⭕️ معاويه و يزيد هم با جنبه هاى فردى دين، مثل نماز و روزه و حج كسى كارى نداشتند...
◾️مبارزه؛ امر_به_معروف_و_نهى_از_منكر و جهاد براى عدالت، واجب است. اين طور نيست كه بگويم من مذهبى هستم ولى خيلى به سياست علاقه ندارم.
مثلا بيشتر به فوتبال علاقه دارم يا به آشپزى علاقه دارم.
سياست در عرض آشپزى و فوتبال نيست.
سياست جزء تفريحات نيست، جزء تكليفات است.
دفاع از حق و مبارزه با باطل مثل نماز واجب است.
بى تفاوت نبودن در برابر عدل و ظلم و معروف و منكر واجب است. سياسى بودن شغل نيست، سياسى بودن جزء ايمان است.
◾️ البته سياست بازى وحزب بازی و دروغ و تهمت و خيانت مربوط به سكولارهاست.
سياست شيطانى، سياست معاويه و سياست ماكياولى است.
آن فرد در سال ٤١ در زندان به امام گفت، آقا اين سياست پدرسوختگى است، بگذاريد کنار براى ما، شما آخوندى، برو دين، احكام و مساله شرعى بگو.
◾️امام گفت آن سياستى كه پدر سوختگى است مال شما، ما اصلا به آن كارى نداريم، آن سياستى كه من آمدم دنبالش وظيفه آخوندى من است، چون من نميتوانم نسبت به ظلم و بىدينى حكومت و فساد بى تفاوت باشم.
◾️ وظيفه شرعى من نهى از منكر و امر به معروف است.
وظيفه ما قيام براى قسط و برپایی عدالت است.
سياست همين است ديگر.
سياست غير از اين ديگر چيست؟
◾️كسى كه دين را از سياست جدا ميكند، در حقيقت ميگويد كه من جنبه هاى فردى و بى خطر دين را قبول دارم، اما در جنبه هايى كه براى من خطر درست كند و منافع و ثروت و قدرت و جان مرا به خطر اندازد، وارد نميشوم و آنجا همان عرصه سياسى است.
◾️ميگويد جان، آبرو و مالم به خطر می افتد.
خب بايد براى حق به خطر بيافته و گرنه معاويه و يزيد هم با جنبه هاى فردى دين، مثل نماز و روزه و حج كسى كارى نداشتند.
@Vajebefaramushshode
💠 مدافع حرم #شهیدحجت_اصغری :
🌷امام حسین(ع) برای احیای دین جدّش و امر به معروف ونهی از منکر قیام کردند و این نیز خود گواهی برای ماست که ببینیم چگونه تاریخ در حال تکرار شدن است و چگونه یزیدیان زمان، زمام امور را در دست گرفته اند و چگونه چهره اسلام را با تفکری صهونیستی و تکفیری که آمیزه ای از تفکرات یهود است مخدوش می کنند و به دنبال اسلامی پر از توحش و معرفی آن به جهانیان هستند.
هرکس به نوبه خود باید تکلیف خود را ادا کند و قدم در راه مقتدای خود حسین بن علی(ع) بگذارند.
🌷همه آزادگان و محبّین به اباعبدالله (ع) وظیفه داریم در این راه قدم بگذاریم و برای ظهور منتقم زمینه سازی کنیم.
@Vajebefaramushshode
#یااباصالح_المهدے_عج❣💠
💞نواخٺ گوش دلم را اذانِ تو آقا
☘تمامِ بود و نبودم از آنِ تو آقا
💞 #قرار_هفتگے ما همیشہ پابرجاسٺ
☘سہشنبہهاےمن و #جمڪرانِ تو آقا
#سہ_شنبہ_هاے_عاشقے❣💠
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
•●❥ لاک جیغ ❥●•
لاک جیغ قرمز...
مانتوی جلو باز آلبالویی...
کفشای خوشرنگ ده سانتی...
موهای شینیون شده...
به قول مادر جون هفت قلم آرایش!
تولد شیدا بود؛ حسابی شیک و پیک کرده بودم.
کفش هام اذیتم میکرد؛
پام چند باری پیچ خورد...اما مهم نبود!
توی مسیر برگشت از پسرای سیکس پک دار خیابون ونک کلی تعریف و تمجید شنیدم و ذوق کردم!
خستگی از سروکولم بالامیرفت کلید درو چرخوندم؛ وارد که شدم جلوی در ورودی یه جفت پوتین خاکی دیدم!
قطره های خون روش خودنمایی می کرد.
بی توجه به اون، رفتم سمت پذیرایی تا یکم روی مبل لم بدم تا خستگیم در بره.
شالم رو برداشتم که پرت کنم روی مبل؛ یهو با صدای سرفه یه مرد و یالا گفتنش شالی رو که بین زمین و هوا معلق بود رو گرفتم و انداختم روی سرم...
سر به زیر گفت سلام!
اما من زل زدم بهش و گفتم سلام!
مثل بعضی پسرهای کوچه بازار چشم هاش چهار تا نشد و از حدقه بیرون نزد...
حتی یه لحظه نگاهمم نکرد!
نیشش تا بناگوش باز نشد..!
انگار نه انگار یه دختر با اینهمه رنگ و لعاب جلوش وایستاده...
فقط عرق شرم و خجالت روی پیشونیش نقش بست...
من برعکس اون؛ در ریلکس ترین حالت ممکن بودم!
با چشم غره ی وحید خودمو جمع کردم و رفتم تو آشپزخونه...
مادر جون گفت: دوست وحیده؛ تازه از ماموریت اومده...
خیره به گلای یاس روی میز ناهارخوری رفتم تو فکر...
[ چرا خجالت کشید؟! چرا مثل بعضی از آقایون منو برانداز نکرد! ]
صدای مادر جون منو به خودم آورد《لیلی جان بیا برای خداحافظی》
رفتم برای بدرقه...
آستین سمت چپش کاملا خونی بود، خونی که خشک شده بود!
پرسیدم《دستتون زخمیه؟》
نگاهی به آستینش کرد و جواب داد《نه..! خون زخمای دوستمه،تو بغل خودم شهید شد؛ امروز آوردیمش..منم هنوز فرصت نکردم لباسامو عوض کنم..》
مادر جون گفت《خیر از جوونیت ببینی پسرم...جونتو گذاشتی کف دستت..》
آقا محسن:《وظیفه ست مادر...
هر قطره ی خون من فدای تار موی ناموسم...》
تا اینو گفت سنگینی نگاه مادر جونو رو خودم حس کردم، کمی موهامو زدم زیر شال...
آقا محسن برای حفظ حریم من و امثال من می جنگید، اونوقت من ندای آزادی سر داده بودم!
آزادی پوچ!
یاعلی گفت و رفت!
من موندم و چار دیواری اتاق و یه پازل بهم ریخته توی ذهنم!
پوتین و خاک و خون...
ناموس و تار مو...
مانتوی جلو باز و حیا...
کفش جیغ و لاک جیغ...
حجاب و حجاب و حجاب!
#آمر_به_معروف_و_ناهی_از_منکر_باشیم
@Vajebefaramushshode