eitaa logo
مجله مجازی واو
250 دنبال‌کننده
171 عکس
274 ویدیو
0 فایل
| مجله مجازی واو | پاتوقی برای اهالی خواندن و نوشتن واو حرف عطف است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🗒این کشور برای زنان خطرناک است ✍ سیده راضیه حسینی ⁉️ اگر در مورد «خطرناک‌ترین کشورها برای زنان» از شما بپرسند، کجاها به‌ذهنتان می‌رسد؟ طبیعی است کشورهای درگیر جنگ و خشونت، گزینه‌های اصلی هستند. اما در پژوهشی که رویترز تامپسون انجام داده است، اسم یک کشور خاص در بین «ده کشور خطرناک دنیا برای زنان» وجود دارد: «ایالات متحده آمریکا». ⬅️ مؤسسه رویترز تامپسون آمریکا در پژوهشی که با مشارکت ۵۵۰ کارشناس مسائل زنان از ۱۹۲ کشور انجام شده، ده کشور را بعنوان کشورها انتخاب کرده است که در کنار کشورهایی مانند و بعنوان یکی از جوامعی مشخص شده که زنان در آن امنیت ندارند. 🔷 از نظر تمام معیارهایی که برای خشونت در نظر گرفته شده است، آمریکا در مجموع در رده‌ی دهم قرار دارد اما در موضوع و در رده‌ی «سوم» قرار گرفته و در خشونت‌های غیرجنسی مانند خشونت خانگی و آزار و اذیت روانی علیه زنان، «ششمین» کشور است. ❇️ رویترز برای بررسی چرایی این موضوع، آمار مربوط به خشونت علیه زنان را از «مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها»ی آمریکا (CDC) مورد اشاره قرار داده که بر اساس آن «از هر پنج زن آمریکایی، تقریبا یک زن مورد تجاوز قرار گرفته و از هر سه زن، یک نفر تجاوز، خشونت یا آزار توسط شریک جنسی خود را تجربه کرده است». 💢 این آمار در شرایطی است که به‌گفته‌ی دپارتمان عدالت (Justice Department) که یک نهاد دولتی در آمریکاست، نزدیک به ۸۰ درصد موارد و آزار جنسی در این کشور اصولا گزارش نمی‌شود یا به اصطلاح Underreported است. یعنی آماری که رویترز‌ در پژوهشش به آن استناد کرده، تنها قله‌ی این کوه یخ بزرگ در مورد عمق و‌ شدت ناامنی زنان در آمریکاست. 🔰 اَبی هانال، مددکار و فعال اجتماعی آمریکایی، در این خصوص به رویترز می‌گوید: «ما همواره فخر می‌فروشیم که یک کشور امن و آزاد هستیم اما افراد زیادی در کشور ما هستند که امنیت ندارند و قربانی آزار و اذیت جنسی و خشونت خانگی می‌شوند.» ♨️ حالا همین کشور با همین مختصات، پیرو جنگ تبلیغاتی سنگینی که دو ماه اخیر علیه کشورمان راه افتاده، درخواست حذف ایران از کمیسیون «مقام زن» را داده و با لابی‌های گسترده با کشورهای عضو، آن را به تصویب رسانده است. این هم یکی دیگر از تناقض‌های عجیبِ ساختارهای به‌اصطلاح بین‌المللی است. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒راز مواضع عجیب و غریب سلبریتی‌ها 🔻از علی کریمی تا حمید فرخ‌نژاد ✍️فاطمه رامشک ▪️«اگر در گذشته افراد سرشناس، مجموعه‌ای از خواست‌ها و آرمان‌های جامعه بودند، امروز توپ در زمین جذاب‌ترین‌ها است.» در مستند «تروکاژ» همه‌چیز در کهکشانی می‌گذرد که ستاره‌هایش سلبریتی‌ها هستند. در ابتدای مستند به قطب فیلم‌سازی دنیا، یعنی «هالیوود» اشاره می‌شود و پرسشی بنیادین مطرح می‌کند: «غول سرگرمی جهان، با سلبریتی‌های خود چگونه رفتار می‌کند؟» در پاسخ به این پرسش، با بررسی هماهنگیِ رفتار سلبریتی‌هایی که فرزندان مادرشانْ هالیوود هستند، به قواعد نانوشته‌ی کمپانی‌های فیلم‌سازی اشاره می‌شود. این کمپانی‌ها نمی‌خواهند فرزندانی که شیرشان داده‌ و بزرگشان کرده‌اند، روزی علیه خودشان طغیان کنند. ▫️پس از آن، مستند مخاطب خود را می‌برد به سال ۱۹۷۳. جایی که «مارلون براندو»، زنی سرخ‌پوست را به نمایندگی از خودش به جشن اسکار فرستاد تا اعتراضش را نسبت به رفتار صنعت سینما با بومیان آمریکا اعلام کند. این زنگ خطری بود که در گوش صاحبان هالیوود سخت صدا کرد و آن‌ها را بر این داشت راه چاره‌ای بیابند. روی آوردن به قراردادهای پر شرط‌ و‌ شروط، راه‌حل برون‌رفت از این مخصمه بود. مستند تروکاژ با ذکر چند مثال بخشی از این قواعد را پیش چشم مخاطب می‌آورد که اخراج «کتی گریفین» از CNN به‌خاطر گرفتن عکس طنز با سر بریده‌ی ترامپ یک نمونه از آن‌هاست. ▪️سپس دوربین مستند تروکاژ ما را به ایران می‌آورد. در ایران یک تفاوت فاحش، ماجرای آن را با هالیوود متمایز می‌کند. اینجا هیچ شیوه‌نامه‌ای برای تعیین حدومرزها وجود ندارد. نبود سازوکار قانونی برای کنترل افرادی که رسانه سبب شهرت آن‌ها شده، باعث می‌شود آن‌ها از سازمان پرورش‌یافته‌ی خود جدا شوند. در ادامه‌ی مستند، سخن از کنش‌های کم‌عمق سلبریتی‌هایی می‌رود که از نظرات گذشته‌ی خود اظهار ندامت کرده‌اند. پشیمانی عده‌ای از سلبریتی‌ها بابت رأی دادن و تهییج مردم برای رأی دادن به یک کاندید خاص، نشانگر این دست از کنش‌گری‌های سیاسی کم‌عمق هستند. ▫️در بخش بعدی مستند، به موضوعی پرتکرار درمورد مسئله‌ی مالیاتی سلبریتی‌های ایران و البته جهان سخن رفته است. آمیتاب باچان، با پرداخت ده میلیون دلار مالیات به هند به عنوان بیشترین مالیات‌دهنده‌ی سینمایی ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ اعلام شد. وکیل آمیتاب باچان اعلام کرد با توجه به مبلغ بسیار زیاد این پول، کمک زیادی به کشور و در نهایت مردم خواهد شد. این در حالی است که در کشور ما معافیت مالیاتی سلبریتی‌ها، بحث‌های زیادی را پیرامون تبعیض‌آمیز بودن این مسئله به وجود آورده و متأسفانه قوانین مشخصی برای اخذ مالیات از آن‌ها وجود ندارد. ▪️مهم‌ترین موضوع مطرح شده در مستند اما در دقایق پایانی آن به نمایش در می‌آید. دقایق مهمی که پرده از یک راز برمی‌دارد؛ راز مواضع رادیکال برخی سلبریتی‌ها. در حقیقت حضور سلبریتی‌ها در سیاست، اعمال خیرخواهانه و بشردوستانه یا کنش‌های مجازی و اجتماعی برای برندینگ و افزایش شهرت و ارتقاء زیست آن‌هاست. شهرتی که در گرو ویزای EB1 یکی از انواع ویزای مهاجرت به کشور آمریکاست که نیازی به مدرک تحصیلی ندارد و اساتید دانشگاه و پژوهشگران، مدیران اجرایی، هنرمندان و ورزشکاران مجاز به دریافت آن هستند. ▫️دریافت جوایز از جشنواره‌های رسمی کشور، یکی از شرایطی است که دریافت‌کنندگان این ویزا باید در کارنامه‌ی خود داشته باشند. افزون بر آن، در این مستند در رابطه با ویزای EB1-A نقل شده که در بند آخر تکمیل فرم این روادید آمده که متقاضیان باید گزارشی از عملکرد پنج سال اخیر خود در شبکه‌های اجتماعی بدهند تا مشخص شود مواضع آن‌ها تا چه حد به مواضع سیاسی دولت آمریکا نزدیک است. ▪️حالا بار دیگر به این دو خبر نگاه کنید: روز چهارشنبه در خبرها آمده بود، علی کریمی ویزای اقامت در آمریکا را دریافت کرده است، آن هم به قیمت خون جوانان این وطن! دیروز هم شنیدیم که حمید فرخ‌نژاد بعد از گرفتن دستمزد میلیاردی آخرین سریال خود، بلافاصله از ایران خارج شد و به آمریکا رفت. و حالا تازه می‌توان می‌فهمید که راز اظهارنظرهای عجیب و غریب برخی سلبریتی‌ها از کجا ناشی می‌شود: در وطن‌فروشی! 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒 چرا «من» نتوانستم شکل بهتری از «خودم» شوم؟ ✍ حکیمه‌سادات نظیری 🔻 توی آینه به خودم نگاهی می‌اندازم، می‌پرسم‌: «ما شبیه همیم؟» تصویر توی آینه، سرش را پایین می‌آورد که یعنی بله، بعد انگار پشیمان می‌شود، سرش را چپ و راست تکان می‌دهد که نه! گیج می‌شوم، نگاهم می‌کند، با همان چشم‌های مهربان خودم و می‌گوید: «قرار بود تو سنجیده‌تر باشی، قرار بود کتاب‌های بیشتری بخوانی، قول داده بودی با بچه‌ها تندی نکنی، منظم‌تر زندگی کنی، حتی نماز صبح‌ت...» بعد ساکت می‌شود و می‌بیند که سرم را پایین انداخته‌ام. راست می‌گوید، قرار بود خیلی چیزها درست‌تر باشد. آب باریکه‌ی سردی از ناامیدی نشت می‌کند توی تمام سلول‌هایم، در خودم فرو می‌روم. چرا «من نتوانستم شکل بهتری» از خودم شوم؟ چطور شد این «من» امروزم به آن «من‌»ی که ایده‌آلم بود و با وسواس ساخته بودم تبدیل نشد؟ خویشتن آرمانی‌ام که حالا توی آینه اخم کرده، انگار که ذهنم را خوانده باشد، می‌گوید: ◽️ «من و تو قرار است متفاوت باشیم اما آنقدری که تو با همت کردن به من برسی. قرار است شبیه هم باشیم به این صورت که توانایی‌های بالقوه‌ی تو، در وجود من بالفعل شده است. من همان خود توأم ولی سامان‌یافته‌تر با تفاوت‌هایی که باید به اندازه باشد.» شکل یک علامت تعجب نگاهش می‌کنم. هنوز هم نفهمیده‌ام چرا اینقدر با هم فرق داریم؟ ولی این را هم می‌دانم که خیلی از آدم‌ها به آن آدم ایده‌آلشان تبدیل نمی‌شوند. خویشتن آرمانی، دقیق‌تر می‌شود و خودمانی‌تر می‌گوید: «ببین! تو الان تمام‌وقت در اختیار بچه‌های کوچکت هستی، حالا چطور توقع داری «من» که ایده‌آل توأم، یک‌سال بعد، هم ارشد بخوانم، هم بچه‌داری کنم، هم چندتا کلاس را توی یک دست بچرخانم و حسابی هم خوب از پسشان بربیایم؟» ◾️ ادامه می‌دهد: «به خودت شفاف و دقیقتر نگاه کن، و برای ساختن و پرداختن من، واقع‌بین باش! نمی‌شود که درخت انجیر، پرتقال بار بدهد؟! می‌شود؟» سر تکان می‌دهم. حالا خوب‌تر فهمیده‌ام. مثل وقت‌هایی که می‌خواستم بهترین غذای دنیا را برای اهل خانه بار بگذارم و آخرش می‌شد یک شفته‌ی بی‌نمک، این‌بار هم گل کاشته‌ام. می‌خواستم به خویشتن آرمانی‌ام برسم، ولی زیاد گرد و خاک کرده‌ام و آنقدر دست‌نیافتنی شده که اصلا نمی‌توانم درست در زندگی‌ام پیدایش کنم. جایگاهی ندارد جز مأیوس کردن من... ◽️ به آینه دوباره نگاه می‌کنم. حالا تصویر بهتری توی ذهنم نقش بسته. واقعیت را با چاشنی واقعیت و البته همت، مخلوط می‌کنم. گمانم نتیجه‌ی مطلوبی باشد. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒آیا ممکن است لیبرالیسم به فاشیسم برسد؟ ✍فائزه نادری 🔻تصور می‌کنم اگر این سؤال را از بزرگان لیبرالیسم مثل مرحوم «جان لاک» یا «جان استوارت میل» می‌پرسیدیم مویه می‌کشیدند و بیرونمان می‌کردند. اما الان اگر به وضع دنیایی که براساس آموزه‌هایشان برپاشده نگاه کنند هیچ بعید نیست که در دنیای باقی دائم‌المویه باشند. چطور؟ بیایید در ابتدا به چند مصداق بپردازیم.‌ 1. آمریکای لیبرال وبگاه و حساب‌های شبکه‌ی presstv را مسدود کرده است! اتحادیه‌ی اروپای لیبرال باعث حذف این شبکه از ماهواره‌های بزرگ ارائه‌دهنده مثل «یوتل ست» و مسدود شدنش در چند کشور اروپایی شده است. ۲. تمدن لیبرال غرب در سال ۲۰۰۸ «نلسون ماندلا»یِ آزادیخواه را در لیست تروریست‌ها گذاشت. ۳. کشورهای لیبرال در حال کمک به گروه‌های نئونازی در اوکراین هستند. ۴. لیبرال‌های شرقی وقتی می‌خواهند حکومت‌های شرق را به دست بگیرند فاشیستی و پرخشونت عمل می‌کنند. مثلا به نام آزادی و عدالت سی نفری یک جوان را در گوشه‌ای خلوت، تفتیش عقاید و شکنجه می‌کنند تا از شدت جراحات همان‌جا کشته شود. ◽️اما چرا به این اقدامات می‌گوییم فاشیستی؟ فاشیسم چیست؟ فاشیسم در واقع نوعی از حکومت دیکتاتوری براساس نژادپرستی و رفتارهای افراطی بود که توسط موسولینی در ایتالیا دیده شد اما امروزه به هر رفتار تمرکزگرا و غیر تنوع‌خواه فاشیسم می‌گویند.‌ مثلا اینکه ویکی‌پدیا اجازه‌ی ادیت درباره‌ی صفحات کشته‌سازی‌های دروغین شبکه‌های ایران اینترنشنال و بی‌بی‌سی فارسی را نمی‌دهد و روایت متفاوت از روایت خودش را حتی با وجود مدارک پزشکی قانونی تحمل نمی‌کند و حذف می‌کند و متقابلا اجازه‌ی ساخت صفحه‌ای برای شهید عجمیان را نمی‌دهد نوعی فاشیسم است. اینکه آمریکا و اروپا تحمل روایت وقایع از زاویه‌دید «پرس‌تی‌وی» کنار «سی‌ان‌ان» و«فاکس‌نیوز» و «اسکای نیوز» خودشان را ندارند و فیلترش می‌کنند نوعی فاشیسم است. اینکه از واژه‌ی لیبرتی و لیبرالیسم فقط برای آزادی‌هایی که خودشان تعریف کنند استفاده می‌کنند و «ماندلایی» که به دنبال آزادی بود را دیگر لیبرتی‌خواه یا آزادی خواه نمی‌دانند نوعی فاشیسم است. ◾️لیبرالیسم خود را همیشه روبروی سه مدل فاشیسم، نازیسم و کمونیسم می‌دانست زیرا آنها را نماینده‌ی همرنگی و تک‌صدایی و خودش را نماینده‌ی فردگرایی و تنوع می‌دانست. اما حالا نه تنها رفتارش تکصدایی و همرنگی محض را یادآور می‌شود بلکه برای عقب انداختن اضمحلالش در حال کمک به نیروهای نئونازی در اوکراین است. بله، درست خواندید! لیبرالیست‌ها به نئونازی‌ها کمک می‌کنند! به نازی‌های نوین! ◽️اما چرا و چگونه لیبرالیسم به این وضع اسف‌بار و مضحک رسید و اکثر لیبرال‌ها فاشیست شدند؟ لیبرالیسم بعد از اومانیسم پدید آمد، اومانیسم آنچنان که می‌گویند «انسان‌گرایی» نبود، بلکه می‌توان گفت نوعی از «انسان‌خدایی» بود. عقل بشری اصل قرار داده می‌شد و با همان عقل، در مسیرِ فقط و فقط میل‌ها و خواهش‌هایش فکر و عمل می‌کرد. ◾️لیبرالیسم یکی از ابزارهای چنین بشری برای زندگی جمعی بود، و با قاطعیت می‌گفت: «هر انسانی آزاد است هرچه می‌خواهد بکند تا جایی که به کسی آسیب نزند.» اما برای این آسیب هیچگاه تعریف دقیقی ارائه نشد! ◽️با همین اصل بود که دین از قوانین مدنی و زندگی جمعی کنار رفت و انسان مدرن خدا را با این بهانه کنار زد تا بهتر و بیشتر به خود بپردازد. اما وقتی انسان بزرگترین موجود این جهان، کسی که از خودش برتر است یعنی خدا را کنار می‌زند، چرا باید در قیدوبند دیگر انسان‌ها که مثل خودش هستند بماند؟ وقتی صدای خدا را لایق شنیدن نمی‌داند چرا باید صدای دیگر ملل و دیگر مکتب‌های بشری را لایق شنیدن بداند و به سمت تک‌صدایی نرود؟ ◾️لیبرالیسم قبل از جنگ جهانی اول متولد شد وقتی هنوز ارزش‌های انسانی به‌طور مطلق معنا داشت. بعد از جنگ جهانی اول نسبی‌گرایی رواج پیدا کرد همه‌چیز حتی خوب و بد معنایشان را از دست دادند و همه‌چیز قابل تشکیک شد، حالا جایی بود که می‌شد همه‌چیز را به ضد خودش تبدیل کرد و با روایت بر ذهن انسان‌ها اثر گذاشت، حالا می‌شد ماندلا را آزادیخواه نخواند و تروریست خواند، حالا می‌شد یک دولت جمهوری را دیکتاتور خواند و یک دولت سلطنتی را مدافع دموکراسی! ◽️بر این اساس می‌توان گفت لیبرالیسم برای زمانی که نسبی‌گرایی رواج پیدا کرده نیست. لیبرالیسم تاریخ انقضایش تمام شده و چون تمام شده به این روزگار مضحک فاشیستی افتاده. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒سلبریتی‌ها خشم تولید می‌کنند! ✍ریحانه رزم‌آرا ◽️لطیفه‌ی مشهوری است که شاید ریشه در حقیقت داشته باشد، می‌گویند روزی جرج بوش با وزیر دفاعش در حال صحبت بود که یکی از دوستان‌شان پرسید درباره‌ی چه حرف می‌زنند. بوش جواب داد: «داریم جنگ تازه‌ای را تدارک می‌بینیم.» دوستش پرسید: «می‌خواهید چه کنید؟» بوش گفت: «قرار است یک میلیون مسلمان و آنجلینا جولی را بکشیم.» مرد فوری گفت: «حالا چرا می‌خواهید آنجلینا را بکشید؟!» بوش به وزیر دفاعش گفت: «دیدی گفتم! جان آنجلینا جولی از جان یک میلیون مسلمان با ارزش‌تر است!» ◾️هر کدام از ما بارها از پشت اسکرین گوشی با سلبریتی‌ها تعامل یک طرفه برقرار کرده‌ایم. این تعاملِ بین مخاطب و شخصیت‌های رسانه‌ای که از نظر دونالد هورتون و ریچارد وهل، «تعامل فرااجتماعی» نامیده می‌شود جایگزین تعاملات با خانواده، دوستان و آشنایان شده است. گویی دنبال‌کنندگان، علی‌رغم اینکه تعامل دو طرفه و نزدیک با سلبریتی‌ها ندارند، آنها را به عنوان یک دوست در نظر گرفته و حسی توهم‌آمیز را  تجربه می‌کنند. ◽️سلبریتی‌ها ارتباط پیوسته‌ای با مخاطبانشان برقرار کرده و الگوی رفتاری پایداری در آنها ایجاد می‌کنند که موجب آرامش، ایجاد لذت و گریز از روزمرگی‌ها در مخاطب می‌شود. آنها به گونه‌ای تعامل می‌کنند که انگار درگیر یک رابطه‌ی متقابل با مخاطبانشان هستند و دلسوز و هواخواه آنان. برای مثال با حضور در کمپین‌های سیاسی، تبلیغات و آگهی‌ها، کارهای خیریه و اقدامات بشردوستانه مهر اثبات بر این مدعایشان می‌زنند. ◾️یکی از نمونه‌های معروف حضور سلبریتی‌ها در اقدامات بشردوستانه، سفر آنجلینا جولی به یمن است. او به‌عنوان فرستاده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل در امور پناهندگان به یمن سفر کرد و تصاویر زیادی از او در کنار جنگ‌زده‌های یمنی منتشر شد که نتایج بیرونی شگرفی نداشت؛ همانطور که در سفر او به افغانستان نیز تغییرات مثبتی اتفاق نیفتاد. می‌توان گفت استخدام جولی توسط سازمان ملل صرفا تلاشی به قصد پوشاندن اشکالات و ناکارآمدی‌های آن سازمان و یک فعالیت رسانه‌ای پر سروصدا، و روتوش چهره‌ی زشت نظام غربی بوده است. ◽️سلبریتی‌ها ابراز می‌دارند که اینگونه اقدامات تلاشی است برای رفع فقر و مشکلات اجتماعی، درحالی‌که بدون توجه به اصلاح و بهبود «علت‌های واقعی به‌وجود آورنده‌»ی این مشکلات، چنین اقداماتی، بیشتر از یک شوی تلویزیونی نیست. از سویی دیگر بازنمایی‌ سیاه از مشکلات و نواقص توسط سلبریتی‌های داخلی هم انجام می‌شود. در این هنگام ما آنچه که سلبریتی می‌خواهد را دریافت می‌کنیم. این روایت‌ها در طولانی‌مدت موجب می‌شود مخاطبان تبعیض و ناعدالتی فراگیری را در جامعه احساس کرده و نسبت به آینده مأیوس و دچار «خشم» شوند. خشمی که صدمی متوجه سلبریتی‌ها نیست و تنها ابزاری برای افزایش شهرت آنهاست. ◾️این محبوبیت‌ها موقعیت اجتماعی سلبریتی‌ها را تثبیت می‌کند و بستری می‌سازد تا سلبریتی‌ها در مواقع مختلف موضع‌گیری ‌کنند در حالی‌که تخصصش را ندارند. این‌روزها و میان این آشوب‌ها اگر یک سلبریتی تیک آبی‌دار حرفی بزند کمتر کسی احتمال خطای آن را می‌دهد. کمتر کسی سند ادعای‌شان را مطالبه می‌کند و در صحت‌و‌سقم استوری و پست‌‌ها، عکس و فیلم‌هایشان شک می‌کند. علی کریمی فیلم یک کودک پاکستانی را به‌جای خوشحالی یک کودک بلوچ موقع دریافت نان منتشر می‌کند و گلشیفته فراهانی عکس فتوشاپ شده‌ی دستگیری یک مجرم در سال ۹۴ را به جای تصاویر اعتراضات اخیر. چیزی که در تمام این اتفاقات مشترک است «ذبح حقیقت» است. گویا محبوبیت و شهرت جای حقیقت را در ذهن مخاطبان گرفته و انگار دیگر اصلا مهم نیست «چه» گفته شده است و فقط مهم این است «که» گفته است. ◽️در یک چرخه‌ی معیوب حالا شهرت دارد نفرت، خشم و دروغ را بازتولید می‌کند و آنها شهرت را. البته این چرخه بالأخره روزی متوقف می‌شود، حقیقت بالاخره خودش را نشان خواهد داد، اما مسئله‌ی مهم این است که تا آن زمان چند نفر دیگر قربانی این دروغ و نمایش‌های انسان‌دوستانه سلبریتی‌ها شده‌اند؟ 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒سلبریتی‌ها خشم تولید می‌کنند! ✍ریحانه رزم‌آرا ◽️لطیفه‌ی مشهوری است که شاید ریشه در حقیقت داشته باشد، می‌گویند روزی جرج بوش با وزیر دفاعش در حال صحبت بود که یکی از دوستان‌شان پرسید درباره‌ی چه حرف می‌زنند. بوش جواب داد: «داریم جنگ تازه‌ای را تدارک می‌بینیم.» دوستش پرسید: «می‌خواهید چه کنید؟» بوش گفت: «قرار است یک میلیون مسلمان و آنجلینا جولی را بکشیم.» مرد فوری گفت: «حالا چرا می‌خواهید آنجلینا را بکشید؟!» بوش به وزیر دفاعش گفت: «دیدی گفتم! جان آنجلینا جولی از جان یک میلیون مسلمان با ارزش‌تر است!» ◾️هر کدام از ما بارها از پشت اسکرین گوشی با سلبریتی‌ها تعامل یک طرفه برقرار کرده‌ایم. این تعاملِ بین مخاطب و شخصیت‌های رسانه‌ای که از نظر دونالد هورتون و ریچارد وهل، «تعامل فرااجتماعی» نامیده می‌شود جایگزین تعاملات با خانواده، دوستان و آشنایان شده است. گویی دنبال‌کنندگان، علی‌رغم اینکه تعامل دو طرفه و نزدیک با سلبریتی‌ها ندارند، آنها را به عنوان یک دوست در نظر گرفته و حسی توهم‌آمیز را  تجربه می‌کنند. ◽️سلبریتی‌ها ارتباط پیوسته‌ای با مخاطبانشان برقرار کرده و الگوی رفتاری پایداری در آنها ایجاد می‌کنند که موجب آرامش، ایجاد لذت و گریز از روزمرگی‌ها در مخاطب می‌شود. آنها به گونه‌ای تعامل می‌کنند که انگار درگیر یک رابطه‌ی متقابل با مخاطبانشان هستند و دلسوز و هواخواه آنان. برای مثال با حضور در کمپین‌های سیاسی، تبلیغات و آگهی‌ها، کارهای خیریه و اقدامات بشردوستانه مهر اثبات بر این مدعایشان می‌زنند. ◾️یکی از نمونه‌های معروف حضور سلبریتی‌ها در اقدامات بشردوستانه، سفر آنجلینا جولی به یمن است. او به‌عنوان فرستاده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل در امور پناهندگان به یمن سفر کرد و تصاویر زیادی از او در کنار جنگ‌زده‌های یمنی منتشر شد که نتایج بیرونی شگرفی نداشت؛ همانطور که در سفر او به افغانستان نیز تغییرات مثبتی اتفاق نیفتاد. می‌توان گفت استخدام جولی توسط سازمان ملل صرفا تلاشی به قصد پوشاندن اشکالات و ناکارآمدی‌های آن سازمان و یک فعالیت رسانه‌ای پر سروصدا، و روتوش چهره‌ی زشت نظام غربی بوده است. ◽️سلبریتی‌ها ابراز می‌دارند که اینگونه اقدامات تلاشی است برای رفع فقر و مشکلات اجتماعی، درحالی‌که بدون توجه به اصلاح و بهبود «علت‌های واقعی به‌وجود آورنده‌»ی این مشکلات، چنین اقداماتی، بیشتر از یک شوی تلویزیونی نیست. از سویی دیگر بازنمایی‌ سیاه از مشکلات و نواقص توسط سلبریتی‌های داخلی هم انجام می‌شود. در این هنگام ما آنچه که سلبریتی می‌خواهد را دریافت می‌کنیم. این روایت‌ها در طولانی‌مدت موجب می‌شود مخاطبان تبعیض و ناعدالتی فراگیری را در جامعه احساس کرده و نسبت به آینده مأیوس و دچار «خشم» شوند. خشمی که صدمی متوجه سلبریتی‌ها نیست و تنها ابزاری برای افزایش شهرت آنهاست. ◾️این محبوبیت‌ها موقعیت اجتماعی سلبریتی‌ها را تثبیت می‌کند و بستری می‌سازد تا سلبریتی‌ها در مواقع مختلف موضع‌گیری ‌کنند در حالی‌که تخصصش را ندارند. این‌روزها و میان این آشوب‌ها اگر یک سلبریتی تیک آبی‌دار حرفی بزند کمتر کسی احتمال خطای آن را می‌دهد. کمتر کسی سند ادعای‌شان را مطالبه می‌کند و در صحت‌و‌سقم استوری و پست‌‌ها، عکس و فیلم‌هایشان شک می‌کند. علی کریمی فیلم یک کودک پاکستانی را به‌جای خوشحالی یک کودک بلوچ موقع دریافت نان منتشر می‌کند و گلشیفته فراهانی عکس فتوشاپ شده‌ی دستگیری یک مجرم در سال ۹۴ را به جای تصاویر اعتراضات اخیر. چیزی که در تمام این اتفاقات مشترک است «ذبح حقیقت» است. گویا محبوبیت و شهرت جای حقیقت را در ذهن مخاطبان گرفته و انگار دیگر اصلا مهم نیست «چه» گفته شده است و فقط مهم این است «که» گفته است. ◽️در یک چرخه‌ی معیوب حالا شهرت دارد نفرت، خشم و دروغ را بازتولید می‌کند و آنها شهرت را. البته این چرخه بالأخره روزی متوقف می‌شود، حقیقت بالاخره خودش را نشان خواهد داد، اما مسئله‌ی مهم این است که تا آن زمان چند نفر دیگر قربانی این دروغ و نمایش‌های انسان‌دوستانه سلبریتی‌ها شده‌اند؟ 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒«مردم» چه کسانی هستند؟ ✍جعفر علیان‌نژادی ◾️«مردم» چه کسانی هستند؟ پاسخ‌های زیادی به این سؤال می‌توان داد. یکی از شایع‌ترین پاسخ‌ها، آن است که ببینیم این مردم به چه درد می‌خوردند. بنابراین اگر سؤال ما این باشد که چه مردمی مفیدتر هستند، طبیعتاً پاسخ ارائه‌شده، تعریفی از مردم است که همه‌ی جمعیت‌ها را در بر نمی‌گیرد، و چه بسا در جامعه‌ای واحد زیادی از مردم خارج از معنا و تعریف ارائه‌شده قرار بگیرند. ◽️مثلا در تفکر سرمایه‌داری کسانی مردم نامیده می‌شوند که به فضیلت «انباشت سرمایه» التزام فکری و عملی داشته باشند. حتی قشر کارگر. طبیعتاً مردمی که باقی می‌مانند مردم کامل و بالغ نیستند، طردشدگانی هستند که دولت باید‌ به عنوان عناصری نابالغ مورد حمایت، هدایت، کنترل و مدیریت قرار دهد. یا در تفکر چپ سنتی، مردمی مردم هستند که توده‌ای باشند با قابلیت بسیج شدن. برعکس آن در تفکر چپ نو، مردمی مردم هستند که انبوهه‌ای باشند بی‌شکل و متفرد. ◾️هر چند شاید بخشی از پاسخ به سؤال اینکه مردم چه کسانی هستند، فهم همین کارایی مردم در رابطه با نظام سیاسی باشد، اما تکمیل این پاسخ در گرو فهم این است که مردم برای چه مردم هستند؟ پاسخ به این سؤال ما را به جواب نهایی نزدیک می کند، مردم باید برای چیزی مردم شده باشند که اگر تبدیل به مردم نمی‌شدند، آن چیز ممکن نبود. پاسخ در یک کلمه‌ی کلیدی و پر معناست: آن چیز «سعادت» است. حصول سعادت بدون «اجتماع انسان‌ها» یا «مردم شدن» افراد ممکن نیست. منطقا سعادت باید در جایی اتفاق بیافتد، نیاز به مکانی دارد، آن جا و مکان کجاست؟ جایی که مردم خود آن را می‌سازند، مکانی که خود مردم در ساخت آن مشارکت دارند: «مدینه». ◽️اگر بخواهیم در یک جمله به جواب نهایی برسیم باید بگوییم مردم کسانی هستند که در مدینه به دنبال سعادت خود هستند. سعادت دنیوی یا اخروی تنها در مدینه‌ای ممکن است که در آن افراد، مردم شده باشند، نه توده یا انبوهه یا سرمایه‌دار. بنابراین هر مدینه‌ای نمی‌تواند مردم را به سعادت برساند. به بیان دیگر تنها در برخی از مدینه‌ها می‌توان سراغ مردم سعادتمند را گرفت. مدینه‌ای که در آن مردم تنها تصمیم گرفته باشند به تعالی دنیوی و اخروی برسند، بهترین راهنما را در پیروی از عقل می‌جویند. عقول رشد کند، مردم و جوامع هم رشد می‌کنند. اما هیچ عقلی هیچگاه به کمال و نهایت خود نمی‌رسد، اما آیا می‌توان سعادت مردم را متوقف بر عقول به کمال نرسیده کرد؟ ◾️پاسخ به این سؤال، نیاز به یک امر یقینی را در مردم ایجاد می کند، باید چیزی فراتر از محاسبه دودوتا چهارتای مردم باشد. چیزی که بتواند به یاری عقل حسابگر آنان بیاید. چیزی که حاضر باشند با وجودی که عقلشان به آن نمی‌رسد، به آن تکیه کنند. آیا چنین چیزی وجود دارد؟ پاسخ به این سؤال نیز گره کور رسیدن به سعادت رسیدن را باز می‌کند. مردم در مدینه‌ای سعادتمند می‌شوند که هم «عقلی» باشد هم «یقینی». عقل نمی‌تواند همیشه یقین حاصل کند. یقین هم تنها وقتی شکل می‌گیرد که مردمی تصمیم بگیرند در مدینه‌ای، هم عقل را پاس بدارند، هم چیزی که یقین را می‌آورد. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
📚 پشت پرده کتاب معجزه ✍️ مریم اردویی کتاب «معجزه» علاوه بر ایرادات جدی مبنایی، مروج تفکرات شکرآلود دیگری نیز هست. در خلال کتاب از مخاطب خواسته می‌شود سنگی جادویی با ویژگی‌های خاص بیابد و هر شب قبل از خواب آن را لمس کرده و شکرگزاری کند! شیوه‌ای شرک‌آلود که به تدریج سبب حذف احکام عبادی اسلام شده و ارتباط با کائنات را جایگزین ارتباط و انس با خداوند می‌کند، افرادی معنویت‌گرا اما شریعت‌گریز! 🔄شما می‌توانید متن کامل معرفی کتاب معجره را در 🔗‌https://vaavmag.ir/2022/12/پشت-پرده-کتاب-معجزه-راندا-برن/ بخوانید.
🔻دوربرگردان سیاست‌ها به سمت عفاف 🗒️ آموزش خویشتنداری جنسی در مدارس آمریکا ✍️ سیده راضیه حسینی ▫️اگر از هر فرد معمولی بپرسیم رسانه‌های آمریکایی برای کشورهای دیگر چه رویکردی در قبال روابط جنسی را تجویز می‌کنند، بدون مکث می‌گوید «آزادی کامل روابط جنسی». ماجرا همینقدر واضح و آشکار است. اما بنظرتان در خود آمریکا بعد از تجربه‌ی حدودا صدساله‌ای که در این موضوع داشته‌اند، چه رویه‌ای برای جوانان و نوجوانان در پیش گرفته شده است؟ شاید باورکردنی نباشد؛ اما در سیستم آموزشی ایالات متحده، یکی از برنامه‌هایی که با اختصاص یک بودجه‌ی ویژه در پیش گرفته شده است، آموزش «خویشتنداریِ جنسی» (Abstinence Only) به نوجوانان است؛ اینکه رابطه‌ی جنسی را تا زمان ازدواج و یک رابطه‌ی متعهدانه به عقب بیندازند. ◾️بر اساس گزارش شورای آمیزش و اطلاعات جنسیتی آمریکا، در سال 2017 به میزان 76 میلیون دلار یعنی «یک سوم بودجه‌ی فدرال برای برنامه‌های آموزش سلامتی جنسی نوجوانان» به آموزش خویشتنداری اختصاص یافته است که این عدد در سال 2021 به 100 میلیون دلار افزایش یافته است. متن کامل را در https://vaavmag.ir/2022/12/آموزش-خویشتنداری-جنسی-در-مدارس-آمریکا/ بخوانید
📋فرش قرمز زیر پای شیطان ✍️مریم خداوردی‌فرد ◽️سکانسی از یک سریال طنز بود. بازیگرِ مرد به مبلی تکیه داده و با لحنی که انگار داشت سخنرانی قرایی می‌کرد گفت: «می‌دونید ما افسرده نیستیم! بلکه فقط دیگه ۲۱ سال‌مون نیست، الان توی ۳۱ سالگی دلم می‌خواد فقط روی صندلی بشینم و کنترل تلویزیون دستم باشه. فقط همین.» خنده‌ام گرفت، راست می‌گفت. ◾️طبق عادت ویدئو را برایش فرستادم. منتظر بودم شکلک خنده بفرستد و من هم با خنده‌ی او به وجد بیایم، ولی این‌بار برخلاف تصور جای شکلک، متنی با این محتوا رسید: «نه! من اصلا اینطور نیستم، اتفاقا هر روز تمایل دارم خودم را ببرم همین دریاچه‌ی بغل غرق کنم». با خنده گفتم: «کسی که برای سلامتی‌ش پرهیزات خاص دارد هیچ‌وقت خودکشی نمی‌کند، چون جان‌ش برایش عزیز است». جواب کوبنده‌ای داد و گفت: «امروز قهوه‌ای که مضر است رو می‌خورم و می‌رم سمت دریاچه.» نگران شدم. پرسیدم: «خوبی؟!» جواب داد: «نه. هیچ‌وقت خوب نیستم.» ◽️ بحث رسید به ملال. می‌گفت زندگی ملال‌انگیز است، حتی برای اویی که حالا در کشوری دیگر با شرایطی خوب و شغلی که آرزویش برای خیلی‌هاست. عجیب بود برایم. او تنها کسی‌ است که مصداق بارز پویا زندگی کردن را برایم داشت. قریب به یک ساعت برایم شرح ملال می‌داد و من چیزی نمی‌فهمیدم. انگار عاجز شده بودم از این فهم. درآخر‌ با دعوت به خواندن کتابی بحث تمام شد. گفت اگر کتاب «بار هستی» را بخوانم متوجه خواهم شد. همیشه حین بحث وقتی مقوله‌ای را درک نمی‌کردم ارجاعم می‌داد به کتاب. بعضا فکر می‌کنم اگر این محتویاتِ کتاب‌های خوانده‌شده را از بایگانی مغزش بکشند بیرون، آیا فرضیه‌ای برای گفتن از سمت خودش دارد؟! ◾️مواجه شدن با این شرایط، سوالِ «نکنه من مشکلی دارم» را از نو زنده کرد. چندوقت پیش هم یکی‌ با تعجب پرسیده بود چطور می‌توانم در این شرایط شاد باشم؟ بعد جوری با من صحبت کرد که انگار مشکل از من است. درحالی‌که وقتی شرایط وضعی هر جفتمان را نگاه می‌کردم، می‌دیدم کسی که تمایل عجیبی به موج‌سواری روی امواج غم دارد خودِ اوست نه شرایط. در واقع هرجا که اسم «ناامیدی و غم» بود این دوستِ عزیز در آن حضور داشت. زیر هر فیلم و مقاله‌ی مجازی که گردِ پوچی به زندگی می‌پاشد، بود و تاییدش می‌کرد، طوری‌که حتی مطالب منتشر شده از سمت او هم فقط رنگ غم و ناامیدی گرفته است. انگار واقعا به این باور رسیده بود ما همگی درون یک مجلس عزا گیر کرده‌ایم و تا لبِ گور باید یک‌ریز گریه کنیم! ◽️رفتم سراغ کتاب صوتی بار هستی. پخش صوت را زدم و با دقت شروع کردم به گوش دادن. کتاب از همان ابتدا زندگی را جوری توصیف می‌کرد که باب میلَم نبود، انگار آن یک چرخه‌ی تکراری است که ما چون حیات داریم مجبوریم به این چرخه تن بدهیم، حتی گاهی ارزش‌هایی را بی‌اعتبار جلوه می‌داد که هرجای دنیا هم که باشی برای آدمیزاد معتبرند و با‌ارزش. تعجب می‌کردم که چرا باید معروف باشد. گوش می‌دادم و به این فکر بودم که «ناامیدی و پوچ‌انگاریِ» دنیا چیزی جز بی‌توجهی به نظام هستی نیست. هرجور حساب می‌کردم با عقل جور در نمی‌آمد. یعنی وجود من فقط برای مشقت است؟! که در انتها بگویم زندگی فقط یک امر ملال‌آور است و باید تحمل کنم تا برسم به مرگ!؟ چه هدف خلقتِ شکوهمندی واقعا... ◾️احساس می‌کردم اگر این تفکرات را با خودم یدک بکشم حکمت خدا را زیر سؤال بردم و تن دادم به جبری که اختیار و اراده‌ی من را زیر سؤال برده. اراده و اختیاری که از سرمایه‌های انسانی‌ام برای نقش‌دادن به زندگی است. واقعا چقدر آدم‌ها می‌توانند متفاوت از هم به زندگی نگاه کنند. نگاهی که بعضی با چشمان خود می‌بینند و بعضی دیگر مثل این دو دوستم با خواندن، شنیدن و دیدن نظریه‌ی دیگران. ◽️فصل چهارم کتاب بودم که بی‌اختیار دکمه‌‌ی خاموش را زدم. سکوت کل اتاق را گرفت. نمی‌خواستم مغزم را از نگاه نویسنده پرکنم. این سیاهی مطلق برای چشمان من نا‌آشنا بود ترجیح می‌دادم دنیا را با چشم‌های خودم ببینم و درک کنم، نه با عینک این نویسنده، نه با حرف دوستان و عزیزانم. دلم می‌خواست زندگی را به همان زیبایی آسمان صافی که گاهی هم مقابل چشمانم ابری می‌شود ببینم. ناامیدی فرش قرمزی است که برای شیطان پهن می‌شود و حقیقتا من کسی نیستم که بخواهد به استقبال او برود. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
📋خاص بودن يا معمولی ماندن! ✍️فاطمه اكبری اصل ▪️بچه كه بودیم همیشه در جواب سؤال دوست داری در آینده چه كاره شوی؟ بدون مكث می‌گفتیم دكتر، مهندس یا خلبان. آن هم فارغ از اینكه دختر بودیم یا پسر، و یا اینكه واقعا به چه شغل و حرفه‌ای علاقه داشتیم. چرا؟ چون پدر و مادرهای‌مان اینطور می‌پسندیدند و نمی‌توانستند برای رسیدن ما به موفقیت، آینده‌ی شغلی‌ای غیر از این‌ها تصور كنند. خانواده،‌ مدرسه و حتی رسانه‌ها مدام یادآور می‌شدند كه اگر می‌خواهی سری در سرها در بیاوری نباید «معمولی»‌ باشی و باید عادی زندگی‌كردن را از ذهنت دور نگه‌داری. چون در غیر اینصورت تو ارزشمند نخواهی بود. ▫️یادم است یك‌بار بچه‌ای در جمع فامیل در جواب این سؤال كلیشه‌ای چشم‌هایش برق زد و با ذوق كودكانه‌ای گفت می‌خواهد راننده شود. نگاه‌های از سر تعجب آن جمع را هیچ‌وقت فراموش نمی‌كنم. حتی می‌توانستم ذهن‌شان را بخوانم كه به حال پدر و مادرش تأسف می‌خوردند و از حالا آن بچه را به چشم یك آدم بدبخت می‌دیدند. ولی... 🔄 شما می‌توانید متن کامل این یادداشت را در https://vaavmag.ir/2022/12/خاص-بودن-يا-معمولی-ماندن/ بخوانید. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir
🗒او «دیگری» را بر «من» مقدم می‌داشت! ✍️نفیسه ترابی ▪️ما در زیست اجتماعیِ خود با ناهنجاری‌هایی مواجه می‌شویم که روحمان را آزار می‌دهد. مواجهه با افراد بدخواه یا حسود؛ گران‌فروشی، کم‌فروشی و اجناس بی‌کیفیت؛ برخورد با رانندگان متخلف، کم‌کاری برخی کارمندانِ ادارات و بیمارستان‌ها و... روان ما را به‌هم می‌ریزد. گاهی خود نیز حقوق دیگران را رعایت نمی‌کنیم. از دیگران انتظار داریم هنگام گرفتاری یاری‌مان کنند، اما خودمان هنگام کمک یا قرض‌دادن به دیگران، ممکن است گاهی دست و دلمان می‌لرزد و هزار بهانه برای ردکردنش جور می‌کنیم. ▫️ریشه‌ی این ناهنجاری‌های رفتاری و دست‌ و دل‌ لرزیدن‌ها به‌هنگام یاری دیگران را بیش از هرچیز باید در «منیت» و «منفعت‌طلبی» جستجو کرد که ذات دوره‌ی مدرن را شکل داده است. نه‌اینکه در دوران پیشامدرن این رفتارها وجود نداشت اما در دوران مدرن، این نوع نگرش به «خود» و «دیگری»، به‌عنوان یک ارزش و سبک‌زندگی تلقی می‌شود که ریشه در تفکر اومانیستیِ این دوران دارد. 🔄 شما می‌توانید متن کامل این یادداشت را در https://vaavmag.ir/2022/12/او-دیگری-را-بر-من-مقدم-میداشت/ بخوانید. 🆔 @vaavmag 🔗 https://vaavmag.ir