• V A L A N •
- خواستم بگم : من واسه عشقت دلمو صابون زده بودم، ولی خب چرا چشام میسوزه ؟! [ واگویه هایِ من، جلد دوا
- خواستم بگم :
ولی میشد تو ماهیگُلیِ حوضِ دلم باشیا !
[ واگویه هایِ من،جلد نهم،صفحۀ۹۹ ]
نمیدونم میفهمي چي میگم یا نہ ولي درونم جنگہ ، بین مني کہ خیلی اهمیت میده و مني کہ سعی میکنہ اهمیت نده .
- وسط خنده یادت میوفتم لبم جمع میشه !
‹ درد هایِ من ، جلدِ اول ، صفحۀ ۲۲ ›