همکاری دانش آموزان واحد پوینده حجاب و ام البنین در آماده کردن جایگاه
برای برگزاری اردی عملی آمادگی دفاعی
#واحد_حجاب
@vahedehejab
برگزاری اردوی عملیاتی آمادگی دفاعی توسط حاج آقا باقری
#واحد_حجاب
@vahedehejab
💠آیت الله بهجت:
🍂اگر در امور دینی و یا عقیدتی اشکالی داری برو از اهلش بپرس تا اشکالت بر طرف شود.
🔶انسان گاهی در امر دین شبهه ای به او القا میشود، گمان میکند که آن اشکال لاینحل است و دیگر جوابی ندارد و بدون مراجعه به اهل آن قضاوت میکند و میگوید پس دین باطل است و ایراد دارد.
❓چگونه از اهل دین و اهل علم میترسی و از آنها سوال نمیکنی، ولی از خود شبهه و اشکال نمیترسی که چه بسا موجب نابودی و هلاک دائمی گردد؟
@vahedehejab
همکاری دانش آموزان در نصب و تزئین مطالب در تابلوی اعلانات بمناسبت فرا رسیدن دهه مبارک فجر
#واحد_حجاب
@vahedehejab
همکاری دانش آموزان حجاب و ام البنین در آماده سازی مدرسه بمناسبت فرا رسیدن دهه مبارک فجر🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#واحد_حجاب
@vahedehejab
اجرای مراسم بمناسب دهه مبارک فجر و اهدای جوایز به دانش آموز برتر دبیرستان حجاب
#واحد_حجاب
@vahedehejab
حضور دانش آموزان واحد حجاب در راهپیمایی چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#واحد_حجاب
@vahedehejab
هدایت شده از دیــــوانـــه
💠آیت الله بهجت:
⏹زنی از بستگان دختر آقا شیخ جواد مجتهد رشتی رحمهالله میگوید:
🍀با پدر و مادرم از ایران به زیارت عتبات رفتیم و آنان مرا در نجف به طلبه سیدی تزویج کردند و رفتند. از سویی دوری آنها مرا ناراحت میکرد و از سوی دیگر گاهی شوهرم نزدیک ظهر همراه با مقداری گوشت و چند میهمان وارد منزل میشد؛ لذا من با شوهرم بداخلاقی میکردم و منشأ آن دوری والدینم بود.
☘البته خوب است والدین در این امر مواظب باشند و دخترشان را به تزویج کسی که در جای دور زندگی میکند، در نیاورند.
👩آن خانم میگوید: مریض شدم و تب به شدت مرا فراگرفت، در همان حال، در حالت بیداری حضرت زهرا علیهاالسلام را دیدم،
🍃فرمود: «شفای تو به دست شوهرت میباشد» و به من توصیه فرمود که با او خوشرفتار باشم. شوهرم از راه رسید و عبای خود را روی من انداخت، و من بلافاصله شفا یافتم و به حرم حضرت امیر علیهالسلام مشرف شدم و به آن حضرت اصرار کردم که یا مرگ مرا برساند یا والدین مرا.
🍂از حرم بیرون آمدم و دیدم که حضرت امیر علیهالسلام درست از جهت مقابل من وارد صحن میشود، تغییر مسیر دادم و به جهت دیگر حرکت کردم تا با حضرت مواجه نگردم، دیدم به سوی من تغییر مسیر دادند تا اینکه به خدمت ایشان رسیدم.
✳️فرمود: «خانم! ما به تو نظر داریم؛ با شوهر خود خوب رفتار کن؛ برو در سرداب منزل با ذغال تا چهل روز روی دیوار علامت بگذار، روز چهلم والدینت میآیند.
⤴️همچنین برای برآورده شدن حوایج خود بالای بام برو و چند صلوات بفرست، درست میشود».
⏺وی میگوید: من این کار را میکردم، وقتی شوهرم گوشت و لوازم طبخ را میآورد، همه را در دیگ میریختم و بالای بام میرفتم و چند صلوات میفرستادم و میآمدم و میدیدم غذا پخته و طبقهبندی و چیده شده و خوش طعم و لذیذ آماده است!
@vahedehehab
آیتالله فِهری زنجانی که ساکن سوریه بودند، در تهران برایم گفت: «در مشهد، آیتالله بهجت را دیدار کردم.»
پرسیدم: «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم؟»
دوست بودیم، اگرچه همدرس نبودیم.
شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید.
ما که سید بودیم. چه میشد دست ما را هم میگرفتید؟!
اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا علیهالسلام برای من نگویید، از اینجا نمیروم!»
سرشان را پایین انداختند.
ناراحتی در ایشان ندیدم.
سر را بالا آورد و گفت: «یکبار که به حرم مشرّف شدم،
حضرت مرا به داخل روضه نزدشان بردند؛ ده مطلب فرمودند.
یکی این بود: «مگر میشود، مگر میشود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!»
در سخنرانی مجلس روضه که با حضور آقا برگزار میشد، این خاطره را تعریف کردم؛
و گفتم: «اگر کموزیاد دارد، آیتالله بهجت تذکر دهند.»
پایان سخنرانی خدمتشان رسیدم، اما تذکری ندادند...
(این بهشت، آن بهشت، ص۶٨و۶٩؛ بر اساس خاطرۀ حجتالاسلام والمسلمین صدیقی)
@vahedehejab
برگزاری نماز جماعت دانش آموزان دبستان شهید باقری و دبیرستان حجاب
#واحد_حجاب
@vahedehejab
مادرم کوه امید من تویی
مادرم دین و زمین من تویی
مادرا ماه شب تارِ منی
مادرا دردی و درمان منی
جان من فدای قلب مهربانت
عمر من فدای تارِ گیسوانت
تو نباشی دیده ام سویی ندارد
قلب من بی تو دگر رویی ندارد
مادرم رنگ به رخساره ندارم گر نبینم چشم هایت
مادرم جان به گهواره ندارم گر نگیرم دست هایت
روز مادر بر تمام مادران مبارک❤
#آیدا_پناهی