🗒️ماجرای آن نیمروز، خیابان کوهسنگی
✍️ فرزانهسادات حیدری
▪️یک:
ایستادهام سرِ کوچه، چشمانتظار پراید نقرهای با پلاک ایران سیودو. خواهرم گفته بود تا سه دقیقهی دیگر میرسد و از آنموقع تا حالا ده دقیقهای گذشته. صدای پیامک گوشیام بلند میشود، خواهرم نوشته: «میگه سرچهارراه ترافیکه، میرسه الان.» مدتهاست با گوشی اندروید و فضای مجازی خداحافظی کردهام که جز اضطراب برایم هیچ دستآوردی نداشته. پزشک معالجم هم میگوید هرچه از امواج منفی دور باشم برایم بهتر است. توی همین فکرها هستم که پراید میرسد. وقتی جاگیر میشوم صدای سلامم لابلای صدای خوانندهی ضبط گم میشود. کمی بعد راننده بی آنکه از من نظر بخواهد صدای ضبط را کم میکند، یادم باشد به خواهرم بگویم پنجتا ستاره تقدیم آقای راننده کند.
▫️دو:
خیابانِ کوهسنگی (مشهد) ترافیک است. نگاه به ساعتم میاندازم، هوا تاریک شده و فقط یکربع دیگر وقت دارم تا به مطب دکتر برسم. برای اینکه سرگرم شوم مدارک توی کیف را وارسی میکنم؛ دفترچهی بیمه، جواب آزمایش، کیسهی داروها، کارت بانکی، چندتا شکلات ترش و یک گوشی گوشتکوبی، همهی محتویات کیفم هستند. سرم را از توی کیف در میآورم. یک سمند زرد، چسبیده به پراید و دستش را گذاشته روی بوق...
🔄 شما میتوانید متن کامل این یادداشت را در
https://vaavmag.ir/2022/12/%d9%85%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a2%d9%86-%d9%86%db%8c%d9%85%d8%b1%d9%88%d8%b2%d8%8c-%d8%ae%db%8c%d8%a7%d8%a8%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%88%d9%87%d8%b3%d9%86%da%af%db%8c/
بخوانید.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒 در جهانی فراتر از جهان فیزیکی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
✍️مریم فولادزاده
▫️مارک زاکربرگ، زمانیکه میخواست از پروژهی جدید شرکتش با نام متاورس رونمایی کند، معتقد بود که فیسبوک نهتنها بازگوکنندهی فعالیتهای آیندهی این شرکت نیست، بلکه فعالیتهای کنونی را هم پوشش نمیدهد. او مدعی شد که متاورس دنیای دیجیتال را متحول و بستری برای ارتباط بیشتر مخاطبانش فراهم میکند.
▪️در حالیکه غولهای بزرگ فناوری و صنایع دنیا، برای کسب سود و توسعه در دنیای متاورس بهعنوان یکی از اهداف کلان شرکتهای خود، تلاش زیادی میکنند، بسیاری از صاحبنظران معتقدند که این پدیدهی نوظهور، چالشهای زیادی را بههمراه خود دارد که بهزودی گریبان کاربران را خواهد گرفت. اگرچه هر تکنولوژی جدید، علاوه بر داشتن ظرفیت آرمانشهری، ظرفیت «ویرانشهری» را هم به همراه دارد، اما به نظر ظرفیت ویرانشهری متاورس قابل تأملتر است.
▫️متاورس، بهعنوان فضای مجازی موازی با واقعیت که در آن کاربران در قالب آواتار با هم تعامل دارند، صرفاً فضایی برای انتقال دادهها نیست؛ افزودن ویژگی استفاده از حواس پنجگانه در این فضا با پیشرفت چشمگیری که در آینده خواهد داشت، کاربران را بهجای استفاده «از آن»، به زندگی «در آن» میکشاند. در این فضای مصنوعی، با ایمپلنت مغزی، کاربر از دنیای واقعی خود که توأم با درد و رنج و ناملایمتی است، فرار میکند و زندگی موازی را در متاورس آغاز میکند؛ هرچند که زندگی در این فراجهان، برای انسان ارزان تمام نمیشود و الزام به پرداخت هزینههایی است که به قیمت تغییر ساختار جامعه، سیاست و فرهنگ تمام میشود. کاربر در این فضا با پذیرش قانونهای برگرفته از تمدن لیبرال غرب، از فضای دموکراتیک جامعهی خویش به جهانی جبرآلود زینتشده پرتاب میشود. با چنین رویکردی در متاورس، سلب اراده و آزادی از کاربر، او را از مقام «فرا بشر» به مقام «فرو بشر» تنزل میدهد.
▪️در این میان کاربران کودک و نوجوان در معرض آسیب بیشتری هستند. دیوید چالمرز در کتاب واقعیت میگوید: «اینجا یک مسئلهی نسلی داریم. هردوی ما داریم پیر میشویم، ولی در نظر بگیرید که افراد کمسنی هستند که تازه دارند وارد نوجوانیشان میشوند. برای آنها کاملاً طبیعی است که با جهانی دیجیتال در تعامل باشند و آن را واقعی در نظر بگیرند و گمان کنم، برای افرادی در این موقعیت، این ایده که واقعیت یک شبیهسازی است بههیچوجه آنقدری که برای شما و من غریب است، غریب نخواهد بود». این یعنی متاورس، دنیای غیرفیزیکی را به اندازهی دنیای فیزیکی واقعی جلوه میدهد، و مسئله تنها واقعیتپنداری متاورس نیست. آموزش مسائل جنسی نامتناسب با سن کودکان، ترویج خشونت و همجنسگرایی، آموزش فحاشی و تکرار الفاظ رکیک و توهین نژادی، فضای متاورس را برای این گروه سنی ناایمن میکند.
▫️البته چالشهای متاورس تنها به این موارد ختم نمیشود. نگرانیهای جدی دربارهی حفظ حریم خصوصی کاربران در این فضا وجود دارد که ممکن است منجر به سواستفادههایی شود. در این فضا تمام عملکردهای کاربر تبدیل به اطلاعات میشود و هدستها دادههایی از زندگی شخصی افراد را ضبط میکنند، اما مشخص نیست که اطلاعات کاربران توسط چه کسانی کنترل میشود و برای چه اهدافی به کار میروند.
▪️در نهایت باید گفت که متاورس ظاهرا سیاستی را در پیش گرفته که در این فضا هیچکس مالک هیچ چیز واقعی نباشد، اما همچنان راضی باشد که در فضایی پررنگ و لعاب و امکاناتی که به ظاهر تعاملهای اجتماعی و امورات او را رونق میبخشد، حضور داشته باشد. مثلاً در این فضا کاربر میتواند صاحب نوزادان مجازی شود، نوزادانی که هزینهی نگهداری و تغذیه و تربیت ندارند و با دستکشهای لمسی، امکان تعامل با آنها وجود دارد، البته تا زمانی که هزینهی اشتراک ماهیانهشان پرداخته شود، مالک آن کودک هستند.
▫️با وجود اینکه زاکربرگ، مدعی ساختن آرمانشهری مجازی است، اما کارشناسان از پایان غیرانسانی واقعیت مجازی متاورس واهمه دارند.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒️ حکایت ما و «نازنین»ها و حاجی
✍️راضیه نوروزی
▪️ خیابان آنقدر شلوغ بود که صدا به صدا نمیرسید. مُشتش را گرفت جلوی من و با لبخند توی چشمها و روی لبهایش منتظر لمس کردن مشتم ماند. مانتوی کوتاه و موهای مشکی ریختهی روی پیشانیش، شک انداخت به دلم! اما به نگاه مهربانش اعتماد کردم و مشتم را با لبخند جلو بردم. تکه کاغذ لولهشدهای توی دستم رها کرد. کنجکاوی امانم نداد. تا دختر جوانِ نوزده، بیست سالهی کاغذ به مشت برود سراغ دوستم، کاغذ لولهشده را باز کردم. نوشته بود: ...
🔄 شما میتوانید متن کامل این یادداشت را در
https://vaavmag.ir/2023/01/%d8%ad%da%a9%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d9%85%d8%a7-%d9%88-%d9%86%d8%a7%d8%b2%d9%86%db%8c%d9%86%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d8%ad%d8%a7%d8%ac%db%8c/
بخوانید.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒️از «نیم»ها فرار کنید
✍️ مریم اردویی
▪️ نضجگرفتن مظاهر مدرنیسم و بهویژه فضای مجازی و گسترش افراطی دادههای عمدتا بدون عمق، سبب ایجاد نوعی حس استقلال از رجوع به متخصص در اذهان شده که میتوان از آن به «توهم دانایی» تعبیر کرد. علامهی گوگل در پدیدآمدن چنین ذهنیتی نقشی محوری دارد. ویکیپدیا نیز که در هر زمینهای جایگزین کتب مرجع و تخصصی شده، پای لنگ دیگر این توهم است. البته این آفت تنها گریبانگیر نسل جوان نیست بلکه رسانههای نوین بهعلت عاملیتدادن به کاربر و تشویق به ابراز وجود سببساز بستری شدهاند که اشخاص مختلف از نخبگان گرفته تا افراد عادی با مستمسک قرار دادن حق «آزادی بیان» در هر زمینهای اظهار نظر میکنند و بدون داشتن اطلاعات کافی یا پیوست مطالعاتی در یک موضوع تخصصی، له یا علیه آن، موضع میگیرند تا جاییکه چنین اظهارنظرهایی سبب بدبینی نسبت به دین و تحریف حقیقت و در مواردی بهخطر افتادن امنیت ملی میشود. علیالخصوص اگر شخص به علت دنبالکنندگان بالا دارای دایرهی اثرگذاری وسیعی باشد.
▫️ شهید مطهری در کتاب فلسفهی تاریخ از خطر وجود نیمها سخن گفته و خطر ناقص برخی چیزها را بیشتر از عدم محض آن دانسته و میگویند: «آدمی که عالم نیست، چون میداند عالم نیست، لااقل تسلیم در مقابل عالم است. مثل کسی که طبیب نیست، میداند طبیب نیست از وجود طبیب بهره میبرد. اما نیمچه طبیب، چون خودش را طبیب میداند تسلیم یک طبیب نیست، آنوقت از همان علم ناقصش میخواهد استفاده بکند به جای سود، زیان میبرد. نیمچه مجتهدها و نیمروشنفکرها و نیمهای دیگر که یک چیزکی میدانند و چیزهای دیگر را نمیدانند، خطرشان بیشتر است. اینها به سر چهار کلمه یا شعار، بدون اینکه متعمق بشوند و درست عمقش را دریابند، این چهار تا شعار، اینها را از جا حرکت میدهد».
▪️ از سوی دیگر، در عصر مجازی و انفجار دادهها ما با آگاهی در معنای خاص آن یعنی «اطلاعات» مواجهیم که برای زیست انسانی اگرچه لازم اما کافی نیست. چراکه انسان برای زندگی شرافتمندانه نیاز به نوعی خودآگاهی دارد که تنها با مصرف دادههای بیشمار حاصل نمیشود. از قضا انسان که برای زیستن آگاهانه نیاز به تفکر عمیق در مورد حقیقت وجود خویشتن دارد، هویتش زیر انبوه دادهها دفن میشود. نیل پستمن، متخصص آمریکایی رسانه، میگوید بشر گذشته به اندازهی یک کوزه اطلاعات داشت و آن را تا آخرین جرعه مینوشید اما بشر مدرن در کنار اقیانوس عظیمی از اطلاعات از تشنگی میمیرد.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒بمباران با پست و استوری
✍️محمد جواد قائدی
▪️ما شبانهروز در اینستاگرام، با پستها و استوریهای سلبریتیها روبرو میشویم. همین همراهیها موجب شده تا آنها جزیی از زندگیمان شوند. این موضوع در ایران و بسیاری از کشورهای دنیا که استفاده از شبکههای اجتماعی در بین مردم مخصوصا جوانان مرسوم است به یکی از چالشهای حکومتها و اهالی فرهنگشان تبدیل شده است.
▫️اطلاعات منتشر شده در شبکههای اجتماعی موجب تأثیر در خودآگاه یا ناخودآگاهمان میشود. نمونهای از این تأثیرات در پوشش مردان و زنان جامعه یا خرید اینترنتی و فیزیکی....
🔄 شما میتوانید متن کامل این یادداشت را در
https://vaavmag.ir/2023/01/بمباران-با-پست-و-استوری/
بخوانید.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒️پینوکیو ۲۰۲۲ را از دست ندهید
✍️شکوفهسادات مرجانی
▫️بعضی قصهها ساده به نظر میرسند اما در پسِ آن انبوهی از تفکر و روش زیست درست قرار دارد. یکی از این قصهها «پینوکیو» است. داستان عروسک چوبیای که به دست ژپتوی نجار ساخته شد و آرزوی «انسانشدن» داشت. تمنایی که برای تحققش باید راستگو، شجاع و فداکار میبود و اصول زیست در دنیا و تعامل با انسانهای رنگارنگ را میآموخت. داستان پینوکیو میتواند روایتِی باشد از مسیر پر فراز و نشیب بشریت که با چالشهای مختص خودش طی میشود.
▪️اشاره به «دانایی کاذب» و «اعتماد به همگان» دو محور اصلیای است که دستمایهی ساخت فیلم شده تا برای ما تلنگری باشد از رنجها و آسیبهایی که....
🔄 شما میتوانید متن کامل این یادداشت را در
https://vaavmag.ir/2023/01/%d9%be%db%8c%d9%86%d9%88%da%a9%db%8c%d9%88-%db%b2%db%b0%db%b2%db%b2-%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d9%86%d8%af%d9%87%db%8c%d8%af/
بخوانید.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒️یک گزارش معتبر از وسط اغتشاش
✍️زینب کریمی
▪️«نسیم» از در سالن زیبایی که آمد تو، با عجله فیلم شکنجه و شهادت «آرمان» را نشان بچهها داد و بعد با «رها» بابت کشته شدن یک مزدور دیگر نظام، شادی کردند! اصلا باورم نمیشد بچههایی که برای زخم پای گربهی سر کوچه، اشکشان در میآمد، حالا اینقدر بیرحم شده باشند! جوری با تنفر از مذهبیها حرف میزدند که برای من غیرمذهبی هم سخت بود. من هیچ وقت تقید آنچنانی به حجاب نداشتم اما خانوادهی مذهبی و محجبهای داشتم که سالها چیزی جز همدلی و مهربانی از آنها ندیده بودم .
▫️حس میکردم باید کاری کنم، خصوصا برای رها که دوست صمیمیام بود و این مدت تحتتأثیر فضای مسموم شبکههای ماهوارهای حسابی عوض شده بود. او حتی این چند ماه سالن زیباییاش را به بهانهی عزاداری و همراهی با اعتصابات تعطیل کرده و حاضر شده بود. دلم برایش میسوخت و برای توهمی که تویش اسیر شده بود. این شد که تصمیم گرفتم رها را از پای ماهواره بلند کنم و ببرم توی خیابان. آن هم در غروب یکی از روزهایی که فراخوان اعتصاب و اعتراض داده بودند. امیدوار بودم اگر با چشم خودش ماجرا را ببیند، شاید......
🔄 شما میتوانید متن کامل این یادداشت را در
https://vaavmag.ir/2023/01/%db%8c%da%a9-%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b9%d8%aa%d8%a8%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d9%88%d8%b3%d8%b7-%d8%a7%d8%ba%d8%aa%d8%b4%d8%a7%d8%b4/
بخوانید.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒️فرمولی برای آنکه جهان کوچک خود را بسازید...
✍️فاطمه سادات امامی
▪️مدتی میشود دورهی نوجوانی را پشت سر گذاشتهام. مدت زیادی هم از دورهی کودکیام گذشته است. از دوران کودکی و حس و حالم خاطرههای چندان واضحی ندارم اما دورهی نوجوانی و خاطراتش خیلی پررنگ در ذهنم نقش بسته است. هر روز که از هجده سالگیم گذشته با این پرسش بزرگ در درون خودم مواجه بودم که حالوهوای آن روزهایم چرا رفته؟
▫️دام فکر میکنم آیا آن دوره حال همه خوب بود که من این حس سرشار از شوق و امید را داشتم یا همهچیز در بهترین حالت خود بود که من اصلاً حس ناامیدی افسردگی و پوچی نمیکردم؟ البته بودند همنسلهایی که در همان دورهی راهنمایی و دبیرستان علائم افسردگی و بیانگیزگی و بیهدفی در درونشان موج میزد و ناراحتی از قیافهشان میبارید اما وقتی به دورهی نوجوانی خودم برمیگردم هیچوقت این حد از بیانگیزگی را حس و درک نکردم. آیا من و خانوادهام در حد فوق عالی بودیم و بهترین حال را داشتیم؟ بازهم جواب یک نه پررنگ است. ما هم در همان دوره، بالا و پایینهای زیادی داشتیم. پس آن شور و شوق اثر چه چیزی بود؟!
🔄 شما میتوانید متن کامل این یادداشت را در
https://vaavmag.ir/2023/01/%d9%81%d8%b1%d9%85%d9%88%d9%84%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a2%d9%86%da%a9%d9%87-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%88%da%86%da%a9-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d8%b1%d8%a7-%d8%a8%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c/
بخوانید.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒️آیا آگاهی انسان از روی توهم است یا حقیقت؟
✍️جعفر علیاننژادی
▪️آیا میتوان #آگاهی خود را دید؟ این سؤالی است نامأنوس اما پر معنا. من در این یادداشت میخواهم بگویم، غالبا رفتار ما بر مبنای همین نکتهی عجیب است بیآنکه در موردش فکری کرده باشیم.
▫️در بادی امر و به صورت بدیهی جواب ما به این سؤال آن است که آگاهی چیزی از جنس ماده یا جسم نیست که بتوان آن را دید. احتمالا میگوییم شاید با آگاهی بتوان چیزی را دید، اما خود آگاهی چیزی نیست که بشود آن را دید. برخلاف این تصور عجولانه باید گفت، در زمانهای زندگی میکنیم که آگاهی تبدیل به امری مادی شده است. برای درک این موضوع شاید لازم باشد اندکی عمیقتر شویم.
▪️به زعم برخی از فیلسوفان اجتماعی «آگاهی مادیشده»، خصلت جامعهای است که در آن نمود بر بود، #توهم بر #حقیقت و #تصویر بر #واقعیت، رجحان یافته است. در واقع آنچه محل و موضوع شناخت ما قرار میگیرد، تصویری است که از آن چیز در ذهن ایجاد میشود و نه حاق واقعیت آن چیز. بنابراین مهمتر از تغییر واقعیت ناقص یا معیوب، اصلاح یا بهبود آن تصویر است. مثلا اهمیت زیباسازی پروفایل، بر زیبایی چهره فائق میشود. و از آن بدتر، زیباسازی چهره به جهت ثبت تصویری بهتر از آن چهره، صورت میگیرد. احراز محبوبیت نه در گرو یک عمل واقعی مؤثر، که نتیجهی یک نمایش محض غیرواقعی است.
▫️به یک بیان گویا، افراد آزادیِ آگاهی از چیزی را تبدیل به تبعیتِ آگاهی از تصویر آن چیز میکنند. آگاهی در بند یک ناواقعیت میشود، توهم بر او حکم میراند. آزادی آگاهی لازمه عبور و فراروی از تصویر اشیاء به واقعیت بیرونی آنهاست. اما آگاهی مادی شده در مقابل تبعیت شناخت از تصاویر است. تصاویری که به واقعیت بیرونی ارجاع نمیدهند، چون آگاهی را تابع خود ساختهاند، یعنی همان چیزی که قرار است از لایهی تصاویر عبور کند را در بند کردهاند. ما آگاهی خود را میبینیم چون او را در بند تصاویر کردهایم...
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒مراقب دوپاره سازی باشید!
✍ریحانه رزم آرا
انگار فقط شنیدن یک جمله از دوستم کافی بود تا هر چه خاطرهی خوب داشتیم در لحظه فراموش کنم. کسی که دوستش داشتم و تا چند دقیقه قبل جزو دوستانم حسابش میکردم یک باره دیگر دوستم نبود، دیگر آدم خوبی نبود، و دیگر جزو دستهی ما نبود. انگار دوباره خانم معلم گچ را داده بود به مبصر و او یک خط کشیده بود روی تخته و ما را تقسیم کرده بود به خوبها و بدها. بعد از آن جملهی کذایی، داشتم همهی خاطرههای خوبمان را یا نادیده میگرفتم، یا بد تعبیر میکردم. گاهی با حسرت به خاطراتمان فکر میکردم که او خرابشان کرد. دیگر نمیتوانستم مثل قبل باشم. حس میکردم آدمها یا باید با من باشند، یا ضد من. او با من نبود، پس ضد من بود. بدون این که بدانم، داشتم همهچیز را سیاه و سفید میدیدم. داشتم دنیا را تقسیم میکردم به خوب و بد و بینش به هیچ چیز قائل نبودم.
ناخودآگاه داشتم از یک دفاع روانی استفاده میکردم که روانکاوها بهش میگویند «دوپارهسازی» (splitting). دفاع روانی یک جور ساز و کار است که به حفظ سازمان روانی فرد در برابر تعارضها و تنشهایی که دچارشان است کمک میکند. من هم داشتم با این خیر و شر سازیهایم، خودم را مبرا میکردم، و تشخیص و قضاوت را برای خودم آسانتر میکردم. داشتم از فروپاشی بالقوهی سازمان روانیام جلوگیری میکردم و خودم را از تعارضی که با دوستم دچارش شده بودم نجات میدادم. البته نه فقط من، که خیلیها این روزها از همین دفاع استفاده میکردند. شاید شما هم از دوستان سابقتان شنیده باشید که تو یا با مایی، یا با ما نیستی، و اگر نیستی پس دیگر نباید این دوستی ادامه پیدا کند. انگار مثل برنامههای کودک دوباره آدمخوبها و آدمبدها روبروی هم بودند و نمیتوانستیم خیر و شر و خوبی و بدی را در یک آدم کنار هم ببینیم. سطح تحملمان کم شده بود و دیگر نمیتوانستیم کنار هم ادامه بدهیم.
البته که رسانهها هم توی این خیر و شر سازی نقش داشتند. شاید دقت کرده باشید، عمدهی کسانی که نامشان به دروغ بهعنوان قربانی مطرح میشد از چهرههای زیبایی برخوردار بودند. یک نمادسازی زیبا که کمک کند به خوب جلوه دادن یک طرف. در آن سمت قضیه هم هر کسی که در مقابلشان بود را زشت و شر جلوه میدادند. ما عادت کرده بودیم به دوپارهسازی و رسانهها هم که عادتهای ما را میدانستند شروع کردند به دوقطبیسازی.
کمی که زمان گذشت، خشمم که کمتر شد، سعی کردم خوب و بد را کنار هم ببینم و بپذیرم که دوستم، صرفا به خاطر یک اشتباه، باطل مطلق نیست! سخت بود، حتی هنوز هم سخت است، ولی فکر میکنم این تنها راهش است. اگر بخواهیم با هر اشتباهی اسم آدمها را بگذاریم آدم سمی و راحت از زندگیمان حذفشان کنیم بعد از چند روز تنها میشویم! آدمها خوب و بد را کنار هم دارند. ممکن است یک جاهایی هم خلاف میل ما رفتار کنند، ولی هنر این است که بتوانیم کنار همین آدمها رشد کنیم، زیباییها و خوبیهای آدمها را فوری با گذاشتن اسم آدم سمی نادیده نگیریم و بدیهای خودمان را هم ببینیم. حساب «شمر»مسلکها جدا است اما عمدهی انسانها، «حر»صفتاند، در میانهی انتخاب، و دوراهی حق و باطل.
تختهپاککنها را بیاوریم، احتمالا لازم است بدها و خوبهای تختهی ذهنمان را دوباره بررسی کنیم!
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🗒چرا خودکشی نمیکنید؟
🔻ویکتور فرانکل، روانپزشک اتریشی جواب این سؤال مهم را دریافت
✍زهرا شفیعی
چرا خودکشی نمیکنید؟ احتمالا اصلا انتظار چنین پرسشی را نداشتید و این پرسش شما را متعجب کرده باشد. حق با شماست. سؤال کمی عجیب است و البته تأمل برانگیز. این سؤالی بود که ویکتور فرانکل، روانپزشک اتریشی از بیمارانش میپرسید تا با جوابی که دریافت میکرد، مسیر درمان بیمارانش را تعیین کند. وی که زمانی در اردوگاههای کار اجباری زندانی بود، با دقت در حال زندانیان و مشاهدهی حالات روحی آنها دریافت کسانی که نقشه و طرحی برای کامل شدن دارند و یا از یک ایمان قوی برخوردارند، احتمال زنده ماندن و دوام آوردنشان، بیشتر از از آنهایی است که امیدشان را از دست دادهاند. به عبارت دیگر آنها که دلیلی برای زنده ماندن یافته بودند با ترفندهای مختلف، ادامهی حیاتشان را تمدید میکردند.
آنها مصداق این جملهی نیچه بودند که گفته بود: «کسیکه چرایی برای زندگی داشته باشد، چگونگی آن را خواهد یافت.» آن چرایی که زندانیان را در آن اردوگاه مخوف سرپا، نگه میداشت و بر مصیبتهایش غالب میکرد، چیزی نبود جز «معنا». معنای زندگی، که زندانیان برای ادامهی حیات به آن چنگ میزدند. فرانکل پس از آزادی از اردوگاه، با اتکا به تجربیاتش روشی درمانی ابداع کرد که به «لوگوتراپی» یا «معنا درمانی» شهرت یافت، و به وسیلهی آن، بیمارانش را برای کشف معنای زندگیشان یاری میکرد تا در برابر رنجهای زندگی دوام بیاورند و از ناامیدی و بیهودگی و پوچی رهایی یابند.
او معتقد بود اگر برای زندگی معنایی بیابیم، تحمل رنجهایش، برایمان آسان میشود. بهعبارتی اگر مفهوم پنهانشده در رنجهایمان را کشف کنیم، نه تنها دیگر برایمان تلخ و ملالآور نیستند، بلکه با تمام وجود آنها را در آغوش خواهیم کشید. در واقع، یکی از اساسیترین تفکرات لوگوتراپی این است که هدف انسان افزایش میزان شادمانی و دوری از غم نیست، بلکه باید به دنبال معنایی در زندگیاش باشد. این برای انسان یک موفقیت است که در جستجوی معنا باشد.
انسان عصر جدید با تمام امکانات بینظیر و پیشرفتهای که نسبت به گذشتگان خود در اختیار دارد، دچار خلأ وجودی است. او بین لذتهای مادی، ارزشها و هنجارهای اجتماعی سردرگم است، و حیرتزده روزگار میگذراند. زندگی ماشینی با تقویت تفکر اومانیستی، این باور غلط را درون انسان نهادینه کرده و به او باورانده است که بینیاز از سنتها، آداب و رسوم، ارزشها، و بینیاز از ایمان و اعتقاد به خداوند است، و ارمغان این تفکر برای انسان احساس بیهودگیِ زندگی است. هنگامیکه زندگی برای انسان بیمعنا شود به صورت افسردگی، بیانگیزگی و حتی پرخاشگری بروز پیدا میکند. انسانی که معنایی برای زندگی خود ندارد مستعد بزهکاری و ایجاد خشونت اجتماعی میشود. او گمشدهای دارد که بهجای تلاش برای کشفش، به بیراهه رفته و جان خود و دیگران را به خطر میاندازد. و اینگونه گره مشکلاتش را روزبهروز تنگتر میکند. غافل از آنکه کلید حل مسئله به دست خود اوست، نه در محیط اطراف یا در دست افراد دیگر.
البته منظور از معنا، بحث لغوی آن نیست، بلکه معنادار بودن درمورد انسان، به گفته علامه جعفری چنین است که؛ «بداند، او جزئی از کل حقیقت عالم است، از آغاز تا انتها.» معنای اصیل، معنایی است که زودگذر و سطحی نباشد، در روح و جان انسان ریشه داشته باشد و بهدستآوردنش آن را به عادتی بیارزش تبدیل نکند. باید یادآور شد که معنا آن جواب مشخصی نیست که بیهیچ تلاشی، در اختیار انسان قرار داده شود، بلکه امری منحصر به فرد است که انسان باید خود برای یافتنش تلاش کند، بدون آنکه اسیر احساسات آنی یا تحریک و وسوسهی دیگران شود. و تنها در این صورت است که میل معناجویی انسان، ارضاء میشود.
در واقع معنای زندگی ساختنی نیست بلکه یافتنی است. معنای زندگی انتخابی است آگاهانه و متفکرانه که انسان با آزادی، اختیار و به دور از غرایز و عادت ها آن را کسب کند. انتخابی که بهدست آوردنش حقوق دیگران را پایمال نمیکند بلکه یاریگر انسانهای دیگر است. کهنه نمیشود و کسالتبار نیست بلکه پویاست و باعث رشد و پیشرفت انسان میشود. و انسان تنها در اینصورت است که میتواند بر ناامیدی غلبه کند و از خطر پوچی رهایی یابد. آدمی راهی ندارد، جز آنکه برای داشتن زندگی سعادتمندانه، معنای زندگیاش را کشف کند. راستی معنای زندگی شما چیست؟
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
🔻نقدی بر سخنان اخیر دکتر حسن محدثی
🗒واقعیتهایی که دیده نشد!
✍جعفر حسنخانی
بهتازگی فیلمی از تحلیل دکتر حسن محدثی دربارهی وقایع اخیر نشر یافته که بر دو مدعا استوار است. دو مدعایی که میتوان در نقد و نقض آن سخن بسیار گفت اما به اجمال، نوشتهی پیش رو قابل طرح است:
مدعای اول:
آشوبهای اخیر، تنها جنبش اجتماعی ایران است که از دین تغذیه نمیکند و در تمام تاریخ ایران برای نخستینبار است که دین، اقتدار خود را از دست داده است.
دربارهی این مدعا، که ادعایی تاریخی است باید گفت که اگر تاریخ شورش و آشوب در ایران نوشته شود، خواهید دید که در تاریخ ایران چه بسیار حرکتهای اجتماعی نظیر آشوب، شورش و بلوا رخ داده که مبتنی بر نهاد دین نبوده و از آن تغذیه نکرده است. بهطور کلی تاریخ دویستسالهی اخیر ایران، میدان منازعهی چهار گروه عمده بوده است: دربار، استعمار، روشنفکران و روحانیت. در این میدان منازعه، چه بسیار حرکتهای اجتماعی که استعمار در ایران رقم زده که اتفاقاً نوک پیکان آن به سمت روحانیت بوده و از دین هم تغذیه نکرده است.
آنچه در این روزها اتفاق میافتد، نه از جهت عدم تغذیه از نهاد دین و نه از جهت علیه روحانیتبودنش برای نخستین بار نیست که در ایران رخ میدهد. در پایتخت شیعه، عالم بزرگ شهر، شیخ فضلالله نوری را در ملأعام «دار» زدند و بر پای دار، هلهله کردند و به این بسنده نکرده و در کمتر از یک سال، عالم دیگر شهر، بهبهانی را به ضرب چندین گلوله کشتند؛ اما هیچکدام از اینها نشانهی مفارقت دین از دنیای ایرانی و شکستهشدن اقتدار نهاد دین نبود؛ که اگر بود، نباید انقلاب اسلامی رخ میداد و جمهوری اسلامی برپا میشد.
آنچه در تاریخ ایران قابل تأکید و تصریح است، این مهم است که هیچ حرکت اجتماعی گستردهای در ایران رخ نداده، مگر آنکه از نهاد دین تغدیه کرده باشد. همواره در تاریخ ایران از مهمترین مؤلفههای مؤثر در «حرکتهایِ اجتماعیِ موفق»، ابتنای آنان به دین بوده است. اصل گزارهی قابلاثبات دربارهی تاریخ ایران، این است که کم نبودند حرکتهای اجتماعیای که از نهاد دین تغذیه نمیکردند اما هیچیک موفق نشدند و فقط حرکتهایی گسترده و فراگیر شدند و راه موفقیت را پیمودند که ابتنای به دین داشتند.
مدعای دوم:
دو نهاد دین و خانواده در دو دههی گذشته دچار تحول شده است و اگر دو سال دیگر صبر کنید، این تحول خود را در نهاد سیاست هم نشان میدهد.
دربارهی مدعای دوم که ادعایی جامعهشناسانه است نیز به نظر میرسد گوینده در رابطه با وجوه جامعهشناسانهی مدعای خود، تأمل کافی نداشته است. دراینباره بر دو نکته میتوان تأکید داشت:
اول آنکه دکتر محدثی به این مهم التفات ندارند که واحد اندازهگیری دگرگونیهای نهادی در جوامع، «سال» نیست. نهادهای اجتماعی از پی سدهها و توالی نسلها تغییر میکنند. کوه را میتوان جابهجا کرد اما نهادهای اجتماعی به این سادگیها تغییر نمیکنند. در همیشهی تاریخ، جامعهی ایران با دو نهاد دین و خانواده برپا بوده و هیچ انقطاعی دراینباره در تاریخ ایران یافت نمیشود. نه با آموزههای دانش جامعهشناسی و نه مبتنی بر تاریخ اجتماعی ایران، مدعای آقای محدثی محلی از اعتنا ندارد. واقعیت این است که نمیشود آدمی آسیبپژوهی کند، کُلُنی و طبقهپژوهی کند و بعد، آن آسیب و کُلُنی را به کلیت جامعهی ایران تعمیم دهد. نمیشود برای یک دکمهی «رویداد»، کُت «نظریهی تحول اجتماعی» دوخت. به نظر میرسد گفتار آقای محدثی در نتیجهی تعمیمهای ناروا و آرزواندیشی باشد.
دو دیگر آنکه، قدرت از آن عناصرِ پیداست که با اندک تأمل جامعهشناسانه قابلرؤیت است. سؤال اینجاست که کدام نیروی اجتماعیِ براندازِ وضع حاضر، «قدرت» تنظيم و بازتعريف مناسبات اجتماعی و سیاسی را داراست که به پساجمهوریاسلامی اینقدر خوشبیناند؟ بدون وجود چنین قدرتی، پساجمهوریاسلامی چیزی نیست جز میدان جنگ و جنگل. حال بر این وضع، نیروی قدرتمند خارجی را بیفزایید که سیاست منطقهایاش در غرب آسیا، بر جای گذاشتن «زمین سوخته» است و آشکارا سیاست تشدید گسلهای اجتماعی، قومی و مذهبی را دنبال میکند و به دنبال تجزیهی کشورهای منطقه است. در این وضعیت، کدام نیروی مخالف، با کدام داشته، قدرتِ مقاومت دارد؟ با لحاظ این موارد، خوشبینی به پساجمهوریاسلامی بیمعناست و پساجمهوریاسلامی، پسا ایران هم هست.
نباید اجازه داد فانتزیها جای واقعیتها بنشینند و دراینمیان، تحلیلهای ناراست و آرزواندیشانه، جای واقعیتاندیشی را بگیرند.
🆔 @vaavmag
🔗 https://zil.ink/vaavmag