما گاهی از همین شنیده‌هاست. وقتی شنیده‌هایمان وارد ذهن می‌شوند و تبدیل به باور، تغییر دادنش به همین سادگی نیست. وقتی کار سخت‌تر می‌شود که همین شنیده‌ها و باورهای ایجاد شده در ذهن ما «عامل تصمیم» برای کارها و اقدام‌هایمان شوند. شاید شما هم شنیده باشید که انیشتین دانش‌آموز موفقی نبوده‌ است؛ خصوصا در درس ریاضی. این دیگر یک باور همگانی است برای تشویق ما به تلاش. حالا فکر کنید از منبعی بشنوید برخلاف باور شما انیشتین خیلی هم شاگرد زرنگی بوده و نمره‌های عالی داشته است، آیا درباره‌اش تحقیق و مداقه می‌کنید و بعد می‌پذیرید؟ باید بگویم متأسفانه اغلب اینطور نیست و ما چیزی را باور می‌کنیم که شنیده باشیم‌. ▫️از همین مثال ساده گرفته تا همین امروز (درست همین امروز و همین اوضاع) گوش هرکداممان پر است از اخبار ضد و نقیضی که از هر کسی در فضای مجازی یا فضای حقیقی می‌شنویم. اخباری که می‌تواند مطابق واقعیت باشد یا غلط و بدون هیچ پشتوانه‌ای. اما قطعا برحسب قاعده‌ی جمع نقیضین، همه‌شان نمی‌تواند درست باشد. پس ما باید راهی داشته باشیم برای تشخیص باورهای درست از نادرست و نامعتبر. آن راه چیست؟ ▪️ خانم «آنی دوک» برای این مشکل هم راهکاری ارائه می‌کند که می‌تواند به ما در ورود اطلاعات و داده‌ها کمک کند. بهتر این است بعد از شنیدن یک اخبار یا داده و درست قبل از آنکه آن را قبول کرده و به ذهن بفرستیم، «اصالت منبع خبر» یا باور را درست بررسی کنیم. این که از چه کسی و کجا این را شنیده‌ایم؟ منبع این باور که شیر قد را بلند یا استخوان‌بندی بدن فرد را تغییر می‌دهد، کجاست؟ یا چه کسی با چه مدرکی گفته انیشتین شاگرد ضعیفی بوده است؟ ( خودتان به جای این مثال‌های ساده هر چیزی که این روزها شنیده‌اید را بگذارید و کمی بیشتر درباره‌ی منبع و محل صدورش فکر کنید). شرط عقل است به منبعی که اخبار و اطلاعات دروغ و نادرست منتشر کرده، اعتماد نکنیم، یا حداقل در وهله‌ی اول، این منبع، تبدیل به منبع اصلی کسب خبر و اطلاعات برای ما نشود. ▫️با کمی حساسیت بیشتر، می‌توان ورود اطلاعات و اخبار را به دنیای ذهن کنترل کرد یا حتی باورهای غلطی که سالها است برای خودمان ساخته‌ایم را دور بریزیم. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒انتقاد خوب از «من» شروع می‌شود ✍️ حکیمه‌سادات نظیری ▫️ همسرم، ساندویچ همبرگر دوست دارد، من ولی بیشتر چیزبرگر می‌خورم و اغلب ساندویچم را با کاهو می‌خورم و مقداری گوجه و خیارشور، همسرم ولی با انتخاب‌های بیشتری مثل کلم قرمز و سس سیر، معده‌اش را خوشحال می‌کند. ▪️ نوعی از ساندویچ هم هست که بسته به ظرافت آشپزش می‌تواند نظر خیلی‌ها را جلب کند، در نوع خودش مطبوع‌ترین ساندویچ است. «ساندویچ انتقاد یا انتقاد ساندویچی» که هرچه لابلای نکات مثبت و تمجید، پیچیده شود بهتر جواب می‌دهد. یک ویژگی مثبت + انتقاد + یادآوری یک ویژگی مثبت دیگر. ▫️ وقت‌هایی که شوری خیارشور دلم را می‌زند، درست شبیه وقتی است که تعریف و تمجیدهای همراه با انتقاد، زیادی شده‌اند، آنقدر که انتقاد گم می‌شود و دیگر مزه ساندویچ می‌پرد. انتقاد، به مذاق کمتر کسی خوش می‌آید، به همین دلیل است که نقد را ساندویچی می‌دهیم دست دیگران. البته اگر سازنده باشد به معده و شخصیت فرد می‌سازد و در نهایت شاید تغییر مثبتی رخ بدهد اما اگر مخرب باشد، همان لقمه‌ی اول که پایین رفت، تمام ارگان‌های بدن شروع می‌کنند به اعتراض و عایدی ندارد. ▪️ طرف مورد انتقاد می‌تواند یک فرد، یک گروه یا حتی یک دولت باشد اما بسته به بزرگی گروهی که نقدی به آن داریم اهمیت سازوکارهای انتقاد بالا می‌رود. درواقع اگر می‌خواهیم به نتیجه برسیم، باید مسیر درست انتقاد را پیدا کنیم و بی‌شک هیچ انتقاد سازنده‌ای با اعتصاب و اعتراض میانه ندارد و با زدوخورد به ثمر نمی‌رسد. انتقاد سازنده، همراه با راه‌حل و ذکر هدف از انتقاد ارائه‌شده به‌جای نشانه‌گرفتن شخصیت فرد یا هویت ملتی، رفتار او را مورد واکاوی قرار می‌دهد. به‌این‌ترتیب، می‌توانیم امیدوار باشیم ساندویچ نقدمان، پذیرفته شود. ▫️ انتقاد اما اگر به بیان خوب متکی نباشد و با اقدامات درستی صورت نگیرد، رغبتی را برای تغییر برنمی‌انگیزد. انتقادهای خوب، بیشتر با «من» یا «ما» شروع می‌شوند! یعنی به‌جای مقصر دانستن طرف مقابل، ابتدا از سمت خودمان توقع درستی را بیان می‌کنیم. سعی می‌کند همه‌ی زوایای نقد - حتی خطاهای خود- را ببیند نه صرفا یک‌جانبه، فقط خطاهای طرف مقابل را ببیند و او را متهم کند. ▪️ این‌روزها اهمیت بیان اصولی نقد از همیشه بیشتر است، آیا اگر به‌موقع نقد کنیم، و البته منطقی و عاقلانه، باز هم دچار انفجار مغشوشی در جامعه می‌شویم؟ انفجاری که نشان می‌دهد حرف‌هایی نگفته (درست یا نادرست) گلوگیرشده‌اند و به بدترین شکل ممکن وضعیت کشور را به هرج ومرج می‌کشند! 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒برای تغییر مغزها که پوسیدن... ✍زینب خزایی ❇️یک. سرِ خط که سوارِ مترو می‌شوی، تا چشم کار می‌کند سکوت است. توی قسمت خانم‌ها فقط من بودم و خانم مانتویی محجبه‌ای که هر دو هم ماسک داشتیم و هر دو هم نشستیم توی آخرین واگن چسبِ آقایان. حد فاصلمان هم دو تا میله بود با پهنای مستطیلی بازِ وسطش. او کنار میله‌ها نشست، من تهِ ردیف. ❇️دو. دو سه ایستگاه بعد دو تا خانم دیگر هم سوار شدند و رو‌به‌رویم نشستند. حدوداً شصت و هفتاد ساله. جوان‌تر مانتویی و آن‌یکی چادری. با سر و وضع زحمتکشی و کارگری. ❇️سه. کمی جلوتر پسر جوانی از واگن آقایان سوار شد. همان‌که چسبِ خانم‌ها است. با پاهای باز ایستاد رو به ما. هودی زرد تنش بود و شلوار اسلش مشکی. کمی مکث کرد. من و خانم هم‌ردیفم را پایید. من و آن خانم به هم نگاه کردیم و بین ابروهایمان را چین دادیم. پسر دست‌هایش را برد بالا. ما مردمک چشم گشاده کرده، صاف‌تر نشستیم و تکیه دادیم به پشتی صندلی. پسر گارد حمله داشت. آدم خیال می‌کرد منتظر دریافت رمز عملیاتی چیزی است. هر سه چشم تو چشم هم بودیم. پسر از مستطیل خودش را پرت کرد این‌ور و رو به روی خانم مانتو سبز نشست. واگن کناری، تقریباً خالی بود. فقط سه تا مرد نشسته بودند تویش. آن‌ها هم چشم‌شان به ما بود. ❇️چهار. بعدتر دختر و پسر جوانی سوار که شدند رفتند توی کنج آن صندلی‌های دونفره. دختر مقنعه داشت و سر و وضع دوتایی‌شان دانشجویی بود. خلوتی، فرصت خوبی بود برایشان. تا توانستند هم را در آغوش کشیدند و چه و چه. ❇️پنج. الگوی پرشدن واگن داشت می‌رفت سمت متأهلی. بله. بعد از آن‌ها زن و شوهر جوانی سوار شدند و بین پسر هودی زرد و آن دو زن زحمتکش نشستند. پسر حالا مداد چوبی به دست، سرش توی کتابی بود به نام موفقیت بی قید و شرط. ❇️شش. قطار داشت شلوغ‌تر می‌شد. توی واگن ما هنوز اما، کسی دیگر اضافه نشده بود. سرم توی اینستاگرام بود. حواسم به ایستگاه‌ها نبود فقط ساعت را که می‌دیدم می‌دانستم خیلی مانده برسم. حتی وقتی صدای آهنگ «برای آزادی شروین» از واگن‌‌های آخری آمد برنگشتم ببینم چی به چی است؟ ❇️هفت. پشت‌بندِ «برای توی کوچه رقصیدن، برای ترسیدن به وقت بوسیدن، برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون، برای تغییر مغزها که پوسیدن» همهه‌ای بالا گرفت. سرها همه چرخید سمت ابتدای قطار. دختری با پالتوی بلند چرم عسلی و موهای مشکی اتوکشیده و بی‌روسری، پشت به ما، با صدای بلند به دو سه تا پسری که سوار واگن خانم‌ها شده بودند اعتراض می‌کرد. پسرها می‌خندیدند. یکی‌شان سرپا، واکمن مانندی را توی دست جا به جا می‌کرد و آن دونفر دیگر رفتند وسط خانم‌ها روی صندلی‌ها نشستند و گفتند ما با شما مشکلی نداریم. دختر پالتو چرمی بلند گفت ولی ما مشکل داریم. این‌ واگن مخصوص خانم‌هاست. دو سه تا دختر دیگر هم همراهی‌اش کردند. اما هیچ پسری از جایش تکان نخورد. آهنگ رسیده بود به «برای دختری که آرزو داشت پسر بود، برای زن، زندگی، آزادی». کل کل دخترها و پسرها ادامه داشت. در پس زمینه، آهنگ پلی می‌شد و دخترها به خواسته‌شان نرسیدند. ❇️هشت. پیش چشم همه‌ی ما چندین نابهنجاری داشت رخ می‌داد. اما کسی جرئت یا حوصله‌ی اعتراض نداشت. شاید چون توان مقابله با تنش و ستیز بعدی‌اش را نداشت. دخترانی که ظاهرشان نشان می‌داد در شعار با پسران هنجارشکن هم‌نوا هستند به بخشی از این نابهنجاری معترض شدند اما نه تنها پاسخی نگرفتند که تمسخر هم شنیدند! هنجارشکنان داشتند به دختران معترض، به من و به همه‌ی زنان حاضر در قطار می‌گفتند خواسته‌های شخصی‌شان مهم‌تر از آسایش اجتماعی ماست، ما خواهرهاشون. و این بخش آهنگ در سرم ضرب گرفته بود: برای تغییر مغزها که پوسیدن... که پوسیدن... که پوسیدن... 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒این کشور برای زنان خطرناک است ✍ سیده راضیه حسینی ⁉️ اگر در مورد «خطرناک‌ترین کشورها برای زنان» از شما بپرسند، کجاها به‌ذهنتان می‌رسد؟ طبیعی است کشورهای درگیر جنگ و خشونت، گزینه‌های اصلی هستند. اما در پژوهشی که رویترز تامپسون انجام داده است، اسم یک کشور خاص در بین «ده کشور خطرناک دنیا برای زنان» وجود دارد: «ایالات متحده آمریکا». ⬅️ مؤسسه رویترز تامپسون آمریکا در پژوهشی که با مشارکت ۵۵۰ کارشناس مسائل زنان از ۱۹۲ کشور انجام شده، ده کشور را بعنوان کشورها انتخاب کرده است که در کنار کشورهایی مانند و بعنوان یکی از جوامعی مشخص شده که زنان در آن امنیت ندارند. 🔷 از نظر تمام معیارهایی که برای خشونت در نظر گرفته شده است، آمریکا در مجموع در رده‌ی دهم قرار دارد اما در موضوع و در رده‌ی «سوم» قرار گرفته و در خشونت‌های غیرجنسی مانند خشونت خانگی و آزار و اذیت روانی علیه زنان، «ششمین» کشور است. ❇️ رویترز برای بررسی چرایی این موضوع، آمار مربوط به خشونت علیه زنان را از «مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها»ی آمریکا (CDC) مورد اشاره قرار داده که بر اساس آن «از هر پنج زن آمریکایی، تقریبا یک زن مورد تجاوز قرار گرفته و از هر سه زن، یک نفر تجاوز، خشونت یا آزار توسط شریک جنسی خود را تجربه کرده است». 💢 این آمار در شرایطی است که به‌گفته‌ی دپارتمان عدالت (Justice Department) که یک نهاد دولتی در آمریکاست، نزدیک به ۸۰ درصد موارد و آزار جنسی در این کشور اصولا گزارش نمی‌شود یا به اصطلاح Underreported است. یعنی آماری که رویترز‌ در پژوهشش به آن استناد کرده، تنها قله‌ی این کوه یخ بزرگ در مورد عمق و‌ شدت ناامنی زنان در آمریکاست. 🔰 اَبی هانال، مددکار و فعال اجتماعی آمریکایی، در این خصوص به رویترز می‌گوید: «ما همواره فخر می‌فروشیم که یک کشور امن و آزاد هستیم اما افراد زیادی در کشور ما هستند که امنیت ندارند و قربانی آزار و اذیت جنسی و خشونت خانگی می‌شوند.» ♨️ حالا همین کشور با همین مختصات، پیرو جنگ تبلیغاتی سنگینی که دو ماه اخیر علیه کشورمان راه افتاده، درخواست حذف ایران از کمیسیون «مقام زن» را داده و با لابی‌های گسترده با کشورهای عضو، آن را به تصویب رسانده است. این هم یکی دیگر از تناقض‌های عجیبِ ساختارهای به‌اصطلاح بین‌المللی است. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒راز مواضع عجیب و غریب سلبریتی‌ها 🔻از علی کریمی تا حمید فرخ‌نژاد ✍️فاطمه رامشک ▪️«اگر در گذشته افراد سرشناس، مجموعه‌ای از خواست‌ها و آرمان‌های جامعه بودند، امروز توپ در زمین جذاب‌ترین‌ها است.» در مستند «تروکاژ» همه‌چیز در کهکشانی می‌گذرد که ستاره‌هایش سلبریتی‌ها هستند. در ابتدای مستند به قطب فیلم‌سازی دنیا، یعنی «هالیوود» اشاره می‌شود و پرسشی بنیادین مطرح می‌کند: «غول سرگرمی جهان، با سلبریتی‌های خود چگونه رفتار می‌کند؟» در پاسخ به این پرسش، با بررسی هماهنگیِ رفتار سلبریتی‌هایی که فرزندان مادرشانْ هالیوود هستند، به قواعد نانوشته‌ی کمپانی‌های فیلم‌سازی اشاره می‌شود. این کمپانی‌ها نمی‌خواهند فرزندانی که شیرشان داده‌ و بزرگشان کرده‌اند، روزی علیه خودشان طغیان کنند. ▫️پس از آن، مستند مخاطب خود را می‌برد به سال ۱۹۷۳. جایی که «مارلون براندو»، زنی سرخ‌پوست را به نمایندگی از خودش به جشن اسکار فرستاد تا اعتراضش را نسبت به رفتار صنعت سینما با بومیان آمریکا اعلام کند. این زنگ خطری بود که در گوش صاحبان هالیوود سخت صدا کرد و آن‌ها را بر این داشت راه چاره‌ای بیابند. روی آوردن به قراردادهای پر شرط‌ و‌ شروط، راه‌حل برون‌رفت از این مخصمه بود. مستند تروکاژ با ذکر چند مثال بخشی از این قواعد را پیش چشم مخاطب می‌آورد که اخراج «کتی گریفین» از CNN به‌خاطر گرفتن عکس طنز با سر بریده‌ی ترامپ یک نمونه از آن‌هاست. ▪️سپس دوربین مستند تروکاژ ما را به ایران می‌آورد. در ایران یک تفاوت فاحش، ماجرای آن را با هالیوود متمایز می‌کند. اینجا هیچ شیوه‌نامه‌ای برای تعیین حدومرزها وجود ندارد. نبود سازوکار قانونی برای کنترل افرادی که رسانه سبب شهرت آن‌ها شده، باعث می‌شود آن‌ها از سازمان پرورش‌یافته‌ی خود جدا شوند. در ادامه‌ی مستند، سخن از کنش‌های کم‌عمق سلبریتی‌هایی می‌رود که از نظرات گذشته‌ی خود اظهار ندامت کرده‌اند. پشیمانی عده‌ای از سلبریتی‌ها بابت رأی دادن و تهییج مردم برای رأی دادن به یک کاندید خاص، نشانگر این دست از کنش‌گری‌های سیاسی کم‌عمق هستند. ▫️در بخش بعدی مستند، به موضوعی پرتکرار درمورد مسئله‌ی مالیاتی سلبریتی‌های ایران و البته جهان سخن رفته است. آمیتاب باچان، با پرداخت ده میلیون دلار مالیات به هند به عنوان بیشترین مالیات‌دهنده‌ی سینمایی ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ اعلام شد. وکیل آمیتاب باچان اعلام کرد با توجه به مبلغ بسیار زیاد این پول، کمک زیادی به کشور و در نهایت مردم خواهد شد. این در حالی است که در کشور ما معافیت مالیاتی سلبریتی‌ها، بحث‌های زیادی را پیرامون تبعیض‌آمیز بودن این مسئله به وجود آورده و متأسفانه قوانین مشخصی برای اخذ مالیات از آن‌ها وجود ندارد. ▪️مهم‌ترین موضوع مطرح شده در مستند اما در دقایق پایانی آن به نمایش در می‌آید. دقایق مهمی که پرده از یک راز برمی‌دارد؛ راز مواضع رادیکال برخی سلبریتی‌ها. در حقیقت حضور سلبریتی‌ها در سیاست، اعمال خیرخواهانه و بشردوستانه یا کنش‌های مجازی و اجتماعی برای برندینگ و افزایش شهرت و ارتقاء زیست آن‌هاست. شهرتی که در گرو ویزای EB1 یکی از انواع ویزای مهاجرت به کشور آمریکاست که نیازی به مدرک تحصیلی ندارد و اساتید دانشگاه و پژوهشگران، مدیران اجرایی، هنرمندان و ورزشکاران مجاز به دریافت آن هستند. ▫️دریافت جوایز از جشنواره‌های رسمی کشور، یکی از شرایطی است که دریافت‌کنندگان این ویزا باید در کارنامه‌ی خود داشته باشند. افزون بر آن، در این مستند در رابطه با ویزای EB1-A نقل شده که در بند آخر تکمیل فرم این روادید آمده که متقاضیان باید گزارشی از عملکرد پنج سال اخیر خود در شبکه‌های اجتماعی بدهند تا مشخص شود مواضع آن‌ها تا چه حد به مواضع سیاسی دولت آمریکا نزدیک است. ▪️حالا بار دیگر به این دو خبر نگاه کنید: روز چهارشنبه در خبرها آمده بود، علی کریمی ویزای اقامت در آمریکا را دریافت کرده است، آن هم به قیمت خون جوانان این وطن! دیروز هم شنیدیم که حمید فرخ‌نژاد بعد از گرفتن دستمزد میلیاردی آخرین سریال خود، بلافاصله از ایران خارج شد و به آمریکا رفت. و حالا تازه می‌توان می‌فهمید که راز اظهارنظرهای عجیب و غریب برخی سلبریتی‌ها از کجا ناشی می‌شود: در وطن‌فروشی! 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒 چرا «من» نتوانستم شکل بهتری از «خودم» شوم؟ ✍ حکیمه‌سادات نظیری 🔻 توی آینه به خودم نگاهی می‌اندازم، می‌پرسم‌: «ما شبیه همیم؟» تصویر توی آینه، سرش را پایین می‌آورد که یعنی بله، بعد انگار پشیمان می‌شود، سرش را چپ و راست تکان می‌دهد که نه! گیج می‌شوم، نگاهم می‌کند، با همان چشم‌های مهربان خودم و می‌گوید: «قرار بود تو سنجیده‌تر باشی، قرار بود کتاب‌های بیشتری بخوانی، قول داده بودی با بچه‌ها تندی نکنی، منظم‌تر زندگی کنی، حتی نماز صبح‌ت...» بعد ساکت می‌شود و می‌بیند که سرم را پایین انداخته‌ام. راست می‌گوید، قرار بود خیلی چیزها درست‌تر باشد. آب باریکه‌ی سردی از ناامیدی نشت می‌کند توی تمام سلول‌هایم، در خودم فرو می‌روم. چرا «من نتوانستم شکل بهتری» از خودم شوم؟ چطور شد این «من» امروزم به آن «من‌»ی که ایده‌آلم بود و با وسواس ساخته بودم تبدیل نشد؟ خویشتن آرمانی‌ام که حالا توی آینه اخم کرده، انگار که ذهنم را خوانده باشد، می‌گوید: ◽️ «من و تو قرار است متفاوت باشیم اما آنقدری که تو با همت کردن به من برسی. قرار است شبیه هم باشیم به این صورت که توانایی‌های بالقوه‌ی تو، در وجود من بالفعل شده است. من همان خود توأم ولی سامان‌یافته‌تر با تفاوت‌هایی که باید به اندازه باشد.» شکل یک علامت تعجب نگاهش می‌کنم. هنوز هم نفهمیده‌ام چرا اینقدر با هم فرق داریم؟ ولی این را هم می‌دانم که خیلی از آدم‌ها به آن آدم ایده‌آلشان تبدیل نمی‌شوند. خویشتن آرمانی، دقیق‌تر می‌شود و خودمانی‌تر می‌گوید: «ببین! تو الان تمام‌وقت در اختیار بچه‌های کوچکت هستی، حالا چطور توقع داری «من» که ایده‌آل توأم، یک‌سال بعد، هم ارشد بخوانم، هم بچه‌داری کنم، هم چندتا کلاس را توی یک دست بچرخانم و حسابی هم خوب از پسشان بربیایم؟» ◾️ ادامه می‌دهد: «به خودت شفاف و دقیقتر نگاه کن، و برای ساختن و پرداختن من، واقع‌بین باش! نمی‌شود که درخت انجیر، پرتقال بار بدهد؟! می‌شود؟» سر تکان می‌دهم. حالا خوب‌تر فهمیده‌ام. مثل وقت‌هایی که می‌خواستم بهترین غذای دنیا را برای اهل خانه بار بگذارم و آخرش می‌شد یک شفته‌ی بی‌نمک، این‌بار هم گل کاشته‌ام. می‌خواستم به خویشتن آرمانی‌ام برسم، ولی زیاد گرد و خاک کرده‌ام و آنقدر دست‌نیافتنی شده که اصلا نمی‌توانم درست در زندگی‌ام پیدایش کنم. جایگاهی ندارد جز مأیوس کردن من... ◽️ به آینه دوباره نگاه می‌کنم. حالا تصویر بهتری توی ذهنم نقش بسته. واقعیت را با چاشنی واقعیت و البته همت، مخلوط می‌کنم. گمانم نتیجه‌ی مطلوبی باشد. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒آیا ممکن است لیبرالیسم به فاشیسم برسد؟ ✍فائزه نادری 🔻تصور می‌کنم اگر این سؤال را از بزرگان لیبرالیسم مثل مرحوم «جان لاک» یا «جان استوارت میل» می‌پرسیدیم مویه می‌کشیدند و بیرونمان می‌کردند. اما الان اگر به وضع دنیایی که براساس آموزه‌هایشان برپاشده نگاه کنند هیچ بعید نیست که در دنیای باقی دائم‌المویه باشند. چطور؟ بیایید در ابتدا به چند مصداق بپردازیم.‌ 1. آمریکای لیبرال وبگاه و حساب‌های شبکه‌ی presstv را مسدود کرده است! اتحادیه‌ی اروپای لیبرال باعث حذف این شبکه از ماهواره‌های بزرگ ارائه‌دهنده مثل «یوتل ست» و مسدود شدنش در چند کشور اروپایی شده است. ۲. تمدن لیبرال غرب در سال ۲۰۰۸ «نلسون ماندلا»یِ آزادیخواه را در لیست تروریست‌ها گذاشت. ۳. کشورهای لیبرال در حال کمک به گروه‌های نئونازی در اوکراین هستند. ۴. لیبرال‌های شرقی وقتی می‌خواهند حکومت‌های شرق را به دست بگیرند فاشیستی و پرخشونت عمل می‌کنند. مثلا به نام آزادی و عدالت سی نفری یک جوان را در گوشه‌ای خلوت، تفتیش عقاید و شکنجه می‌کنند تا از شدت جراحات همان‌جا کشته شود. ◽️اما چرا به این اقدامات می‌گوییم فاشیستی؟ فاشیسم چیست؟ فاشیسم در واقع نوعی از حکومت دیکتاتوری براساس نژادپرستی و رفتارهای افراطی بود که توسط موسولینی در ایتالیا دیده شد اما امروزه به هر رفتار تمرکزگرا و غیر تنوع‌خواه فاشیسم می‌گویند.‌ مثلا اینکه ویکی‌پدیا اجازه‌ی ادیت درباره‌ی صفحات کشته‌سازی‌های دروغین شبکه‌های ایران اینترنشنال و بی‌بی‌سی فارسی را نمی‌دهد و روایت متفاوت از روایت خودش را حتی با وجود مدارک پزشکی قانونی تحمل نمی‌کند و حذف می‌کند و متقابلا اجازه‌ی ساخت صفحه‌ای برای شهید عجمیان را نمی‌دهد نوعی فاشیسم است. اینکه آمریکا و اروپا تحمل روایت وقایع از زاویه‌دید «پرس‌تی‌وی» کنار «سی‌ان‌ان» و«فاکس‌نیوز» و «اسکای نیوز» خودشان را ندارند و فیلترش می‌کنند نوعی فاشیسم است. اینکه از واژه‌ی لیبرتی و لیبرالیسم فقط برای آزادی‌هایی که خودشان تعریف کنند استفاده می‌کنند و «ماندلایی» که به دنبال آزادی بود را دیگر لیبرتی‌خواه یا آزادی خواه نمی‌دانند نوعی فاشیسم است. ◾️لیبرالیسم خود را همیشه روبروی سه مدل فاشیسم، نازیسم و کمونیسم می‌دانست زیرا آنها را نماینده‌ی همرنگی و تک‌صدایی و خودش را نماینده‌ی فردگرایی و تنوع می‌دانست. اما حالا نه تنها رفتارش تکصدایی و همرنگی محض را یادآور می‌شود بلکه برای عقب انداختن اضمحلالش در حال کمک به نیروهای نئونازی در اوکراین است. بله، درست خواندید! لیبرالیست‌ها به نئونازی‌ها کمک می‌کنند! به نازی‌های نوین! ◽️اما چرا و چگونه لیبرالیسم به این وضع اسف‌بار و مضحک رسید و اکثر لیبرال‌ها فاشیست شدند؟ لیبرالیسم بعد از اومانیسم پدید آمد، اومانیسم آنچنان که می‌گویند «انسان‌گرایی» نبود، بلکه می‌توان گفت نوعی از «انسان‌خدایی» بود. عقل بشری اصل قرار داده می‌شد و با همان عقل، در مسیرِ فقط و فقط میل‌ها و خواهش‌هایش فکر و عمل می‌کرد. ◾️لیبرالیسم یکی از ابزارهای چنین بشری برای زندگی جمعی بود، و با قاطعیت می‌گفت: «هر انسانی آزاد است هرچه می‌خواهد بکند تا جایی که به کسی آسیب نزند.» اما برای این آسیب هیچگاه تعریف دقیقی ارائه نشد! ◽️با همین اصل بود که دین از قوانین مدنی و زندگی جمعی کنار رفت و انسان مدرن خدا را با این بهانه کنار زد تا بهتر و بیشتر به خود بپردازد. اما وقتی انسان بزرگترین موجود این جهان، کسی که از خودش برتر است یعنی خدا را کنار می‌زند، چرا باید در قیدوبند دیگر انسان‌ها که مثل خودش هستند بماند؟ وقتی صدای خدا را لایق شنیدن نمی‌داند چرا باید صدای دیگر ملل و دیگر مکتب‌های بشری را لایق شنیدن بداند و به سمت تک‌صدایی نرود؟ ◾️لیبرالیسم قبل از جنگ جهانی اول متولد شد وقتی هنوز ارزش‌های انسانی به‌طور مطلق معنا داشت. بعد از جنگ جهانی اول نسبی‌گرایی رواج پیدا کرد همه‌چیز حتی خوب و بد معنایشان را از دست دادند و همه‌چیز قابل تشکیک شد، حالا جایی بود که می‌شد همه‌چیز را به ضد خودش تبدیل کرد و با روایت بر ذهن انسان‌ها اثر گذاشت، حالا می‌شد ماندلا را آزادیخواه نخواند و تروریست خواند، حالا می‌شد یک دولت جمهوری را دیکتاتور خواند و یک دولت سلطنتی را مدافع دموکراسی! ◽️بر این اساس می‌توان گفت لیبرالیسم برای زمانی که نسبی‌گرایی رواج پیدا کرده نیست. لیبرالیسم تاریخ انقضایش تمام شده و چون تمام شده به این روزگار مضحک فاشیستی افتاده. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒سلبریتی‌ها خشم تولید می‌کنند! ✍ریحانه رزم‌آرا ◽️لطیفه‌ی مشهوری است که شاید ریشه در حقیقت داشته باشد، می‌گویند روزی جرج بوش با وزیر دفاعش در حال صحبت بود که یکی از دوستان‌شان پرسید درباره‌ی چه حرف می‌زنند. بوش جواب داد: «داریم جنگ تازه‌ای را تدارک می‌بینیم.» دوستش پرسید: «می‌خواهید چه کنید؟» بوش گفت: «قرار است یک میلیون مسلمان و آنجلینا جولی را بکشیم.» مرد فوری گفت: «حالا چرا می‌خواهید آنجلینا را بکشید؟!» بوش به وزیر دفاعش گفت: «دیدی گفتم! جان آنجلینا جولی از جان یک میلیون مسلمان با ارزش‌تر است!» ◾️هر کدام از ما بارها از پشت اسکرین گوشی با سلبریتی‌ها تعامل یک طرفه برقرار کرده‌ایم. این تعاملِ بین مخاطب و شخصیت‌های رسانه‌ای که از نظر دونالد هورتون و ریچارد وهل، «تعامل فرااجتماعی» نامیده می‌شود جایگزین تعاملات با خانواده، دوستان و آشنایان شده است. گویی دنبال‌کنندگان، علی‌رغم اینکه تعامل دو طرفه و نزدیک با سلبریتی‌ها ندارند، آنها را به عنوان یک دوست در نظر گرفته و حسی توهم‌آمیز را  تجربه می‌کنند. ◽️سلبریتی‌ها ارتباط پیوسته‌ای با مخاطبانشان برقرار کرده و الگوی رفتاری پایداری در آنها ایجاد می‌کنند که موجب آرامش، ایجاد لذت و گریز از روزمرگی‌ها در مخاطب می‌شود. آنها به گونه‌ای تعامل می‌کنند که انگار درگیر یک رابطه‌ی متقابل با مخاطبانشان هستند و دلسوز و هواخواه آنان. برای مثال با حضور در کمپین‌های سیاسی، تبلیغات و آگهی‌ها، کارهای خیریه و اقدامات بشردوستانه مهر اثبات بر این مدعایشان می‌زنند. ◾️یکی از نمونه‌های معروف حضور سلبریتی‌ها در اقدامات بشردوستانه، سفر آنجلینا جولی به یمن است. او به‌عنوان فرستاده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل در امور پناهندگان به یمن سفر کرد و تصاویر زیادی از او در کنار جنگ‌زده‌های یمنی منتشر شد که نتایج بیرونی شگرفی نداشت؛ همانطور که در سفر او به افغانستان نیز تغییرات مثبتی اتفاق نیفتاد. می‌توان گفت استخدام جولی توسط سازمان ملل صرفا تلاشی به قصد پوشاندن اشکالات و ناکارآمدی‌های آن سازمان و یک فعالیت رسانه‌ای پر سروصدا، و روتوش چهره‌ی زشت نظام غربی بوده است. ◽️سلبریتی‌ها ابراز می‌دارند که اینگونه اقدامات تلاشی است برای رفع فقر و مشکلات اجتماعی، درحالی‌که بدون توجه به اصلاح و بهبود «علت‌های واقعی به‌وجود آورنده‌»ی این مشکلات، چنین اقداماتی، بیشتر از یک شوی تلویزیونی نیست. از سویی دیگر بازنمایی‌ سیاه از مشکلات و نواقص توسط سلبریتی‌های داخلی هم انجام می‌شود. در این هنگام ما آنچه که سلبریتی می‌خواهد را دریافت می‌کنیم. این روایت‌ها در طولانی‌مدت موجب می‌شود مخاطبان تبعیض و ناعدالتی فراگیری را در جامعه احساس کرده و نسبت به آینده مأیوس و دچار «خشم» شوند. خشمی که صدمی متوجه سلبریتی‌ها نیست و تنها ابزاری برای افزایش شهرت آنهاست. ◾️این محبوبیت‌ها موقعیت اجتماعی سلبریتی‌ها را تثبیت می‌کند و بستری می‌سازد تا سلبریتی‌ها در مواقع مختلف موضع‌گیری ‌کنند در حالی‌که تخصصش را ندارند. این‌روزها و میان این آشوب‌ها اگر یک سلبریتی تیک آبی‌دار حرفی بزند کمتر کسی احتمال خطای آن را می‌دهد. کمتر کسی سند ادعای‌شان را مطالبه می‌کند و در صحت‌و‌سقم استوری و پست‌‌ها، عکس و فیلم‌هایشان شک می‌کند. علی کریمی فیلم یک کودک پاکستانی را به‌جای خوشحالی یک کودک بلوچ موقع دریافت نان منتشر می‌کند و گلشیفته فراهانی عکس فتوشاپ شده‌ی دستگیری یک مجرم در سال ۹۴ را به جای تصاویر اعتراضات اخیر. چیزی که در تمام این اتفاقات مشترک است «ذبح حقیقت» است. گویا محبوبیت و شهرت جای حقیقت را در ذهن مخاطبان گرفته و انگار دیگر اصلا مهم نیست «چه» گفته شده است و فقط مهم این است «که» گفته است. ◽️در یک چرخه‌ی معیوب حالا شهرت دارد نفرت، خشم و دروغ را بازتولید می‌کند و آنها شهرت را. البته این چرخه بالأخره روزی متوقف می‌شود، حقیقت بالاخره خودش را نشان خواهد داد، اما مسئله‌ی مهم این است که تا آن زمان چند نفر دیگر قربانی این دروغ و نمایش‌های انسان‌دوستانه سلبریتی‌ها شده‌اند؟ 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒سلبریتی‌ها خشم تولید می‌کنند! ✍ریحانه رزم‌آرا ◽️لطیفه‌ی مشهوری است که شاید ریشه در حقیقت داشته باشد، می‌گویند روزی جرج بوش با وزیر دفاعش در حال صحبت بود که یکی از دوستان‌شان پرسید درباره‌ی چه حرف می‌زنند. بوش جواب داد: «داریم جنگ تازه‌ای را تدارک می‌بینیم.» دوستش پرسید: «می‌خواهید چه کنید؟» بوش گفت: «قرار است یک میلیون مسلمان و آنجلینا جولی را بکشیم.» مرد فوری گفت: «حالا چرا می‌خواهید آنجلینا را بکشید؟!» بوش به وزیر دفاعش گفت: «دیدی گفتم! جان آنجلینا جولی از جان یک میلیون مسلمان با ارزش‌تر است!» ◾️هر کدام از ما بارها از پشت اسکرین گوشی با سلبریتی‌ها تعامل یک طرفه برقرار کرده‌ایم. این تعاملِ بین مخاطب و شخصیت‌های رسانه‌ای که از نظر دونالد هورتون و ریچارد وهل، «تعامل فرااجتماعی» نامیده می‌شود جایگزین تعاملات با خانواده، دوستان و آشنایان شده است. گویی دنبال‌کنندگان، علی‌رغم اینکه تعامل دو طرفه و نزدیک با سلبریتی‌ها ندارند، آنها را به عنوان یک دوست در نظر گرفته و حسی توهم‌آمیز را  تجربه می‌کنند. ◽️سلبریتی‌ها ارتباط پیوسته‌ای با مخاطبانشان برقرار کرده و الگوی رفتاری پایداری در آنها ایجاد می‌کنند که موجب آرامش، ایجاد لذت و گریز از روزمرگی‌ها در مخاطب می‌شود. آنها به گونه‌ای تعامل می‌کنند که انگار درگیر یک رابطه‌ی متقابل با مخاطبانشان هستند و دلسوز و هواخواه آنان. برای مثال با حضور در کمپین‌های سیاسی، تبلیغات و آگهی‌ها، کارهای خیریه و اقدامات بشردوستانه مهر اثبات بر این مدعایشان می‌زنند. ◾️یکی از نمونه‌های معروف حضور سلبریتی‌ها در اقدامات بشردوستانه، سفر آنجلینا جولی به یمن است. او به‌عنوان فرستاده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل در امور پناهندگان به یمن سفر کرد و تصاویر زیادی از او در کنار جنگ‌زده‌های یمنی منتشر شد که نتایج بیرونی شگرفی نداشت؛ همانطور که در سفر او به افغانستان نیز تغییرات مثبتی اتفاق نیفتاد. می‌توان گفت استخدام جولی توسط سازمان ملل صرفا تلاشی به قصد پوشاندن اشکالات و ناکارآمدی‌های آن سازمان و یک فعالیت رسانه‌ای پر سروصدا، و روتوش چهره‌ی زشت نظام غربی بوده است. ◽️سلبریتی‌ها ابراز می‌دارند که اینگونه اقدامات تلاشی است برای رفع فقر و مشکلات اجتماعی، درحالی‌که بدون توجه به اصلاح و بهبود «علت‌های واقعی به‌وجود آورنده‌»ی این مشکلات، چنین اقداماتی، بیشتر از یک شوی تلویزیونی نیست. از سویی دیگر بازنمایی‌ سیاه از مشکلات و نواقص توسط سلبریتی‌های داخلی هم انجام می‌شود. در این هنگام ما آنچه که سلبریتی می‌خواهد را دریافت می‌کنیم. این روایت‌ها در طولانی‌مدت موجب می‌شود مخاطبان تبعیض و ناعدالتی فراگیری را در جامعه احساس کرده و نسبت به آینده مأیوس و دچار «خشم» شوند. خشمی که صدمی متوجه سلبریتی‌ها نیست و تنها ابزاری برای افزایش شهرت آنهاست. ◾️این محبوبیت‌ها موقعیت اجتماعی سلبریتی‌ها را تثبیت می‌کند و بستری می‌سازد تا سلبریتی‌ها در مواقع مختلف موضع‌گیری ‌کنند در حالی‌که تخصصش را ندارند. این‌روزها و میان این آشوب‌ها اگر یک سلبریتی تیک آبی‌دار حرفی بزند کمتر کسی احتمال خطای آن را می‌دهد. کمتر کسی سند ادعای‌شان را مطالبه می‌کند و در صحت‌و‌سقم استوری و پست‌‌ها، عکس و فیلم‌هایشان شک می‌کند. علی کریمی فیلم یک کودک پاکستانی را به‌جای خوشحالی یک کودک بلوچ موقع دریافت نان منتشر می‌کند و گلشیفته فراهانی عکس فتوشاپ شده‌ی دستگیری یک مجرم در سال ۹۴ را به جای تصاویر اعتراضات اخیر. چیزی که در تمام این اتفاقات مشترک است «ذبح حقیقت» است. گویا محبوبیت و شهرت جای حقیقت را در ذهن مخاطبان گرفته و انگار دیگر اصلا مهم نیست «چه» گفته شده است و فقط مهم این است «که» گفته است. ◽️در یک چرخه‌ی معیوب حالا شهرت دارد نفرت، خشم و دروغ را بازتولید می‌کند و آنها شهرت را. البته این چرخه بالأخره روزی متوقف می‌شود، حقیقت بالاخره خودش را نشان خواهد داد، اما مسئله‌ی مهم این است که تا آن زمان چند نفر دیگر قربانی این دروغ و نمایش‌های انسان‌دوستانه سلبریتی‌ها شده‌اند؟ 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒«مردم» چه کسانی هستند؟ ✍جعفر علیان‌نژادی ◾️«مردم» چه کسانی هستند؟ پاسخ‌های زیادی به این سؤال می‌توان داد. یکی از شایع‌ترین پاسخ‌ها، آن است که ببینیم این مردم به چه درد می‌خوردند. بنابراین اگر سؤال ما این باشد که چه مردمی مفیدتر هستند، طبیعتاً پاسخ ارائه‌شده، تعریفی از مردم است که همه‌ی جمعیت‌ها را در بر نمی‌گیرد، و چه بسا در جامعه‌ای واحد زیادی از مردم خارج از معنا و تعریف ارائه‌شده قرار بگیرند. ◽️مثلا در تفکر سرمایه‌داری کسانی مردم نامیده می‌شوند که به فضیلت «انباشت سرمایه» التزام فکری و عملی داشته باشند. حتی قشر کارگر. طبیعتاً مردمی که باقی می‌مانند مردم کامل و بالغ نیستند، طردشدگانی هستند که دولت باید‌ به عنوان عناصری نابالغ مورد حمایت، هدایت، کنترل و مدیریت قرار دهد. یا در تفکر چپ سنتی، مردمی مردم هستند که توده‌ای باشند با قابلیت بسیج شدن. برعکس آن در تفکر چپ نو، مردمی مردم هستند که انبوهه‌ای باشند بی‌شکل و متفرد. ◾️هر چند شاید بخشی از پاسخ به سؤال اینکه مردم چه کسانی هستند، فهم همین کارایی مردم در رابطه با نظام سیاسی باشد، اما تکمیل این پاسخ در گرو فهم این است که مردم برای چه مردم هستند؟ پاسخ به این سؤال ما را به جواب نهایی نزدیک می کند، مردم باید برای چیزی مردم شده باشند که اگر تبدیل به مردم نمی‌شدند، آن چیز ممکن نبود. پاسخ در یک کلمه‌ی کلیدی و پر معناست: آن چیز «سعادت» است. حصول سعادت بدون «اجتماع انسان‌ها» یا «مردم شدن» افراد ممکن نیست. منطقا سعادت باید در جایی اتفاق بیافتد، نیاز به مکانی دارد، آن جا و مکان کجاست؟ جایی که مردم خود آن را می‌سازند، مکانی که خود مردم در ساخت آن مشارکت دارند: «مدینه». ◽️اگر بخواهیم در یک جمله به جواب نهایی برسیم باید بگوییم مردم کسانی هستند که در مدینه به دنبال سعادت خود هستند. سعادت دنیوی یا اخروی تنها در مدینه‌ای ممکن است که در آن افراد، مردم شده باشند، نه توده یا انبوهه یا سرمایه‌دار. بنابراین هر مدینه‌ای نمی‌تواند مردم را به سعادت برساند. به بیان دیگر تنها در برخی از مدینه‌ها می‌توان سراغ مردم سعادتمند را گرفت. مدینه‌ای که در آن مردم تنها تصمیم گرفته باشند به تعالی دنیوی و اخروی برسند، بهترین راهنما را در پیروی از عقل می‌جویند. عقول رشد کند، مردم و جوامع هم رشد می‌کنند. اما هیچ عقلی هیچگاه به کمال و نهایت خود نمی‌رسد، اما آیا می‌توان سعادت مردم را متوقف بر عقول به کمال نرسیده کرد؟ ◾️پاسخ به این سؤال، نیاز به یک امر یقینی را در مردم ایجاد می کند، باید چیزی فراتر از محاسبه دودوتا چهارتای مردم باشد. چیزی که بتواند به یاری عقل حسابگر آنان بیاید. چیزی که حاضر باشند با وجودی که عقلشان به آن نمی‌رسد، به آن تکیه کنند. آیا چنین چیزی وجود دارد؟ پاسخ به این سؤال نیز گره کور رسیدن به سعادت رسیدن را باز می‌کند. مردم در مدینه‌ای سعادتمند می‌شوند که هم «عقلی» باشد هم «یقینی». عقل نمی‌تواند همیشه یقین حاصل کند. یقین هم تنها وقتی شکل می‌گیرد که مردمی تصمیم بگیرند در مدینه‌ای، هم عقل را پاس بدارند، هم چیزی که یقین را می‌آورد. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
📚 پشت پرده کتاب معجزه ✍️ مریم اردویی کتاب «معجزه» علاوه بر ایرادات جدی مبنایی، مروج تفکرات شکرآلود دیگری نیز هست. در خلال کتاب از مخاطب خواسته می‌شود سنگی جادویی با ویژگی‌های خاص بیابد و هر شب قبل از خواب آن را لمس کرده و شکرگزاری کند! شیوه‌ای شرک‌آلود که به تدریج سبب حذف احکام عبادی اسلام شده و ارتباط با کائنات را جایگزین ارتباط و انس با خداوند می‌کند، افرادی معنویت‌گرا اما شریعت‌گریز! 🔄شما می‌توانید متن کامل معرفی کتاب معجره را در 🔗‌https://vaavmag.ir/2022/12/پشت-پرده-کتاب-معجزه-راندا-برن/ بخوانید.