دیگه همهچي تو زندگی غیرِقابلِ تحمل شده،
حتی زندگي کردن وَ مجبور به ادامه دادن .
ولي بدترین چیزی ك میتونه اتفاق بیوفته
این هست ك کسی که یه زمانی دوستت داشت
نسبت بهت بیاهمیت باشه.
سلام بچهها، میخوام وایب چنلتون رو
توصیف کنم که چه وایبی داره، چون که تو
بیشتر چنلها نیستم این پیام رو فور بزنین
تا پیداتون کنم، بازم میگم امیدوارم ایگنور
نشم فقط =))))♥
برای زندگی کردن تو این گوشهی دنیا ؛
آدم باید از فولاد باشه تا بتونه دووم
بیاره .
خاموشم .
آیا ما تا آخرش قرار است بافندهی رویاهایی باشیم که زمان وقوعشان هیچوقت مصادف با برنامه هایمان نیست؟
دیگه تموم شد دیگه نمیرم دنبالش ، دیگه پیشو
نمیگیرم ! دیگه کاری به کارش ندارم و هر دفعه فقط زر مفت میزنم !(:
خستم از این زندگي که برام دیگه مثلِ
قبل نیست و تکراري شده، مثله رادیویی
ك گیر کرده، زندگي منم همینطور.
تو رفتي و من بیتو تنهايِ تنهام، تو رفتی و
من خستم، خسته از ادامه دادن به زندگي.
وجودِ من بخاطرِ وجودِ تو بود .
ادامه زندگیم بسته به زندگيِ تو بود .
و مرگِ من وابسته بود به رفتنِ تو .
تو سه چیز رو از من گرفتی: وجودم رو،
زندگیم رو و در اخر سر، مرگم رو =))).
موود الانم؟
یک روح نا آروم، یک جسم خسته و یک مغز پر از فکر و خیال های بیش از حد .
دلم میخواد با تموم وجودم داد بزنم.
یه داد بلند، درسته گلوم میسوزه ولی فکر میکنم اگر داد نزنم قطعا خفه میشم.