چند روزی نبودم نزديک ۱۰ تا دوست از دست دادیم..
رفقایی که کانال دارن اندکی مایل به حمايت؟🥲
هدایت شده از -وایه|Vayeh-
https://abzarek.ir/service-p/msg/1852021
تا مدت کوتاهی..
هم صحبتی؟
اون شب،شب خوبی سپری نشد..
به اجبارِ روح خسته خوابیدم ولی بار ها از خواب پریدم و همچنان خبر تازه ای به گوشم نخورد..
هشت و سی و پنج دقیقه صبح به بهونه تشنگی از خواب بلند شدم که با دیدن اشک های مامان و تیتر قرمز شبکه خبر همه چیز روشن شد.
گنگ بودم و نمیدوستم قراره چی بشه،اصلا دلم اجازه باور کردن نمیداد
داغ بودم و میگفتم یه اتفاق بوده ديگه..
ساعت بعدش راهی شهر شدم
پرچم های عزا که جاشونو به پرچم های رنگی ولادتِ بابا رضا دادن بودن و موزيک غمناکی که از تاکسی ها پخش میشد و فضای غمِ شهر بهمم ریخت..
با دیدن بنرِ شهید تازه فهمیدم چی شده..
حالا اشک هایی بود که دیگه ولکن گونه ها نبود.
روز بعد، تشیع پیکر و اون جمعیت انبوه داغ رو تازه تر میکرد
با دیدن عکس حاج قاسم و خادم الرضا این بیت تو ذهنم زمزمه شد :
وای از غمی که تازه شود با غمی دِگر..
قمِ عزادار | ۱ خرداد ۱۴۰۳
هدایت شده از -وایه|Vayeh-
https://abzarek.ir/service-p/msg/1852021
تا مدت کوتاهی..
هم صحبتی؟
هدایت شده از -وایه|Vayeh-
دوستان عزیزم تا فردا شب نمیتونم پیوی هاتونو جواب بدم اگه سین خورده و بی جواب مونده یه ایتا معذرت :)))